کد خبر: ۳۲۰۸۴۸
تاریخ انتشار : ۰۲ آبان ۱۴۰۴ - ۱۸:۴۲
یادنامه آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس- ۴۲

توسّل به حضرت علی اصغرعلیه‌السلام

مرحوم آیت‌الله محمدی ری‌شهری

توصیه به بزرگداشت دهۀ اوّل محرّم
آیت‌الله حق‏شناس در بزرگداشت دهۀ اوّل محرّم می‏فرمود: «داداش جون! مبادا در دهۀ اوّل محرّم به فکر تفریح و رفتن به جاهای خوش و آب و هوا باشی! حسین، عزیزالله است. [اگر بروید] به شما خوش نخواهد گذشت. خوش گذشتن موقّت هم اگر باشد، وبال گردنتان می‏شود.» همچنین می‏فرمود: «در دهۀ اوّل محرّم باید تجمّلات را رها کنی. به این فکر نباش که مثلاً صبحانه امروز من کره و مربّا باشد. باید فکر شما این باشد که در مجالس عزاداری ابا عبدالله الحسین شرکت کنید».1
***‏
استاد حق‏شناس بر همدلی با اهل بیت در ایّام وفیات و سوگواری‏ها خصوصاً در عزای سیّد الشهدا و شرکت در مراسم عزاداری و یا مطالعه مقتل در آن روز تاکید داشتند و گویا در پاره‏ای مشاهدات معنوی خود بر این موضوع سفارش شده بودند. از مرحوم حائری نیز نقل می‏کردند: «در دهۀ محرّم، مشارکت در عزاداری، خود یک کار اصلی است و من شخصاً هر بار خواستم در این ایّام به جای عزاداری، درس و بحث داشته باشم، موفّق نشدم».2
***‏
آیت‌الله حق‏شناس روز اوّل ماه محرّم، پیش از اقامۀ نماز عصر، در محراب می‏ایستاد و مراقبات دهۀ محرّم را بخصوص از روی کتاب المراقبات مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی یادآوری می‏نمود. بعد، خودش روضه می‏خواند و ‌گریه می‏کرد.3
بیشتر از دو روضه پشت سر هم ننشین!
آیت‌الله حق‏شناس سفارش می‏کرد که: «هرگاه در مجالس روضه حاضر می‏شوی، بیشتر از دو جلسۀ روضه پشت سر هم ننشین، کدورت می‏آورد.» زمانی هم که با خود ایشان به مجلس روضه می‏رفتیم، همین کار را می‏کرد و بیشتر از دو روضه نمی‏نشست.4
حضور در مجالس عزاداریِ ساده و بی‌آلایش
آیت‌الله حق‏شناس در مورد عزاداری در دهۀ اوّل محرّم سفارش می‏کرد که در این دهه، به هر اندازه که مقدورتان است ولو جزئی، در مجالس عزا شرکت کنید. رویّۀ خودشان هم به این صورت بود که همان صبح اوّلین روز دهه، می‏فرمود: «داداش علی! بیا برویم روضه». آن زمان، آقایان: حجازی، کافی و فلسفی هر کدام در بخشی از بازار منبر می‏رفتند و مجالس شلوغی هم داشتند. به حاج آقا پیشنهاد می‏کردم که مثلاً برویم بازار، مجلس فلانی که شلوغ است؛ امّا ایشان می‏فرمود: «نه، برویم جایی که خلوت باشد؛ جایی که در آن افاده‏ای نباشد و همه برای خدا آنجا باشند!» برای همین، معمولاً به یکی از این کاروان‏سراهای داخل بازار می‏رفتیم. وقتی وارد می‏شدیم، می‏دیدم آن انتها، آقایی منبر رفته و چند نفر هم پای منبرش نشسته‏اند. حاج آقا همان نزدیک درب، نیم‏ساعتی می‏نشست و اگر چایی‏ می‏دادند، می‏خوردیم و می‏آمدیم خانه. بعد تا می‏رسیدیم خانه، مشغول تلاوت قرآن می‏شد و به من هم همین را توصیه می‏کرد.5
***‏
آقای محمّد جعفری برایم تعریف کرد: یک روز آیت‌الله حق‏شناس از من پرسید: «روضه کجا می‏روی؟» گفتم: می‏روم مجلس فلان روضه‏خوان. مجلسی بود که خیلی شلوغ بود و با شکوه برگزار می‏شد. آن روز، حاج آقا دستم را گرفت و مرا با خود به کوچه پس کوچه‏های حوالی میدان قیام بُرد. نفهمیدم دقیقاً کجا بود. وارد خانه‏ای دوطبقه شدیم که شاید کلّ خانه، شصت متر هم نمی‏شد. جلوی در، پیرمردی قدخمیده ایستاده بود و هر کس وارد می‏شد، خوش آمد می‏گفت و او را به داخل راه‏نمایی می‏کرد. رفتیم طبقۀ بالا. پیرمردی روی منبر قدیمیِ تک‏پلّه‏ای نشسته بود و روضه می‏خواند. پیرمردی هم پای منبر نشسته بود و ‌گریه می‏کرد. پیرمرد دیگری هم چای می‏ریخت. با اضافه شدن ما، تعدادمان پنج نفر شد. روضه که تمام شد، حاج آقا فرمود: «هر چه بخواهی، در این مجالس شکسته به شما می‏دهند؛ چون در این مجلس فقط به خاطر امام حسین(ع) آمدی؛ ولی در مجالس دیگر ممکن است چیز دیگری را هم با آن قاطی کنی!»6
***‏
آیت‌الله حق‏شناس برای شرکت در مجالس عزاداری، این‌گونه سفارش می‏کرد: «مقیّد به شرکت در مجالس معروف، مجالس سخنرانان و روضه‏خوان‏های خاص نباشید. هر جا شد، شرکت کنید. هر چه گم‏تر، بهتر!»7
رعایت حال عزاداران
زمان سابق، گاهی مراسم هیئتمان را در مسجد امین‌الدوله برگزار می‏کردیم و آیت‌الله حق‏شناس هم سخنرانی می‏کرد. در یکی از این مراسم‏ها، من بعد از سخنرانی ایشان، مدّاحی کردم و نسبتاً طولانی هم شد. بعداً که حاج آقا را دیدم، به من معترض شد و فرمود: «من، وقتی عزاداری را شروع ‏کردید، نشستم و گفتم خب، یک ربع دیگر تمام می‏شود؛ دیدم نشد! گفتم لابد نیم ساعت دیگر تمام می‏شود، دیدم باز تمام نشد! سه ربع! یک ساعت! داداش جون! باید رعایت همۀ افراد را بکنید. به این صورت، همه کس نمی‏کِشد. باید طوری عزاداری کنید که دیگران هم جذب شوند.»8
احترام ویژه به روضه‏خوان‏ها
آیت‌الله حق‏شناس برای نوکرهای امام حسین ارزش ویژه قائل بود و به آنها نگاه دیگری داشت. مثلاً با همۀ ناتوانی‏شان- که شما می‏دانید از همان زمانی که یکی از موهایشان هم سفید نشده بود، مرتّب ایشان آمپول می‏زد- وقتی بنده یا هر یک از نوکران امام حسین که وارد می‏شد، می‏فرمود: «زیر بغل من را بگیرید، حتماً باید بایستم.» به نظرم، لطف ایشان به روضه‏خوان‏ها مخصوصاً جلوی دیگران، تعظیم شعائر بود.9
برکت ارادت به سیّدالشهدا
آیت‌‌الله حق‏شناس از قول حاج میرزا عبَّاس رفیعی نقل می‏نمود که: دعایی از حاشیۀ مفاتیح‌الجنان را خوانده بودم تا خداوند موقعیّت معنوی‏ام را نشانم دهد. در عالم رؤیا دیدم قیامت بر پا شده است و در حالی که سرم پایین بود، خیلی آرام حرکت می‏کردم. در آن عرصات محشر که هر کسی به فکر گرفتاری خودش بود، خانم محترمی که گفته شد حضرت زینب است، آمد و بقچه‏ای را به من داد و فرمود: «این را بیاور!» همه حرکت کردیم تا این که به مرز جهنّم رسیدیم. دیدم چیزی مثل یک قیف گذاشته‏اند و مردم را از طریق آن به جهنّم می‏ریزند. در میان جمعیّتی که وارد جهنّم می‏شدند، یکی از رفقایم را دیدم. به حضرت زینب عرض کردم: این آقا از ارادتمندان آقا ابا عبد‌الله بود. چرا باید او را با این جمعیّت به جهنّم ببرند؟ همین که نام ابا عبدالله را آوردم، نه تنها رفقیم، بلکه همۀ آن جمعیّت یک‏باره برگشتند بالا و از جهنّم خلاص شدند.
مرحوم آیت‌الله حق‏شناس پس از نقل این جریان، این شعر از حافظ را خواند:
حافظ از دست مده صحبت10 این کشتی نوح
ورنـه طـوفـان حـوادث بـبرد بـنیـادت 11
سپس آن را اشاره به این روایت نبوی دانست که می‏فرماید: «إنَّما مَثَلُ‏ أهلِ‏ بَيتی‏ فيكُم‏ كَمَثَلِ سَفينَةِ نوحٍ؛ مَن دَخَلَها نَجا وَ مَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ؛12 اهل بیت من در میان شما، چونان کشتى نوح علیه‌السلام است‏ که هر کس وارد آن شد، نجات یافت و هر که از آن باز مانْد، غرق گشت.»13
آیت‌الله حق‏شناس همیشه می‏فرمود: «حضرت علی اصغر، سند مظلومیّت حضرت ابا عبدالله است.» به همین دلیل، سفارش می‏کرد که هر حاجتی داشتید، به حضرت علی اصغر متوسّل شوید.14
***‏
آیت‌الله حق‏شناس، بارها این جریان را تکرار می‏کرد که حاجتی مهم داشته و برای انجام آن، چهل روز زیارت عاشورا را با شرایطش می‏خواند. [ایشان می‏فرمود:] «روز چهلم، حاج خانم گفت: حاجت مرا هم بخواهید! زیارت که تمام شد، امام حسین حاجت مرا به این شکل مرحمت نمود که رو به قبله کرده و دست به زیر عبایی که به دوش داشت برد و قنداقۀ طفلی صغیر را بر روی دست گرفته و دعا نمود. آن‌گاه فرمود: خواستۀ شما برآورده شد. برای حاجت حاج خانم نیز، ایشان باید به حضرت مسلم توسّل 
کند.» 15
***‏
آیت‌الله حق‏شناس می‏فرمود: «برای برآورده شدن حاجتی، به آقا ابا عبدالله متوسّل شدم و چهل روز زیارت عاشورا را شروع کردم. چهل روز تمام شد؛ امّا حاجتم برآورده نشد. از این که حاجتم را نداده بودند، ناراحت بودم. در عالم رؤیا ابا عبدالله الحسین را دیدم که فرمود: «چرا به علی اصغر ما متوسّل نمی‏شوی؟» تا این را فرمود، گفتم: أما تَرَونَهُ کَیفَ یَتَلَظّی عَطَشَا؟16 وقتی بیدار شدم، حاجتم را گرفتم.»17
***‏
آیت‌الله حق‏شناس می‏فرمود: «سال‏ها پیش، من و چند نفر از رفقا می‏خواستیم عازم کربلا شویم. به کسانی که دنبال گرفتن گذرنامه رفته بودند‏، گفته شده بود که: به ایشان گذرنامه تعلّق نمی‏گیرد! رفقای من، مشغول بستن بار سفر شدند و من که به خاطر این مشکل نگران بودم، رفتم در همین امام‏زاده اسماعیل(ع) خیابان مولوی و شروع کردم به ناله کردن و دعا کردن. شب که به منزل برگشتم، در عالم رؤیا امام زمان(ع) را دیدم که به من فرمود: «چرا به علی اصغر ما متوسّل نمی‏شوی؟» وقتی از خواب بیدار شدم، سراغ یکی از روضه‏خوان‏ها رفتم و با هم به حرم امام‏زاده اسماعیل(ع) رفتیم و در آنجا برای من روضۀ حضرت علی اصغر(ع) خواند. مدّتی نگذشته بود که همان آقایانی که دنبال کار گذرنامه گرفتن بودند، خودشان آمدند و گفتند: گذرنامۀ شما هم صادر شده است! ظاهراً به دلیل تشابه اسمی، مرا با فرد خلافکاری در شهری دیگر اشتباه گرفته بودند؛ امّا وقتی تحقیق کرده بودند و متوجّه این اشتباه شده بودند، گذرنامه‏ام را صادر کردند و من نیز موفّق شدم با جمع آن دوستان، عازم عتبات شوم.»18
***‏
آیت‌الله حق‏شناس به روضۀ حضرت علی اصغر(ع) توجّه بسیار خاصّی داشت و موقع گرفتاری‏ها و توسّلات، اغلب به ایشان متوسّل می‏شد. چه در ایّام محرّم و چه در غیر آن، هر وقت نام مبارک حضرت علی اصغر به میان می‏آمد، منقلب می‏شد. 
ایشان در موقعیّت‏های مختلف نیز به مقام آن حضرت توجّه می‏داد.
 به عنوان نمونه، وقتی نوۀ ایشان دربارۀ نام‏گذاری مرکز فروش کامپیوتری که تازه راه انداخته بود، از ایشان مشورت خواست، حاج آقا فرمود: «اسمش را ۱۴۰۱ بگذار.» 
نوۀ ایشان می‏گفت: من ابتدا مانده بودم که منظور حاج آقا از این نام‏گذاری چیست و فکر می‏کردم که شاید سال ۱۴۰۱ قرار است اتّفاقی بیفتد. برای همین، در ملاقات بعدی از خودشان سؤال کردم و ایشان فرمود: «این عدد، معادل نام حضرت علی اصغر(ع) بر اساس حروف ابجد است.»19
***‏
زمانی در بارۀ فردی دو دل بودم و از این که بخواهم به او اعتماد کنم، نگران بودم. وقتی نگرانی خود را با آیت‌الله حق‏شناس در میان گذاشتم، سفارش کرد که برای رفع تحیّر، سه شب متوالی، قبل از خواب، با حالت انابه به حضرت علی اصغر توجّه و توسّل خالصانه‏ای پیدا کنم. 
فرمود: «اگر چنین کنی، شب دوم یا سوم، حقیقت مطلب، در خواب برای تو آشکار می‏شود.» یادم هست که بعد از اجرای این توصیه، همان شب اوّل، مطلب برایم روشن شد.20
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. به نقل از حجّت‌الاسلام غلامحسن بخشی.
2. به نقل از حجت‌الاسلام سیّد عبّاس قائم‏مقامی.
3. به نقل از حجت‌الاسلام غلامحسن بخشی.
4. به نقل از آقای رضا مطلّبی کاشانی.
5. به نقل از آقای علی قره‏گوزلو.
6. به نقل از دکتر جواد محمّدی.
7. به نقل از آقای سیّد رضا همایونی.
8. به نقل از آقای ماشاءالله عابدی.
9. به نقل از آقای سعید حدّادیان.
10. حجت‌الاسلام غلامحسن بخشی می‏گوید: در دیوان حافظ به جای «صحبت»، «دولت» است؛ ولی آیت‌‌الله حق‏شناس گاهی شعرها را به صلاحدید خود تغییر می‏داد. البتّه شاید نسخه‏ای هم باشد که در آن، همان «صحبت» آمده باشد.
11. دیوان حافظ: غزل ۱۸.
12. الأمالی، طوسی: ص۳۴۹ ح۷۲۱.
13. به نقل از حجت‌الاسلام غلامحسن بخشی.
14. به نقل از آقای رضا مطلّبی کاشانی و حجت‌الاسلام غلامحسن بخشی در ره‏نمای سلوک: ص۲۷. در این باره، ر. ک: ص۳۷۰ (شفای بیمار).
15. به نقل از حجت‌الاسلام محمّدعلی جاودان.
16. «مگر او را نمی‏بینید که از تشنگی چگونه برافروخته شده است؟» این جمله منسوب به امام حسین علیه‌السلام خطاب به دشمن است، هنگامی که کودک شیرخواره‏اش را جلوی لشکر دشمن بر دست گرفته بود.
17. به نقل از حجت‌الاسلام احمد قالیباف.
18. به نقل از آقای حسین واحدی.
19. به نقل از آقای سیّد رضا همایونی.
20. به نقل از آقای مرتضی اخوان.