اقدام ظریف، قابل تقدیر و بجا بود!! (نگاه)
حمله تروریستی عناصر داعش به مجله شارلی ابدو و در پی آن اهانت بیشرمانه این نشریه به ساحت مقدس پیامبر گرامی اسلام (ص) و به موازات آن راهپیمایی ضدتروریسم سران تروریستپرور دنیا در پاریس را میتوان نمایش مضحکی از توطئه جبهه استکبار علیه اسلام نامید که روز به روز ابعاد تازهای از واقعیات این سناریوی تولیدی سران غرب در حال فاش شدن است.
دلیل واضح اجرای چنین پروژهای یا به عبارت دیگر ترویج «اسلامهراسی» (ISLAM FOBIA) را باید در هراس سران غربی و صهیونیستی از رشد روزافزون اسلام در حوزه تمدنی غرب جستوجو کرد. به استناد آخرین پژوهشهای موسسات تحقیقاتی اروپا، رشد اسلام در این قاره به گونهای است که تا 10 سال آینده، دین اکثریت جمعیت برخی از کشورها و تا 50 سال آینده، کل قاره اروپا اسلام خواهد بود. تا جایی که حتی در آیندهای نزدیک، فراکسیونهای اکثریت در مجالس اروپایی در اختیار مسلمانان قرار خواهد گرفت. به عبارت دیگر، اسلام دین اول قارهای خواهد بود که خاستگاه تمدن غرب بوده و این مهم به منزله نقطه مقابل نظام غرب در دستیابی به اهداف سلطهطلبانه و استکباری خود میباشد. لذا هراس سران غربی از رشد فزاینده اسلام در غرب کاملا طبیعی به نظر میرسد.
اما نکته مهم در این بین، ناکارآمدی و یا شکست چندینباره این پروسه در قالب حوادثی مانند قضیه شارلیابدو میباشد. در حقیقت استفاده از دو ابزار «تسنن مزدور SIA» و «تشیع متصل به MI6» که به مثابه دو لبه قیچی برای قطع نمودن ریشه اسلام ناب محمدی(ص) که به اقرار دوست و دشمن، انقلاب اسلامی مروج آن میباشد، نه تنها موجب تقویت اسلامهراسی نگردیده بلکه نتیجه معکوس نیز در بر داشته است. به گونهای که پس از حادثه مذکور، تقاضا برای تهیه قرآن و کتب مربوط به اسلام در کشورهای اروپایی به ویژه فرانسه، جهت مطالعه درباره ماهیت واقعی اسلام افزایش یافته است، درست همانند حادثه 11 سپتامبر که پس از آن، به دلیل کثرت مراجعه مردم آمریکا برای تهیه قرآن به کتابخانهها و کتابفروشیها، نسخههای کلاما... مجید نایاب شده بود! این چیزی نیست جز ماهیت اعجازآمیز این معجزه جاوید پیامبر گرامی اسلام(ص) که هرچه بیشتر با آن دشمنی میورزند، بیشتر موجب نشر و گسترش مفاهیم عالیه آن میشوند و این نکته مهمی است که سران جبهه استکبار همیشه از درک آن همانند دیگر واقعیات اسلام ناب محمدی(ص) عاجز بودهاند.
در همین اثناء، اقدام تیزهوشانه و مدبرانه رهبر فرزانه انقلاب در نگارش نامه به جوانان غربی، در شناخت بیواسطه ماهیت حقیقی اسلام، ستودنی است. در واقع این نامه، به منزله دور زدن تمام استراتژیهای نظام سلطه در انحراف افکارعمومی به سمت خواستههای نامشروع و قدرتطلبانه خود بوده، به گونهای که تمام استراتژیستهای زبده آنان را با غافلگیری، انفعال و درماندگی در پاسخگویی و بیاثر نمودن آن مواجه ساخته و قطعا نتیجه آن در آیندهای نه چندان دور به بار خواهد نشست! این اقدام امام خامنهای (مدظلهالعالی) یک حرکت هوشمندانه در همان پیچ تاریخیای است که به فرموده معظمله، در آن پایههای تمدن نوین اسلامی در حال شکلگیری بوده و به موازات آن نظام کاپیتالیستی غرب در حال فروپاشی و زوال قرار گرفته است تا جایی که برای دوام و بقای خود به اجرای نمایش مضحکی مانند قضیه شارلی ابدو دست یازیده است.
با این تفاسیر حرکت دستگاه دیپلماسی کشورمان که هم مواضع اصولی رهبر عظیمالشأن آن و هم آموزههای گرانسنگ انقلاب اسلامی آن، جبهه استکبار را به اذعان اکثر صاحبمنصبان و کارشناسان غربی با چالشهای عمده و جدی مواجه ساخته است، در قبال قضایای اخیر، رویهای متفاوت اختیار نموده است! پیادهروی دکتر ظریف با جان کری در خیابانهای ژنو و نیز سفر وی به فرانسه و دیدار با فابیوس آن هم در بحبوحه اتفاقات پاریس، واکنشها را به گونهای برانگیخت که از مراجع عظام تا ائمه جمعه سراسر کشور، شخصیتهای سیاسی و... آن را اقدامی دور از شأن و عظمت ملت و قدرت فزاینده جمهوری اسلامی و نیز مغایر با گفتمان انقلاب اسلامی قلمداد کردند. حتی مردم و دانشجویان در تجمع باشکوه مقابل سفارت فرانسه، خواستار اخراج سفیر آن کشور و عذرخواهی دکتر ظریف شدند. اما در مقابل تمام این اعتراضهای بحق که همچنان نیز ادامه دارد، واکنش رئیس دستگاه دیپلماسی و سخنگوی دولت نه تنها رنگ و بویی از پشیمانی و عذرخواهی نداشت بلکه به نوعی تایید حرکت مذکور بود تا حدی که سخنگوی دولت، اینگونه اعتراضها به عملکرد وزیر خارجه را سخیف پنداشت! حال با توجه به این کنش و واکنشها چند سوال مهم در این بین مطرح میشود؛
1- آیا موضوع توهین به ساحت مقدس پیامبر اعظم(ص) در نزد وزیر امور خارجهمان، خدای ناکرده موضوعی دست چندم است که با وجود تمام این اعتراضها، حاضر به پذیرش اشتباه دیپلماتیک خود نیست؟!
2- آیا ایشان اصلا اعتقاد دارند که حرکات مذکور وی تجانسی با گفتمان انقلاب اسلامی نداشته است؟!
3- آیا دیپلمات کارکشته و استادی مانند ایشان، آنقدر با عرف دیپلماتیک آشنا نیست که پیادهروی با جان کری، بیرون از محل مذاکرات را که معنای مختلفی مانند ارائه تفاوت دیدگاه وزیر خارجه کشورمان با نگاه رسمی جمهوری اسلامی در زمینه جنایتکار بودن دولت آمریکا و محکومیت حمایت این دولت از چاپ کاریکاتور موهن از آن استحصال میشود را در حد «استفاده از هوای پاک برای عوض کردن فضای تنشآلود مذاکرات» تنزل میدهد؟!
4- اگر این رفتار در عرف دیپلماتیک به اقرار ایشان «طبیعی!» میباشد، پس دیگر چرا در سفر اول آقای روحانی به نیویورک و تماس تلفنی ایشان با اوباما، دعوا بر سر این بود که کدام طرف ابتدا تماس تلفنی را برقرار نموده است؟!
5- آیا جناب ایشان از پیامدهای منفی همزمانی سفرشان به فرانسه و دیدار با فابیوس با چاپ کاریکاتور موهن نشریه شارلی ابدو و توزیع آن در تیراژ 3 میلیون نسخه، آگاه نبودند؟! و...
قطعا پاسخ تمام این سوالات منفی است. زیرا شکی در ارادت و اعتقادات محکم ایشان نسبت به مبانی اسلام و شخصیت والای رسول اکرم(ص) و نیز احاطه کامل وی به اصول دیپلماتیک و آداب کنسولی نیست. این نوع رفتار دیپلماتیک وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران با اعتقادات شخصی ایشان هم سازگاری ندارد! با این وجود ایشان نه تنها حاضر به پذیرش اشتباه خود نیست بلکه اعتراض به آن را جناحی نیز تلقی نموده است! به راستی ریشه این پارادوکس رفتاری در کجاست؟ چرا رفتار دستگاه دیپلماسی ما در قبال حوادث مذکور، فاصله معناداری با آرمانها و گفتمان انقلاب اسلامی دارد؟!
جواب کاملا روشن است. زیرا وقتی بر اساس اظهارات رئیسجمهور دولت تدبیر و امید در اولین نشست اقتصادی ایران، میان «آرمانها» و «سانتریفیوژها» فاصلهگذاری میشود، وجود فاصله معنادار میان رفتار دستگاه دیپلماسی ما با آرمانهای انقلاب اسلامی، امری «طبیعی» به نظر میرسد! وقتی در همان همایش عنوان میشود که «اساس بحث سیاست خارجی منافع است نه اصول و آرمانها»!! و یا «آرمان به سانتریفیوژ وصل نیست بلکه آرمان به مغز و قلب و اراده ما وصل است»!! دیگر نباید انتظار پذیرش اشتباه از جناب ظریف بابت رفتار دیپلماتیک مذکور را داشت. در واقع بر اساس فرمول مطروحه رئیسجمهور محترم، وزیر امور خارجه میبایست ناراحتی و اعتراض نسبت به توهین به ساحت مقدس پیامبر گرامی اسلام(ص) و نیز پایبندی به اصول انقلاب اسلامی را در دل و مغز خود نگه داشته و در مواجهه با وزرای خارجه آمریکا و فرانسه فقط بر اساس منافع عمل نماید!!
درباره درست یا غلط بودن چنین رویهای، همین بس که برای نمونه، حتی آمریکا و یا اعضای دیگر 5+1 در مذاکرات هستهای هیچ وقت میان آرمانها و منافع خویش فاصلهگذاری نکردهاند. اگر واقعا آمریکاییها در مذاکرات هستهای بزرگترین آرمان بیش از 35 سال سیاست خارجی خود را که همان تغییر رفتار (BEHAVIOR) و سپس تغییر ساختار (STRUCTUER) نظام اسلامی(به عبارتی دیگر سرنگونی آن) میباشد را در قلبها و یا مغزهایشان نگه داشته و جدای از آن، منافع ملی خود را مدنظر قرار میدادند، دیگر در معادله برد - برد، وعدههای نسیه نصیب ما و دستاورد مهم کاهش عمده فعالیتهای هستهایمان، نصیب آمریکاییها نمیشد!!
با این تفاسیر باید در نظر داشت که این «دوگانگی» هیچ وقت نمیتواند ما را در دستیابی به اهدافمان موفق گرداند. رهنمودهای رهبر معظم انقلاب که به اذعان معظمله همیشه نه به مثابه یک دیپلماتیک بلکه به عنوان یک انقلابی بیان میفرمایند، موید همین نکته میباشد تا جایی که در این باره فرمودند: «این کار ما را در افکار عمومی ملتها و دولتها به تذبذب متهم میکند و غربیها با تبلیغات عظیم خودشان، جمهوری اسلامی را دچار انفعال و دوگانگی جلوه میدهند.» (93/5/22)
حال بر اساس دکترین جدید و منحصر به فرد دولت اعتدال در سیاست خارجی یعنی «جدایی آرمان از منافع» هم میتوان برای دستیابی به منافع حداکثری با «کدخدا» ساخت! هم با «جناب شمر» مذاکره کرد! و هم میتوان به بهانه اینکه «سیاست خارجیمان باید فعال باشد، با قهر کردن نمیتوانیم سیاست خارجیمان را دنبال کنیم!...» (ظریف، 93/10/19) در زمان توهین به نبی مکرماسلام (ص) با جان کری، خلاف عرف دیپلماتیک در خیابانهای ژنو قدم زد و هم عزتمندانه]![ به دیدار فابیوس مشرف شد! با این وجود، آقای ظریف دقیقا بر اساس دکترین مذکور به وظیفه خود عمل کرده، نه تنها مستوجب عذرخواهی نیست، بلکه اقدام وی به نوعی قابل تقدیر و بجا بوده است!!
روحالله پوراسماعیلی فومنی
دلیل واضح اجرای چنین پروژهای یا به عبارت دیگر ترویج «اسلامهراسی» (ISLAM FOBIA) را باید در هراس سران غربی و صهیونیستی از رشد روزافزون اسلام در حوزه تمدنی غرب جستوجو کرد. به استناد آخرین پژوهشهای موسسات تحقیقاتی اروپا، رشد اسلام در این قاره به گونهای است که تا 10 سال آینده، دین اکثریت جمعیت برخی از کشورها و تا 50 سال آینده، کل قاره اروپا اسلام خواهد بود. تا جایی که حتی در آیندهای نزدیک، فراکسیونهای اکثریت در مجالس اروپایی در اختیار مسلمانان قرار خواهد گرفت. به عبارت دیگر، اسلام دین اول قارهای خواهد بود که خاستگاه تمدن غرب بوده و این مهم به منزله نقطه مقابل نظام غرب در دستیابی به اهداف سلطهطلبانه و استکباری خود میباشد. لذا هراس سران غربی از رشد فزاینده اسلام در غرب کاملا طبیعی به نظر میرسد.
اما نکته مهم در این بین، ناکارآمدی و یا شکست چندینباره این پروسه در قالب حوادثی مانند قضیه شارلیابدو میباشد. در حقیقت استفاده از دو ابزار «تسنن مزدور SIA» و «تشیع متصل به MI6» که به مثابه دو لبه قیچی برای قطع نمودن ریشه اسلام ناب محمدی(ص) که به اقرار دوست و دشمن، انقلاب اسلامی مروج آن میباشد، نه تنها موجب تقویت اسلامهراسی نگردیده بلکه نتیجه معکوس نیز در بر داشته است. به گونهای که پس از حادثه مذکور، تقاضا برای تهیه قرآن و کتب مربوط به اسلام در کشورهای اروپایی به ویژه فرانسه، جهت مطالعه درباره ماهیت واقعی اسلام افزایش یافته است، درست همانند حادثه 11 سپتامبر که پس از آن، به دلیل کثرت مراجعه مردم آمریکا برای تهیه قرآن به کتابخانهها و کتابفروشیها، نسخههای کلاما... مجید نایاب شده بود! این چیزی نیست جز ماهیت اعجازآمیز این معجزه جاوید پیامبر گرامی اسلام(ص) که هرچه بیشتر با آن دشمنی میورزند، بیشتر موجب نشر و گسترش مفاهیم عالیه آن میشوند و این نکته مهمی است که سران جبهه استکبار همیشه از درک آن همانند دیگر واقعیات اسلام ناب محمدی(ص) عاجز بودهاند.
در همین اثناء، اقدام تیزهوشانه و مدبرانه رهبر فرزانه انقلاب در نگارش نامه به جوانان غربی، در شناخت بیواسطه ماهیت حقیقی اسلام، ستودنی است. در واقع این نامه، به منزله دور زدن تمام استراتژیهای نظام سلطه در انحراف افکارعمومی به سمت خواستههای نامشروع و قدرتطلبانه خود بوده، به گونهای که تمام استراتژیستهای زبده آنان را با غافلگیری، انفعال و درماندگی در پاسخگویی و بیاثر نمودن آن مواجه ساخته و قطعا نتیجه آن در آیندهای نه چندان دور به بار خواهد نشست! این اقدام امام خامنهای (مدظلهالعالی) یک حرکت هوشمندانه در همان پیچ تاریخیای است که به فرموده معظمله، در آن پایههای تمدن نوین اسلامی در حال شکلگیری بوده و به موازات آن نظام کاپیتالیستی غرب در حال فروپاشی و زوال قرار گرفته است تا جایی که برای دوام و بقای خود به اجرای نمایش مضحکی مانند قضیه شارلی ابدو دست یازیده است.
با این تفاسیر حرکت دستگاه دیپلماسی کشورمان که هم مواضع اصولی رهبر عظیمالشأن آن و هم آموزههای گرانسنگ انقلاب اسلامی آن، جبهه استکبار را به اذعان اکثر صاحبمنصبان و کارشناسان غربی با چالشهای عمده و جدی مواجه ساخته است، در قبال قضایای اخیر، رویهای متفاوت اختیار نموده است! پیادهروی دکتر ظریف با جان کری در خیابانهای ژنو و نیز سفر وی به فرانسه و دیدار با فابیوس آن هم در بحبوحه اتفاقات پاریس، واکنشها را به گونهای برانگیخت که از مراجع عظام تا ائمه جمعه سراسر کشور، شخصیتهای سیاسی و... آن را اقدامی دور از شأن و عظمت ملت و قدرت فزاینده جمهوری اسلامی و نیز مغایر با گفتمان انقلاب اسلامی قلمداد کردند. حتی مردم و دانشجویان در تجمع باشکوه مقابل سفارت فرانسه، خواستار اخراج سفیر آن کشور و عذرخواهی دکتر ظریف شدند. اما در مقابل تمام این اعتراضهای بحق که همچنان نیز ادامه دارد، واکنش رئیس دستگاه دیپلماسی و سخنگوی دولت نه تنها رنگ و بویی از پشیمانی و عذرخواهی نداشت بلکه به نوعی تایید حرکت مذکور بود تا حدی که سخنگوی دولت، اینگونه اعتراضها به عملکرد وزیر خارجه را سخیف پنداشت! حال با توجه به این کنش و واکنشها چند سوال مهم در این بین مطرح میشود؛
1- آیا موضوع توهین به ساحت مقدس پیامبر اعظم(ص) در نزد وزیر امور خارجهمان، خدای ناکرده موضوعی دست چندم است که با وجود تمام این اعتراضها، حاضر به پذیرش اشتباه دیپلماتیک خود نیست؟!
2- آیا ایشان اصلا اعتقاد دارند که حرکات مذکور وی تجانسی با گفتمان انقلاب اسلامی نداشته است؟!
3- آیا دیپلمات کارکشته و استادی مانند ایشان، آنقدر با عرف دیپلماتیک آشنا نیست که پیادهروی با جان کری، بیرون از محل مذاکرات را که معنای مختلفی مانند ارائه تفاوت دیدگاه وزیر خارجه کشورمان با نگاه رسمی جمهوری اسلامی در زمینه جنایتکار بودن دولت آمریکا و محکومیت حمایت این دولت از چاپ کاریکاتور موهن از آن استحصال میشود را در حد «استفاده از هوای پاک برای عوض کردن فضای تنشآلود مذاکرات» تنزل میدهد؟!
4- اگر این رفتار در عرف دیپلماتیک به اقرار ایشان «طبیعی!» میباشد، پس دیگر چرا در سفر اول آقای روحانی به نیویورک و تماس تلفنی ایشان با اوباما، دعوا بر سر این بود که کدام طرف ابتدا تماس تلفنی را برقرار نموده است؟!
5- آیا جناب ایشان از پیامدهای منفی همزمانی سفرشان به فرانسه و دیدار با فابیوس با چاپ کاریکاتور موهن نشریه شارلی ابدو و توزیع آن در تیراژ 3 میلیون نسخه، آگاه نبودند؟! و...
قطعا پاسخ تمام این سوالات منفی است. زیرا شکی در ارادت و اعتقادات محکم ایشان نسبت به مبانی اسلام و شخصیت والای رسول اکرم(ص) و نیز احاطه کامل وی به اصول دیپلماتیک و آداب کنسولی نیست. این نوع رفتار دیپلماتیک وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران با اعتقادات شخصی ایشان هم سازگاری ندارد! با این وجود ایشان نه تنها حاضر به پذیرش اشتباه خود نیست بلکه اعتراض به آن را جناحی نیز تلقی نموده است! به راستی ریشه این پارادوکس رفتاری در کجاست؟ چرا رفتار دستگاه دیپلماسی ما در قبال حوادث مذکور، فاصله معناداری با آرمانها و گفتمان انقلاب اسلامی دارد؟!
جواب کاملا روشن است. زیرا وقتی بر اساس اظهارات رئیسجمهور دولت تدبیر و امید در اولین نشست اقتصادی ایران، میان «آرمانها» و «سانتریفیوژها» فاصلهگذاری میشود، وجود فاصله معنادار میان رفتار دستگاه دیپلماسی ما با آرمانهای انقلاب اسلامی، امری «طبیعی» به نظر میرسد! وقتی در همان همایش عنوان میشود که «اساس بحث سیاست خارجی منافع است نه اصول و آرمانها»!! و یا «آرمان به سانتریفیوژ وصل نیست بلکه آرمان به مغز و قلب و اراده ما وصل است»!! دیگر نباید انتظار پذیرش اشتباه از جناب ظریف بابت رفتار دیپلماتیک مذکور را داشت. در واقع بر اساس فرمول مطروحه رئیسجمهور محترم، وزیر امور خارجه میبایست ناراحتی و اعتراض نسبت به توهین به ساحت مقدس پیامبر گرامی اسلام(ص) و نیز پایبندی به اصول انقلاب اسلامی را در دل و مغز خود نگه داشته و در مواجهه با وزرای خارجه آمریکا و فرانسه فقط بر اساس منافع عمل نماید!!
درباره درست یا غلط بودن چنین رویهای، همین بس که برای نمونه، حتی آمریکا و یا اعضای دیگر 5+1 در مذاکرات هستهای هیچ وقت میان آرمانها و منافع خویش فاصلهگذاری نکردهاند. اگر واقعا آمریکاییها در مذاکرات هستهای بزرگترین آرمان بیش از 35 سال سیاست خارجی خود را که همان تغییر رفتار (BEHAVIOR) و سپس تغییر ساختار (STRUCTUER) نظام اسلامی(به عبارتی دیگر سرنگونی آن) میباشد را در قلبها و یا مغزهایشان نگه داشته و جدای از آن، منافع ملی خود را مدنظر قرار میدادند، دیگر در معادله برد - برد، وعدههای نسیه نصیب ما و دستاورد مهم کاهش عمده فعالیتهای هستهایمان، نصیب آمریکاییها نمیشد!!
با این تفاسیر باید در نظر داشت که این «دوگانگی» هیچ وقت نمیتواند ما را در دستیابی به اهدافمان موفق گرداند. رهنمودهای رهبر معظم انقلاب که به اذعان معظمله همیشه نه به مثابه یک دیپلماتیک بلکه به عنوان یک انقلابی بیان میفرمایند، موید همین نکته میباشد تا جایی که در این باره فرمودند: «این کار ما را در افکار عمومی ملتها و دولتها به تذبذب متهم میکند و غربیها با تبلیغات عظیم خودشان، جمهوری اسلامی را دچار انفعال و دوگانگی جلوه میدهند.» (93/5/22)
حال بر اساس دکترین جدید و منحصر به فرد دولت اعتدال در سیاست خارجی یعنی «جدایی آرمان از منافع» هم میتوان برای دستیابی به منافع حداکثری با «کدخدا» ساخت! هم با «جناب شمر» مذاکره کرد! و هم میتوان به بهانه اینکه «سیاست خارجیمان باید فعال باشد، با قهر کردن نمیتوانیم سیاست خارجیمان را دنبال کنیم!...» (ظریف، 93/10/19) در زمان توهین به نبی مکرماسلام (ص) با جان کری، خلاف عرف دیپلماتیک در خیابانهای ژنو قدم زد و هم عزتمندانه]![ به دیدار فابیوس مشرف شد! با این وجود، آقای ظریف دقیقا بر اساس دکترین مذکور به وظیفه خود عمل کرده، نه تنها مستوجب عذرخواهی نیست، بلکه اقدام وی به نوعی قابل تقدیر و بجا بوده است!!
روحالله پوراسماعیلی فومنی