kayhan.ir

کد خبر: ۳۶۸۹۶
تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۲:۰۴

آدرس غلط برای‌ کوهن (یادداشت روز)

چندی پیش اعلام شد دیوید کوهن از وزارت خزانه داری آمریکا به لانگلی - مقر سیا - می‌رود تا به عنوان معاون سازمان جاسوسی آمریکا طرح‌های خود را دنبال کند. از کوهن به عنوان معمار اصلی تحریم‌های ایران یاد شده و همکارانش به وی «بتمن مالی» می‌گویند! این جابجایی از جهات مختلف دارای اهمیت و قابل تامل و بررسی است.
می‌توان گفت امروزه آمریکایی‌ها از طریق چهار نهاد، اهداف و سیاست‌های خود را در قبال کشورهای مختلف دنبال می‌کنند. وزارت خزانه‌داری، پنتاگون و سازمان سیا در این میان نقش اصلی را داشته و وزارت امور خارجه این کشور نقش ویترین شیک و دیپلماتیک سه نهاد دیگر را ایفا می‌کند. آنچه میزان ماموریت هر یک از این نهادها را در مواجهه با کشورها تعیین می‌کند، قدرت و توانایی کشور هدف در ابعاد گوناگون است. آمریکا برای مهار ایران انقلابی و تبدیل آن به کشوری بدون آرمان و ایدئولوژی به نام ایران، تمام راه‌ها و ابزار گوناگون را آزموده و به کار گرفته، اما راه به جایی نبرده است. نه بلوف‌های پنتاگون درباره حمله نظامی باعث شده است جمهوری اسلامی عقب بنشیند و نه خرابکاری‌ها و عملیات‌های کثیف سیا باعث رعب و وحشت آن شده است. لبخندهای دیپلماتیک و دراز کردن دست چدنی سلطه در پوشش دستکش مخملی دیپلماسی نیز در فریب ایران انقلابی موفق نبوده است. در چنین شرایطی که تیر پنتاگون، سیا و وزارت خارجه به سنگ خورده است، ماموریت وزارت خزانه‌داری دوچندان می‌شود تا با اعمال تحریم‌های بی‌سابقه اهداف را محقق کند.
تاکنون معاونین سیا همگی کهنه‌کاران نظامی و امنیتی بودند و انتصاب کوهن به این سمت را باید علامتی مهم به شمار آورد. بدون شک با حضور کوهن در لانگلی، سیا از ترور، خرابکاری و عملیات کثیف دست نمی‌کشد. اسباب‌کشی کوهن از وزارت خزانه‌داری به سیا، نشانه همکاری تناتنگ و هماهنگی کامل نهادهای مالی، امنیتی و سیاسی آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران است و باید گفت این اقدام بیش از آنکه یک تغییر محسوب شود، نوعی ترکیب از عملیات‌های کثیف امنیتی و مالی است. خوان زاراته، دستیار سابق وزیر خزانه‌داری و معاون مشاور امنیت ملی در دولت جورج دبلیو بوش می‌گوید: «انتخاب کوهن در این سمت نشان‌دهنده ابزار مالی در مجموعه امنیت ملی است. این مسئله نشان می‌دهد که مسائل مالی درحال حاضر تبدیل به قلب نهادهای امنیت ملی شده است.»
با این تفاصیل، مواضع و اظهارات کوهن اهمیتی خاص دارد که به سادگی نباید از کنار آنها گذشت. وی چند روز پیش در مصاحبه با وال استریت ژورنال نکاتی قابل تامل را بیان می‌کند. وی مدعی است تنها راه ایران برای حل مشکلات اقتصادی خود، سازش بر سر مسئله هسته‌ای بوده و این بهترین اهرم برای آمریکا در میز مذاکره است. وی در بخش دیگری از اظهارات خود می‌گوید؛ آنها (ایرانی‌ها) با دست بسته به میز مذاکرات آمده‌اند!
مروری بر تحولات و روند مذاکرات چند ماه اخیر نشان می‌دهد این موضع شخصی کوهن نبوده و جمع‌بندی استراتژیک آمریکایی‌هاست. رفتار آمریکا در مذاکرات مسقط (سه ماه پیش) و در حالی که اغلب تحلیلگران انتظار توافق داشتند، مبتنی بر همین تلقی است. خبرهای منتشره حاکی است طرف آمریکایی در دقیقه 90 تغییر موضع داده و همه چیز می‌خواسته است بدون آنکه حتی یک امتیاز عینی و واقعی بدهد!
حال باید پرسید چگونه کوهن به عنوان فرمانده میدانی نبرد با جمهوری اسلامی، به این تحلیل رسیده که طرف مقابل دست بسته است و آیا واقعاً چنین است؟
برای پاسخ به سوالات کلیدی فوق باید از چند جهت به موضوع نگریست. اولین نکته آن است که این موضع پیش از هر چیز یک مانور سیاسی است. آمریکایی‌ها با اتخاذ اینگونه مواضع می‌خواهند وانمود کنند که دست برتر را در مذاکرات داشته و ایران نیز چاره‌ای جز پذیرش شروط آنها و در واقع دادن باج ندارد. این در حالی است که واشنگتن بهتر از هر کسی می‌داند که کفه نیازشان به توافق سنگین‌تر از کفه ایرانی این معادله است. مسئله ظریفی که در این میان وجود دارد و کمتر به آن توجه می‌شود، هراس کاخ سفید از اصلی‌ترین پیامد نرسیدن به توافق جامع است. در این صورت به شکل طبیعی و اتوماتیک توافق موقت ژنو نیز از بین خواهد رفت و چنین چیزی برای آنها فاجعه‌ای تمام‌عیار است. برای درک این موضوع کافی است به عقب بازگردیم و به یاد بیاوریم که جان کری پس از تمدید مذاکرات در چهارم آذر چه گفت. وی در پاسخ به این سوال که علی‌رغم نرسیدن به توافق نهایی چرا مذاکرات با ایران را ادامه می‌دهید، اظهار داشت؛ احمق خواهیم بود اگر شرایط فعلی را ترک کنیم! همین هفته اوباما هم در مصاحبه خود با سی.ان.ان به شدت از توافقنامه ژنو دفاع کرد و گفت ما بدون دادن هیچ هزینه‌ای موفق شدیم پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران را متوقف کنیم.
در عین حال نباید از رفتارها و مواضع غلط داخلی نیز در رساندن آمریکایی‌ها به تحلیل «دست بسته» غافل شد. مجموعه‌ای از رفتارها و اظهارات نشان می‌دهد دولتمردان به این باور نرسیده‌اند که کشور درگیر یک جنگ تمام‌عیار اقتصادی است. آزادسازی واردات کالاهای لوکس و یا غیرضرور به کشور از جمله این نشانه‌های تاسف‏بار است. محصولات و کالاهایی مانند قاشق، چنگال، قهوه، نخودفرنگی، لوازم اسکی، میزبیلیارد و...!
وقتی مسئولان اقتصادی دولت در مواضع خود، تمام برنامه‌ها و اهداف سازمان و نهاد مربوطه‏شان را به سراب توافق هسته‌ای گره زده‌اند، از دشمن انتظار برداشت دیگری هم مگر می‌توان داشت؟ شاید اشتباه راهبردی دولت یازدهم، پیوند زدن سرنوشت خود به میز مذاکره بود. دولت میز مذاکره را محیطی برای حل و فصل مسئله هسته‌ای و به تبع آن رفع تحریم‌ها می‌بیند اما نگاه آمریکایی‌ها کاملاً متفاوت است. از نظر آنها این میز تعیین‌کننده سرنوشت جمهوری اسلامی است که می‌خواهد همچنان انقلابی بماند یا کشوری باشد که به مناسبات سیاسی، امنیتی، فرهنگی تعیین شده از سوی آمریکا تن می‌دهد. رابرت لیتواک، معاون مرکز ویلسون و کارشناس امور ایران می‌گوید این مذاکرات آزمونی برای قدرت و راهبرد اوباما خواهد بود. ایران مجبور به انتخابی سخت خواهد بود و باید مشخص کند می‌خواهد همچنان کشوری انقلابی بماند یا راه عادی‌سازی را در پیش بگیرد.
وقتی از این زاویه به ماجرا نگاه شود، آنوقت دیگر نمی‌توان اقداماتی مانند پیاده‌روی ظریف و کری را یک مسئله عادی و بی‌اهمیت جلوه داد و به راحتی از کنار آن گذشت. آمریکایی‌ها می‌کوشند از فرصت تاریخی مذاکره با ایران نهایت استفاده را ببرند و تصویری از یک انقلاب شکست خورده و پشیمان را در دنیا به نمایش بگذارند. انقلابی که پس از 36 سال آرمان‌ها و اهداف خود را کنار گذاشته و راه مسالمت‌آمیزی را با دشمن شماره یک خود در پیش گرفته است.
این روزها برخی می‌گویند با شعار نمی‌توان کشور را اداره کرد. در پاسخ به این دسته افراد باید گفت؛ اولاً شما سال‌ها در مناصب کلیدی و اصلی کشور مسئولیت داشته و کشور را اداره کرده‌اید و این عبارت پیش از همه به گویندگان آن بازمی‌گردد. ثانیاً مگر کسی گفته است باید کشور را با شعار اداره کرد؟! و اصلاً کدام شعار؟ بله! شعارها راهکار نشان نمی‌دهند اما راه را چرا. آیا اگر توانایی یافتن راهکارهای مبتنی بر راه اصولی را نداریم، باید کمر به حذف شعارهای انقلاب ببندیم؟!
دولت اگر می‌خواهد دستاوردی در میز مذاکرات داشته باشد باید تلاش کند تغییری راهبردی در محاسبات آمریکایی‌ها ایجاد کند. تا زمانی که آمریکایی‌ها تصور می‌کنند دست دولت مقابل آنها بسته است، بدون شک امتیازی نخواهند داد. دولت یازدهم پتانسیل‌های فراوانی برای ایجاد این تغییر دارد. البته اگر اراده و برنامه‌ای برای استفاده از آنها وجود داشته باشد.

محمد صرفی