kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۸۹۷۳
تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۹:۰۰
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- 114

زد و خورد نویسندگان و هنرمندان شوروی و آمریکا



فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
جان اشتاین بِک در اوج جنگ صلیبیِ مک‌کارتی نوشت: «اگر به جای فرار، از ابتدا مبارزه کرده بودیم این اتفاقات اکنون رخ نمی‌داد.» جان هنری فالک نوشت: «نکته وحشتناک این است که بسیاری از قربانیان، و در کل مردم آمریکا، این حکم ناروا را پذیرفتند. «آنها حق افراد خود سر برای طرح اتهام، تصمیم‌گیری و صدور حکم را به رسمیت شناختند. و ما همه ساکت بودیم. ما احساس می‌کردیم که سکوت، ما را ایمن خواهد ساخت.»
هرچند ابعاد آزار و اذیتی که نویسندگان و هنرمندان شوروی قرار می‌گرفتند قابل مقایسه با کارزار مک‌کارتی در آمریکا نیست و نمی‌تواند باشد، اما هر دو ماجرا عناصر مشترکی داشتند. دیدار برادران آلسوپ از لانه مک‌کارتی در کپیتال هیل نشان داد که [آنجایی که او لانه کرده] تمامی 
نقش و نگارهای کابوس شوروی را دربردارد. خود مک‌کارتی بیش از یک شباهت گذرا به یک آپاراتچی1 استالینیستی یا پلیس مخفی داشت. 
آلسوپ نوشت: دالان ورودی معمولا مملو از شخصیت‌هایی مرموزی است که نگاه‌های مرموزشان نشان می‌دهد احتمالا آدم (مواجب‌بگیر) وزارت خارجه باشند. خود مک‌کارتی باوجود کچلی نصفه و نیمه و یک رعشه مداوم که باعث می‌شود سرش به شکلی نگران‌کننده تکان بخورد، مثل یک کارآگاه خصوصی قوی آرواره2 در فیلم‌های‌ هالیوود، که به درستی برای آن نقش انتخاب شده باشد، ایفای نقش می‌کند.  یک بازدیدکننده ممکن است او را در این حالت ببیند: با شانه‌های سنگین و افتاده به جلو، تلفنی در دستان بزرگش گرفته و دستورات مرموزی به برخی متحدین مرموز می‌دهد: آره، آره. من توانم گوش کنم اما نمی‌توانم صحبت کنم. متوجه منظورم هستی؟ تو واقعا به شواهدی دست یافتی که این پسر اشتباه می‌کنه؟ سناتور نگاهی به بالا انداخت تا تأثیر این نمایشنامه را بر رخ کسی که به دیدارش رفته ببیند. بله؟ خب بهت می‌گم. فقط این چیزها رو به شماره یک بگو و واکنشش رو دریافت کن. باشه؟ این درام با نمایش‌های جالب توجه مک‌کارتی به اوج خود می‌رسد: آنجا که سناتور مک‌کارتی هنگام صحبت با گوشی، گهگاهی با مداد به دهانه تلفن خود ضربه می‌زند. به باور عموم مردم واشنگتن، این کار قرار است کارکرد سوزن تعبیه شده در هر وسیله شنود را از بین ببرد.  در حالی که وزارت امور خارجه می‌ترسد که دوستان سناتور مک‌کارتی از آن جاسوسی کنند، سناتور مک‌کارتی ظاهرا از این می‌ترسد که دوستان وزارت خارجه از او جاسوسی کنند.
اینجا دلیلی برای یادداشت ویزنر وجود داشت: دلیل توقف بحث این بود که مک‌کارتی در درون، جو ترس و سوءظن را حاکم کرده بود و در خارج از ایالات متحده اساس تلاش‌های سازمان سیا برای دستیابی به همگرایی با چپ‌های غیرکمونیست را تهدید می‌کرد. اما عناصر محافظه‌کار کمیته آمریکایی توضیحات آلسوپ را به عنوان محصول خیال‌بافی‌های مفرط رد کردند. سیدنی هوک نوشت: «عده‌ای هستند که باید بهتر بدانند [و بهتر بیندیشند]، آنهائی که ادعا کرده‌اند ما در حال گذراندن بدترین دوره وحشت سیاسی و هیستری در تاریخ خود هستیم. این توصیف از وضعیت کنونی آمریکا اغراق‌آمیز و تحریف حقایق است.» 
کریستول نیز این ادعاها که مک‌کارتیسم در حال ایجاد «فضای وحشت» است را به سخره گرفت. کریستول در پاسخ به ادعای آرتور میلر که برودوِی از «خرد نداشته مک‌کارتیسم» و با «تحقیقاتی که از سوی کنگره در مورد انحرافات سیاسی3 به راه انداخته» رنج می‌برد، در نیویورک تایمز نوشت او به خاطر «خزعبلاتی که گفته» گناهکار است. در سال ۱۹۵۲ کریستول قول مشهوری داشت: «یک چیز وجود دارد که مردم آمریکا در مورد سناتور مک‌کارتی می‌دانند، [اینکه] او مانند آنها یک ضد کمونیست بی‌چون و چراست. سخنگویان لیبرالیسم آمریکایی احساس می‌کنند که آنها چنین چیزی را نمی‌دانند.» در همان تاریخ استیون اسپندر با غم و اندوه نتیجه‌گیری کرد: «هرگاه یک نویسنده آمریکایی دست بر پیشانی و از روی تقوا اظهارات ضد کمونیستی می‌کند، کسی هست که به او مشکوک شود، او به‌جای دعای سلام بر مریم دارد دعای سلام بر مک‌کارتی را می‌خواند.»
پانوشت‌ها: 
1- کارمند تمام وقت و حرفه‌ای حزب کمونیست.
2- فک او قوی است بنابراین زیاد فک می‌زند.
3- سیاست‌های مغایر با سیاست‌های اعلامی و رسمی کشور.