نقش معصومين(ع) در تفسير قرآن(زلال بصیرت)
مرحوم علامه طباطبایی میفرمود: اهتمام ما باید این باشد که قرآن را با روشی متقن مورد استفاده قرار دهیم تا ازلغزشها برکنار بمانیم؛ و همانگونه که در مقدمه تفسیر المیزان و جای جای این تفسیر شریف میفرمایند، ایشان این حقیقت را از روش اهلبیت علیهمالسلام الهام گرفتهاند. روشی که اهلبیت علیهمالسلام به دوستان خود آموختند و همچنین در برابر کسانی که در مقام مناظره با اهلبیت برمیآمدند سعی میکردند از این روش استفاده کنند، این بود که شبهات مطرح شده درباره بعضی آیات را با آیات دیگری پاسخ میدادند که معنای روشنتری دارند و به تعبير معروف، قرآن را با قرآن تفسیر میکردند.
علامه ویژگی اصلی تفسیر خودشان را اتخاذ این روش قرار دادند که تلاش کنند ابهامات آیات قرآن کریم را با خود قرآن و با استفاده از آیات دیگر برطرف نمایند. در حقیقت «تفسیر» همان برطرف کردن ابهام از مفهوم مبهم است. این روش اولین ابزاری است که ما باید از آن برای تفسیر و رفع ابهام از بعضی مفاهیم آیات استفاده کنیم. شاید از فرمایشات خود علامه بتوان استفاده کرد که بزرگترین ویژگی تفسیر ایشان اتخاذ این روش بود.
بد نیست اشارهای به یک مثال واضح از روایات داشته باشیم. در سوره حمد میخوانیم: «اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم». منظور از «الذین انعمت علیهم» چه کسانی هستند؟ برخی از شخصیتهای بزرگ کشور خودمان در ضمن فرمایشاتشان به مناسبتی گفتند: مقصود همین نعمتهای دنیاست، و «صراط الذین انعمت علیهم» یعنی راه کسانی که ثروتهای مادی، علوم مادی و صنایع پیشرفته دارند! و ما در این سوره دعا میکنیم که خدا آن راه را به ما نشان دهد؛ بنابراين مقصود از صراط مستقیم راهی است که این رهروان رفتند و به این علوم و صنایع رسیدند و میخواهند به ستارگان هم دست پیدا کنند. ما هم از خدا میخواهیم این راه را به ما یاد دهد!
اما وقتی به خود قرآن مراجعه میکنیم (بخصوص در بعضی روایات هم اشاره شده است)، در آیهای میفرماید: «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً»[1]؛ چهار طایفه را اسم میبرد که اینها «انعم الله علیهم» هستند: نبیین، صدیقین، شهداء و صالحین. بعد برای ترغیب دیگران میگوید: «حسن اولئک رفیقا»؛ آنها کسانی هستند که خدا نعمت به آنها داده است اما شما میتوانید رفیق آنها شوید. اگر میخواهید رفیق آنها باشید و با آنها باشید راهش اطاعت از خدا و پیغمبر است. وقتی شما این دو آیه را کنار هم بگذارید خیلی واضح نشان میدهد که وقتی ما میگوییم: «اهدنا الصراط المستقیم، صراط الذین انعمت علیهم»، اینها چه کسانی هستند؛ اینان کسانی هستند که مستقیما مورد انعام الهی قرار گرفتهاند و آنان نبیین، صدیقین، شهداء و صالحین هستند. این نعمتها نعمتهای مادی نیست که خدا به پیامبرش میفرماید: تو چشم به این نعمتها ندوز! این زخارف بیارزش دنیا تو را غافل نکند! «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ»[2]، و امثال این آيات. این نعمتهای مادی چیزی نیست که هر روز در سوره حمد پنج مرتبه از خدا بخواهیم اینها را به ما بدهد و راهی را به ما نشان بدهد که دنیاپرستان به آن رسیدند.
این مصداق روشنی از تفسیر قرآن به قرآن است. مرحوم آقای طباطبایی میخواهند چنین روشی را در تفسیر قرآن بکار گیرند.اما آیا این بدان معنا است که تمام آیات قرآن چنین مفسری از یک آیه دیگر دارد؟ ایشان چنین ادعایی نکردهاند.
سوء استفاده از تفسير قرآن به قرآن
در قرآن کریم در مواردي متعدد، به نماز خواندن دستور داده شده یا از نمازخوانها ستایش شده است، اما در هیچ آیهای به تعداد رکعات نماز و به جزئیات نماز اشاره نشده است. هیچ آیهای را نمیتوانید پیدا کنید که چگونگي یک نماز دو رکعتی را به ما یاد بدهد. آیا این بدان معناست که اصلا در نماز هیچ شرطی نیست و همین که اسم نماز بر عملی صدق کند کافی است؟ آیا چون قرآن مطلق گفته است: «اقم الصلاه»، نتيجه ميگيريم که نماز هیچ شرطی ندارد و همین که نیایش با خدا باشد کافی است؟ اتخاذ این نظرات شاذ، در بعضیها انحرافی را بهوجود آورده است و میگویند: قرآن میگوید: نماز بخوان و با خدا نیایش کن! دیگر رکوع، سجود و شرایط و قرائت آن چگونه باشد در این باره چیزی نمیگوید. احکامی که فقهاي عظام در رسالههای عملیه بیان کردهاند (مانند اينکه مثلا حتی یک لحظه بعد از طلوع خورشید هم نماز قضا محسوب میشود و امثال اینها) در قرآن نیامده است و اعتباري ندارد.آیا واقعا این گونه است که چون قرآن درجایی این قیدها را ذکر نکرده باید بگوییم اینها منظور خدا و قرآن نبوده است؟
جواب اين است که این آیات در مقام بیان تفصیل احکام نماز نیست. قرآن تفصیل احکام نماز را به جایي دیگر حواله داده، فرموده است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ.»[3]؛ وظیفه پیغمبر است که تفصیل احکام را برای مردم تبیین کند. ازاین رو پیامبر اکرم (طبق نقل شیعه و سنی) فرمودهاند: «صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي»[4]؛ آنگونه که من نماز میخوانم نماز بخوانید. این حدیث مورد قبول همه است و براساس آن باید چگونگی نماز را از پیامبر یاد گرفت. اما هیچ آیهای تفصیلا احکام نماز را نیاورده است.
یک باردر حرم امام رضا(ع)آقایی آمد سوال کرد که ما در قرآن دستور داریم که بر پیامبر صلوات بفرستیم: «یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه»؛ اما چه دلیل داریم که باید بر آل پیامبر هم صلوات بفرستیم؟ گفتم: چه دلیل داریم که نماز صبح دو رکعت است؟ همان آیهای که گفته است نماز صبح دو رکعت است کنارش هم نوشته که باید بر اهلبیت هم صلوات بفرستید!
ضرورت بهرهگیری ازروایات در تفسير قرآن
خود قرآن میفرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»تلاوت کردن آیه یک حرف است، تبیین و تفسیر آیات مطلب دیگری است. یک وظیفه پیامبر این است که آنچه به او نازل میشود را تلاوت کند و بگوید این آیه بر من نازل شد: «یتلوا علیهم آیاته». اما «یعلمهم ویزکیهم» یعنی چه؟ پیامبر غیراز تلاوت و ابلاغ متن آیات، وظیفه تبیین آنها را هم بر عهده دارد. باید جزئیات آن و تفاسیر آن را بیان کند؛ این کار پیامبر است. اگر قرار بود قرآن همه اینها را بیان کند دائرة المعارفی صد جلدی میشد و این بر خلاف حکمت الهی بود. خود قرآن میگوید باید به پیامبر مراجعه کنید و خود پیغمبر اکرم، به نقل متواتر شیعه و سنی، میفرماید: «انی تارکم فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی»، و در کنار قرآن، عترت را ذکر میفرماید. به دلیل همان آیهای که میفرماید: «ما آتیکم الرسول فخذوه»، وقتی میگوید من برای شما عترتم را معرفی میکنم که از آنها اطاعت کنيد، باید این فرمایش او را هم اطاعت کنیم و از عترت او هم اطاعت کنیم. اینها سند برای ما است. اما اگر بگوییم «حسبنا کتاب الله»، و هر چه در قرآن هست قبول داریم و دیگر هیچ چیز را قبول نداریم، باید گوشت سگ را هم بخوریم و خیلی چیزهای دیگر که ذکر آنها مشمئزکننده است؛ خوردن چیزهای فراوان دیگری را هم باید جایز و حلال بدانیم.
آیا وقتی مرحوم علامه طباطبایی میفرماید ما بايد به خود قرآن استناد کنیم، یعنی این روایات و قرائن را کنار بگذاریم؟ آیا احتمال داده میشود که ایشان چنین منظوری داشته باشند؟!نه؛ آیا وقتی قرآن میفرماید: «و مما رزقناهم ینفقون» یا «آتوا الزکوه» زکات به چه معنا و چه مقدار است؟ کسی که فرضاً روزی یک میلیارد دلار درآمد دارد، اگر در سال یک دلار بدهد آیا زکات داده است و این تکلیف از عهدهاش برداشته میشود؟ شاید یک میلیارد دلار مقداري مبالغه باشد، ولی کسانی هستند که روزانه ارقام سرسامآوری از جیب مردم در کشورهای سرمایهداری بدست میآورند. حال اگر مسلماني چنین ثروتی داشت و سالی یک دلار انفاق کرد ميتواند بگوید آیه «آتوا الزکاه» بیش از این نگفته است که زکات بدهید و مقداری برای آن مشخص نکرده است؟! آیا اینگونه میتوان قرآن را تفسیر کرد؟
حقیقت این است که تفسیر آن را باید از جای دیگر فهمید. در روایات ما به این نکتهها اشاره شده است. گاهی درباره این مسائل از ائمه اطهار(ع)سؤال میکردند و حضرات معصومین میفرمودند: همانطوری که قرآن اصل نماز و زکات را بیان کرده و تفصیل آن را به عهده پیغمبر گذاشته است، بعضی مسائل دیگر هم هست که اصل آن را بیان کرده و در مقام بیان تفصیل آن نبوده است. در چنین مواردی نمیتوان گفت باید برای فهم این آیه از جای دیگر قرآن استفاده کرد. فهم يک آیه، فهم چیزی است که آن آیه در مقام بیان آن است. پس اگر برای تفسیر قرآن از روایات استفاده کنیم بدین معنا است که برای تبیین و تفصیل تعاليم و احکامش از آنها استفاده کردهایم.
سخنرانی آيتالله مصباح يزدي در همایش بینالمللی
اندیشههای علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ؛ قم؛ 22/8/1393
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. نساء، 69. [2]. رعد، 26.
[3]. نحل، 44. [4]. بحارالانوار، ج82، ص279.
زلال بصیرت روزهای پنج شنبه منتشر میشود.