کد خبر: ۳۲۱۵۰۲
تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۰۷
یادنامه آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس- ۴۶

صله رحم در عید نوروز

مرحوم آیت‌الله محمدی ری‌شهری

چهارم. امر به معروف و نهی از منکر
اهمّیت امر به معروف و نهی از منکر
انسان، یک تکلیف اجتماعی دارد و یک تکلیف انفرادی.... قضیّۀ امر به معروف و نهی از منکر که مورد نظر شارع است، از تکالیف اجتماعی است. لذا نمی‏شود انسان نسبت به افراد جامعه- که همه یا برادر او هستند یا پدر و اولاد او- نادیده رد شود و بگوید به من مربوط نیست! این، یک تکلیف اجتماعی است. نظر اهل ‏بیت این نیست که نسبت به هم بی‏تفاوت باشیم. نظر اهل ‏بیت این است که قائم آل محمّد[علیه‌السلام] باید پس از ظهور، تمام دنیا را اداره کند. اسلام، دین گوشه‏گیری و بی‏تفاوتی نیست! این دین می‏خواهد انسان‏سازی کند و آدم تحویل جامعه دهد. به خاطر همین است که باید ضرر افراد جامعه را ضرر خودت بدانی و نفع آنها را نفع خود بدانی.[1]
شیوۀ نهی از منکر
بنده وظیفه‏ام این است که نسبت به عبادالله، ترحّم کنم. من نباید نسبت به بندگان پروردگار، بی‏تفاوت باشم.... نباید گذاشت که افراد جامعه لاابالی[2] شوند و در غفلت باشند؛ چون هرچه که افراد جامعه لاابالی شوند، وحدت کلمه از میان خواهد رفت و دیگران سوءاستفاده می‏کنند. با بی‏تفاوتی، آب به آسیاب دشمن ریخته می‏شود، آقا جانِ من! پس باید بر عباد خدا، مخصوصاً آن اشخاصی که غفلت کردند و از طریق عبودیّت خارج شدند، ترحّم داشت، البتّه آن‏ هم «بِطَریقِ اللُّطف، دونَ العُنف»،[3] یعنی عبادالله را باید خیلی با ترحّم و عطوفت نصیحت و موعظه کرد؛ باید با متانت و ادب با افراد اجتماع برخورد کرد. درست نیست که بگویی: «اُهوى! این کار را نکن»... باید خیلی با ادب با افراد جامعه برخورد کنی.
... وقتی نگاه‏‏ها به گناهکاران، از سر رحمت و مهربانی باشد، خب چرا معصیت بکنند؟ این ‏طوری گناه ترک می‏شود و غافلان نجات پیدا می‏کنند. اساس دین و راه صحیح ترویج احکام اسلامی، همین است.
... هر معصیتی را که در عالم می‏شود، معصیت خود بدان و در رفع آن بکوش، مثل این که گناه از شما صادر شده و باید با تمام قدرت با آن مقابله کنی. نباید نسبت به این که دیگران در معرض خشم و سخط الهی قرار می‏گیرند، بی‏تفاوت باشی؛ چون تمام افراد مملکت، در حکم یک خانواده‏اند. پس همه باید بنیان مرصوص و ید واحده باشند، آقا‏جان من! حالا برای برخورد با گناهکاران چگونه باید اقدام کرد؟ مثل پدری که می‏خواهد فرزندش را تأدیب کند یا برادری که می‏خواهد برادر خطاکارش را نجات دهد. رحمت بر خطاکاران و اهل معصیت، این طوری است.[4]
هشدار دربارۀ موادّ مخدّر
چندی پیش داشتم از کوچۀ حمّام گلشن می‏رفتم که دیدم دو جوان رشید، دارند راه می‏روند. من هم طبق معمول سعی کردم که خودم را به آنها برسانم، کمی احوالپرسی کنم و مقداری نصیحتشان کنم. آنها وارد یک کوچه شدند و من هم دنبالشان رفتم. بعد دیدم که یکی از آنها با چاقو جایی از دیوار را سوراخ کرد و یک بستۀ بزرگ هروئین درآورد. همین‏ها عواملی است که شما را تخریب می‏کند! این چیزها غریزۀ انسانیّت و جوان‏مردی را در انسان هلاک می‏کند و از بین می‏برد. حواستان جمع باشد![5]
بنده اسم ایّام [تعطیلات] عید [نوروز] را «ایّام غفلت» گذاشته‏ام؛ امّا در همین ایّام هم آقایان می‏توانند حدّاکثر استفاده را بکنند. شما که در ایّام سال، وقت ندارید صلۀ ارحام کنید. ترک این کار هم که کبیرۀ موبقه و هلاک‌کننده است و از عمر شما کم می‏کند و عمرتان کوتاه می‏شود. پس در این ایّام، در خانه‏هایتان ننشینید؛ یا شما به دیدن ارحام بروید و یا آنها بیایند و صلۀ ارحام داشته باشید. بزرگ و کوچکی هم نکنید. شما به دیدن آنها بروید و در ضمن دیدن، آنها را موعظه و نصیحت کنید و به سعادت آینده‏شان متوجّه کنید. این طوری می‏توانید از این ایّام غفلت، بهترین بهره را ببرید. حواستان به نیازمندان هم باشد. بالاخره در هر طایفه‏ای، فقرایی هستند که باید آنها را مورد شفقت و اهتمام قرار داد. حتّی‌المقدور در این ایّامی که سال، نو می‏شود، ان‌شاء‌الله تا آن درجه که امکانات شما اجازه می‏دهد، فقرا را مورد شفقت و توجّه قرار دهید.... در تعطیلات، صلۀ رحم کنید. هرکس با شما نِقاری[6] دارد، شما برای دیدن او بروید. به جنّات عدن سبقت بجویید، نه این که صبر کنید تا آنها به دیدن شما بیایند.
***‏
اگر در این ایّام [نوروز] به دیدن ارحام می‏روید یا آنها به دیدن شما می‏آیند، بر عمر شما اضافه می‏شود[7] در هر فامیل و طایفه‏ای، اشخاص تهی‏دست پیدا می‏شوند. همین که شما به بچّه‏های آنها عیدی می‏دهید یا به اشخاص تهی‏دست کمک می‏کنید، هم یک موقعیّت روانی دارد و هم بسیار بسیار در نزد پروردگار محبوب است، خصوصاً اگر شما در این مجالس، خودتان را کنترل کنید و از صحبت‏های متفرّقه جلوگیری کنید تا وظایف الهیّه را در این مورد انجام دهید. البتّه لازم نیست آن قدر توقّف کنید که دیگران هرچه دلشان خواست بگویند؛ بلکه بعد از صلۀ رحم و احوالپرسی زود بلند شوید.
به یکی گفتم: طبیعت، لباسش را عوض کرد، تو هم لباست را عوض کن! گفت: آقا! من پول ندارم. گفتم: من که نمی‏گویم مثل بچّه‏ها لباس نو بخر! می‏گویم لباس مخالفت را بِکَن و از این به بعد، لباس تقوا را بر تن کن. عید حقیقی را در خارج نشان بده که در طاعت و بندگی پروردگار است. آن وقت ببین که چه طور استقرار و آرامش در بدن تو حاکم می‏شود.
نزدیک سال جدید و عید است. البتّه در این قضایا، حدیث «كُلُّ شَى‏ءٍ مُطلَقٌ حَتّى‏ يَرِدَ فيهِ‏ نَهىٌ»[8] حاکم است؛ یعنی در مورد هر چیز، تا مادامی که نهی شرعی برای آن نیامده، ما مُجاز هستیم و مشکلی در عمل به آن وجود ندارد. خدا حاج محقّق را رحمت کند! یک فرمایشی می‏کردند که واقعاً منبِّه بود. ایشان می‏فرمود: اگر این عید نوروز را تحلیل کنیم، در آن چند چیز وجود دارد: اوّلاً این که حالا که طبیعت، لباسش را عوض می‏کند، ما هم تصمیم قاطع بگیریم که لباسمان را عوض کنیم و با پروردگار مخالفت نکنیم. بنده همین جا فکر کردم که: «لَيسَ العيدُ لِمَن لَبِس الجَديدَ إنَّما العيدُ لِمَن أمِنَ مِن الوَعيد».[9]
آری، هر روزی که من مخالفت پروردگار نکنم، همان روز برای من عید است.[10] در ثانی، صلۀ رحم که می‏کنیم، بچّه‏ها و بزرگ‏ترها خوش‏حال می‏شوند. البتّه قضایایی هم در این بین هست که خب، نوعاً صحبت که می‏کنند، در آن، کفّ لسان و خودداری از گفتن بعضی از مطالب، گاهی از بین می‏رود. بنا بر این، ان‌شاء‌الله اگر بتوانید در هر مجلسی که وارد می‏شوید، همین که می‏بینید زمینۀ صحبت‏های مختلف وجود دارد، شما یک حدیثی بخوانید و سمت و سوی مجلس را عوض کنید!....
این را هم عرض کنیم که بر حسب آنچه وارد شده، پاکیزه‏ترین جامه‏های خودتان را بپوشید. همچنین خودتان را خوش‏بو کنید و طبق روایت، آن روز را روزه بگیرید.[11] ۳۶۵ مرتبه هم دعای «يا مُقَلِّبَ القُلوبِ وَ الأَبصارِ، يا مُدَبِّرَ اللَّيلِ وَ النَّهارِ، يا مُحَوِّلَ الحَولِ وَ الأَحوالِ! حَوِّل حالَنا إلى أحسَنِ الحالِ»[12] را بخوانید. 
البتّه نوعاً آقایان، اهل بیداری شب هستند؛ امّا یک عدّه بر حسب این که رسوماتی است، روی عقاید خودشان بیدار می‏مانند تا آن ساعت را درک کنند. البتّه ما با آن عقاید، مبارزه نداریم؛ امّا اگر خواب بودید و امکان داشت، یک ساعت بلند شوید و این آداب را به جا بیاورید و دو مرتبه استراحت 
بفرمایید.[13]
تأکید بر جذب جوانان
یکی از شاگردان آیت‌الله حق‏شناس که در جلسات شب‏های چهارشنبه و در حضور ایشان سخنرانی می‏کرد، می‏گوید: در یکی از این جلسات، جوانی آمده بود که زنجیر طلا به گردن داشت. پیش از آن که سخنرانی را شروع کنم، حاج آقای حق‏شناس آهسته به بنده تأکید نمود که امشب طوری صحبت کنم که آن جوان جذب شود. آن شب به خاطر توصیۀ حاج آقا، سخنرانی را با صحبت از لیلی و مجنون و با این بیت شروع کردم:
همچو لیلی در تنازع با شتر     
گه شتر چربید و گه مجنون حر[14]
وقتی این را گفتم، دیدم حاج آقا لبخند می‏زند و به برکت نفَس ایشان، آن سخنرانی چنان در آن جوان تأثیر گذاشت که توبه کرد و مرتّب در جلسات شرکت می‏کرد.[15]
پنجم. چند رهنمود اجتماعی به روحانیان
وظیفۀ اصلی روحانیان
آیت‌الله حق‏شناس به روحانیان توصیه می‏نمود که مشغول هر کاری هستند، تکلیف این لباس را هم ادا کنند. ایشان بحث تبلیغ و ارشاد و تدریس را جزء وظایف اصلی روحانیّت می‏دانست. یک‌بار حاج آقا از یک شخص روحانی که کار سیاسی هم می‏کرد، پرسید: «شما الان مشغول چه کاری هستید؟». گفت: فلان منصب را دارم. فرمود: «آن که هیچ. مقصود، کار طلبگی است».[16] در واقع، ایشان از آخوند، آخوندی می‏خواست، مگر در جاهایی که اضطرار باشد.[17]
مردمی بودن روحانیّت
یکی از توصیه‏های آیت‌الله حق‏شناس این بود که روحانیّت باید به صورت مستمر در بین جوانان و مردم باشند؛ زیرا در خلأ حضور روحانیّت، افراد دیگری می‏آیند و با ظاهری آراسته، ذهن و قلب جوانان را به سمت انحرافات می‏کشند.[18]
***‏
آیت‌الله حق‏شناس تأکید داشت که کسانی که درس خوانده‏اند و ملبّس به لباس روحانیّت هستند، برای مردم سخنرانی کنند. شنیدم که به یکی از دوستان طلبه می‏فرمود: «داداش جون! وقتی شما نمی‏روید و عرصه را خالی می‏کنید، کسی که کامل درس نخوانده و یا کامل اشتغالات علمی ندارد، جای خالی شما را پر می‏کند».[19]
***‏
یکی از اهل علم در ذهنش آمده بود که از حدیث و موعظه کردن پس بکشد و برود گوشه‏ای به کارهای معنوی خودش برسد. 
وقتی آیت‌الله حق‏شناس از تصمیم او باخبر شد، ناراحت شد و او را از این کار نهی کرد. در آن جلسه که من هم حضور داشتم، شخص دیگری آمد که کاغذهای زیادی هم با خودش آورده بود. 
در آن کاغذها ذکرهایی نوشته شده بود که مثلاً برای فلان حاجت، چند بار ذکر «سُبّوحٌ قُدّوس» گفته شود و.... او از حاج آقا پرسید: آیا طبق این توصیه‏ها عمل کنیم یا نه؟ حاج آقا با ناراحتی به آن نوشته‏ها اشاره کرد و خطاب به آن اهل علم فرمود: «داداش جون! معارفی که رسول اکرم(ص) آورده، اینهاست؟! اینها را برای جوان‏ها آورده است؟!». سپس چند بار این جمله را تکرار کرد: «اگر شما از خواندن آیه و حدیث پس بکشید، این جور چیزها رواج پیدا می‏کند و می‏افتد به جان جوان‏ها».[20]
***‏
آیت‌الله حق‏شناس فرمود: «مرحوم آقای بروجردی می‏فرمودند: وقتی برای مردم منبر می‏روید، اگر مطالبی از جامع السعادات را می‏خوانید، خوب است؛ ولی در کنارش مقداری هم روایات بخوانید. کلام اهل بیت را بگویید تا مردم بفهمند دستورات دین چیست و فرمایشات پیغمبر و اهل‏ بیت چه می‏گوید. اگر بگویید، مردم دیگر فریب دغلکارها را نمی‏خورند؛ همانهائی که چند خواب جعلی و دروغ سرهم می‏کنند و اشخاص ضعیف را فریب می‏دهند و می‏ربایند».[21]
پانوشت‌ها:
1. مواعظ: ج۳ ص۱۶۵.   2. بی‌بند و بار.   3. «به روش محبّت و نه با زور و خشونت» (علم الیقین: ج۱ ص۱۶۰).   4. مواعظ: ج۴ ص۱۰۲- ۱۰۳. گفتنی است که این بخش از سخنرانی ایشان، شرحی است بر عبارتی از کتاب المراقبات (ص۱۴۳) که به جهت اختصار، در این جا حذف شده است.   5. مواعظ: ج۴ ص۱۹۱.   6. دشمنی، کدورت.   7. امام باقر: «صِلَةُ الأَرحامِ تُزَكِّی الأَعمالَ‏ وَ تُنَمِّی الأَموالَ وَ تَدفَعُ البَلوى وَ تُيَسِّرُ الحِسابَ‏ وَ تُنسِئُ فِی الأَجَلِ‏؛ صلۀ رحم، عمل‏ها را پاکیزه مى‏نماید و دارایى‏ها را رشد مى‏دهد و بلاها را دفع مى‏کند و حساب را آسان مى‏گرداند و اَجَل را به تأخیر مى‏اندازد» (الکافی: ج۲ ص۱۵۰ ح۴).   8. «هر چیزى مطلق (آزاد) است، تا آن که در بارۀ آن نهیی [از سوی شرع] برسد» (کتاب من لا یحضره الفقیه: ج۱ ص۳۱۷ ح۹۳۷ از امام صادق).   9. «عید برای کسی که لباس نو می‏پوشد، عید نیست؛ بلکه برای کسی عید است که از تهدید الهی ایمن گردد» (الکشکول: ج۱ ص۲۷۸ به نقل از بعضی از بزرگان).   10. ر. ک: نهج البلاغة: حکمت ۴۲۸.   11. «إذا كانَ يَومُ النَّيروزِ فَاغتَسِل وَ البَس أنظَفَ ثِيابِکَ وَ تَطَيَّب بِأطيَبِ طيبِکَ وَ تَكونُ ذٰلِکَ اليَومَ صائماً؛ چون نوروز فرا رسد، بدن خود را بشوى و پاکیزه‏ترین جامه‏هایت را بپوش و با خوش‏بوترین عطرها خودت را معطّر کن و در آن روز روزه‏دار باش‏» (وسائل الشیعة: ج۸ ص۱۷۲ ح۱ از امام صادق علیه‌السلام).   12. در زاد المعاد (ص۳۲۸). چنین آمده است: «رَوَوا فی غَیرِ الكُتُبِ المَشهورَةِ قِراءَةَ الدُّعاءِ التّالی عِندَ تَحويلِ السَّنَةِ كَثيراً، وَ قالَ بَعضُهُم بِقِراءَتِهِ ۳۶۰ مَرَّةً: يا مُحَوِّلَ الحَولِ وَ الأَحوالِ! حَوِّل حالَنا إلىٰ أحسَنِ الحالِ، وَ بِرِوايَةٍ اُخرىٰ: يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَ الأَبصارِ، يا مُدَبِّرَ اللَّيلِ وَ النَّهارِ، يا مُحَوِّلَ الحَولِ وَ الأَحوالِ! حَوِّل حالَنا إلىٰ أحسَنِ الحالِ».  13. مواعظ: ج۴ ص۸۴ و ۹۱- ۹۴.   14. ر. ک: مجموعه آثار شهید مطهّری: ج۳ ص۵۱۶.   15. به نقل از حجّت‌الاسلام سیّد میرهاشم حسینی.   16. به نقل از آقای فرشاد.   17. به نقل از حجّت‌الاسلام سیّد میرهاشم حسینی.   18. به نقل از دکتر علی‏اکبر محمّدی.   19. به نقل از حجّت‌الاسلام احمد قالیباف.   20. به نقل از حجّت‌الاسلام سیّد میرهاشم حسینی.   21. مواعظ: ج۴ ص۷۰.