هنوز دو هفته نگذشته که بیزار از ماندن بود و عشق به رفتن داشت و عشق، او را مجددا به جبهه می‌کشاند. بعد از چند ماه و پس از عملیات والفجر مقدماتی از جبهه برمی‌گردد. خانواده‌اش می‌گویند: تو چطور با وجود بیست و پنج ساعت بیهوشی، مسئولیت فرماندهی گروه پیاده رزمی را تقبل کردی؟ می‌گوید: «من خدا را دیدم و او به من قدرت عجیبی داده بود، به طوری که چهل کیلومتر را سریع‌تر از بقیه رزمندگان پیمودم.»
دو روز قبل از شهادت به بیماری عفونی ناشی از جراحات جنگی مبتلا می‌شود. پزشک اجازه شرکت در عملیات را به او نمی‌دهد. اما او تجویز دکتر را می‌گیرد و می‌گوید: «اگر جسم بی‌جانم هم باید در عملیات شرکت کند، شرکت می‌کنم.»  می‌رود اما رفتنی بی‌بازگشت و رفتنی تا انتهای مرز باور...
طلبه بسیجی شهید «محمدرضا عابدی» سال 1340 در سهرو فیروزان متولد شد و در 1362/8/3 در عملیات والفجر 4 به شهادت رسید.