اصلاحات و اصلاح طلبی انقلابی و آمریکایی« از دیدگاه امام خمینی (ره) و امام خامنهای (مدظله)»
اصلاحات آمریکایی مثل اصلاحات رضاخانی است (پاورقی)
4- حفظ ساختار قانون اساسی بطور دقیق در اصلاحات
مطلب چهارم، حفظ ساختار قانون اساسى در زمينة اصلاحات است. البته در قانون اساسى، بيشتر از همه چيز، نقش اسلام و منبعيّت و منشأيّت اسلام براى قوانين و ساختارها و گزينشها مطرح است. ساختار قانون اساسى بايستى بهطور دقيق حفظ شود. شما نگاه كنيد ببينيد دشمن چگونه با قانون اساسى ما برخورد مىكند: گوشهاى از قانون اساسى را نفى مىكند، گوشهاى را اثبات مىكند؛ يك جا به قانون اساسى تمسّك مىكند، يك جا عليهاش حرف مىزند! قانون اساسى ميثاق بزرگ ملى و دينى و انقلابى ماست. اسلام- كه همه چيز ما اسلام است- در قانون اساسى تجسّم و تبلور پيدا كرده است. اصل چهارم قانون اساسى تكليف همه چيز را روشن كرده است. اگر در قوانين عادى - حتى در خود قانون اساسى - يك جا اصلى يا قانونى وجود داشته باشد كه در مقام اجرا يا در مقام قانونگذارى، با اين اسلاميّت معارضه پيدا كند، اين اصل بر آنها حاكم است؛ حكومت به معناى مصطلح اصولى و علمىِ حوزههاى علميّه. البته اين گفتن نداشت؛ اگر هم نمىگفتند، حكومتش واضح بود، اما به اين حكومت تصريح كردهاند. بنابراين ساختار قانون اساسى بايستى بطور كامل در اصلاحات حفظ شود.
5- مقابله با تندرویها در اصلاحات
مطلب پنجم، مقابلة جدّى با هرگونه تندروى و تندروانى است كه جاده صاف كن دشمناند؛ يعنى مدلِ يلتسينى! همة دستگاهها بايد با مدل يلتسينى بشدّت مقابله كنند و نگذارند يك جاهطلب، يك فريب خورده، يك مُغرض و يك غافل بيايد و حركت را از حالت صحيحِ خودش خارج كند و حالت مسابقه و حالت تعارض بهوجود بياورد.
6- مقابله جدّی با دخالت غربیها در اصلاحات و روند آن
مطلب ششم، مقابله جدّى با دخالت خارجيها و غربيها و بىاعتنايى به انگشت اشارة غربيها و سوءظن به آنهاست. البته بحث ديپلماسى و بحث ارتباطات خارجى، بحث ديگرى است. انسان در مقام ديپلماسى، مىدهد، مىگيرد، قرارداد مىبندد و همه كار مىكند؛ اما در مسائل اساسى نظام، بايستى انگشت اشارة آنها را با سوءظن مورد ملاحظه قرار داد؛ بعكسِ آنچه كه آدم در وضعيت گورباچف مشاهده مىكند. آنها به هيچ وجه حسن نيّت ندارند. ما در جنگ هشت ساله ديديم كه تمام اروپا به صدّام كمك كرد؛ فرانسه كمك كرد، آلمان كمك كرد،انگليس كمك كرد، يوگسلاوىِ سابق كمك كرد، بلوك شرقِ آن روز كمك كرد. البته ما هيچ وقت در مقام ديپلماسى نمىگوييم كه چون شما به صدّام كمك كرديد، ما با شما رابطهمان را قطع مىكنيم؛ نه، عالم ديپلماسى يك عالم ديگر است. همين تشنّجزدايىاى كه امروز در بحث سياست خارجى ما مطرح مىشود، مورد تأييد ماست. بايد تشنّجزدايى شود، اما تشنّجزدايى غير از اين است كه كسى به آنها اعتماد پيدا كند؛ نه، او هم به ما اعتماد ندارد؛ ما هم به او اعتماد نداريم. كسانى كه در زمينة مسائل ديپلماسى فعّالاند، كاملاً مىفهمند كه بنده چه عرض مىكنم. اصلاً ميدان ديپلماسى، ميدان يك نبرد واقعى است؛ منتها نبردى كه پشت ميز و با لبخند و با گفتن صبح بخير و شب بخير انجام مىگيرد! وجود ارتباطات ديپلماتيك، هرگز نبايد به معناى اعتماد به دشمن تلقّى شود؛ نبايد اعتماد كرد.
7- هماهنگی در اصلاحات بخشهای مختلف کشور
مطلب هفتم، هماهنگى اصلاحات در بخشهاى مختلف است. اين نكته مهم است. ببينيد عزيزان من! در بعضى از بخشها، اصلاحات، پيچيده و دشوار و كُند است. مثلاً در بخش اقتصادى، كار بسيار كُند انجام مىگيرد؛ توزيع عادلانة درآمدها نيز همينطور است؛ كارِ بسيار سختى است؛ كار آسانى نيست. ريشهكن كردن فقر و رسيدگى به مناطق محروم، همة اينها جزوِ اصلاحات است. اصلاح ساختار ادارى، كار بسيار دشوار و پيچيده و سنگينى است؛ اينها دير پيش مىرود. در بخش معادل گلاسنوست آقاى گورباچف نه، كار آسان است؛ در يك روز هم مىشود به بيست روزنامه مجوز داد تا منتشر شوند. اين مىشود ناهماهنگ؛ اينطورى نمىشود؛ بايد هماهنگ حركت كنيم؛ بايد پابهپاى بخشهاى دشوار حركت كنيم. اینکه بنده تأكيد مىكنم مسئله معيشت اولويّت دارد، يك بخش عمدهاش به خاطر اين است؛ چون بخش معيشت، بخش مشكلى است. همة نيرويتان را كه شما جمع كنيد، با همة صداقت و دلسوزى و علاقهمندى هم كه كار كنيد، سرعت خاصى خواهيد داشت؛ بقية بخشها را هم بايد با همان سرعتِ حركت دهيد. اگر اين سرعتِ برابر و هماهنگ را رعايت نكرديد، آن وقت مشكلاتِ بسيار اساسىاى پيش مىآيد كه البته بعضى از آنها قابل محاسبه است، برخى ديگر قابل محاسبه نيست؛ از آنهايى كه قابل محاسبه است، بعضى قابل پيشگيرى است، برخى قابل پيشگيرى هم نيست.
8- مقابلة جدّی با عوامل تجزیة قومی تحت لوای اصلاحات
مطلب هشتم، مقابلة جدّى با عوامل تجزية قومى در كشور است. من اين را عرض مىكنم؛ بخصوص خطاب من به كسانى است كه در اين بخش صاحبان مسئوليتاند؛ چه در وزارت كشور، چه در جاهاى ديگر. توجه كنيد؛ امروز انگيزة تحريك قوميتها جدّى است. مسئولان ذىربط ما كه مىخواهند دنبال مسائل بگردند، اين را مىبينند. همة اقوام ايرانى به ايران و جمهورى اسلامى علاقهمندند و ايران را ميهن خودشان مىدانند. بنده پيوندم با منطقة ترك نشين معلوم است. مدتها در منطقة بلوچ نشين زندگى كردهام و از نزديك با عناصر بلوچ ارتباط داشتهام؛ با بعضى از بخشهاى ديگر هم ارتباطات دور و نزديك داشتهام؛ با آنهايى هم كه ارتباط نداشتهام، از آنها اطلاعاتى دارم كه كم نيست. مىدانم روحيهشان چيست. من در دورة مسئوليتهاى مختلف، سفرهاى فراوانى به ميان اينها كردهام. اقوام ايرانى مسلماناند و به اين آب و خاك دلبستهاند؛ عزّت و رفاه خودشان را در ايرانِ سربلند و آزاد مشاهده مىكنند، اما دشمن مشغول تحريكات است. تحريكات دشمن را نبايد دست كم گرفت. مراقب باشيد. اين از جمله مسائل بسيار مهم است و احساس مىشود كه دستهايى در جريان هستند براى اینکه زِمام اين كار را از دست دولت خارج كنند. البته در آن صورت اگر خداى نكرده چنين وضعى پيش بيايد، مشكلات پيش خواهد آمد؛ پول، همّت و وقت صرف آن خواهد شد و مسئولان كشور از كارهاى اساسى باز خواهند ماند.(132)
9- اصلاحات با معیار اسلامی ایرانی، نه فرهنگ و معیار آمریکایی غربی
اصلاحات جزوِ مبانى اصولگرايى است. من به نظرم پارسال بود كه در سفر كرمان، با جوانها و مجموعة دانشجوها و دانشگاهيها كه روبهرو شدم، گفتم كه اصلاحاتِ اصولگرايانه و اصولگرايىِ مصلحانه در هم تنيده هستند. آن اصلاحاتى كه بخواهد با معيار امريكايى در كشور انجام بگيرد، مثل همان اصلاحات رضاخانى است. مىدانيد كه رضاخان در مهمترين بخشها و سالهاى سلطنتش، شعارش اصلاحات بود! همة اين فجايع و جناياتى كه شما در دورة رضاخان سراغ داريد، تحت نام و زير پرچم اصلاحات انجام گرفته است؛ اسناد بازماندة از دورة رضاخان را بخوانيد. افراد را بركنار مىكردند، چون مىگفتند اينها ضداصلاحاتاند؛ افرادى را سر كار مىآوردند؛ چون مىگفتند اينها مؤمن به اصلاحاتاند. آن اصلاحاتى كه با معيار رضاخانى، با معيار امريكايى و با معيار فرهنگ غربى انجام بگيرد، اصلاحات نيست، افسادات است. بنده سه، چهار سال قبل، چند سخنرانى در نماز جمعه و غير نماز جمعه در اينباره كردهام. اصلاحات بايد ضابطهمند و مبتنى بر ارزشها و معيارها و خطكشهاى اسلامى و ايرانى باشد. معيار اصلاحات، قانون اساسى است؛ بر اين اساس، بايد ما اصلاحات كنيم؛ ما به اصلاحات احتياج داريم. اصلاحات، تصحيح روشهاى ماست؛ تصحيح هدفهاى مرحلهاى ماست؛ تصحيح تصميمگيريهاى ماست؛ تعصب نورزيدن روى تصميمگيريها ناحق است. اين، غير از ساختارشكنى و مبارزة با قانون اساسى، مبارزة با اسلام و مبارزة با استقلال يك كشور است.(133)