کد خبر: ۳۲۵۵۱۰
تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۲۱:۲۳
گزارش خبری تحلیلی کیهان

پروژه آشوب نگرفت دست رد مردم به سینه پادوهای اسرائیل

سرویس سیاسی-
دست ردّ ملت ایران به سینه پادوهای اسرائیل و آمریکا نشان داد، این بار نیز پروژه آشوب نگرفت؛ چرا که جامعه نجیب و بصیر ایرانی تفاوت اعتراض با آشوب را به‌خوبی می‌شناسد و اجازه نمی‌دهد مطالبات اقتصادی به ابزار بی‌ثبات‌سازی کشور بدل شود. اکنون نوبت مسئولان است که پای کار بیایند و با قدردانی عملی از مردم، با تصمیمات جدی و شجاعانه ثبات اقتصادی را تضمین کنند.
نوسان‌های نرخ ارز و بی‌ثباتی قیمت‌ها در ماه‌های اخیر، بار دیگر فشار مضاعفی بر زندگی روزمره مردم وارد کرد؛ فشاری که روز دوشنبه خود را در قالب تجمع‌های محدود صنفی در حوالی بازار تهران نشان داد. این تجمع‌ها، بیش از آنکه ماهیتی سیاسی داشته باشند، واکنشی به نااطمینانی اقتصادی و مطالبه‌ای روشن برای ساماندهی بازار ارز و مهار گرانی بودند.
اما تجربه‌های پیشین نشان داده است که هرجا اعتراض صنفی و اقتصادی شکل می‌گیرد، جریان‌های معاند و اتاق‌های فکر بیرونی، آن را فرصتی برای موج‌سواری و پروژه‌سازی می‌دانند. این‌بار نیز چنین شد؛ با این تفاوت که مردم و بازاریان، پیش از آنکه سناریوی آشوب‌سازان مجال اجرا پیدا کند، خط خود را از آن جدا کردند. پروژه‌ای که قرار بود از دل نارضایتی اقتصادی، آشوب تولید کند، در همان گام‌های نخست متوقف شد. دست رد مردم به سینه پادوهای رسانه‌ای و میدانی اسرائیل و هم‌پیمانانش، بار دیگر نشان داد جامعه نجیب ایرانی، تفاوت «اعتراض» و «آشوب» را به‌خوبی می‌شناسد و در زمین دشمن بازی نمی‌کنند. 
از اعتراض صنفی
 تا تلاش برای انحراف مسیر
آنچه در محدوده بازار تهران رخ داد، در ابتدا چیزی جز تجمع‌های محدود صنفی نبود. بازاریان، که همواره یکی از نبض‌های حساس اقتصاد کشور محسوب می‌شوند، نسبت به نوسان فزاینده نرخ ارز و اثر مستقیم آن بر قیمت کالاها، قدرت خرید مردم و رکود بازار، اعتراض داشتند. مطالبه اصلی روشن بود: ثبات، پیش‌بینی‌پذیری و تصمیم‌گیری مؤثر.
در همین چارچوب، گفت‌وگوهایی میان نمایندگان اصناف و مسئولان صورت گرفت و حتی نشست‌هایی با رئیس‌جمهور نیز برگزار شد؛ نشانه‌ای که تأیید می‌کرد مسیر اعتراض، مسیر مطالبه‌گری قانونی است، نه تقابل و تنش. اما درست در همین نقطه، کارگردانان بیرونی وارد میدان شدند؛ همان‌هایی که اساساً نه دغدغه معیشت مردم را دارند و نه دل‌نگران ایران‌اند.
هدف آنان، تغییر زمین بازی بود؛ تبدیل اعتراض صنفی به اغتشاش امنیتی. برای این کار، ابزارهای شناخته‌شده‌ای به‌کار گرفته شد؛ از بزرگ‌نمایی تجمع‌های محدود در رسانه‌های برون‌مرزی تا انتشار ویدئوهای تقطیع‌شده،کشته‌سازی، تصاویر قدیمی یا حتی جعلی و روایت‌سازی‌هایی که واقعیت میدانی را وارونه جلوه می‌داد.
خط رسانه‌ای آشوب
چند ساعت پس از تجمع‌های محدود، فعالیت رسانه‌های معاند و شبکه‌های وابسته به رژیم صهیونیستی به‌طور محسوسی افزایش یافت. سفیر رژیم اسرائیل در فرانسه، با پیامی به زبان فارسی در شبکه ایکس، مبنی بر «آغاز دوران جدید فرارسیده است.» صراحتاً خواستار شعله‌ور شدن اعتراضات در ایران شد.
همزمان، زوی یحزکلی، خبرنگار شبکه ۱۵ اسرائیل، در اظهاراتی بی‌پرده اعلام کرد: «اسرائیل باید به این اعتراضات کمک کند و آنها را به جلو هدایت کند؛ باید از اغتشاشگران پشتیبانی کرد و آشوب‌هایی تمام‌عیار به راه انداخت.» این سخنان، نه تحلیل رسانه‌ای، بلکه دستورالعمل عملیاتی است. گیلا گاملیل، وزیر نوآوری و وزیر پیشین اطلاعات رژیم صهیونیستی نیز با انتشار پیامی معنادار، تلاش کرد خود را حامی تغییرات آشوب‌محور در ایران نشان دهد؛ او تصویری سلفی از خود در شبکه ایکس منتشر کرد که در آن کلاهی با شعار «ایران را دوباره باشکوه کنیم» بر سر داشت. پیامی که بیش از هر چیز، نشان‌دهنده پیوند پروژه آشوب با محافل امنیتی تل‌آویو و ارتباطات آنها با جریان‌های ورشکسته سیاسی خارج‌نشین است.
در کنار اینها، تحلیلگرانی چون دنی سیترینوویچ، مسئول سابق میز ایران در آمان، آشکارا از سناریویی سخن گفتند که در آن، «تخلیه فشار اجتماعی»، مقدمه‌ای برای «فراگیر شدن اعتراضات» و سپس «فرصت حمله نظامی» تلقی می‌شود. این همان نقطه‌ای است که ماهیت واقعی پروژه را عیان می‌کند.
مایکل روبین، پژوهشگر ارشد اندیشکده آمریکایی «میدل‌ایست فوروم»، در مطلبی تازه با مرور اعتراض‌های صنفی اخیر در ایران، مدعی شد این تحولات نشانه فرسایش حمایت‌ها از جمهوری اسلامی است! او در این مقاله تأکید کرده که جمهوری اسلامی «یک استثنای تاریخی» است و دیر یا زود جای خود را به نظمی دیگر خواهد داد. روبین با تمرکز بر مفهوم «عدالت انتقالی» نوشت: ایرانیان باید از هم‌اکنون به فکر تشکیل «کمیته حقیقت و آشتی» باشند تا پس از فروپاشی نظام، مانع چرخه خونخواهی یا شکل‌گیری دیکتاتوری جدید شوند. این واکنش نشان می‌دهد اندیشکده‌های نومحافظه‌کار آمریکایی تلاش دارند اعتراض‌های صنفی مردم ایران را به پروژه تغییر نظام پیوند بزنند.
 اکثریت کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا به ریاست برایان مست، قانون‌گذار جمهوری‌خواه از ایالت فلوریدا، نیز در بیانیه‌ای که روز سه‌شنبه ۹ دی منتشر شد، ضمن محکوم کردن جمهوری اسلامی ایران، عملاً تلاش کرد اعتراضات صنفی و اقتصادی مردم را به پروژه آشوب و تغییر نظام پیوند بزند. این کمیته با ادبیاتی تکراری مدعی شد «مردم ایران شایسته چیزی بهتر از این رژیم ناتوان و فاسد هستند» و افزود «ما در کنار مردم ایران و حق آنها برای انتخاب مسیری بهتر می‌ایستیم.» چنین مواضعی نشان می‌دهد بیانیه صادره نه صرفاً یک اظهارنظر، بلکه خط‌دهی آشکار برای تبدیل اعتراضات به آشوب خیابانی است؛ اقدامی که بارها از سوی مقامات آمریکایی و غربی آزموده شده و هدفی جز بی‌ثبات‌سازی ایران ندارد. 
در این میان، ورشکستگان سیاسی نیز بیکار ننشستند. مریم رجوی، سرکرده گروهک تروریستی منافقین که سال‌هاست از خاک فرانسه علیه مردم ایران پیام صادر می‌کند، بار دیگر خواستار شورش و اقدامات ضدامنیتی شد؛« عموم مردم به‌ویژه جوانان مبارز و شورشی را به همبستگی و حمایت از خیزش بازاریان فرا می‌خوانم.» 
در سوی دیگر، رسانه‌ها و مزدبگیران رضا پهلوی تلاش کردند به اعتراضاتی که عملاً فروکش کرده بود، «تنفس مصنوعی» بدهند. 

روایت‌سازی، آمارسازی و القای تداوم اعتراض، بخشی از این تلاش بود. اما واقعیت میدانی چیز دیگری می‌گفت: تجمع‌های محدود، با هوشیاری کسبه و مردم، پایان یافته بود و بازار به روال عادی بازگشته بود.
سناریوی پادوها چه بود؟
هدف دشمن در این مقطع زمانی مشخص بود. سناریویی چندمرحله‌ای طراحی شده بود که نقطه آغاز آن، ورود بازاریان به صحنه اعتراضات بود. بازار، به‌عنوان یک نماد تاریخی و اقتصادی، همواره برای طراحان بی‌ثباتی جذاب بوده است. محاسبه آنان این بود که اگر بازار ملتهب شود، موج اعتراض به سایر لایه‌های اجتماعی سرایت می‌کند.
مرحله دوم، «بزرگ‌سازی رسانه‌ای» اعتراضات محدود بود؛ همان تئوری معروف «گلوله برفی در سراشیبی». اعتراض کوچک باید آن‌قدر در فضای مجازی و رسانه‌ای به ان دامن زد تا به‌عنوان یک «خیزش سراسری» - شما بخوانید آشوب - جا زده شود. در این مرحله، پادوهای رسانه‌ای، سلبریتی‌های فریب‌خورده و شبکه‌های مجازی وابسته، نقش پیاده‌نظام را بازی می‌کنند. مرحله سوم، فعال‌سازی هسته‌های خاموش بود؛ هسته‌هایی وابسته به منافقین و سلطنت‌طلبان که بنا بر اعتراف خودشان، برخی از آنها مسلح و آموزش‌دیده‌اند. در این سناریو، اعتراض اقتصادی به خشونت خیابانی و ناامنی زنجیره‌ای تبدیل می‌شود.
در نهایت، و در صورت موفقیت مراحل قبل، فشار اقتصادی داخلی با تهدید یا اقدام نظامی خارجی تکمیل می‌شد؛ همان رؤیایی که نتانیاهو سال‌هاست در سر می‌پروراند.
جایی که پروژه آشوب نگرفت
آنچه سناریوی دشمن را ناکام گذاشت، ترکیبی از هوشیاری ملی و مدیریت میدانی بود. بازاریان، برخلاف محاسبات طراحان آشوب، اجازه ندادند مطالبات صنفی‌شان به ابزاری برای ناامنی تبدیل شود. مردم، با تجربه‌ای که از سال‌های گذشته اندوخته‌اند، خط آشوب را به‌سرعت تشخیص دادند. در کنار این، حضور حساب‌شده و مقتدرانه نیروهای انتظامی و امنیتی، مانع از آن شد که هسته‌های آشوب‌طلب مجال عرض‌اندام پیدا کنند. بدون تحریک و رهاسازی، میدان مدیریت شد؛ الگویی که نشان داد امنیت و حق اعتراض، دوگانه‌ای متضاد نیستند، بلکه می‌توانند همزمان حفظ شوند.
نوبت مسئولان است...
اکنون که مردم نجیب و آگاه، بار دیگر هزینه هوشیاری خود را پرداختند و اجازه ندادند کشور به لبه بی‌ثباتی کشیده شود، نوبت مسئولان است. انتظار افکار این است که این‌بار، قدردانی از مردم نباید در حد شعار بماند.
مسئولان، به‌ویژه قوه مجریه، باید فراتر از تغییرات محدود مدیریتی حرکت کند. ثبات اقتصادی، نیازمند تصمیمات شجاعانه، هماهنگی نهادی و گفت‌وگوی صادقانه با مردم است. مجلس نیز در این مسیر، نقش مکمل و نظارتی خود را باید ایفا کند.
ما در شرایط «جنگ اقتصادی» قرار داریم؛ جنگی که قواعد خاص خود را دارد. تورم در شرایط عادی یک مسئله است، اما در جنگ اقتصادی، صرفا وجه اقتصادی ندارد. اقتصاد، سیاست و رسانه، همگی نیازمند آرایش جنگی‌اند. اگر بازار با هر شایعه، هر اظهارنظر و هر تکانه‌ای دچار تلاطم می‌شود، این نشانه خلأ در آرایش اقتصادی و رسانه‌ای ماست. نمی‌توان انتظار داشت بازار و مردم، بار همه ضعف‌ها را به دوش بکشند.
پروژه شکست خورد، آزمون باقی است
بنابراین، پروژه آشوب، این‌بار نیز نگرفت. مردم و بازاریان، دست رد به سینه دشمن و پادوهایش زدند و نشان دادند که ایران، زمین بازی طراحی‌شده در تل‌آویو و نیویورک نیست. 
در حقیقت مردم ایران، با وجود فشار معیشت و تنگنای اقتصادی، یک‌بار دیگر نشان دادند که درد دارند، اما فریب نمی‌خورند. ملت پروژه‌ای را زمین‌گیر کرد که پس از شکست دشمن در جنگ 12 روزه، ماه‌ها برای آن سرمایه‌گذاری رسانه‌ای و امنیتی شده بود؛ بازار ملتهب نشد، خیابان به آشوب کشیده نشد و سناریویی که قرار بود از نارضایتی نان، ناامنی بسازد، پیش از اجرا فرو ریخت. اما این پایان ماجرا نیست. وقتی مردم با نجابت و هوشیاری ایستادند، حالا نوبت مسئولان است که قامت راست کنند. دیگر زمان تعارف، بی‌خیالی، روضه‌خوانی، آزمون ‌و خطا و تصمیم‌های نیم‌بند گذشته است. کشور در میانه جنگ اقتصادی است و جنگ، آرایش می‌خواهد؛ آرایش مدیریتی، اقتصادی و رسانه‌ای. مردمی که آشوب را پس زدند، سزاوار ثبات‌اند، نه وعده. امروز توپ در زمین مسئولان است؛ اگر این فرصت هم بسوزد، هیچ کس مقصر نخواهد بود جز کوتاهی خودمان.