کد خبر: ۳۲۰۹۲۶
تاریخ انتشار : ۰۳ آبان ۱۴۰۴ - ۱۹:۵۹
سیر فرهنگ و هنر اسلامی در اروپا

نقــش بندقیــه در انتقال تمدن اسلامی به اروپا

فائزه ریاحی-بخش دوازدهم

بندقيه را شکننده سد می‌نامند چون که سد عقیدتی را که مسیحیت به دور خود کشیده بود تا از تاثیر نفوذ آسیای اسلامی که تمدنی برتر داشت در امان بماند، درهم شکست.
در آن زمان در ایالت بندقيه، بدون توجه به مناطق دیگر مسیحی، یک قدرتی به وجود آمد که حاصل آن مهم‌ترین پیروزی از این میدان کشمکش روابط اسلام و مسیحیت شد. 
شهر موناکو در محل کم عمق ساحل دریای آدریاتیک قرار داشت که جنگ‌های داخلی و عوامل طبیعی دریایی زودتر از آنچه که فکرش را می‌کرد آن را نابود کرد. ولی این شهر دوباره از نو بنا شد و آن هم بر روی سکوهایی در میان آب کم عمق ساحل دریای آدریاتیک که یکی از بنادر مهم این دریا شد و به آن ونیز یا وندیگ و يا بندقیه می‌گویند.
بندقیه به دلیل موقعیت مکانی که داشت یعنی وسط دریای آدریاتیک بود، راه تجارتی شدنش را در پیش گرفت. اول هم به صورت جزئی تجارت نمك و ماهی را شروع کرد و در طول زمان تجارتش را گسترش داد. و با ثروتی که به دست آورد منحصر به فرد شد. ثروتش به حدی بود که به پای بعضی از شهرهای اسلامی آن زمان می‌رسید.
با پیشروی اسلام در دریای مدیترانه شهر بندقيه مرز بین دو جهان اسلام و مسیحیت شد. بندقیه پلی را دوباره می‌ساخت که از روی آن پل مشرق زمین عبور می‌کرد و با اجناس گران قیمتش مثل ادویه، روغن، قالی و ابریشم که مدت‌ها بود تقریبا به مدت چهارصد سال درغرب کم شده بود و با گنجینه‌های جدیدش (علمی، صنعتی، هنری، فلسفی و...) درهای بسته اروپا را باز کند و دوباره بر آن مسلط شود.
گرچه بندقیه به روم شرقی یعنی بیزانس تعلق داشت و روم شرقی می‌دانست چگونه رابطه‌اش را با پایگاه‌های ایتالیائی خود حفظ کند، با این وجود، پادشاه روم شرقی خودش دور بود و قیصر فرانکی‌ها نزدیک و تا حدودی جسور و خطرناک بود اما هر دو سعی می‌کردند توجه بندقیه را به خود جلب کنند و همچنین هر دو تهدید می‌کردند. ولی بندقیه این دو را با مهارت در برابر هم به تعادل درآورد و استقلالش را حفظ کرد تا آنجا که رئیس ایالت بندقیه با پادشاهان روی زمین رابطه‌اش بر اساس تساوی حقوق قرار گرفت.
این بندقيه که همه دنبالش بودند حالا دیگر می‌توانست حتی بدون اجازه آن دو رقیب به طرف سومی هم نگاه کند و هنگام کشتیرانی در دریای مدیترانه بنادر ثروتمند اسلامی را مورد توجه قرار دهد.
هرچند در آن زمان براى يك شهر مسیحی رابطه برقرار کردن با غیرمسيحي‌ها مخصوصا مسلمانان بی‌احترامی به اصول وحدت جهان مسیحی محسوب می‌شد اما او اهمیت نداد و به کارش ادامه داد همان‌طور که خیلی از مسیحی‌ها در جنگ‌ها به مسلمانان کمک کردند. البته در این قضیه فقط بحث تجارت و ثروت مطرح بود. 
اما بندقیه باید بازرسی هیئتی را که قیصر یوهنس آلکسیوس مامور کرده است را تحمل کند تا مبادا کشتی‌هایی که آنجا را به قصد کشورهای اسلامی ترک می‌کنند، اسلحه و یا چوب برای صنایع کشتی‌سازی کشورهای اسلامی حمل کنند.
در هرحال عصبانیت امپراطور از حمله جدید خلیفه فاطمی نمی‌تواند بیشتر از عصبانیتش نسبت به بندقی‌هایی که دشمنان را حتی با اسلحه و حمل چوب برای ساختن کشتی‌های جنگی‌شان پشتیبانی می‌کنند، باشد.
امپراطور حتى تهدید کرد که هر کشتی که اجناس ممنوعه در آن یافت شود را با سرنشینانش همه را یک‌جا آتش بزنند.
با دستوری عجولانه حکم اعدام برای اسلحه فروشی اعلام شد و چوب‌فروشی‌ها نیز محدود شدند به چوب‌هایی که به خاطر اندازه‌اش نتوانند مورد مصرف کشتی‌سازی قرار گیرند.
اما دوگ رئیس حکومت بندقیه با ذکاوت قبل از هر چیز قیصر را از عصبانیت درآورد. آخر سر نیز برای هیئت بازرسی چنین شرح می‌دهد که اصولا تجارت چوب بندقيه بدون توجه به این ممنوعیت هیچ‌گاه دارای اهمیت نبوده است و همان قدر نیز که بوده هرگز کسی نخواسته است که برای پشتیبانی از خلیفه به مصرف برسد. در حالی که کمی پیش از رسیدن هیئت بازرسی از کنستنتینوپل (استامبول) سه کشتی که تنه‌های درخت بار زده بودند بندر بندقیه را ترک کردند... که دوتای آن‌ها به سوی مهدیه واقع در تونس در راه بودند و سومی به سوی طرابلس واقع در ليبي و چنین وانمود کردند که فقط از راه رضای خدا و حضرت مسیح به خاطر اینکه کارگران بیچاره بندر به نانی برسند اجازه بار زدن چوب داده شده است. ولی این چوب‌ها به مقصد خود نرسیدند. 
نویسندگان مسلمان در قرن دهم میلادی در نوشته‌های خود از رابطه تجارتی بندقيه، آمالفی، پالرمو و مسینا با مسلمانان شمال آفریقا خبر می‌دهند. کشتی‌های اعراب مسلمان که حامل پرده‌های ابریشمی گران قیمت و پارچه‌هایی که برای زینت کلیسا مصرف داشتند، پارچه‌های سیاه رنگ، جبه‌های بسیار زیبا به رنگ نیلی از شهر قیروان در تونس، از شوش واقع در ایران و قابس در تونس بودند و به طرف اروپا می‌راندند.
اجناس باشکوه کشورهای اسلامی، راه شهرهای منت کازینو را در پیش می‌گرفتند و در دیرها و کلیساهای شبه جزیره آپنین جای می‌گرفتند که هنوز امروزه قابل دیده شدن هستند. اما این اجناس هیچ گاه به شمال اروپا راه نمی‌یافتند. چه کسی حاضر بود آنها را ازکوه‌های آلپ به شمال بیاورد؟
در این زمان دو اتفاق به وقوع می‌پیوندد که سبب تغییر وضعیت می‌شود:
در سال ۹۶۱ میلادی بیزانس به حاکمیت اعراب بر جزیره کرت خاتمه می‌دهد. بنابراین راه تجارت با شرق بازگشت پیدا می‌کند و هیچ قدرتی نه از طرف قیصر و نه از طرف پاپ مانع کسی که بخواهد با اعراب قسمت شرقی نیز تجارت کند، نمی‌شود.
در سال ۹۹۱ میلادی نیز حاکم بندقيه سنت پیتر دوم اورسئولو با شروع حکومتش فرستاده‌هایی به حکومت‌های اسلامی فرستاد با این هدف که این فرستادگان توجه مسلمانان را به بندقیه جلب کنند و خیلی زود این اتفاق افتاد و کشتی‌های تجارتی از شهرهای ليدو و جنوا هم در سوریه و هم در مصر پهلو می‌گیرند و حتی معاذ مستنصر هشتمین خلیفه فاطمی که رابطه‌اش با عیسویان خوب بود برای زائرین مسیحی و تجار حتى يك محله شهر اورشلیم را اختصاص داد.
معمولا تجار در زمستان در کشورهای شرقی به سر می‌بردند، از سوریه و فلسطین به بغداد و حتی خلیج‌فارس می‌رفتند، یا مستقیما به قاهره و اسکندریه می‌رفتند تا ادویه‌های با ارزشی که از هندوستان و ماداگاسکار می‌آوردند را خریداری کنند. این توقف کردن تجار در این زمان، باعث اهمیت مصر شد. به همین جهت بود که جنگجویان صلیبی بعدها به فکر این می‌افتند که به مصر تسلط یابند تا از طریق آن به فلسطین دست یابند. 
بعضی تاجرها تا چندین سال در این ممالک باقی می‌ماندند تا تجارتشان را گسترش بدهند از جمله تجار بندقی یا تاجرهای جنوائی که حداقل شش ماه در سال در ممالک اسلامی باقی می‌ماندند. این تجار زمانی که می‌خواستند برگردند علاوه‌بر متاع تجارتی، متاع دیگری نیز با خود به شهرهای اروپایی می‌بردند. آن‌ها تمدن را نیز با خودشان می‌بردند.
اتفاق دوم این بود که جنگ ژرمن‌ها با طایفه مجار در سال ۹۵۵ میلادی در لشفلد که به پیروزی ژرمن‌ها انجامید بالاخره به حملات و دزدی‌های طوایف صحرانشین آن منطقه خاتمه داد و امنیت جاده‌ها و شهرهای شمال اروپا دوباره به دست آمد.
در این زمان است که یک دفعه جاده‌های کمرنگ کوه آلپ به راه‌های پر رفت و آمد تجاری تبدیل می‌شوند. قیصر به بعضی از محل‌ها که در دامنه کوه‌های آلپ اطراف بودنزی کنار رود راین واقع بودند اجازه سکه زدن و تاسیس میدان‌هایی می‌دهد که در آن‌ها اجناس خرید و فروش شوند.