kayhan.ir

کد خبر: ۳۳۵۵۳
تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۳۹۳ - ۲۲:۰۰

نقش ولايت فقيه در تحقق عدالت و پيشرفت(1) (زلال بصیرت)


پيشرفت در ادبيات سياسي‌ـ اجتماعي امروز، تعريف‌ها‌ي خاصي دارد. در اقتصاد، توسعه و پيشرفت تعريف خاصي شده و در جامعه‌شناسي ابعاد گسترده‌تري برايش قائل شده‌اند. آنچه به نظر مناسب مي‌رسد که پيرامون اين موضوع گفته شود، اين است که واژه پيشرفت، صرف نظر از معادل‌های آن در زبان‌ها‌ي ديگر، اين معنا را متضمن است که ما راهي داريم و بايد در آن راه پيش برويم. راه، طبعاً مقصدي دارد که بايد به آن مقصد منتهي شود. اختلافي که در محافل آکادميک دنيا درباره پيشرفت و مؤلفه‌ها‌ و عوامل و موانع آن وجود دارد، برمي‌گردد به اينکه هدفِ در نظر گرفته شده براي پيشرفت چيست؟ آن مقصدي که ما بايد به آن برسيم چيست؟ راه آن کدام است تا بدانيم چگونه در آن راه بايد پيش رفت؟
 در فرهنگ امروزي دنيا، غالباً اهداف و آرمان‌ها‌، بر محورهاي مادي دور مي‌زند. خواه پيشرفت اقتصادي، که کاملاً اهداف مادي را در نظر مي‌گيرد و خواه پيشرفت وسيع اجتماعي، که عمدتاً ابعاد فرهنگي را دربر مي‌گيرد. هر کدام که باشد، نهايتاً به اغراض و اهداف مادي منتهي مي‌شود. بر اين اساس، جامعه‌اي پيشرفته است که بتواند توليد بيشتر داشته باشد، تکنولوژي پيشرفته داشته باشد، با صرف وقت کمتري محصول بيشتري برداشت کند، درآمد سرانه بالا برود و داراي ساير شاخصه‌ها‌يي باشد که براي پيشرفت در اقتصاد ذکر کرده‌اند و همچنين مشابه آن در ساير علوم اجتماعي وجود دارد.
قرب به خدا، هدف غائی انسان در فرهنگ اسلامی
امّا ما به عنوان مسلمان يک اختلاف اساسي با اين طرز فکر داريم- که گهگاه در فرمايشات رهبر معظم انقلاب  اشاره شده است - و آن اين است که اهداف ما با توجه به بينش اسلامي، منحصر در اهداف مادي و دنيوي نيست.  ما در سير و حرکتِ زندگي‌مان مقصدي داريم که در اغراض مادي خلاصه نمي‌شود؛ بلکه اغراض مادي يا آرمان‌ها‌ي دنيوي، اغراضي متوسط و اهدافي مياني براي رسيدن به هدف نهايي تلقي مي‌شوند. البته ما براساس بينش اسلامي، طالب استفاده بيشتر از نعمت‌ها‌ي خدا در اين عالم هستيم که لازمه‌‌اش پيشرفت علم و صنعت و تکنولوژي است، طالب اين هستيم که اقشار مختلف جامعه از بهره‌ها‌ي زندگي بيشتر بهره‌‌مند شوند، راحت‌‌تر زندگي کنند، از نعمت‌ها‌ي خدا بيشتر استفاده کنند؛ اما اين هدف نهايي نيست. ما معتقديم که هدف از حرکت و سير انسان که کل زندگي‌اش را دربر مي‌گيرد، تکامل انسانيت اوست.
در فرمايشات امام (ره)، رهبر معظم انقلاب، بزرگان، فيلسوفان و عارفان اسلامي، بر اين مطلب تأکيد شده است که: انسان وقتي متولد مي‌شود حيوان بالفعل است و انسانيت او بالقوه است. استعدادهايي در وجود اوست که بايد در جهت به فعليت رساندن آنها تلاش کند تا در نهايت، انسان بالفعل شود. وقتي حداقلِ انسانيت را پيدا کرد و به نصاب انسانيت رسيد، مي‌تواند در مراحل رشد و تکامل انسانيت سير کند تا به مقام انسان کامل برسد. اين زندگي براي چنين مقصدي است. هدف از خلقت ما در اين عالم اين است که از مرحله حيوانيت حرکت کنيم و به مرحله انسانيت برسيم. نصاب انسانيت را واجد شويم و بعد سعي کنيم در مسير تکامل انسانيت پيش رويم و اين پيشرفت به سوي هدفي است که مرزش را نمي‌توان تعيين کرد. شايد به همين مناسبت باشد که در فرهنگ اسلامي، از آن هدف نهايي به «قرب خدا» تعبير شده است. نمي‌شود معين کرد که انسان به کجا مي‌رسد. سيري است که ميل به بي‌‌نهايت دارد. اگر به يک معنا بي‌‌نهايتِ واقعي هم نباشد، يعني بي‌‌نهايت از لحاظ مراتب، مي‌توان گفت: از لحاظ زمان بي‌‌نهايت است. اگر از لحاظ مراتب کمال هم نگوييم بي‌‌نهايت است؛ اما ميل به بي‌‌نهايت مي‌کند. عنواني کلي که به آن مراتب عالي صدق مي‌کند و در فرهنگ اسلامي پذيرفته شده است، اين است که انسان به خدا نزديک مي‌شود. تعبيري که قرآن از آسيه همسر فرعون نقل مي‌کند بسيار زيباست: «فىِ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِر»(1). نبايد حضرت آسيه کم شمرده شود. قرآن مي‌فرمايد: اين خانم الگويي است براي همه مردان و زنانِ مؤمنِ عالم: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَةَ فِرْعَوْن...»(2). ‏سخني که از او نقل مي‌کند اين است که «... رَبّ‏ِ ابْنِ لىِ عِندَكَ بَيْتًا فىِ الْجَنَّة...»(3).چيزي که مهم است، تعبير «عندک» است. مي‌خواهد به جايي برسد که نزد خدا و همسايه خدا باشد. مفهوم جوار الهي در فرهنگ ما هم رايج است و شايد کمتر به معناي آن توجه مي‌شود. جوار يعني همسايگي و از کلمه جار گرفته شده است. جار به معناي همسايه است. جوار و مجاورت يعني همسايه بودن. انسان به يک جايي مي‌رسد که همسايه خداست. آنجا کجاست؟ چه مقامي است؟ چه عزّت و لذّتي دارد؟ ظاهراً تا زماني که کسي در آن وادي گامي نگذارد و از شميم آنجا استشمام نکند، سر در نمي‌آورد که چگونه جایي است.
انسان‌، موجودی از صفر تا بی‌نهایت
به هرحال ما به اين دنيا آمده‌ايم براي اينکه زمينه رشد خويش و رسيدن به آن مقام را فراهم کنيم. ويژگي انسان هم اين است که در اين مسير بايد با اختيار خودش پيش رود. خداوند مخلوقاتي در درجات مختلفي دارد که بسياري از اين مقامات براي ما قابل درک نيست. در روايات به بعضي از مقامات ملائکه اشاره شده است که واقعاً عجيب است؛ از جمله ملائکه مهيمن، ملائکه عالين، کروبيين و چيزهايي از اين قبيل و اوصافي برايشان نقل شده است. در بعضي از روايات درباره ملائکه مهيمن آمده که آنها آنچنان غرق در تماشاي جلوه‌ها‌ي الهي هستند که خبري از آفريده شدن عالم و آدم ندارند و اصلاً توجه ندارند که عالمي آفريده شده است، آدمي در اين عالم هست و يا چه حوادثي اتفاق افتاده و خواهد افتاد. خدا از اين گونه مخلوقات فراوان خلق کرده است به گونه‌‌اي که ديگر جاي خالي در آسمان‌ها‌ براي ملائکه باقي نمانده است. اين نکته هم در روايت آمده است که در همه آسمان‌ها‌ به اندازه پوست گاوي جاي خالي وجود ندارد که در آن ملکي به عبادت مشغول نباشد. يا در حال رکوع هستند يا سجود. تصور اين مطلب براي ما مشکل است، زيرا ما اصلاً نمي‌دانيم فضاي آسمان‌ها تا کجا و چقدر است و همين اندازه مي‌توانيم بگوئيم: فضاي لايتناهي‌! رحمت خداوند چنان واسع است که هر چيز که استعداد وجود داشته به او وجود بخشيده است. جاي يک موجود خالي بود. موجودي که با اختيار خودش حرکت کند. مخلوقاتِ ديگر، از قبيل ملائکه، خلقتشان به گونه‌‌اي است که تغييري نمي‌کنند و هرآنچه خداوند به آنها داده است همان را دارند: «وَ مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ»(4). در اين عالم هستي که کرانه‌‌اش ناپيداست، جاي موجودي خالي بود که با اراده خويش بتواند از صفر به سوي بي‌نهايت حرکت کند. چنين موجودي اين امکان را دارد که خليفة الله شود: «وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائكَةِ إِنىّ‏ِ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِيفَةً...»(5). پس حيات ما در اين عالم بر اين اساس است که از صفرِ انسانيت شروع کنيم و به سوي بي‌‌نهايتِ انسانيت پيش رويم و به آنجايي که اسمش قرب خداست، واصل شويم. هيهات که ما به مقام بعضي از بندگان شايسته خدا از شاگردان انبياء پي ببريم، چه رسد به مقام انبياء و ائمه معصومين(ع) که خيلي فراتر از فهم مثل بنده است. ولي اين مسيري است که خدا براي انسان قرار داده تا هر که به‌ هر اندازه همت دارد در اين مسير پيش رود. مقصد، چنين مقصدي است؛ لذا راه، راهي طولاني خواهد بود. براي اين است که اميرالمؤمنين -‌عليه السلام‌- بعد از آن عبادت‌ها‌يي که انجام مي‌دهد: اول شب به خانه فقرا مي‌رود، بعد به نماز مي‌ايستد، هزار رکعت نماز مي‌خواند، آن مناجات‌ها‌، آن گريه‌ها‌ را مي‌کند، در آخر هم مي‌گويد: «آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَر...»(6).چقدر توشه علي کم و چقدر راه طولاني است! راهي که بخواهد به آن مقام برسد، پيداست که چقدر بايد طولاني باشد. در اين راه ما مي‌خواهيم پيش برويم. پس هدف، رسيدنِ به تکنولوژي پيشرفته يا رفاه اقتصادي نيست؛ اينها ابزارهاي کوچکي براي زمينه‌سازي حرکت ماست. مسير خيلي طولاني‌‌تر از اينهاست و سير يک سير ديگري است. ما مي‌خواهيم در مسير انسانيت پيشرفت کنيم؛ لذا براي کسي که چنين بينشي دارد، محصور کردنِ هدف به اينکه درآمد ما چند دلار يا چند يورو باشد، خيلي حرفِ بچه‌گانه‌اي‌ است. اما به هرحال خدا اين نعمت‌ها‌ را در اين عالم قرار داده که ما از آنها استفاده کنيم و در مسير رسيدن به آن هدف، اين ابزارها را به‌‌کار بگيريم. همه اينها قابل استفاده ماست و در راه رسيدن به آن مقصد نيز مي‌تواند نقشي داشته باشد. اين موضوع که چگونه اين نعمت‌ها‌ي مادي مي‌تواند در سير الي الله نقش داشته باشد مطلبي است که جاي بحث از آن اينجا نيست.
سخنرانی آيت‌الله مصباح يزدي (دام ظله) در يازدهمين همايش رابطين دفتر پژوهش‌ها‌ي فرهنگي ـ قم ـ 22/07/88
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. قمر/ 55.               2. تحريم/ 11.            3. همان.
4. صافات/ 164.         5. بقره/ 30.                6. نهج‌البلاغه، ناشر: هجرت، ص 481.
زلال بصیرت روزهای پنج‌شنبه منتشر می‌شود.