آسيبشناسي عرفانهای نوظهور(3)
عرفان الهی و عرفان شیطانی (زلال بصیرت)
عرفان دو اصطلاح دارد؛ يک اصطلاح يعني گرايشهاي ماوراي مادي چه از نقطهنظر فکري و ذهني و چه از نظر رفتاري و عملي؛ اين راه را «راه عرفان» ميگويند؛ اما محور عرفاني كه در ادبيات ما وجود دارد، خداشناسي است. ممكن است گاهي خداوند به کساني که خداشناس هستند و در مسير خداشناسي قدم برميدارند، کراماتي افاضه فرمايد و آنها بتوانند مريضي شفا دهند و دعايشان مستجاب شود يا اينكه اطلاعاتي از گذشته و آينده بدهند و چيزهاي ديگري بدانها عطا كند؛ اما اينها افاضه الهي است نه حاصل رياضت نفساني. آنها خودشان تلاشي براي اين کارها نميکنند؛ خداوند متعال هر وقت و به هر كه صلاح بداند از اين کرامتها عطا ميکند. از عالمان بزرگ ما کساني بودند كه چنين توفيقهايي داشتند و شايد الان هم باشند و ما نشناسيم؛ در همين عصر اخير، مرحوم آيتالله العظمي بهجت(ره) از اين کرامات فراوان داشتند. اين مسئله موجب تشابه ميشود بين آنکه در سايه بندگي خدا به او اعطا ميشود و آن كسي كه در سايه رياضتهاي نفساني چيزهايي به دست ميآورد و چه بسا اصلاً خدا هم براي او مطرح نيست و اعتقادي هم به خدا ندارد؛ بلكه رياضتي مانند ورزش است؛ مانند بندبازها كه بر اثر تمرين روي بند راه ميروند؛ کارهاي عجيب و غريبي ميکنند که ديگران نميتوانند انجام دهند. اين بر اثر برنامههايي است که اجرا ميکنند؛ معمولاً هم اين برنامهها چلهچله است. چهل روز چنين کاري ميکنند و چهل روز كار ديگري انجام ميدهند؛ مانند اينكه در جايي بنشينند يا چشمشان را ببندند؛ نمونه آن ورزشهاي يوگا است که کمابيش از آن اطلاع داريد. اينها خواصي است که براي روح انسان مطرح است. بنابراين روح انسان هم بر اثر برخي تمرينها و ورزشها ميتواند قدرت يا اطلاعاتي کسب کند يا کارهايي را انجام دهد. پس نکته اول اينکه عرفان، يک معنا ندارد يا لااقل يک حقيقت نيست. يک معناي عرفان معرفت خداست. در سايه معرفت و بندگي، خدا به کساني کراماتي مرحمت کرده كه فيض الهي است. در اينها خطا و اشتباه راه ندارد و نه تنها ضرري به کسي نميزند، بلکه براي خلق خدا اسباب رحمت و برکت ميشود؛ اما عرفاني كه آنها ميگويند، قدرتي است كه به هر نوعي ميتوانند از آن استفاده كنند؛ مرتاض ميتواند از قدرتش در راه خوب يا راه بد استفاده کند. مانند زور بازوست كه ميتواند دست در راه ماندهاي را بگيرد و نجاتش دهد يا ميتواند بر سر كسي هم بزند و مظلومي را نابود کند. بايد توجه داشته باشيم که مشابهتي بين اين دو وجود دارد؛ يعني عارف خداپرست ميتواند کارهاي خارقالعادهاي انجام دهد كه مشابه آن را يک مرتاض انجام ميدهد. برخي ميپندارند اين دو از يک مقولهاند و اين منشأ اشتباه ميشود. يكي قدرت روحياست كه بر اثر رياضت به دست آمده است و ديگري لطفي است که خدا به عارف عطا كرده است؛ تفاوت اين دو مانند تفاوت بين معجزه و سحر است. ساحران فرعون کارهايي انجام ميدادند، موسي هم چوبي ميانداخت و اژدها ميشد. آنها هم وقتي سحرهايشان را اعمال کردند، مردم ترسيدند و گفتند: «يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى»؛ يعني هر که ميديد، ميگفت اينها مار و اژدها هستند كه راه ميروند و حرکت و حمله ميکنند؛ ولي آنها همه سحر بود. معجزه، آن بود که خدا به موسي داده بود. موسي نرفته بود زحمت بکشد و سحر ياد بگيرد؛ فيضي بود كه خدا به او داده بود. نتيجه آن نيز اين شد که سحر، ساحران را بلعيد. بين کرامتي که عارف الهي پيدا ميکند با آنچه مرتاضين بر اثر رياضتها كسب ميکنند، چنين رابطهاي وجود دارد؛ آن يک قدرتي روحي است كه بر اثر تمرين پيدا ميشود و اين يک فيض الهي و عطيهاي است که خدا به هر که بخواهد ميدهد.
دين؛ راهنماي زندگي انسان
موضوع ديگر اين است که آيا عرفان، به معنايي که اينها ميگويند، ميتواند جاي دين را بگيرد يا خير؟ گاهي حتي در دانشگاههاي ما برخي اساتيد مطرح ميکنند که عرفان يک چيز عامي است و به دين ربطي ندارد و در همه اديان وجود دارد و کساني ميتوانند راه عرفان را بپيمايند؛ حتي اگر به دستورهاي دين هم عمل نکنند، ولي به نتايج آن ميرسند و راه مستقلي است. اين اشتباهي است که از راه خلط بين عرفان شيطاني با عرفان الهي به وجود آمده است. چنين چيزي درست نيست؛ دين برنامه زندگي براي انسان است تا از طريق آن به هدفي که خدا او را براي آن آفريده است برسد؛ مانند اينكه مهندسي ماشيني را اختراع كرده است وهمراه آن کاتولوگي را قرار داده است كه نشان ميدهد چگونه بايد از اين ماشين استفاده کنيم؛ اگر اينجور از اين ماشين استفاده کنيد، ميتوانيد بهترين فايده را از اين ماشين ببريد. اگر کساني براساس آن عمل نکنند و ماشين را دستکاري کنند، ماشين زود خراب ميشود و از بين ميرود. دين نيز برنامهاي است كه خدا براي استفاده درست از روح و بدنمان به ما داده است. خدا ميگويد اگر ميخواهيد از اين وجودتان استفاده کنيد و به آن هدفي که من شما را براي آن آفريدم برسيد، بايد اين برنامه را اجرا کنيد؛ صبح که بلند ميشويد پيش از آفتاب بايد دو رکعت نماز بخوانيد؛ اگر تمام شبانهروز ورزش يوگا انجام دهيد، جاي آن دو رکعت نماز را نميگيرد. بايد اين چند دقيقه بلند شويد، وضو بگيريد، و دو رکعت نماز بخوانيد؛ماه رمضان بايد سي روز روزه بگيريد؛ آنهم از فلان ساعت تا فلان ساعت و از اين چيزها امساک کنيد. اگر جاي اين سي روز تمام سال را امساک کنيد و مانند مرتاضان هندي روزي يک دانه بادام بخوريد، جاي آن روزه ماه رمضان را نميگيرد. كسي که شما را آفريده است، ميگويد آن چيزي كه من ساختم، اينجور بايد از آن استفاده کرد. حال اگر بگوييم دلمان ميخواهد به شكل ديگري عمل كنيم، ممكن است به هر بدبختياي منتهي شود. بنابراين، دين برنامه زندگي انسان است که خدايي که او را آفريده است، گفته اينگونه بايد رفتار کني تا به آن نتيجهاي که من در نظر دارم و کمال و سعادت ابدي تو در آن است؛ نائل شوي. 124 هزار پيغمبر هم فرستاده است تا اين راه را براي ما تبيين کنند؛ ائمه معصومين عليهمالسلام را هم فرستاده است براي اينکه تفسير کنند، توضيح بدهند و فداکاري هم بکنند تا مردم باور کنند اينها غير از خير ما چيزي نميخواهند؛ دين به اين معناست.
عرفان هندي: ورزش روحي
اما آن چيزي كه اين آقايان اسمش را عرفان ميگذارند، يک حرکت و ورزش روحي است وهيچ دليلي ندارد که انسان را به آن کمال برساند. اين شبيه اين ميماند که حداکثر سرعت ماشيني صد کيلومتر باشد و کسي ماشين را دستکاري کند تا با سرعت پانصد کيلومتر برود؛ طبيعي است كه بعد از مدتي از کار ميافتد و بايد آن را به اوراقچي داد. ميتوان از چنين حرکتي سوء استفاده کرد و به جاي سرعت 100 يا200 کيلومتر، كاري كرد كه با سرعت 500 کيلومتر هم راه برود؛ اما اين ماشين براي اين سرعت ساخته نشده است؛ اگر سوء استفاده يا زيادهروي کرديد، به هدفي كه براي آن ساخته شده است، نميرسد و بين راه ميماند. اگر کساني گفتند به جاي روزه ماه رمضان که سي روز است، شما صد روز روزه بگيريد و خيلي هم کمتر از غذاها استفاده کنيد ـ البته مرتاضين هند همين کارها را ميکنند و به نتايجي هم ميرسند و اطلاعات و قدرتهاي روحياي هم پيدا ميكنند ـ عيناً مانند اين است که از ماشيني که بايد پنجاه سال کار کند، ده روز استفاده كنند؛ چون عمر دنيا نسبت به آخرت از يک چشم به هم زدن در يک عمر هزار ساله کمتر است؛ آن بينهايت است و اين هفتاد، هشتاد و يا صد سال است. چه بسا شما در اين مدت از آن استفادهاي ببريد؛ اما عمر ابديتان را خراب ميکنيد. اين امور انجامشدني است و نميگوييم دروغ است؛ واقعاً ميشود از اين ماشين اينگونه هم استفاده کرد؛ اما موقت است؛ استفاده محدودي از آن ميکنيد و بعد هم نابود ميشود و ديگر استفادهاي از آن نميشود. به آنها گفته ميشود: «أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَ اسْتَمْتَعْتُم بِهَا؛ زحمتي کشيديد و مزدش را هم در دنيا گرفتيد.»
سخنرانی آيتالله مصباح یزدی(دام عزه) در همايش سراسري آسيبشناسي فرقههاي نوظهور؛ قم؛ 5/8/89
زلال بصیرت در دهه آخر صفر روزهای فرد منتشر میشود.