کد خبر: ۳۱۹۶۷۵
تاریخ انتشار : ۱۳ مهر ۱۴۰۴ - ۲۱:۳۳
واکنش غربگرایان به طرح ترامپ و پاسخ حماس

اشک تمساح برای غزه یا نسخه تسلیم برای ایران

سرویس سیاسی-
در حالی که جنبش حماس با پاسخی هوشمندانه، طرح صهیونیستی ترامپ برای «تسلیم غزه» را نقش بر آب کرد، در داخل کشور، همان جریان غربگرایی که ده سال پیش با توافقی خسارت‌بار، کشور را با برجام در تله‌ای حقوقی و سیاسی گرفتار ساخت، امروز با اشک‌ تمساح برای غزه و لب‌هایی خندان برای غرب، بار دیگر نسخه «تسلیم» را برای ایران تجویز می‌کند.
بیش از یک دهه از آن روزها می‌گذرد که عده‌ای با ژست عقلانیت و شعار «تعامل سازنده با جهان» کشور را پای توافقی نشاندند که نتیجه‌اش نه رفع تحریم بود و نه رونق اقتصادی، بلکه تبدیل شدن ایران به کشوری «متعهد بی‌دستاورد» در برابر غرب بود. همان توافقی که به تعبیر کارشناسان حقوق بین‌الملل، یک سند الزام‌آور یک‌طرفه بود و به‌جای شکستن زنجیر تحریم، به‌دست خودمان قفل تازه‌ای بر توان کشور زد و نهایتا با مکانیسم ماشه، مرگ آن نیز فرا رسید.
بانیان آن توافق خسارت‌بار، که یک دهه اقتصاد، صنعت و دیپلماسی ایران را در تله وعده‌های پوچ غربی‌ها حبس کردند، اکنون نیز با فرار رو به جلو و بدون ذره‌ای شرمندگی، بار دیگر نسخه‌ای تازه از همان «الگوی تسلیم» را برای ایران می‌نویسند. آنان می‌گویند باید از تجربه غزه عبرت بگیریم؛ اما از چه؟ از مقاومت یا از ویرانی؟ گویا در قاموس غربگرایان، درس گرفتن از تاریخ به معنای تکرار اشتباهات گذشته است، نه تصحیح آن‌ها.
روزنامه سازندگی و تیتر «توافق پس از ویرانی»
تکرار همان روایت شکست‌طلبی
در همین چارچوب، روزنامه‌ زنجیره‌ای سازندگی با انتخاب تیتر عجیب و البته معنادار «توافق پس از ویرانی»، بار دیگر نشان داد که چشم امیدش نه به مقاومت مردم غزه بلکه به لبخند آمریکا و اروپا دوخته شده است.
این تیتر، تلاشی آشکار برای همانندسازی ایران مقتدر با غزه بی‌دفاع بود؛ گویی نویسندگانش فراموش کرده‌اند که ایران بارها مچ اسرائیل و حامیانش که تا بن دندان مسلح بوده‌اند را خوابانده است و در جنگ 12 روزه اخیر نیز اسرائیل را مجبور به التماس برای آتش بس کرد. آنان به‌جای تحلیل واقعیت‌های میدان، به دنبال القای یک تصویر شکست‌خورده از کشور هستند تا مسیر «تسلیم‌نامه‌ای تازه» را باز کنند.
در این تیتر به شکلی پنهان و ناخودآگاه همه چیز وارونه نمایش داده می‌شود: مقاومت، عامل ویرانی معرفی می‌شود و سازش، کلید بازسازی! درست همان منطقی که واشنگتن و تل‌آویو سال‌هاست با آن به ملت‌های منطقه می‌گویند «اگر می‌خواهید زنده بمانید، تسلیم شوید». و حالا همان منطق از زبان رسانه‌های مدعی اصلاحات در تهران بازگو می‌شود.
اشک تمساح برای غزه، نسخه تسلیم برای ایران
در شبکه‌های اجتماعی نیز، هم‌صدا با این رسانه‌ها، اکانت‌های شناخته‌شده اپوزیسیون و برخی چهره‌های منتسب به جریان غربگرا در داخل، با ذلّت و بی‌شرمی مثال‌زدنی، وضعیت کشور را «بحرانی» توصیف کرده و راه‌حل را «تسلیم بی‌قید و شرط» در برابر غرب می‌دانند.
برای آنان، مقاومت نه افتخار بلکه گناه است؛ عزت ملی، نه سرمایه بلکه بار اضافی؛ و استقلال، نه آرمان بلکه مانع پیشرفت! در حالی‌که همین تفکر ذلیلانه، طی سال‌های گذشته، بزرگ‌ترین خسارت‌ها را بر ملت ایران تحمیل کرد. آنان از غزه اشک می‌ریزند، اما نه از سر انسانیت بلکه از آن جهت که پذیرش مشروط آتش‌بس از سوی حماس را شکست معرفی کرده و از آن بهانه‌ای برای تجویز تسلیم ایران بسازند.
سؤال اساسی این است: این حجم از احساس حقارت و خودکم‌بینی در برابر غرب از کجا ریشه می‌گیرد؟ آیا حاصل مطالعه و تجربه است، یا نتیجه سال‌ها تغذیه فکری از رسانه‌ها و نهادهای غرب‌زده؟ چگونه است که در جهانی که نظم غربی در فاز نزولی خود قرار گرفته و بلوک جدیدی از قدرت‌های غیرغربی سر برآورده، هنوز گروهی در داخل ایران آرزو دارند با لبخند غربی‌ها احساس موجودیت کنند؟
وابستگی مجنون‌وار به غرب در دوران افول غرب
کیهان پیش از این نیز بارها هشدار داده بود که وابستگی فکری و روانی جریان غربگرا به غرب، حالتی بیمارگونه و حتی مجنون‌وار دارد. این جریان، حتی در مواجهه با واقعیت‌های عینی افول نظم آمریکامحور که مورد اذعان اکثر دانشمندان مطرح روابط بین‌الملل در جهان است، همچنان چشم خود را بر افول غرب بسته و از پذیرش واقعیت جهان جدید سر باز می‌زند.
از نگاه آنان، غرب هیچ‌گاه شکست نمی‌خورد، اشتباه نمی‌کند و نیازی به پاسخگویی ندارد. حتی وقتی آمریکا از افغانستان فرار می‌کند، یا در عراق زمین‌گیر می‌شود، یا اتحاد‌های تجاری و اقتصادی آنان در رقابت با اتحادهای اقتصادی غیر غربی عقب می‌افتد، باز هم برای این جماعت، غرب نماد نظم، عقلانیت و تمدن باقی می‌ماند.
این علاقه یک‌طرفه، نه از روی تحلیل بلکه از جنس «باور قلبی» است! آنان به غرب ایمان آورده‌اند، نه تحلیل. به همین دلیل، وقتی غرب اشتباه می‌کند، آن را «استراتژی هوشمندانه» می‌نامند و وقتی مقاومت موفق می‌شود، آن را «موفقیت مقطعی » می‌خوانند. در این منطق وارونه، حتی اگر غرب اعتراف کند که دوران هژمونی‌اش به پایان رسیده، غربگرای داخلی هنوز می‌گوید: «نه! هنوز امید هست!»
درس عراق و لیبی؛ عقب‌نشینی یعنی نابودی
تجربه تاریخی عراق، لیبی نشان داد که عقب‌نشینی در برابر غرب نه تنها امنیت نمی‌آورد، بلکه دشمن را برای بلعیدن کامل کشور تشویق می‌کند. صدام، زمانی که از مواضع خود در برابر آمریکا عقب نشست، با وعده‌های فریبنده مواجه شد، اما چندی بعد همان‌ها که وعده داده بودند، کشورش را با خاک یکسان کردند.
در لیبی نیز، قذافی با خیال پایان دشمنی، برنامه هسته‌ای‌اش را برچید، اما پاسخ غرب چه بود؟ بمباران طرابلس و قتل او در خیابان! در هر دو مورد، عقب‌نشینی به جای صلح، مرگ آورد. این‌ها نه خاطرات دور، بلکه هشدارهایی زنده‌اند برای آنانی که می‌خواهند نسخه «سازش» را برای ایران بپیچند.
غرب، نه دشمنی را فراموش می‌کند و نه از فشار دست برمی‌دارد. فلسفه سیاسی او بر سلطه و فشار استوار است، نه بر همکاری برابر. هر گامی که در برابرش عقب بنشینی، تنها او را جسورتر می‌کند. و حالا همان نسخه‌نویسان داخلی، از ما می‌خواهند از مقاومت دست برداریم تا «ویرانی نیا‌ید»! گویی ویرانی نه نتیجه مقاومت بلکه نتیجه سازش و عقب‌نشینی‌های پیاپی نبوده است.
پاسخ هوشمندانه حماس و رسوایی طرح ترامپ
در همین روزها که ترامپ بار دیگر از طرح صهیونیستی خود برای غزه سخن گفت‌، پاسخ حماس، روشن و تاریخی بود و به نوبه خود زمینه رسواسازی اسرائیل و آشکار شدن نیت واقعی اسرائیل در عدم تمایل به پایان جنایت در غزه را عیان ساخت.
اما چه شد؟ همان‌گونه که کیهان پیش‌بینی کرده بود، اسرائیل و حامیانش بار دیگر دبه کردند و در روز اخیر بارها غزه بی‌یاور را هدف حملات پهپادی و هوائی قرار دادند. همین واقعیت، سندی زنده است بر این است که اسرائیل و کابینه جنایتکار نتانیاهو حیات خود را در جنگ و جنایت دیده و پایان این جنگ را پایان حیات سیاسی خود می‌دانند.
با این حال، برای جریان غربگرا، حتی این تجربه نیز کافی نیست. آنان نه‌تنها از خیانت آمریکا و اسرائیل در برجام و طرح‌های منطقه‌ای درس نگرفتند، بلکه حالا در کمال وقاحت، همان منطق را در قالبی کنایه وار تکرار می‌کنند: «توافق پس از ویرانی»!
سخنگوی رژیم صهیونیستی: 
چیزی به نام آتش‌بس در غزه وجود ندارد!
با غافلگیری رژیم اسرائیل و نتانیاهو از پاسخ حماس، صهیونیست‌ها به سرعت طینت واقعی خود را آشکار ساختند. در همین راستا، سخنگوی رژیم صهیونیستی یکشنبه 13 مهرماه، رسما اعلام کرد، چیزی به نام آتش‌بس در غزه وجود ندارد و تنها یک توقف موقت در حملات و بمباران ایجاد شده است.
وی درخصوص انتشار برخی اخبار مبنی بر اختلاف میان رئیس‌جمهور آمریکا و نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی درباره‌ آتش‌بس در غزه گفت رابطه میان ترامپ و نتانیاهو، یک رابطه تاریخی است. 
به گفته او، ارتش ممکن است عملیات‌های خود را در غزه برای آنچه اهداف دفاعی خوانده، ادامه دهد.
غربگرایان؛ از توجیه تحریم تا تحریف مقاومت
نگاهی به مواضع رسانه‌ای جریان غربگرا در هفته‌های اخیر نشان می‌دهد که هدف آنان نه تحلیل شرایط بلکه القای شکست است. آنان با تکیه بر بحرانی نشان دادن وضعیت کشور، سعی دارند فضای روانی جامعه را به‌گونه‌ای شکل دهند که هرگونه مقاومت، بی‌فایده جلوه کند.
در واقع، آنان در نقش مبلّغان جنگ روانی دشمن عمل می‌کنند؛ همان مأموریتی که رسانه‌های آمریکایی و اسرائیلی سال‌ها دنبال کرده‌اند: القای ناامیدی در داخل و بزرگ‌نمایی قدرت دشمن. این در حالی است که ایران در سال‌های اخیر، نه‌تنها تحریم‌ها را پشت سر گذاشته،که در جنگ نیز علی‌رغم توان تمام و کمالی که اسرائیل و آمریکا وارد کردند، آنان را مجبور به التماس برای آتش‌بس کردند. 
اما غربگرایان، هر پیروزی ایران را تحریف می‌کنند و هر موفقیت دشمن را بزرگ. این وارونگی مفهومی همان جایی است که مرز میان نقد و خیانت از بین می‌رود.
جهان در حال تغییر است
 اما ذهن غربگرا در گذشته مانده
جهان امروز دیگر جهان تک‌قطبی دهه ۹۰ میلادی نیست. ائتلاف‌های نوظهور، قدرت‌های غیرغربی، و اقتصادهای مستقل در آسیا به خصوص چین‌، آمریکای لاتین و آفریقا نشان می‌دهند که دوران سلطه بلامنازع غرب در اقتصاد و عرصه نظامی به پایان رسیده است. از شانگهای تا بریکس، از پیمان‌های ارزی مستقل تا افزایش تجارت بدون دلار، همه نشانه‌هایی هستند از تولد نظمی نو.
اما برای جریان غربگرا، هنوز «پاریس» و «واشنگتن» مرکز عالم‌اند. آنان از بلوک غیر غربی و جنوب جهانی حرفی نمی‌زنند، چون با ذهنیتی استعماری به جهان نگاه می‌کنند. برایشان، غرب هنوز «معلم» است و دیگران «شاگرد». و به همین دلیل، نمی‌توانند بپذیرند که جهان در حال عبور از غرب است.
اگر واقعاً عقلانیتی در کار بود، آنان باید امروز می‌پرسیدند که چرا چین، روسیه، هند و حتی کشورهای آمریکای لاتین بدون نیاز به تأیید غرب در حال پیشرفت‌اند. اما آنان به جای دیدن واقعیت، هنوز در رؤیای امضای توافقی با آمریکا خواب می‌بینند که به قول خودشان «همه چیز را حل می‌کند»!
غربگرایی؛ بیماری مزمن سیاست ایرانی
غربگرایی در ایران، نه یک مکتب فکری که نوعی «بیماری مزمن سیاسی» است. بیماری‌ای که علائم آن در تمام رفتارهای سیاسی این جریان آشکار است: از بی‌اعتمادی به توان داخلی تا شیفتگی نسبت به لبخند غربی‌ها. از تحقیر مقاومت تا تمجید از سازش. از حمله به سیاست‌های استقلال‌طلبانه تا تمجید از دیکته‌های بانک جهانی.
در دوران افول غرب، این بیماری به مرحله توهم رسیده است. غربگرایان هنوز خیال می‌کنند اگر به‌جای مقاومت، تسلیم شویم، غرب دست از دشمنی برمی‌دارد. اما تاریخ صدها بار خلاف آن را ثابت کرده است. غرب تا زمانی که هویت و استقلال کشوری از بین نرفته، راضی نمی‌شود. در چنین شرایطی، هر سخن از سازش، در واقع ترجمه دیگر واژه تسلیم است؛ همان تسلیمی که از غزه تا تهران، نتیجه‌اش فقط ویرانی بیشتر همچون عراق و افغانستان خواهد بود.
مقاومت یا تسلیم، دو راه پیشِ رو
ما امروز در نقطه‌ای تاریخی ایستاده‌ایم؛ جایی که تجربه غزه، عراق، لیبی و حتی برجام، درسی روشن پیشِ رو
می‌گذارد: مقاومت، سخت است اما عزت می‌آورد؛ تسلیم، آسان است اما نابودی می‌آورد.
اشک‌های تمساح غربگرایان برای غزه، نه از سر انسان‌دوستی بلکه از سر کینه نسبت به راه مقاومت است. آنان می‌خواهند از خون کودکان غزه، نسخه‌ای برای بی‌خاصیت کردن ایران بسازند. اما ملت ایران، همان‌گونه که در برابر تحریم، تهدید، جنگ و ترور ایستاد، امروز نیز راه خود را از راه ذلت جدا می‌کند.
غربگرایان می‌توانند هر روز تیترهای کنایه‌وار همچون «توافق پس از ویرانی» بنویسند، اما ملت ایران می‌داند که ویرانی واقعی، روزی آغاز می‌شود که ایمان به توان ملی از دست برود. و این ایمان، با هیچ تحریم و هیچ فشاری از دل این ملت ریشه‌کن نخواهد شد.
طرح ترامپ برای «صلح تحمیلی» در غزه و واکنش هوشمندانه حماس بار دیگر ثابت کرد که دشمن جز با زبان قدرت سخن نمی‌فهمد. در داخل نیز، نسخه‌نویسان غربی با همان منطق شکست‌خورده برجام، در پی کشاندن ایران به همان مسیرند.