دشمنی و دشمنان از نگاه قرآن
جواد پورحسینی
هر کسی دشمنی دارد و دوست میدارد تا از دشمنی و آثار آن رهایی یابد، شناخت عوامل دشمنیزا کمک میکند تا انسان بتواند راههای رهایی از آن را نیز به دست آورد. البته برخی از دشمنیها بهگونهای است که نمیتوان از آن به طور کلی خلاصی یافت مانند دشمنی ابلیس نسبت به بشر یا دشمنی میان طرفداران حق و باطل، اما میتوان کاری کرد که آثار آن از میان برود و یا کاهش یابد. نویسنده در این مطلب عوامل اصلی دشمنی و نیز راههای رهایی و برونرفت از آنها را بیان کرده است.
***
عوامل دشمنی از نگاه قرآن
دشمنی به معنای خصومت و عداوت میان دو شخص یا گروه و ملت و امت، دارای عواملی است که شناخت این علل و عوامل به ما کمک میکند تا آن را به صلح و صفا تبدیل کرده و یا از آثار زیانبار آن در امان بمانیم. البته برخی از دشمنیها دارای علل و عواملی است که شناخت آنها به ما معلوم میدارد که نمیتوان از آنها رهایی یافت و نمیتوان کینه و عداوت طرف مقابل را به صلح و دوستی تبدیل کرد؛ زیرا دشمنی برخی دارای ریشههای عمیقی است که جز با تغییر ماهیت یکی از دو طرف از میان نمیرود.
مهمترین علل و عوامل دشمنی که در قرآن به آنها اشاره شده عبارتند از:
1.تضاد اعتقادی: یکی از مهمترین علل و عوامل دشمنی میان دوطرف، تضاد و تقابل اعتقادی است. به این معنا که هر یک از دوطرف عقایدی دارند که کاملاً در برابر یکدیگر است و تنها زمانی این عداوت و خصومت از میان میرود که یکی از دوطرف عقاید و اعتقادات طرف مقابل را بپذیرد. بسیاری از جنگهای دینی و مذهبی در میان بشر به سبب همین تضاد اعتقادی پدید آمده و میآید. درگیریهایی که منجر به مرگ و قتل میشود ریشه در تضاد اعتقادی دارد.(قصص، آیه 15) این درگیریها هرگز پایانی برای آن نیست، زیرا همواره دو گروه حق و باطل در برابر هم قرار دارند و همین مسئله موجب میشود تا کینه و عداوت در میان آنان ریشهدار باشد و تمامی نداشته باشد.(ممتحنه، آیه 4)
2.اختلاف در شریعت و آیین: از دیگر علل و عوامل اصلی خصومتها و دشمنیها، اختلاف در آیین و روشهایی است که در میان مذاهب و شرایع وجود دارد. مثلاً در میان پیروان شرایع توحیدی با آنکه در اصول اعتقادات مانند توحید و نبوت و معاد اختلافی نیست، ولی تفاوتها در شرایع که به مقتضای زمانها و مکانها لازم بوده، موجب شده تا پیروان شرایع علیه یکدیگر باشند و هر گروهی شریعت دیگری را تخطئه کرده و آن را ناروا و نادرست بشمارد و بخواهد تا شریعت خود را مسلط گرداند. همچنین در میان مذاهب یک شریعت چنین حالتی پدید میآید. اینگونه است که مذاهب گوناگون در شریعت موسوی(ع) یا عیسوی(ع) با هم درگیر میشوند و یکدیگر را به قتل تهدید کرده یا میکشند. جنگهای مذهبی میان کاتولیکها و پروتستان و میان شیعیان و سنیان از نمونههای این جنگها و دشمنیهاست.
البته در تاریخ گزارش شده که حتی میان پیروان مذاهب سنیان کشتارهای سخت و سنگین رخ داده است که جنگهای شهرری و بغداد و قاهره و مانند آن مشهور و معروف است. به هر حال، یکی از مهمترین علل و عوامل دشمنیها اختلاف در شرایع و آیینها و مذاهب است؛ چرا که تفاوت کتابها و آیینها و شرایع و مذاهب نوعی هویت برای گروههای اعتقادی ایجاد میکند و زمینهساز اختلاف میشود. خداوند در آیه 67 سوره بقره بیان میکند که اختلاف در كتب آسمانى و پذيرش برخى احكام و معارف آنها و انكار بعضى ديگر، موجب پديد آمدن دشمنى میان پیروان آنان میشود.
3. اهانت به مقدسات یکدیگر: از دیگر علل دشمنی میان افراد، اهانت به مقدسات یکدیگر است. از این رو خداوند فرمان میدهد که مؤمنان مجاز نیستند تا حتی به مقدسات باطل مشرکان و کافران اهانت روا دارند، زیرا این رفتار موجب واکنش آنان شده و آنان نیز به مقدسات شما توهین میکنند و کینه و عداوت و خصومت درمیان شما شعلهورتر میشود. دشنام به بتها و خدایان باطل موجب میشود تا آنان از روی جهالت به خدای تبارک و تعالی و دیگر مقدسات مسلمانان و مؤمنان اهانت کنند و کینه ورزند.(انعام، آیه 108) بر همین اساس هرگونه اهانت به مقدسات مذاهب و شرایع دیگر ممنوع و حرام شده است. پس جایز نیست که مثلاً شیعیان به اشخاص و مقدسات سنیها و یا سنیها نسبت به مقدسات شیعیان اهانت روا دارند و زمینه کدورت و دشمنی و خصومت را فراهم آورند؛ یعنی همانطوری که جایز نیست تا به مقدسات بوداییها و هندوها اهانت کرد به طریق اولی جایز نیست که به مقدسات مسیحیان و یهودیان و عقاید و مقدسات مذاهب اسلامی اهانت روا داشت. چنین کاری از نظر آموزههای قرآنی حرام است.(همان)
4. انکار ربوبیت خدا: از دیگر عوامل دشمنی میان افراد بشر که در ارتباط با عقاید است، میتوان به انکار ربوبیت اشاره کرد. خداوند در آیه 19 سوره حج بیان میکند که انكار ربوبيّت الهى از سوى كافران، عامل دشمنى آنان با مؤمنان است. پس تا زمانی که مسلمانان دست از اعتقاد به ربوبیت خداوند بر ندارند، کافران با مسلمانان دشمنی خواهند داشت و اینگونه نیست که این خصومت بهسادگی از میان برود، بلکه تنها با تغییر در باورها و اعتقادات است که این خصومت از میان خواهد رفت؛ یعنی یا کافران باید ربوبیت الهی را بپذیرند یا مسلمانان از اعتقاد به ربوبیت الهی دست بردارند.
5. خودبزرگبینی: تکبر و خودبرتربینی و خودبزرگبینی یک حالت درونی است که به شکل استکبار بروز و ظهور میکند. انسانی که دارای کبر و تکبر است، در تعامل با دیگران این بزرگی را بروز میدهد و رفتاری مستکبرانه در پیش میگیرد. عامل تکبر هر چیزی باشد، تا درمان نشود اجازه نمیدهد تا شخص دست از استکبار بردارد و همین استکبارورزی است که خصومتزاست. کسی که معتقد است مثلاً عقاید و آیین او بهترین و درستترین بوده و باقی افکار و عقاید و آیینها باطل و نارواست، به خود اجازه نمیدهد تا عقاید و آیین دیگری را بپذیرد و یا وجودش را تحمل کند. از اینرو به انکار دیگران پرداخته و با آنان خصومت میورزد. یهودیان نسبت به مسیحیان و مسلمانان دارای چنین روحیهای هستند و همین روحیه استکباری است که خصومت را موجب میشود.(مائده، آیه 82) استکبار در یهودیان به اندازهای است که حتی نسبت به پیامبران خودشان رحم نداشته و به سبب برخی از مخالفت پیامبران با عقاید و افکار و رفتار آنان، کینه و عداوت ایشان مجوز قتل را صادر میکرد.(بقره، آیه 87) البته خودبرتربینی و کبر در هر کسی پدید آید سرانجامی جز استکبار نخواهد داشت و به طور طبیعی رویه و روحیه استکباری خصومتزاست. از اینرو ابلیس به سبب خودبرتربینی نسبت به حضرت آدم(ع) رویه استکباری در پیش گرفت و عناد و دشمنی ورزید که تا روز مشخص ادامه خواهد داشت.(بقره، آیات 34 و 35)
6. غرور: از دیگر علل دشمنی میتوان به غرور اشاره کرد. خداوند در آیه 77 سوره یس بیان میکند که غرور زمینهساز خصومت میان بشر است. انسانی که خود را در میان موجودات جهان برتر مییابد دچار توهم غرور میشود و همین غرور زمینهساز خصومتی ریشهدار شده و اجازه نمیدهد تا در برابر حق خاضع و خاشع شود. آیه 77 سوره یس بیان میکند که همین غرور بیجای آدمی او را «خصيم» خدا کرده است و خصیم كسى است كه بر دشمنى و جدال خود اصرار مى ورزد. (الميزان، ج 17، ص 111)
7. حسادت: از دیگر عوامل دشمنی حسادت است. براساس آیات قرآن از جمله آیه 5 سوره یوسف حسادت، زمينهاى مناسب براى بروز دشمنى شيطان با انسان بوده است، چنانکه حسادت برادران يوسف(ع)، موجب دشمنى با آن حضرت و طرح نقشه كشتن وى شد. (یوسف، آیات 5 تا 9)
در قرآن داستانهایی درباره تاثیر و نقش حسادت در دشمنی و خونریزی بیان شده است تا انسان نسبت به این روحیه آگاهی داشته باشد و راههایی برای رهایی از آن پیدا کند. دشمنی و قتل هابیل به دست قابیل ریشه در همین حسادت داشته است.
8. ابلیس و شیطان: ابلیس دشمن سوگند خورده انسان است. او تلاش دارد تا نشان دهد که انسان شایسته خلافت الهی نبوده است. از اینرو با ایجاد کینه و عداوت میان مردمان میکوشد تا جنگ و خونریزی را در میان آنان گسترش دهد و ایشان را از دستیابی به مقام خلافت الهی بازدارد. بنابراین، تمامی تلاش ابلیس و شیاطین همراه او بر این محور متمرکز شده که میان انسانها دشمنی پدید آورد و آنان را به جنگ هم اندازد. (یوسف، آیه 5؛ فصلت، آیه 36)
9. غفلت و فراموشی: غفلت انسان از خدا و معارف الهی و نیز فراموشی، از دیگر عللی است که خصومت را در میان مردم بشر موجب میشود.(مائده، آیه 14)
10. شراب و قمار: برخی از غذاها و رفتارها موجب خصومت است. از جمله علل و عواملی که خداوند برای خصومت میان مردمان بیان میکند، شراب و قمار است. آیه 91 سوره مائده بیان میکند که قمار و شراب از جمله مهمترین ابزارهای شیطانی است که موجب عداوت میشود.
11. بدزبانی: از علل و عوامل دشمنیها، بدزبانی است. کسانی که بدزبان هستند با همین خشونت زبانی خودشان کینه و عداوت را موجب میشوند.(اسراء، آیه 53)
12. بیتقوایی: هنجارشکنی و مخالفت با معروف و عرف جامعه از مهمترین علل و عوامل خصومت در میان افراد جامعه است. از نظر قرآن بیتقوایی و هنجارشکنی دوستی را به دشمنی تبدیل میکند و اینگونه نیست که کسی بیتقوایی کند و امیدوار به دوستی باشد. کسانی که بیتقوا هستند همین بیتقوایی در نهایت، آنان را به دشمنی سوق میدهد. از اینرو خداوند در آیه 67 سوره زخرف بیان میکند که دوستيهاى بنا شده بر پايه بىتقوايى، داراى باطنى عداوتخيز و دشمنپرور است و در نهایت این دوستیها ختم به خیر نمیشود و جنگ و خصومت را موجب میشود. اینها مهمترین علل و عواملی است که خداوند در قرآن به عنوان علل و عوامل عداوت میان انسانها بیان کرده است. بسیاری از درگیریها و جنگهایی که میان بشر اتفاق افتاده و خونهای بسیاری را ریخته است ریشه در این علل و عوامل دارد. بنابراین، مدیریت و مهار این عوامل میتواند جامعه انسانی را از مشکل جنگ وخونریزی رها ساخته و صلح و آرامش و صفا را برای جامعه انسانی به ارمغان آورد.
راههای رهایی از خصومت
برای رفع خصومت و برطرف کردن آن راههایی در آموزههای قرآنی بیان شده است. برخی از این راهها موجب رفع خصومت میشود و برخی میتواند دشمن را مهار کند و برخی دیگر میتواند درجه و میزان دشمنی را کاهش دهد.
البته چنانکه گفته شد نمیتوان دشمنی را به طور کلی از جامعه انسانی برطرف کرد؛ زیرا برخی از علل و عوامل ایجادی در خصومت از اموری است که بیرون از قدرت و ساختار انسانی است. به عنوان نمونه دشمنی انسان جاهل مرکب را نمیتوان از میان برد؛ به این معنا که آدم غافل و فراموشکار را میتوان بیدار و هوشیار کرد، اما کسی که گرفتار جهل مرکب است را نمیتوان بیدار و هوشیار کرد، به قول مثل معروف خوابیده را میتوان بیدار کرد ولی نمیتوان کسی که خودش را به خواب زده بیدار کرد.
دشمنی ابلیس، دشمنی است که نمیتوان آن را به دوستی تبدیل کرد مگر آنکه تحت ولایت شیطان برویم و از اولیای شیطان شویم که در حقیقت تغییر در ماهیت انسانی ماست؛ اما میتوان این دشمن را مهار کرد و اجازه نداد تا دشمنیاش موجب کشتار و قتل و خصومت در میان مردمان شود. دشمنی میان شرایع و مذاهب نیز مشکلی است که بهسادگی حلشدنی نیست؛ زیرا ریشه دشمنی چنانکه بیان شد، تضادهای اعتقادی است که بهراحتی حل نمیشود و تنها زمانی این مشکل حل خواهد شد که همه یک اعتقاد را بپذیرند و شرایع و مذاهب از میان برود. چنین حالتی هرگز تحقق نخواهد یافت، بنابراین تنها کاری که میتوان کرد این است که از اهانت به مقدسات یکدیگر دست برداریم، در این صورت است که میتوان صلح محدودی را برقرار کرد. خداوند در آیه 120 سوره بقره تبیین میکند که گروههای اعتقادی تا زمانی که دیگران را مجبور به آیین و ملت خود نکنند دست از خصومت برنمیدارند. پس تا زمانی که ماهیت دو گروه اعتقادی متفاوت است این خصومت ادامه خواهد داشت. به عنوان نمونه مخالفت میان ایران اسلامی با آمریکای مستکبر در ذات و ماهیت این دو است؛ زیرا ایران اسلامی خواهان عدالت جهانی و حمایت از مظلومان و مستعضفان است در حالی که آمریکا بهطور ذاتی ماهیت استکباریاش ظلم جهانی و سرکوب مظلومان است.
بنابراین تنها زمانی خصومت و عداوت میان آن دو از میان میرود که یکی ماهیت خودش را از دست بدهد. پس زمانی که ایران دست از عدالت خواهی و حمایت از مظلوم و مستعضف بردارد، این خصومت پایان مییابد.
از اینجا معلوم میشود که این خصومت زمانی پایان مییابد که یا ماهیت ایران اسلامی یا آمریکای استکباری تغییر کند. به این معنا که گفتمان انقلاب اسلامی و فلسفه و سبک زندگی ایرانی، آمریکایی شود، یا گفتمان و فلسفه و سبک زیست آمریکایی، اسلامیشود. در این صورت خصومت و عداوت پایان مییابد و اگر میان این دو گفتمان، صلح پایداری پدید آمد باید این تغییر را در تغییر ماهیت یکی از این دو جستوجو کرد؛ یعنی یا انقلاب اسلامی گفتمان آمریکایی را پذیرفته یا گفتمان آمریکایی گفتمان انقلاب اسلامی را پذیرفته است؛ زیرا تا زمانی که جنگ میان حق و باطل و عدالت و ظلم وجود دارد، خصومت میان دو گفتمان انقلاب اسلامی و استکبار جهانی ادامه خواهد داشت. غیر از موارد فوق در امور شخصی میان افراد جامعه میتوان با راهکارهایی خصومتها را از میان برد یا به حداقل رساند. برخی از آن راهکارها عبارتند از:
1. اسلام: بر اساس آموزههای قرآنی، اسلام از مهمترین عوامل برداشتن رفع خصومتها در میان مردمان است و خداوند کسانی را که اسلام و ایمان میآورند دلهایشان را به هم پیوند میزند و آنان را از دشمنی رهایی میبخشد.(آل عمران، آیات 102 و 103؛ ممحتنه، آیه 7) خداوند در آیه 103 سوره آل عمران بیان میکند که تأليف قلوب، اتحاد ميان مردمان و رفع دشمنى از ميانشان، از بركات اسلام است.
2. خوشخویی و حسن خلق: تأثير شگرف حسن خلق و برخورد نيك، در تبديل دشمنيها به دوستيها امری است که خداوند بارها در آیات قرآن از جمله آیه 34 سوره فصلت بدان اشاره کرده است. پس با حسن خلق میتوان خصومتها را از میان برداشت یا کاهش داد.
3. سخن نیک: همانطوری که بدزبانی موجب خصومت و عداوت است سخن نیک گفتن عامل ایجاد صلح و صفا و رفع کدورتها و خصومتهاست.(اسراء، آیه 53)
4-. کمیت صالح: انتخاب حکمیت صالح، به رفع خصومت و از میانبردن آن کمک میکند. قرآن در آیه 35 سوره فصلت بیان میکند که برای رفع اختلاف میان افراد به ویژه همسران از میان اهل ایشان کسانی را به عنوان حکم و داور انتخاب کنید تا فصل خصومت کند.
5. قرعه: در برخی از موارد نمیتوان اختلاف و دشمنی را از میان برد مگر اینکه مصالحهای صورت گیرد و به شکلی عامل دشمنی برداشته شود. قرعه به عنوان یک راهکار برای جلوگیری از خصومت و یا برداشتن آن در آیه 44 سوره آل عمران بیان شده است.
6. قرآن و ایمان: ایمان به خدا و قرآن از دیگر عوامل صلح و صفا و برداشته شدن خصومتهاست که در آیاتی از جمله 103 سوره آلعمران به آن اشاره شده است.
7. ولایت معصومان(ع): همان طوری که قرآن عامل وحدت و اتحاد و ایجاد صلح و صفاست، ولایت معصومان الهی(ع) هم موجب وحدت و صلح و صفاست. خداوند در آیه 103سوره آلعمران میفرماید که ولايت و دوستى اهلبيت(ع)، عامل اتّحاد و رفع دشمنى است. اینکه خداوند میفرماید به ریسمان الهی بیاویزید مراد قرآن و اهلبیت(ع) است که از یکدیگر جدایی ندارند. قرآن ریسمان آویختهای میان انسان و خدا و زمین و آسمان است، چنانکه اهلبیت(ع) اینگونه است و کسی که میخواهد به سمت خدا بالا رود باید به این ریسمان بیاویزد و خود را بالا کشد و از مشکلات و دشمنیها رهایی یابد. بر اساس روايات معتبر، مقصود از «حبلالله» که در آیه آمده همان قرآن و دوستى اهلبيت(ع) است. (تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 377، ح 303 – 308) به هر حال، میتوان با برخی از کارها از تشدید خصومت کاست یا حتی برخی از آنها را از میان برداشت و رفع خصومت کرد ولی برخی دیگر را نمیتوان از میان برد بلکه تنها میتوان از آثار زیانبار آن در امان ماند. به عنوان نمونه نمیتوان خصومت ابلیس و شیطان را از میان برداشت ولی میتوان از شر و زیان خصومت او با ایمان و تقوا در امان ماند و خود را نجات داد.