کد خبر: ۳۲۱۰۲۲
تاریخ انتشار : ۰۴ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۰۸
یادی از شهید رضا امرایی

چرا اسلحه دست گرفتم؟(حدیث دشت عشق)

شهید رضا امرایی، بیستم مهر سال ۱۳۴۴ در شهر چغابل از توابع شهرستان رومشگان دیده به جهان گشود. در دوران کودکی دست پرمهر پدر برای همیشه از سرش کوتاه شد و با مادری مهربان و مؤمن و چهار خواهرش به مبارزه با مشکلات و مشقات روزگار پرداخت. با شروع جنگ تحمیلی، شعله پرفروغ کربلا در جانش جان گرفت. آگاهانه و عاشقانه کوله‌بار سفر را بست و راهی جبهه شد. به‌خاطر رشادت و دلاوری‌های فراوان و همچنین اعتمادی که به او بود توسط مسئولان منطقه ۸ ستاد فرماندهی مشترک استان‌های لرستان و خوزستان مورد تشویق قرار گرفت. شانزدهم اسفند سال ١٣۶۴ در سلیمانیه عراق پس از حمله به مقر دشمن و متلاشی کردن تعداد زیادی از آنان، خودش به درجه رفیع شهادت نائل آمد. شهید رضا امرایی در ۲۰ سالگی شهد شیرین شهادت را نوشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای شهر چغابل آرام گرفت. او در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «خدایا! از هیبت و شکوهت بگویم یا از رحمانیتت بنویسم یا از نعمت‌هایت یا از امدادهای غیبت بنویسم.پروردگارا، 
معبودا! هرجا می‎نگرم جلوه نورت را می‎بینم. خدایا! حال که پای در پوتین کرده و از شهر 
و دیار خود هجرت نمودم به اراده خودم نبود بلکه به لطف تو بود و می‎دانم این لطف جواب 
همان دعاهای دوستان بود که در حق من نمودند که مرا به خودم وامگذاری.خدایا! حال که 
اسلحه‌ام را به دوش می‎گیرم و به ‌سوی دشمنانت نشانه‌روی می‎کنم نه از خصم و کینه خود از اینکه دوستان و همه همسنگرهایم را به شهادت رساندند، بلکه به‌خاطر قرآن و تداوم انقلاب اسلامی و اجرای فرمان امام زمانت و نائب او، امام خمینی است.»