توسّل به حضرت علی اصغرعلیهالسلام
مرحوم آیتالله محمدی ریشهری
توصیه به بزرگداشت دهۀ اوّل محرّم
آیتالله حقشناس در بزرگداشت دهۀ اوّل محرّم میفرمود: «داداش جون! مبادا در دهۀ اوّل محرّم به فکر تفریح و رفتن به جاهای خوش و آب و هوا باشی! حسین، عزیزالله است. [اگر بروید] به شما خوش نخواهد گذشت. خوش گذشتن موقّت هم اگر باشد، وبال گردنتان میشود.» همچنین میفرمود: «در دهۀ اوّل محرّم باید تجمّلات را رها کنی. به این فکر نباش که مثلاً صبحانه امروز من کره و مربّا باشد. باید فکر شما این باشد که در مجالس عزاداری ابا عبدالله الحسین شرکت کنید».1
***
استاد حقشناس بر همدلی با اهل بیت در ایّام وفیات و سوگواریها خصوصاً در عزای سیّد الشهدا و شرکت در مراسم عزاداری و یا مطالعه مقتل در آن روز تاکید داشتند و گویا در پارهای مشاهدات معنوی خود بر این موضوع سفارش شده بودند. از مرحوم حائری نیز نقل میکردند: «در دهۀ محرّم، مشارکت در عزاداری، خود یک کار اصلی است و من شخصاً هر بار خواستم در این ایّام به جای عزاداری، درس و بحث داشته باشم، موفّق نشدم».2
***
آیتالله حقشناس روز اوّل ماه محرّم، پیش از اقامۀ نماز عصر، در محراب میایستاد و مراقبات دهۀ محرّم را بخصوص از روی کتاب المراقبات مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی یادآوری مینمود. بعد، خودش روضه میخواند و گریه میکرد.3
بیشتر از دو روضه پشت سر هم ننشین!
آیتالله حقشناس سفارش میکرد که: «هرگاه در مجالس روضه حاضر میشوی، بیشتر از دو جلسۀ روضه پشت سر هم ننشین، کدورت میآورد.» زمانی هم که با خود ایشان به مجلس روضه میرفتیم، همین کار را میکرد و بیشتر از دو روضه نمینشست.4
حضور در مجالس عزاداریِ ساده و بیآلایش
آیتالله حقشناس در مورد عزاداری در دهۀ اوّل محرّم سفارش میکرد که در این دهه، به هر اندازه که مقدورتان است ولو جزئی، در مجالس عزا شرکت کنید. رویّۀ خودشان هم به این صورت بود که همان صبح اوّلین روز دهه، میفرمود: «داداش علی! بیا برویم روضه». آن زمان، آقایان: حجازی، کافی و فلسفی هر کدام در بخشی از بازار منبر میرفتند و مجالس شلوغی هم داشتند. به حاج آقا پیشنهاد میکردم که مثلاً برویم بازار، مجلس فلانی که شلوغ است؛ امّا ایشان میفرمود: «نه، برویم جایی که خلوت باشد؛ جایی که در آن افادهای نباشد و همه برای خدا آنجا باشند!» برای همین، معمولاً به یکی از این کاروانسراهای داخل بازار میرفتیم. وقتی وارد میشدیم، میدیدم آن انتها، آقایی منبر رفته و چند نفر هم پای منبرش نشستهاند. حاج آقا همان نزدیک درب، نیمساعتی مینشست و اگر چایی میدادند، میخوردیم و میآمدیم خانه. بعد تا میرسیدیم خانه، مشغول تلاوت قرآن میشد و به من هم همین را توصیه میکرد.5
***
آقای محمّد جعفری برایم تعریف کرد: یک روز آیتالله حقشناس از من پرسید: «روضه کجا میروی؟» گفتم: میروم مجلس فلان روضهخوان. مجلسی بود که خیلی شلوغ بود و با شکوه برگزار میشد. آن روز، حاج آقا دستم را گرفت و مرا با خود به کوچه پس کوچههای حوالی میدان قیام بُرد. نفهمیدم دقیقاً کجا بود. وارد خانهای دوطبقه شدیم که شاید کلّ خانه، شصت متر هم نمیشد. جلوی در، پیرمردی قدخمیده ایستاده بود و هر کس وارد میشد، خوش آمد میگفت و او را به داخل راهنمایی میکرد. رفتیم طبقۀ بالا. پیرمردی روی منبر قدیمیِ تکپلّهای نشسته بود و روضه میخواند. پیرمردی هم پای منبر نشسته بود و گریه میکرد. پیرمرد دیگری هم چای میریخت. با اضافه شدن ما، تعدادمان پنج نفر شد. روضه که تمام شد، حاج آقا فرمود: «هر چه بخواهی، در این مجالس شکسته به شما میدهند؛ چون در این مجلس فقط به خاطر امام حسین(ع) آمدی؛ ولی در مجالس دیگر ممکن است چیز دیگری را هم با آن قاطی کنی!»6
***
آیتالله حقشناس برای شرکت در مجالس عزاداری، اینگونه سفارش میکرد: «مقیّد به شرکت در مجالس معروف، مجالس سخنرانان و روضهخوانهای خاص نباشید. هر جا شد، شرکت کنید. هر چه گمتر، بهتر!»7
رعایت حال عزاداران
زمان سابق، گاهی مراسم هیئتمان را در مسجد امینالدوله برگزار میکردیم و آیتالله حقشناس هم سخنرانی میکرد. در یکی از این مراسمها، من بعد از سخنرانی ایشان، مدّاحی کردم و نسبتاً طولانی هم شد. بعداً که حاج آقا را دیدم، به من معترض شد و فرمود: «من، وقتی عزاداری را شروع کردید، نشستم و گفتم خب، یک ربع دیگر تمام میشود؛ دیدم نشد! گفتم لابد نیم ساعت دیگر تمام میشود، دیدم باز تمام نشد! سه ربع! یک ساعت! داداش جون! باید رعایت همۀ افراد را بکنید. به این صورت، همه کس نمیکِشد. باید طوری عزاداری کنید که دیگران هم جذب شوند.»8
احترام ویژه به روضهخوانها
آیتالله حقشناس برای نوکرهای امام حسین ارزش ویژه قائل بود و به آنها نگاه دیگری داشت. مثلاً با همۀ ناتوانیشان- که شما میدانید از همان زمانی که یکی از موهایشان هم سفید نشده بود، مرتّب ایشان آمپول میزد- وقتی بنده یا هر یک از نوکران امام حسین که وارد میشد، میفرمود: «زیر بغل من را بگیرید، حتماً باید بایستم.» به نظرم، لطف ایشان به روضهخوانها مخصوصاً جلوی دیگران، تعظیم شعائر بود.9
برکت ارادت به سیّدالشهدا
آیتالله حقشناس از قول حاج میرزا عبَّاس رفیعی نقل مینمود که: دعایی از حاشیۀ مفاتیحالجنان را خوانده بودم تا خداوند موقعیّت معنویام را نشانم دهد. در عالم رؤیا دیدم قیامت بر پا شده است و در حالی که سرم پایین بود، خیلی آرام حرکت میکردم. در آن عرصات محشر که هر کسی به فکر گرفتاری خودش بود، خانم محترمی که گفته شد حضرت زینب است، آمد و بقچهای را به من داد و فرمود: «این را بیاور!» همه حرکت کردیم تا این که به مرز جهنّم رسیدیم. دیدم چیزی مثل یک قیف گذاشتهاند و مردم را از طریق آن به جهنّم میریزند. در میان جمعیّتی که وارد جهنّم میشدند، یکی از رفقایم را دیدم. به حضرت زینب عرض کردم: این آقا از ارادتمندان آقا ابا عبدالله بود. چرا باید او را با این جمعیّت به جهنّم ببرند؟ همین که نام ابا عبدالله را آوردم، نه تنها رفقیم، بلکه همۀ آن جمعیّت یکباره برگشتند بالا و از جهنّم خلاص شدند.
مرحوم آیتالله حقشناس پس از نقل این جریان، این شعر از حافظ را خواند:
حافظ از دست مده صحبت10 این کشتی نوح
ورنـه طـوفـان حـوادث بـبرد بـنیـادت 11
سپس آن را اشاره به این روایت نبوی دانست که میفرماید: «إنَّما مَثَلُ أهلِ بَيتی فيكُم كَمَثَلِ سَفينَةِ نوحٍ؛ مَن دَخَلَها نَجا وَ مَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ؛12 اهل بیت من در میان شما، چونان کشتى نوح علیهالسلام است که هر کس وارد آن شد، نجات یافت و هر که از آن باز مانْد، غرق گشت.»13
آیتالله حقشناس همیشه میفرمود: «حضرت علی اصغر، سند مظلومیّت حضرت ابا عبدالله است.» به همین دلیل، سفارش میکرد که هر حاجتی داشتید، به حضرت علی اصغر متوسّل شوید.14
***
آیتالله حقشناس، بارها این جریان را تکرار میکرد که حاجتی مهم داشته و برای انجام آن، چهل روز زیارت عاشورا را با شرایطش میخواند. [ایشان میفرمود:] «روز چهلم، حاج خانم گفت: حاجت مرا هم بخواهید! زیارت که تمام شد، امام حسین حاجت مرا به این شکل مرحمت نمود که رو به قبله کرده و دست به زیر عبایی که به دوش داشت برد و قنداقۀ طفلی صغیر را بر روی دست گرفته و دعا نمود. آنگاه فرمود: خواستۀ شما برآورده شد. برای حاجت حاج خانم نیز، ایشان باید به حضرت مسلم توسّل
کند.» 15
***
آیتالله حقشناس میفرمود: «برای برآورده شدن حاجتی، به آقا ابا عبدالله متوسّل شدم و چهل روز زیارت عاشورا را شروع کردم. چهل روز تمام شد؛ امّا حاجتم برآورده نشد. از این که حاجتم را نداده بودند، ناراحت بودم. در عالم رؤیا ابا عبدالله الحسین را دیدم که فرمود: «چرا به علی اصغر ما متوسّل نمیشوی؟» تا این را فرمود، گفتم: أما تَرَونَهُ کَیفَ یَتَلَظّی عَطَشَا؟16 وقتی بیدار شدم، حاجتم را گرفتم.»17
***
آیتالله حقشناس میفرمود: «سالها پیش، من و چند نفر از رفقا میخواستیم عازم کربلا شویم. به کسانی که دنبال گرفتن گذرنامه رفته بودند، گفته شده بود که: به ایشان گذرنامه تعلّق نمیگیرد! رفقای من، مشغول بستن بار سفر شدند و من که به خاطر این مشکل نگران بودم، رفتم در همین امامزاده اسماعیل(ع) خیابان مولوی و شروع کردم به ناله کردن و دعا کردن. شب که به منزل برگشتم، در عالم رؤیا امام زمان(ع) را دیدم که به من فرمود: «چرا به علی اصغر ما متوسّل نمیشوی؟» وقتی از خواب بیدار شدم، سراغ یکی از روضهخوانها رفتم و با هم به حرم امامزاده اسماعیل(ع) رفتیم و در آنجا برای من روضۀ حضرت علی اصغر(ع) خواند. مدّتی نگذشته بود که همان آقایانی که دنبال کار گذرنامه گرفتن بودند، خودشان آمدند و گفتند: گذرنامۀ شما هم صادر شده است! ظاهراً به دلیل تشابه اسمی، مرا با فرد خلافکاری در شهری دیگر اشتباه گرفته بودند؛ امّا وقتی تحقیق کرده بودند و متوجّه این اشتباه شده بودند، گذرنامهام را صادر کردند و من نیز موفّق شدم با جمع آن دوستان، عازم عتبات شوم.»18
***
آیتالله حقشناس به روضۀ حضرت علی اصغر(ع) توجّه بسیار خاصّی داشت و موقع گرفتاریها و توسّلات، اغلب به ایشان متوسّل میشد. چه در ایّام محرّم و چه در غیر آن، هر وقت نام مبارک حضرت علی اصغر به میان میآمد، منقلب میشد.
ایشان در موقعیّتهای مختلف نیز به مقام آن حضرت توجّه میداد.
به عنوان نمونه، وقتی نوۀ ایشان دربارۀ نامگذاری مرکز فروش کامپیوتری که تازه راه انداخته بود، از ایشان مشورت خواست، حاج آقا فرمود: «اسمش را ۱۴۰۱ بگذار.»
نوۀ ایشان میگفت: من ابتدا مانده بودم که منظور حاج آقا از این نامگذاری چیست و فکر میکردم که شاید سال ۱۴۰۱ قرار است اتّفاقی بیفتد. برای همین، در ملاقات بعدی از خودشان سؤال کردم و ایشان فرمود: «این عدد، معادل نام حضرت علی اصغر(ع) بر اساس حروف ابجد است.»19
***
زمانی در بارۀ فردی دو دل بودم و از این که بخواهم به او اعتماد کنم، نگران بودم. وقتی نگرانی خود را با آیتالله حقشناس در میان گذاشتم، سفارش کرد که برای رفع تحیّر، سه شب متوالی، قبل از خواب، با حالت انابه به حضرت علی اصغر توجّه و توسّل خالصانهای پیدا کنم.
فرمود: «اگر چنین کنی، شب دوم یا سوم، حقیقت مطلب، در خواب برای تو آشکار میشود.» یادم هست که بعد از اجرای این توصیه، همان شب اوّل، مطلب برایم روشن شد.20
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. به نقل از حجّتالاسلام غلامحسن بخشی.
2. به نقل از حجتالاسلام سیّد عبّاس قائممقامی.
3. به نقل از حجتالاسلام غلامحسن بخشی.
4. به نقل از آقای رضا مطلّبی کاشانی.
5. به نقل از آقای علی قرهگوزلو.
6. به نقل از دکتر جواد محمّدی.
7. به نقل از آقای سیّد رضا همایونی.
8. به نقل از آقای ماشاءالله عابدی.
9. به نقل از آقای سعید حدّادیان.
10. حجتالاسلام غلامحسن بخشی میگوید: در دیوان حافظ به جای «صحبت»، «دولت» است؛ ولی آیتالله حقشناس گاهی شعرها را به صلاحدید خود تغییر میداد. البتّه شاید نسخهای هم باشد که در آن، همان «صحبت» آمده باشد.
11. دیوان حافظ: غزل ۱۸.
12. الأمالی، طوسی: ص۳۴۹ ح۷۲۱.
13. به نقل از حجتالاسلام غلامحسن بخشی.
14. به نقل از آقای رضا مطلّبی کاشانی و حجتالاسلام غلامحسن بخشی در رهنمای سلوک: ص۲۷. در این باره، ر. ک: ص۳۷۰ (شفای بیمار).
15. به نقل از حجتالاسلام محمّدعلی جاودان.
16. «مگر او را نمیبینید که از تشنگی چگونه برافروخته شده است؟» این جمله منسوب به امام حسین علیهالسلام خطاب به دشمن است، هنگامی که کودک شیرخوارهاش را جلوی لشکر دشمن بر دست گرفته بود.
17. به نقل از حجتالاسلام احمد قالیباف.
18. به نقل از آقای حسین واحدی.
19. به نقل از آقای سیّد رضا همایونی.
20. به نقل از آقای مرتضی اخوان.