مرا با خود ببر...
مریم عرفانیان
مرا با خود ببر به سوی نور، ضریح، آیینههای هزار تکه، که هزار آرزو در دل دارند،
به جایی که بازتابی است از دلهای شکسته و اشکهایی پنهان،
جایی که هر انعکاسش، نوریست در ظلمتِ گناه،
و هر قدم، زمزمة عاشقانیست که از دوردستها به اینجا آمدهاند،
تا در همهمة دعا و زیارت، گم شوند و باز پیدا...
مرا با خود ببر تا در هوای پر از عطر دعا و عود و عنبر حَل شوم،
آنجا که زمان آرام میگیرد و تنها صدایِ دل است که میشنوم...
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ.