سلوك الهي (درآمدي بر عرفان عملي) -11
آمیختگی زندگي با بندگی (خوان حکمت)
در نوبتهای قبل روشن شد كه هيچ موجودي غير از انسان كامل از صفر به صد نميرسد. هر موجودي غير انسان، اينها اِبنُ السَّبيلاند، بين راهند؛ يا در بين راه ميمانند، يا از بين راه شروع ميكنند. زيرا جماد و نبات و حيوان گرچه از صفر شروع كردهاند، ولي بين راه قطع ميشود؛ اينها به مقام دَنَا فَتَدَلّي(1) بار نمييابند. فرشتگان احياناً ممكن است در بين آنها افرادي باشند كه به مقام قُرب نهائي بار يابند؛ ولي از بين راه شروع كردهاند، نه از صفر! بنابراين تنها كسي كه مهندسي قوس صعود را به عهده دارد، يعني نقشه را خدا ميكشد، ولي راه را انسان ميرود؛ از صفر تا دَنَا فَتَدَلّي را طي ميكند؛ مهندس عملي اين راه است. اين راه را طي ميكند و افراد ديگر را به همراه خود ميبرد؛ انسان كامل است. اين عصاره بحث هاي قبلی بود.
(عبادت)، هدف مخلوق و نقطه آغاز حركت سالك
آنچه در اين نوبت مطرح است، آن است كه طي کردن چنين راهي چگونه است، سير عملياش و برنامه عملي اش چيست. دشواري اين سير نه تنها در مسئله رفتن است، بلكه در مسئله معرفت هم هست. انسان نميداند از كجا شروع بكند؛ زيرا از هر جائي شروع بكند، آن لطف إله آنجا هست. به هر جا برسد، لطف إله آنجا هست؛خداي سبحان با هر موجودي در هر زمان و زميني حضور دارد.
تعليل بر هدف مخلوق و غرض خلقت بودن عبادت
لكن آنچه در پايان سوره ذاريات به عنوان هدف مخلوق، نه هدف خالق؛ غرض خلقت، نه غرض خالق بيان شده است؛ « عبادت » است، كه فرمود: مَا خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الإنسْ اِلّا لِيَعبُدُون (2).خدا منزّه از آن است كه هدف و غرض داشته باشد؛ زيرا موجودي، هدفمند و غرضدار است كه ناقص باشد و با فعل خود ميخواهد به آن هدف برسد. خدا چون كمال محض است، هدف تامّ است.يعني هر موجودي به سمت الله حركت ميكند، چون او كمال صرف است. نه اينكه خدا كاري انجام بدهد تا سودي ببرد، يا كاري انجام بدهد كه جودي كند! كار خدا (تا)بردار نيست. خدا هدفي ندارد كه به وسيله فعل به آن هدف برسد، كه اگر نرسيد ناقص بماند! او خودش هدف است.
آنچه در پايان سوره ذاريات آمده، اين را از اديب نبايد پرسيد كه مَا خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الإنسْ اِلّا لِيَعبُدُون، اين (لام) چيست، به چه متعلّق است؛ اين را بايد از يك مفسّرِ حكيم و حكيمِ مفسّر پرسيد كه اين (لام) به خلق بر ميگردد، نه به خالق! هدف خلقت است، نه هدف خالق. به هر تقدير؛ هدف مخلوق كه اگر به اين هدف نرسيد،هم مَعيب است، هم ناقص؛ آن است كه (عبادت) كند.
جدایيناپذيري بندگي از زندگي و به عكس
در فرهنگ دين
در دين به ما گفتند: بندگي غير از زندگي نيست و زندگي غير از بندگي نيست. مرز بندگي از زندگي جدا نيست، مرز زندگي از بندگي جدا نيست. اينكه گفته شد: اِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحيايَ وَ مَماتِي لِلّهِ رَبِّ العالَمين(3)، يعني زندگي من عين بندگي است؛ همه شئون من به دستور ذات أقدس إله است. اگر زندگي هر كسي عين بندگي او بود، او هر كاري كه انجام ميدهد بايد رضاي الهي در او باشد، نه رضاي نفس! بنابراين اوّلين كارش آن است كه او بداند زندگي عين بندگي است، مرز ندارد كه بخشي مربوط به زندگي باشد، بخشي مربوط به بندگي باشد: اِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحيايَ وَ مَماتِي لِلّهِ رَبِّ العالَمين.
رسيدن به مقام «احسان»، ثمره زندگي همراه با بندگي
وقتي ميتواند زندگي را عين بندگي بداند كه خود را نبيند، هوا را نبيند، غير را نبيند؛ اگر غير خدا را نديد و اگر خود را نديد، يكي از اين دو فائده حتماً بهره او ميشود؛ و آن اين است كه از وجود مبارك پيامبر (ص) رسيده است كه شما بايد به مقام «احسان» برسيد و (احسان) عبارت از اين است كه: اَنْ تَعبُدَ اللهَ كَاَنَّكَ تَراهْ فَاِنْ لَمْ تَكُ تَراهْ فَاِنَّهُ يَراك (4). اگر در پايان سوره ذاريات فرمود: غرض مخلوق آن است كه عبادت كند، عبادت را وجود مبارك رسول گرامي (ص) تبيين كرد كه عبادت بايد يكي از اين دو فائده را به نحو مانِعَهُ الخُلُوّ به همراه داشته باشد؛ يا «مشاهده» يا «مراقبه».
تبيين جوهره عبادت با تفسير دو درجه مقام «احسان»
اوّلين فائده عبادت آن است كه انسان معبود را ببيند. اين سخن غير از آن تثليث معروف علوي است كه وجود مبارك حضرت امير فرمود: برخي خُوفاً مِنَ النّار عبادت ميكنند، بعضي شُوقاً اِلَي الجَنَّه عبادت ميكنند، بعضي حُبّاً و شُكراً خدا را ميپذيرند (5)؛ آن يك راه ديگري است كه هدف عبادت را مشخص ميكند.امّا اين بيان نوراني رسول خدا (ص) جوهره عبادت و گوهر عبادت را تبيين ميكند، ميگويد: عبادت آن است كه انسان معبود را ببيند و اگر به اين مقام بار نيافت كه معبود را ببيند، بفهمد كه معبود او را ميبيند. (احسان) كه از مقامات عابدان است.
پس ما تمام تلاشمان در عنصر اوّل اين باشد كه بفهميم مرز بندگي از زندگي جدا نيست. كسي بگويد من زندهام، برنامه هاي عادي دارم، برنامههاي ديني هم دارم! اينطور نيست: اِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحيايَ وَ مَماتِي لِلّهِ رَبِّ العالَمين. تمام شئون ما بايد به رهنمود ذات أقدس إله باشد، اين اصل اوّل. بعد از اين عنصر، نوبت به مقام ثاني ميرسد كه طوري انسان خدا را عبادت كند كه معبود را ببيند و در حديث ديگر هم از وجود مبارك آن حضرت رسيده است كه: اِنَّ اللهْ فِي قِبلَهِ المُصَلّي. خدا قبله مصلّي است، نمازگزار به طرف الله نماز ميگذارد و اگر انسان به اين مقام نرسيد كه خدا را مشاهده كند، لااقل به آن مقام بار مييابد كه اهل مراقبه ميشود، ميفهمد خدا او را ميبيند.
اگر كسي ادراك كرد كه خدا او را ميبيند، دو فائده بر اين كار مترتّب است؛ يكي اينكه كاملاً براي او روشن ميشود كه در محضر خداست، ثانياً اينكه ميكوشد محضر بودن را به مظهر بودن تبديل كند، و بفهمد كه مظهر نامي از نامهاي الهي است.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظلّه)
در برنامة تلويزيوني «سلوك الهي (2)» قم؛ خرداد 1393
______________________________
(1) برداشت از: نجم / 8 (2) ذاريات / 56
(3) انعام / 162 (4) بحار الأنوار / 25 / 204
(5) ر. ك: وسائل الشيعه / 1 / 63
خوان حکمت روزهای یکشنبه منتشر میشود.