نـگاه بـچهگانـه بـه زن!
آرش فهیم
سعید روستایی یکی از فیلمسازان نسل جدید سینمای ایران است که آثارش به واسطه توجه و تمرکز بر چالشهای اجتماعی، قشر محروم و نیز محوریت زنان، قابل تأمل هستند. این کارگردان تا به حال چهار فیلم بلند سینمایی ساخته است. غیر از فیلم دومش یعنی «متری شیش و نیم»، در سه فیلم دیگر او «ابد و یک روز»، «برادران لیلا» و «زن و بچه» بانوان نقش اول را به عهده داشتهاند.
«ابد و یک روز» (محصول سال 1394) درباره خانوادهای است که با انواع بحرانها درگیر هستند. اما نقطه عطف و ستون فقرات این خانواده، دختر بزرگشان «سمیه» (پریناز ایزدیار) است. با این حال، روستایی از تبدیل کردن این زن به یک قهرمان و عامل نجات خودداری کرده است. سمیه در «ابد و یک روز» ستون فقرات خانوادهای است که درعین حال، خودش قربانی این خانواده محسوب میشود. درواقع، شخصیت اول زن در این فیلم، فرد منفعلی است که دچار مسئولیت اجباری شده است و بدون رغبت و علاقه به این جایگاه، بار خانواده را به دوش میکشد. اما فیلم «ابد و یک روز» یک تصویرسازی تهاجمی و غیرمحترمانه نسبت به خانواده و جایگاه مادر هم دارد. در این فیلم، احترام و حفظ حرمت نزدیکان و خویشاوندان جایی ندارد. به طور مثال، خواهرزاده به دایی خودش سیلی میزند، برادر به برادرش توهین میکند و خواهر برای اهداف مادی به حراج بیگانگان گذاشته میشود (هر چند در پایان، سمیه به خانواده باز میگردد). شاید کمتر فیلم تولید ایران را دیده باشیم که مانند «ابد و یک روز» مفهوم مقدس مادری را مخدوش کرده باشد. چون در این فیلم، مادر خانواده نه تنها حرمت و تقدس ندارد بلکه عامل آسیب و تنش در خانواده است و واسطهای برای به قهقرا رفتن فرزندانش میشود؛ طوری که با فرزندانش برای حفظ مواد مخدر شراکت دارد! (این نوع تصویرسازی از مادر در فیلم «زن و بچه» هم اتفاق میافتد.)
این نحوه روایت از زنان در سایر آثار روستایی هم امتداد پیدا میکند. طوری که در «برادران لیلا» شخصیت اول زن در مقام دشمن پدر قرار میگیرد و تندترین برخورد فرزند با والدین در یک فیلم ایرانی اتفاق میافتد! خانواده در این فیلم، نه بر پایۀ واقعیت که بر مبنای ماجراهایی تخیلی بنا شده است. موتور اصلی داستان فیلم، کسب لقب «بزرگ خاندان» توسط پدر است که از طریق رشوه و انتصاب صورت میگیرد، درحالی که چنین روندی اساسا در فرهنگ و مناسبات اجتماعی ما وجود ندارد.
علاوه بر این، بازنمایی فقر در فیلم، مملو از تناقضاتی است که واقعگرایی فیلم را مخدوش میکند؛ وجود یخچال ساید در خانهای که لوازمش کهنه و مندرس است، نمونهای از این پارادوکسهاست.
همچنین، روابط داخلی خانواده به شدت غیرمنطقی و غیرانسانی ترسیم شده است؛ از جمله صحنه بازرسی بدنی پسر بالغ توسط پدر به دلیل سرقت دو تخم مرغ، که نشاندهنده حقارتی بیمارگونه و دور از باور در روابط خانوادگی این فیلم است.
اما تاریکترین نقطه «برادران لیلا» تصویرسازی دهشتناک و غیرانسانی از زن ایرانی است. چرا که تمام زنان فیلم، از جمله شخصیت اصلی (لیلا) و مادرش، اخلاقگریز و مادون انسان نشان داده شدهاند.
شخصیت لیلا (با بازی ترانه علیدوستی) در چشم پدر و مادرش خیره میشود و برای آنها آرزوی مرگ سر میدهد! نکته قابل تأمل در این تصویرسازی، واکنش لیلا به فوت پدرش است. جای سؤال است؛ کدام زن در این جامعه، در مواجهه با فوت پدرش، اینگونه که لیلا میخندد، شاد میشود؟ در نتیجه که این تصویرسازی، حتی در بدترین شرایط خشم و نارضایتی، از واقعیت زن ایرانی فاصله دارد.
تخریب و تحقیر تصویر زن - به ویژه مقام مادر- توسط سعید روستایی در «زن و بچه» نیز به شکلی دیگر اتفاق افتاده است. فیلمی که این روزها روی پرده سینماهای کشور قرار دارد و از سوی اغلب منتقدان، ضعیفترین فیلم کارگردانش به حساب آمده است. این هم نکات عجیب در کارنامه سعید روستایی است که با ساخت هر فیلم، پسرفت کرده است! یعنی اگر قویترین فیلم روستایی را «ابد و یک روز» قلمداد کنیم، «زن و بچه» ضعیفترین کارش است.
این فیلم، ماجرای مهناز (پریناز ایزدیار) است؛ یکپرستار ۳۵ ساله و بیوه که به همراه دو فرزندش، علیار (پسر نوجوان) و یک دختر کوچک، و مادرش زندگی میکند. مهناز قصد دارد با حمید (پیمان معادی)، که راننده آمبولانس است، ازدواج کند و فصل جدیدی را در زندگیاش آغاز کند. حمید اصرار دارد که این ازدواج هرچه زودتر سر بگیرد. به اصرار حمید و برای فراهم کردن شرایط بهتر برای ازدواج، مهناز مجبور میشود علیرغم میل باطنیاش، بچهها را نزد پدرشوهر سابقشان بگذارد. این تصمیم مهناز، مجموعهای از اقدامات فاجعهبار و تراژدیها را رقم میزند. اخراج علیار از مدرسه به دلیل مشکلات رفتاری، آگاهی مهناز از کتک خوردن علیار توسط پدرشوهرش و حوادث دیگر، او را در وضعیتی از بنبست، خشم و بیپناهی قرار میدهد. مهناز که در ابتدا مادری دلسوز و پیگیر است، پس از وقوع یک واقعه غیرمنتظره و مرگبار (مرگ علیار)، تبدیل به زنی خشمگین و به دنبال انتقام میشود و تلاش میکند تا در برابر سیستم آموزشی و همچنین پدرشوهرش بایستد. این اقدامات، زندگی او و اطرافیانش را دگرگون کرده و او را به سمت تصمیمهایی میبرد که آیندهاش را به نابودی میکشاند.
ماجرای اصلی فیلم «زن و بچه» فانتزی و تا حدودی هم ابلهانه و ناشی از شناخت ضعیف فیلمساز از جامعه ایرانی و روحیات زنان در این جامعه است. اینکه یک مرد پس از مدتها ارتباط عاطفی و پیگیری با یک زن، درست در جلسه خواستگاری او، عاشق و دلباخته خواهر وی میشود به کنار، اما اینکه خواهر بدون هیچ دلیل مشخصی، به سمت این مرد میرود سؤالبرانگیز است؛ آن هم مردی که نه تنها وضعیت مالی و موقعیت اجتماعی خوبی ندارد، بلکه هم اختلاف سنی بالایی با دختر دارد و هم در همان جلسه خواستگاری، بیتعهدی و دمدمیمزاج و هوسباز و چشمچران بودن خود را به رخ میکشد! چطور میتوان باور کرد که دختری با وابستگی شدید به خانوادهاش و علاقه فراوان به خواهرش، به سمت مردی میرود که قبلا نامزد و خواستگار خواهرش بوده و در عین حال مرد بدی هم هست و در جلسه خواستگاری خواهرش رفتار تهوعآوری از خود نشان میدهد و همچنین پول و ثروت و زیبایی ندارد و همسن پدرش است؟!
در همین فضا، از یک طرف باز هم مانند «ابد و یک روز» پریناز ایزدیار ایفاگر نقش یک زن جوان است که در عین مسئولیتپذیری اجباری و بهعهده گرفتن سرپرستی فرزندان، مادر و خواهرش اما بهشدت منفعل و آسیبپذیر به نظر میرسد و هر که هرآنچه میخواهد به سرش میآورد. از طرفی هم در یک روایت بسیار ضعیف و غیرمنطقی که شرح داده شد، زن امروز طبقه متوسط جامعه ایران در قالب خواهر این زن، تصویری بیرحم و خائن دارد. اما «زن و بچه» یک وجه اشتراک دیگر هم با «ابد و یک روز» و یک تفاوت با «برادران لیلا» دارد. این فیلم مانند «ابد و یک روز» تصویری منفی از مادر خانواده ارائه میدهد. در این فیلم، مادر مهناز (با بازی فرشته صدر عرفایی) که آن همه به دخترانش علاقه دارد و وقتی میفهمد خواستگار دختر بزرگش در همان جلسه خواستگاری به خاطر یک نگاه هرز و یک هوس زودگذر، نظرش را تغییر داده و به خواستگار دختر کوچکتر تبدیل شده، برخورد خیلی تندی با این مرد میکند، اما همین مادر در انتهای فیلم، بدون هیچ دلیل منطقی و قانعکننده رابطهای گرم و صمیمی و حمایتآمیز با آن مرد پیدا میکند. ضمن اینکه وقتی طرح روایت فیلم را مرور میکنیم، این مادر بزرگ است که عامل همه مشکلات و بحرانهای خانواده معرفی میشود؛ او با تنبلی و درخواستش برای انجام تکالیف توسط علیار، همه مشکلات و دردسرهای خانواده را کلید میزند. تفاوت این فیلم با «برادران لیلا» هم در این است که اگر آنجا پدرستیزی غلبه داشت در «زن و بچه» ما با یک مضمون مادرستیزانه روبهرو میشویم. یعنی علاوهبر این جایگاه منفی و مخرب مادر بزرگ، خود مهناز هم اصلا مادر خوبی نیست. تا آنجاکه فرزندش به انواع مفاسد و تخلفات و گناهان آلوده است و حتی مشکوک به اعتیاد است، اما آنقدر از این پسر دور قرار گرفته که وقتی در مدرسه از این اتفاقات خبردار میشود، شوکه میشود! تصویر مادر در «زن و بچه» مانند تصویر پدر در «برادران لیلا» منفی است.
در مجموع، آنچه سعید روستایی از زنان جامعه امروز ما به تصویر کشیده است، تلفیقی از آسیبپذیری، انفعال، پرخاشگری و خیانت و ضعف در مادری است. این نوع تصویرسازی از زنان در آثار این کارگردان، تقریبا در خیلی دیگر از فیلمهای اجتماعی یک دهه اخیر سینمای ما تکرار شده است.