چالشهای مهاجرین شرقی با سنت و مدرنیته
فاطمه قاسمآبادی
یکی از موضوعات مورد توجه برنامهسازان اروپایی، مهاجران و مشکلات آنها است. به صورت خاص مهاجرین مسلمان، که باعث ترویج دین اسلام و بیشتر شدن میل و گرایش به اسلام در این کشورها هستند باعث شدهاند تا برنامهسازان غربی دست به کار شوند و با ساخت فیلم و سریال، چهرهای منفی از این مهاجرین و خانوادههایشان به تصویر بکشند.
فیلم «مردم چه میگویند» به کارگردانی «ارمحق» محصول مشترک دانمارک، فرانسه، نروژ، سوئیس و آلمان است. این فیلم مشکلات یک خانواده مهاجر پاکستانی در نروژ را نشان میدهد.
داستان خانواده سردرگم
داستان فیلم «مردم چه میگویند»، درباره یک دختر پاکستانی به نام «نیشا» است که با خانودهاش در نروژ زندگی میکند، خانواده نیشا خانوادهای سنتی است که پدرش گاهی از سبک زندگی مدرن پیروی میکند و دوست دارد تا حدودی به روش غربیها زندگی کند. زندگی این خانواده وقتی زیر و رو میشود که پدر نیشا از عشق و رابطه دوستی نزدیک او به یک پسر نروژی با خبر میشود.
پدر بعد از این اتفاق، به شدت عصبانی میشود و به طرز بدی با او برخورد میکند و به این نتیجه میرسد که نیشا جنبه زندگی آزاد در اروپا را ندارد و اگر آنجا بماند، حتما فاسد میشود.به خاطر همین نیشا را برای جلوگیری از کشته شدنش توسط خودش و پسران خانواده، به پاکستان میبرد و پیش خانوادهاش میگذارد.در پاکستان اما نیشا کم کم به همه چیز عادت میکند و بعد از مدتی با پسر فامیلشان ارتباط بر قرار میکند....
مدتی وضعیت به همین منوال میماند تا اینکه یک شب وقتی نیشا و پسر در کوچه با همدیگر بودند، به جرم اعمال منافی عفت، توسط پلیس دستگیر میشوند و پلیس هم آنها را مجبور به ادامه اعمالشان میکند و با فیلم گرفتن از آنها، از پدر و مادر پسر، باج خواهی میکند!!
بعد از این اتفاق، نیشا مانند بلیط برگشتی به نروژ پس فرستاده میشود و به پدرش میگویند که کار دختر تو از اصلاح گذشته است...پدر برای از بین بردن اخبار بیآبروییاش سعی میکند شوهری برای نیشا دست و پا کند که این بار، نیشا از خانه فرار میکند.
داستان یا واقعیت؟
فیلم «مردم چه میگویند»، دو بخش دارد؛ بخش اول خانواده مسلمان پاکستانی را، با چالشهایشان در اروپا نشان میدهد و بخش دوم زمانی را نشان میدهد که پدر نیشا را به پاکستان برده تا به اصطلاح، آبها از آسیاب بیفتد و دخترش سر به راه شود.
در بخش اول فیلم، روی هویت تکه پاره شده این خانواده پاکستانی زوم میشود. در این خانواده مادر انسان مقیدتری است ولی پدر در عین داشتن تعصبات سنتیاش، دوست دارد تا حدودی، همرنگ جماعت شود، به خاطر همین هم به نیشا اجازه میدهد بدون حجاب باشد و یا در مهمانیها با مردان آشنای خودش برقصد!
این مرد که به صورت نصفه نیمه مدرن شده، وقتی میبیند نیشا به عنوان دخترش آزادیهایش را در محدوده اجازه او نمیبیند و به قول معروف افسارش از دستش در رفته است، او را تهدید میکند و به زور به پاکستان میبرد.
در بخش اول، نیشا با وجود اینکه در خانوادهای سنتی و نصفه نیمه مقید بزرگ شده است، رفتارهای عجیبی دارد؛ او به هیچ عنوان نگرانی یا واهمهای از گیر افتادن توسط خانوادهاش ندارد و براحتی در خیابان سیگار میکشد بدون اینکه بترسد به خاطر بویش، مادرش از او بازخواست کند! در خانوادههای سنتی مسلمان و مهاجر، شاید یک سری آزادیها، آن هم با یک سری قوانین خاص، به بچهها داده شود ولی همیشه فرزندان برای اینکه فرار آنها از خط قرمزها دیده نشود، پنهان کاریهای خود را دارند. در فیلم «مردم چه میگویند» اما، نیشا برخلاف عنوان فیلم، هیچ نگرانی در مورد اینکه مردم چه میگویند ندارد. او در جمع دوستانش، براحتی سیگار میکشد و دوست پسرش را به خانهشان راه میدهد و رفتارهایش، بیشتر شبیه دختری از یک خانواده بیقید اروپایی است تا دختری که به هر حال آن روی خانواده به ظاهر مدرنش را هم دیده است و میداند دارد خط قرمزها را رد میکند.
در بخش دوم مخاطبین میبینند که اغراقهای فیلم به شدت بیشتر از بخش اول است. در بخش دوم نیشا بلافاصله با زندگی در پاکستان عادت میکند و در خانواده فامیلشان خیلی راحتتر از چیزی که تصور میشود جا میافتد و جالب است که خیلی سریع و با وجود تهدیدهای پدرش، با نزدیکترین پسری که میبیند رابطه بر قرار میکند آن هم وسط کوچه، در شهری کوچک که احتمال لو رفتن را چندین برابر میکند!
از آن طرف سازنده مثلا میخواهد فساد در پلیس را نشان بدهد ولی تصویری تخیلی از پلیس پاکستان به مخاطبین ارائه میدهد... درست است که در نیروهای پلیس هر کشوری امکان دارد افراد فاسدی باشند که با سوءاستفاده از جایگاهشان، از مردم رشوه بگیرند ولی این سؤال پیش میآید که چرا پلیس باید نیشا و پسر را مجبور به انجام اعمال منافی عفت کند تا با فیلم گرفتن از آنها، باج بگیرد؟ پلیس تنها کافی بود به خاطر آزادی آنها، تقاضای رشوه کند که مسلما خانواده پسر برای آزادی هرچه سریعتر پسرشان قبول میکردند، دیگر سناریو فیلم غیراخلاقی آن هم توسط پلیس چه دلیلی دارد؟
با توجه به اغراقهای فیلم در بخش دوم، مشخص است که سازنده فیلم تصویر دقیقی از پاکستان و مردم سنتی و مذهبیاش ندارد و تنها از طریق شنیدهها و نه دیدههای خودش، فیلمش را ساخته است.
نگاه تحقیرآمیز فیلم نسبت به کشور پاکستان و نشان دادن این کشور به عنوان جایی که به هیچ وجه نمیتوان در آن زندگی کرد، قابل تأمل است و در این مسئله به قدری غلو میکند که گویی راضی کردن تهیهکنندگان اروپایی فیلمش، تنها به این ماجرا وابسته بوده است.
شخصیتپردازی غیرقابل قبول
در فیلم «مردم چه میگویند»، شخصیتپردازی نیشا به عنوان یک دختر مسلمان، در خانوادهای که به هر حال یک سری اعتقادات دارند، قابل درک نیست.
در بخش اول فیلم که قابل بحثترین قسمت است، چالشها و تضادهای یک خانواده نیمهمدرن و نیمهسنتی پاکستانی را نشان میدهند و به خاطر همین، تا حدودی میشود با بعضی قسمتهای آن همذاتپنداری کرد.
در انتهای فیلم هم که فرار نیشا را نشان میدهند، این عدم پذیرش نیشا برای زندگی به سبک خانوادهاش قابل قبول است، چرا که دختری ماند او، هرگز نمیتواند در یک زندگی سنتی دوام بیاورد.
ولی تنها بخش غیرقابل باور و مسخره، رفتن نیشا با رضایت خودش به پاکستان و جا افتادن در این کشور جدید است!
طبیعتا دختری مانند نیشا، با توجه به شخصیتپردازیاش نباید اینقدر راحت راضی به رفتن شود و از طرف دیگر بدون هیچ تلاشی برای فرار، ماندن در پاکستان را قبول کند.
در یک کلام، قضیه فرار از خانه باید در همان انتهای بخش اول اتفاق میافتاد و منطقی بود که نیشا تا رفتن به کشوری که قوانینش را قبول ندارد و آتش زدن ارادی گذرنامهاش پیش نرود ولی گویا طبق سناریو، تمام این اتفاقات بیمنطق باید میافتاد تا سازنده بتواند گریزی به پاکستان بزند و با تحقیر مردم و سیستم قضاییاش، کار خود را تمام کند.