کد خبر: ۳۲۱۰۱۹
تاریخ انتشار : ۰۴ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۰۸
نگاهی به فیلم «قسطنطنیه»

بـی‌ ریشـه

احمد سیمای عراقی

این روزها فیلم سینمایی قسطنطنیه بر پرده سینماهاست؛ اثری که نامش برگرفته از عنوان تاریخی سرزمینی است که امروز آن را ترکیه می‌نامیم. انتخاب این نام، در همان ابتدا ذهن مخاطب را متوجه پیوندی میان گذشته‌ باشکوه و اکنونِ پرتناقض این کشور می‌کند؛ جایی که میراث فرهنگی و هویتی آن سال‌هاست در سایه‌ سیاست‌های غرب‌گرایانه به حاشیه رانده شده است.
قصه‌ فیلم درباره‌ی گروهی از داوطلبان آزمایش واکسنی برای مقابله با کروناست؛ واکسنی که قرار است در ترکیه تولید شود. داستان در مسیر خود می‌کوشد ترکیبی از کمدی، عاشقانه و حتی معمایی را در دل ماجرای علمی‌اش بگنجاند، اما نتیجه چیزی جز پراکندگی روایی و سردرگمی در لحن نیست. سازندگان تلاش کرده‌اند با تکیه بر جذابیت بصری شهر استانبول، لانگ‌شات‌های متعدد و حضور چند بازیگر ترکیه‌ای، اثری چشم‌نواز خلق کنند، اما چنان‌که حافظ گفته است: «چه تبانی کرد که سعی من و دل باطل بود.»
فیلم، بی‌آنکه عمق یا ایده‌ تازه‌ای در خود داشته باشد، بار دیگر همان تیپ‌ها و الگوهای تکراری سینمای تجاری ایران را بازتولید می‌کند: پژمان جمشیدی و زوج مکمل همیشگی‌اش، که گویا قرار نیست از چارچوب طنز سطحی و شوخی‌های مصرفی فراتر روند. پیرنگ اصلی- سفر به ترکیه برای شرکت در تست واکسن به انگیزه‌ کسب درآمد- بیش از آنکه بستری برای پرداخت دراماتیک باشد، بهانه‌ای است برای نمایش مناظر خارجی و شوخی‌های بین‌فرهنگی‌ای که نه عمق دارند و نه تازگی.
از نظر مضمون، فیلم به مسئله‌ای واقعی و مهم یعنی نقش کارتل‌های دارویی در بحران جهانی کرونا اشاره می‌کند، اما این طرح جدی، در سطحی‌ترین شکل ممکن مطرح می‌شود. سال‌هاست که در سینمای جهان و حتی آثار داخلی، ماجرای «تولید مشکل و فروش راه‌حل» از سوی شرکت‌های دارویی تکرار شده است، و قسطنطنیه هم در همین دایره می‌چرخد، بی‌آنکه حرف تازه‌ای برای گفتن داشته باشد.
از سوی دیگر، انتخاب لوکیشن خارجی، هرچند چشم‌نواز است، اما نشان می‌دهد هنوز هم برخی فیلم‌سازان ما تصور می‌کنند جذابیت بصری را باید بیرون از مرزها جست‌وجو کرد. در حالی ‌که نمونه‌هایی همچون تب سرد ثابت کرده‌اند می‌توان در دل فضاهای داخلی نیز زیبایی و ابهت خلق کرد، اگر نگاه هنرمندانه‌ای در کار باشد.
در نهایت، قسطنطنیه نه در روایت، نه در محتوا و نه در فرم، دستاوردی درخور ندارد. فیلم، همچون ترکیه‌ مدرن که سال‌هاست میان شرق و غرب معلق مانده، در جست‌وجوی هویتی گمشده است؛ هویتی که با شوخی و تصویر زیبا پیدا نخواهد شد.