عضو شورای شهر حلب در گفت و گوی اختصاصی با کیهان
نام ایران نماد پیروزی و رهایی از بحران است
علیرضا آل یمین
حلب دومین شهر بزرگ سوریه و پایتخت اقتصادی این کشور است. مردم این شهر طی دو سال گذشته شاهد بیشترین و شدیدترین درگیریها بودند. الان شهر حلب به دو نیم تقسیم شده است که نیمی از آن در اشغال تروریستها است و نیم دیگر در دست ارتش. صدای انفجار و گلوله موسیقی متن زندگی هر روزه ی مردمان این شهر است. حالا ما در حلب با "عبدالمجید کواکبی” عضو شورای شهر و معاون شهردار قرار گفت و گو گذاشتیم. برای حفظ امنیت و کم کردن تردد ما در داخل شهر، او به محل اقامت ما آمد. با همان موسیقی متن نشستیم به گفت و گو.
* چطور شد که بحران به اینجا کشیده شد؟ چرا وقتی درعا و حمص شلوغ شد اینجا خبری نبود؟
بحران در حلب دقیقا از اواسط 2012 شروع شد. حلب و ریف حلب یک سری خصوصیات داشت که شاهد حضور مسلحین و سرکشی در برابر دولت نبود. در خلال بحران کشورهای اطراف که از دولت حمایت میکردند و کشورهایی که طرفدار مسلحین بودند، هر دو فهمیدند که حلب خیلی مهم است. وقتی حلب انتخاب شد که زیر سلطه دولت نیاشد، اینمیزانِ بحران را برای دولت سنگینتر میکند و مسلحین پیروز خواهند شد چون حلب از لحاظ سیاسی، تاریخی، اقتصادی و اجتماعی اهمیت بالایی داشت.
* یعنی کشورهای مخالف دولت امیدوار بودند که حلب تبدیل به یک منطقه خودمختار شود؟
یعنی وقتی حلب با مسلحین باشد بحران زودتر تمام میشود و آنها زودتر به هدفشان میرسند و اگر با دولت باشد دولت پیروز خواهد شد. یعنی خودش میتواند مشخصکننده سرنوشت بحران باشد. در اوایل بحران مسلحان آمدند در ریف حلب. آنها در اصل قاچاقچیها بودند و یا آدمهایی که از کشورهای دیگر مثل ترکیه، قطر، عربستان و جاهای دیگر آمده بودند. اما علی رغم اینکه به آنها پول میدادند و همینطور در رسانهها به نفع آنها تبلیغ میشد و تلاش میکردند با فرقه گرایی و فتنه انگیزی اهدافشان برسند اما با همه وجود این اتفاقات به استان حلب و شهر حلب کشیده نشد.
بنابراین ما شاهد این شدیم که تعداد زیادی از اجنبیها از بیرون آمدند. مردم ریف حلب کلا کشاورز هستند و فرصتهای شغلی زیادی دارند و برخی از آنها هم وارد شهر شدند و در دانشگاهها درس خواندند و شغلهای دولتی دارند. در شهر همیشه آگاهیهای بیشتری هست که مانع تندرویی میشود و ماندن زیر سقف قانون اهمیت بیشتری دارد. بنابراین مخالفان در حلب ، بیشتربن تعداد اجنبیها را وارد کردند. این از لحاظ فرهنگی و اجتماعی معلوم میشود که دشمنان سوریه طبیعت ملت سوریه را نمیشناسند. به عنوان مثال جامعه حلب جامعه متدینی است و همزمان نسبت به فرهنگها و ادیان دیگر هم آغوشش را باز کرده. علی رغم تحریک سیاسی و پولی که هزینه میکردند جامعه حلب هیچ پاسخی به این حملهها نداد. افراد تندرو در هر جامعهای وجود دارد. در حلب هم همینطور این افراد تندرو شاید پاسخ دادند اما حتی بین آنها هم ما خشونت نمیبینیم. شاید یک آدم متدینی باشد یک ذره هم تندرو باشد در خانواده خودش. اما غیرممکن است که بخواهد آدم بکشد یا خانهای را ویران کند یا پاسگاه یا جایی را مورد هدف قرار دهد. اولین تلاش برای حمله کردن به حلب در 2012 بود. مجموعهای از انفجارات همزمان و هجوم مسلحان که موفق نشدند و شکست خوردند و رانده شدند. در تموز 2012 چند انفجار اتفاق افتاد و هجومهای مختلفی صورت گرفت و بعضی از محلهها را اشغال کردند. محلههایی که در حاشیه است. فقرو بیسوادی و یک سری آداب و رسوم اجتماعی خاص آنجا هست اما شهروندانی که در آن محلات زندگی میکنند اکثریتشان ضد نظام و خارج از قانون نیستند. تقریبا در 2012 بود که یک سری از مناطق حلب اشغال شد.
* قبل از آن اعتراض و تظاهراتی مثل جاهای دیگر نبود؟
یک سری تظاهرات کوچکی در همان محلههایی که آنها اشغال کردند صورت گرفته بود. اغلب اتفاقها در ریف حلب و در مناطق حاشیهای رخ میداد. یک سری تظاهرات اتفاق افتاد که پولش هم پرداخت شده بود اما باز هم در آن خشونت نبود. در تابستان 2012 خشونت شروع شد. مورد هدف قرار دادن برنامهریزی شده اماکن دولتی، پاسگاهها، مدارس، ادارات. همه اینها اشغال شدند. بعد از آن یک نقشه بزرگتر پیاده شد. اینجا مشخص شد که یک دولتی پشت این است برای شکست دادن حلب و خارج کردن آن از معادله جنگ. این نقشه مورد هدف قرار دادن زیرساختهای حلب مثل برق و آب و قطع کردن راههای اصلی و محاصره کردن حلب بود. تا فشار بیاورند که حلب تسلیم شود. همینطور آنها شروع کردند به مورد هدف قرار دادن محلههای حلب . بعد شروع کردند به ترور خانوادههای کارکنان دولت یا کسانی که سرباز بودند. این یک برنامه بود که هر یکی دو ماه شدت میگرفت و هدف آن تضعیف حضور دولت و نظام در این منطقه و اشغال کردن حلب بود. یکی از مهمترین اقدامات تروریستها در اینجا مورد هدف قرار دادن شهرک صنعتی بود. این باعث کمبود بسیار زیادی در کالاهای اساسی شد و بیکاری زیادی اتفاق افتاد. بیکاری یکی از اهداف مسلحین بود تا وقتی جوان بیکار شد با پول او را بخرند و با همه اینها و با وجود محاصره تقریبا هشت ماه پشت سر هم بعد مورد هدف قرار دادن فرودگاه و تمام نقاط حیاتی شهربا این حال نتوانستند بستر مناسبی برای اشغال کامل شهر ایجاد کنند.
* دولت و شما به عنوان نماینده مردم در مقابل آنها چه واکنشی نشان میدادید؟
دولت بعد از تحمل این ضربات در حلب سعی کرد از لحاظ نظامی بیشتر به حلب برسد و ما به عنوان دوائر خدماتی برای فراهم کردن نیازهای اساسی شهروندان تلاشهایمان را دو برابر کردیم تا سعی کنیم به ایستادگی مردم کمک کنیم. شبهای طولانی بود که فقط برای فراهم کردم مقداری از مازوت برای روشن کردن موتور برق بیمارستان کودکان رنجهای زیادی کشیدیم. خدا را شکر حزیران 2013 و همینطور بعد از پیروزی در عملیات قصیر، دولت زمام امور را به دست گرفت. نیروهای زیادی آمدند و محاصره حلب شکسته شد. وقتی حصر شکسته شد مواد اساسی مردم را فراهم کردیم و توانستیم در ایستادگی این شهر کمک کنیم. بزرگترین دلیلی که ایستادگی این شهر را ثابت میکند صبر و شکیبایی مردم حلب در رنجها و مصیبتهاست. بردباریشان در از دست دادن عزیزانشان با خمپارههایی که آنها بیهدف شلیک میکردند. وقتی با تلاش دولت و مقامات فشار روی حلب کم شد نیروی دفاع محلی را تاسیس کردند که تقریبا 12 هزار جوان را جمع کرد. بیشتر آنها از اهالی حلب و اطراف حلب هستند. اسلحه به دست گرفتند و از شهر و روستاهایشان دفاع کردند و در حال حاضر آنها از پیشگامان حفاظت از حلب هستند. دفاع محلی ما مثل بسیج ایران است. یک نمونه کوچک شده از بسیج که ان شاءالله این بذر یک درخت مبارک خواهد بود.
* دفاع محلی با دفاع وطنی چه تفاوتی دارد؟
دفاع وطنی یک مجموعه نظامی کنار ارتش است اما دفاع محلی یک بعد نظامی دارد و یک بعد پرورشی فرهنگی، سیاسی، عقیدتی و آَموزشی. دفاع محلی تلاش میکند جامعه آسیب دیده حلب را ترمیم کند. دفاع محلی در اصل میخواهد انسان بسازد.
با توجه به اینکه اغلب مردم حلب اهل تسنن هستند خیلیها میخواهند این را عنوان کنند که اتفاقی که اینجا میافتد جنگ شیعه و سنی است...
در کل سوریه جنگ مذهبی نداریم. حتی تقسیمات مذهبی در حلب نداریم...
به هر حال مردم اینجا سنی هستند و سیستم حاکمیت علوی است.
90 درصد مقامات این استان سنی هستند. چه کسی گفته دولت علوی است؟ شاید مدیری از جای دیگری بیاید از درعا یا دیرالزور اگر به من ماموریت بدهند میروم طرطوس برایم فرقی نمیکند. بحث اینجا مذهبی نیست. آنها سعی کردند اینطور نشان دهند و همینطور روی این قضیه دست بگذارند. بخصوص ترکها چون به اینجا طمع داشتند. تمام مذاهب و قومیتها و ملیتها که از کشتارهای عثمانیها رنج بردند در حلب زندگی میکنند علویون در لواء اسکندرون، ارمنها، اکراد، شیعیان. همه اینها ا از کشتار عثمانیها رنج بردند. علاوه برآنها اهل سنت صوفیها هم در حلب زندگی میکنند. در حلب مذهب اهل سنت یا صوفیها یا شافعیها هستند اما مذهب وهابی اینجا وجود ندارد. در بحران سوریه و بحران عراق این مذهب وهابی تبدیل شد به یک مذهب تکفیری. اینها اصلا مسلمان نیستند و در اینجا هم بستر مناسب برای آنها وجود ندارد. آنها با رویکرد اشغال وارد حلب شدند آنها آمدند جلو که اینجا را اشغال کنند. در ابتدا با تشویق کردن بعضی آدمها با پول دادن از لحاظ سیاسی و بعد هم با ارهاب آمدند اما موفق نشدند. آنها با این رویکرد آمدند که اول دولت را سرنگون کنند .تصرف کنند و تمام. همانطور که صهیونیستها در فلسطین انجام میدهند و قبل از آن نازیها در آلمان انجام دادند خدا رو شکر اینجا شکست خوردند.
* نقش ترکیه در حلب چه بوده است؟
نقش ترکیه در این بحران اساسی بوده. این نقش در سوریه بخصوص در حلب سه تا بعد دارد؛ بعد تاریخی، سیاسی و جغرافیایی. بعد تاریخی این است که در تاریخ عثمانی معروف بود که حلب تمدن عثمانیها و دومین شهرشان بود. عثمانیها 400 سال بر سوریه حکومت کردند. آنها هر 80 سال با یک مشکل جدی روبهرو میشدند که بنیان دولت متزلزل میشد. در این مشکلات حلب اساس بوده. در هر بار حلب تعیینکننده سرنوشت عثمانیها بود. حلب راضی نمیشد تحت پوشش آنها باشد. دولت عثمانی در 1916 سرنگون شد اما 20 سال قبل از آن حلب کم کم از سیطرهها ترکها بیرون آمد. یک تحصن اتفاق افتاد. والی حلب عوض شد والی که جدید آمده بود ضعیف بود. مجبور شد بعضی از آزادیها را به مردم بدهد اینجا روزنامه چاپ شد شهرداری بوجود آمد و طی 20 سال باعث شد که حکم عثمانیها رد شود. 1913 یک قطاری بود که از حلب حرکت میکرد و میرفت سمت ترکیه برای شرکت در جنگ جهانی اول. میگفتند هر سربازی که از 18 سال تا 35 سال سوار آن نشود و بماند در شهر کشته میشود. اما اهالی حلب آن را رد کردند. حتی آنهایی که بیرون از حلب بودند وقتی میدیدند اهالی حلب اینطور مخالفند آنها هم نمیگذاشتند کسی با آن قطار برود. این ابتدای سرنگونی دولت عثمانی در حلب بود. علاوه برآن تشکیل جنبش مسلمان روشنفکر و جنبش سوسیالیستها که آنجا اتفاق افتاد تاثیرگذار بود. یک کشتاری هست به اسم مسجد اطروش که همه عشایر بودند و سید و از فرزندان اهل بیت بودند که همه را قتل عام کردند. آنها عموهای خود من هستند. این پس زمینه ی تاریخی دخالت ترکیهضد حلب بود. علاوه بر آن دو حزب حاکم ترکیه برای ایجاد راه حل برای حل مشکلات بزرگ ترکیه مثل بحث کردها و از بین بردن بیکاری همیشه به دنبال یک عمق سیاسی در شمال سوریه بودند. یغنی منافع جغرافیایسیاسی که صحبت کردم یعنی کشف نفت و گاز در دریا و بهتر شدن اوضاع اقتصاد سوریه و روابط استراتژیکی که وجود دارد بین ایران و عراق و سوریه چه در انرژی گاز و نفت چه در زمینهی نیروی انسانی یا اینکه در زمینه کشاورزیدر واقع یک قدرت منطقهای بوجود آمده که اسرائیلیها و ترکها را عقب میزند. مورد هدف قرار دادن سوریه و عراق مجموعهای از منافع سیاسی هستند که یک بعد اعتقادی هم به آن دادند. آن هم به معنای تنفر نه از لحاظ عقیده درست این بحث شد که حلب هدف بزرگ برای آنها باشد. از همان ابتدا یک طرحی بود برای تقسیم کشور سوریه به چهار قسمت کوچک. الان سعی میکنند سوریه را به دوقسمت شمالی و جنوبی تقسیم کنند. آنها این طرح را میخواستند به چهار قسمت مذهبی تقسیم کنند. هدف آنها در کشاندن سوریه به جنگ مذهبی کاملا شکست خورد. سوریه درطول تاریخ قائم بر تنوع بود. یک دین و یک قومیت واحدی اینجا زندگی نمیکرد و بستر قانونی و شرعی در سوریه از 1946 همه نیازهای مذاهب و قومیتها را مورد توجه قرار داده بود .
* طی بحران چه صدمات زیر ساختی و رو ساختی به حلب وارد شده است؟
مسلحین اول به ریف حلب سیطره پیدا کردند. این در تابستان 2012 اتفاق افتاد. همانطور که گفتم بعضی آدمها آنجا موافق نظام بودند که در ارتش هم حضور داشتند. یک جور برابری اتفاق افتاد. بعد خارجیها را به اینجا آوردند و جبهه النصره تشکیل شد و سعی کردند به ریف سلطه پیدا کنند. توانستند در ارعاب و در کشتارها ریف را تحت سیطره خودشان در آوردند و به شهر حمله کردند. در حال حاضر با اطلاعاتی که ما داریم در خود شهر، محلههایی که تحت اشغال آنهاست، از نصره یا داعش نیستند. آنها بعضی از قاچاقچیهای مسلحی هستند که از ریف حلب آمدند و از طرف نصره و داعش این محلهها را اشغال کردند. در مفهوم نظامی آنها تعدادشان کم است. آنها از داعش و النصره کمک میگیرند. النصره در منطقه شمالی و غربی آنها مقر دولت را مورد هدف قرار میدهند. داعش هم منتظر یک نقشه بسیار بزرگتری ست. میخواهد برای فشار آوردن به دولت زیر ساختهایی مثل برق و آب و راههای اساسی را تحت سیطره خودش قرار دهد تا محیطهدف قرار دادن مسلحینی که در وسط حلب هستند را کم کند. مسلحینی که در حلب هستند یک برنامهی دقیقی را برای ویران کردن خود شهرجدید و شهر قدیم از لحاظ عمرانی و از نظر زیر ساخت ودزدیدن آثار باستانی پیش گرفتند. به همین دلیل حجم ویرانی خیلی زیاد است و خطرناکتر از آن حجم سرقت هاست. اینها همه برنامهریزی شده است نه خود جوش.
* چرا تاکید دارید که این سرقتها و تخریبها هدفمند و برنامهریزی شده است؟
این نقش ترکیه ویرانکننده را ثابت میکند .کلیساهای ارمنیها و روم ارتدوکس کلا ویران شد اما کلیسای غربی دست نخورده باقی ماند. وقتی من میگویم روم ارتدوکس منظور مسیحیانی هستند که در شرق بودند و از انطاکیه آمدند. آنها در حلب نقش داشتند و به عربها در مواجه با عثمانیها کمک میکردند. مساجدی که منارههای عثمانی دارند مورد هدف قرار نگرفتند اما مساجد و حسینیههایی که برای دولت حمدانیها بود کاملا ویران شدند. یک سری جزئیات هست که اصلا کسی ذکر نمیکند. مثلا مسجد بزرگ و مشهور حلب که 99 درصد از مردم نمیدانند روی منارههای آن چه نوشته بود. از بالا تا پایین ابیاتی در باره مدح 12 امام نوشته شده بود. مسجدی که هزار سال عمر داشت و دوره دولت حمدانیها کاملا بازسازی شد. حالا این مناره کاملا منفجر شده است.. یک سری مساجد هم هست که ثبت جهانی شده و یک سری مدارس دینی که تابعیتش به مذهب شافعی بر میگردد .تکفیریها از مذهب شافعی به اندازه مذهب جعفری نفرت دارند. از نظر ما شافعی سنی حقیقی است. اما برای آنها خطر است. در این بحران و ویرانیها جزئیات تاریخی زیادی وجود دارد. بازار قدیمی و تاریخی شهر آخرین باری که به آتش کشیده شد 1 سال پیش بود. در سال 1808 خود عثمانیها هم برای جریمه کردن تجار حلب آن را به آتش کشیدند. در حلب اتفاقاتی افتاد که تاریخی است. در حال حاضر هرچه که تاریخش به قبل از عثمانیها بر میگردد یا ویران شده یا به سرقت رفته است. ما یک کتابخانه وقفی داریم که به صورت برنامهریزی شده همه کتابها و اسناد تاریخی اش به سرقت رفت و یک سری زد و بندهایی روی آن اتفاق افتاد. بنابراین ترکها یک طرحی دارند که حلب را به قبل از عصر تکنولوژی برگردانند. بدون آب، بدون زیر ساخت، حتی با از بین بردن کشاورزی. نیروی انسانی ماهر هجرت داده شد. تجار و کارخانه دارها را تهدید کردند تا فرار کنند. تمام زیر ساختهای حلب ویران شد. برق، آب، فاضلاب ،شهرک صنعتی، زیر ساختهای اقتصادی، شبکه آبیاری ریف حلب ویران شدند. بازارها، کارخانهها، کارگاهها، حتی کارخانههایی که تابعیت دولت را داشتند به سرقت رفتتد. کارخانه را باز میکردند و به ترکیه میبردند. بعضی از آدمها را با پول خریدند و به شهر قدیمی که باستانی هست بردند که آنجا را منفجر کنند و تمام آثار تاریخی و مساجد و خانهها را منفجر کنند. آخرین انفجاری که اتفاق افتاد در چند روز گذشته این بود که مسجد سلطانیه را منفجر کردند. قبل از آن مسجد بزرگ و قبل آنها مسجد الحیات را ...
* این تخریب گسترده مساجد فقط به خاطر همان بحث تاریخ عثمانی است؟
بعضی نفرت است، بعضی عقیده است، بعضی هم از بین بردن بعد تاریخی یک ملت است. چه از نظر جهانگردی و رقابت. حلب پایتخت فرهنگی منطقه بود تمام جاهای تاریخی و باستانی اینجا را ویران کردند. به نظر من بعد اصلی این ویران کردن یک نفرت و کینه و طمع است. 70 درصد حلب قدیم و آثار باستانیش ویران شد اما ما در شورای شهر قبلا یک سری بررسیهایی کردیم و قدرت این را داریم که دوباره در زمان کمی آنجا را بازسازی کنیم .
* برآوردی از میزان ویرانی حلب وجود دارد؟
مبلغ دقیقی هنوز مشخص نشده چرا که زیرساختهای کل سوریه را حساب میکنیم. ابنیه تاریخی و باستانی که با پول قابل برآورد نیست و بازسازی آنها نیازمند متخصصین با مبالغ نجومی است. ما محلههای زیادی داریم که کل آن محله ویران شده آنها تونلی زیر زمین میکنند و آنجا را منفجر میکنند حتی خواستند به قلعه حلب برسند. هفت ساختمان در اطراف قلعه است. یکی از آن ساختمانها را منفجر کردند و به تبع آن فاضلاب هم ویران شد. دوباره کشیدن فاضلاب نیازمند هزینههای زیادی است.
* نقش ایران را در بحران سوریه چطور ارزیابی میکنید؟
تاریخ ثبت خواهد کرد که دشمنان سوریه بوسیلهی مزدورانشان خواستند این ملت را شکست بدهند اما ایران به این مردم کمک کرد که از لحاظ سیاسی و دینی این محاصره را بشکنند و مانع وقوع کشتارها شد. این در وجدان مردم ثبت خواهد شد. چه کسی غیراز ایران حصر را شکست در حلب و مانع این شد که یک کشتار عثمانی جدیدی اینجا اتفاق بیفتد. نام ایران نماد پیروزی و رهایی از بحران شده است. وقتی شرایط در اینجا سخت شد و ترس همه جا را فرا گرفت ایرانیها به ما امید دادند که دشمن شکست خواهد خورد.
*رسانههای جبهه مخالف مقاومت تلاش میکنند ارتباط ایران و سوریه را نظامی و مداخله جویانه نشان دهند. نظر شما در این باره چیست؟
رسانههای غربی چیزی که برای خودشان مهم است در بوق و کرنا میکنند. روابط سوریه و ایران استراتژیک و تاریخی است و این از خلال تفاهمنامههایی است که بین این دو کشور ظاهر شده. کمکهای ایران در سطح کارشناسان و مشاوره است. بعد از شدید شدن بحران، ایران خط کمک رسانی اش را به راه انداخت. در شرایطی که ما اینجا مشکلات و کمبودهای زیادی داشتیم. در جامعه جهانی هم تحت تاثیر همین تبلیغات رسانهای صهیونیستها کسی حاضر نبود به ما کمک کند. در آن شرایط ایران نیازهای اساسی شهروندان سوریه را فراهم کرد. برنج، گندم، سوخت، مواد اساسی زندگی از کمکهای ایران به ملت سوریه بود. هیچ کدام از اینها دخالت نیست. چرا رسانههای غربی و عربی حقایق را منعکس نمیکنند. در بحرین ارتش عربستان وجود دارد و آنجا را اشغال کرده است در حالیکه بحرینیها به صورت مسالمت آمیز آمدند و اعتراض کردند و توسط ارتش عربستان کشته میشوند. چرا رسانههای غربی به نقش ترکیه در بحران سوریه اشاره نمیکنند؟ 60 هزار بیگانهای که در اینجا وجود دارند از طریق ترکیه وارد سوریه شدند. با پاسپورتهای رسمی و همینطور جابه جایی مجانی. از استامبول مقدمات سفر آنها به سوریه را فراهم کردند و پول و اسلحه به آنها دادند. همان رسانهها بیان نمیکنند که صهیونیستها چطور دخالت میکنند در سوریه و هواپیماهایشان سوریه را بمباران میکنند و با توپخانه ما را مورد هدف قرار میدهند. از قدرت اطلاعاتیاش به نفع تروریستها در سوریه استفاده میکند.
مجروحین مسلحین را هم در اسرائیل مداوا میکنند. حالا چطور کمک کردن و ایستادن ملت ایران در کنار ملت سوریه یک دخالت است؟! آن هم با همکاریها و تفاهم نامههایی که امضا شده! من از این فرصت استفاده میکنم و قدردانی خودم را از ملت و مقامات ایران که کنار ملت سوریه ایستادند و ایستادگی ما را تقویت کردند، ابراز میکنم. ما ملت سوریه ملت ایران را در هر تکه نانی که یک طفل سوریه میخورد یاد میکنیم. در بحث سیاسی و تاریخی هم ملت سوریه بطور کل اهمیت مساعدت دولت و ملت ایران را برای مانع شدن از سرنگونی سوریه و همینطور تقسیم آن فراموش نمیکند.