ابعاد و شیوههای جنگ نرم (1)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
جنگ نرم در چه ابعاد و گسترهای و با چه شیوهها و روشهایی در جبهه مقابل به کار گرفته میشود؟
پاسخ:
ابعاد و شیوههای جنگ نرم در محورهای چهارگانه:
1- حیطه شناختی، معرفتی و اعتقادی 2- حیطه اخلاقی و اجتماعی 3- حیطه اقتصادی 4- حیطه سیاسی
الف) بعد شناختی، معرفتی و اعتقادی
مهمترین محوری که دشمنان اسلام در جنگ نرم روی آن تمرکز میکنند، بعد شناختی و معرفتی و عقاید و آرمانهای دینی است، زیرا مؤلفههای شناختی و معرفتی و اعتقادی یک ملت ، زیرساخت همه معارف، باورها و آرمانها و رفتارهای آنها را شکل میدهد. امام علی(ع) میفرماید: «العلم اصل کل خیر و الجهل اصل کل شر» علم و دانش اصل و ریشه هر خوبی است و جهل و نادانی اصل و ریشه هر بدی است.(غررالحکم و دررالکلم، آمدی، ج 1، ص 205)
دلیل دیگر اهمیت محور شناختی و معرفتی و اعتقادی در جنگ نرم آن است که ملتی که دچار آسیب و تردید در باورها، شناختها و اعتقادات دینی خود میشود، در واقع عزت نفس، خودباوری، استقلال و ثبات شخصیتی خویش را از دست میدهد و همچون خس و خاشاکی، دستمایه توطئهها و خواستههای شیطانی دشمنان میشوند و با هر بادی به آن سو میل میکنند. «یمیلون مع کل ریح» قرآن کریم هم درباره توصیف منافقینی که خود گرفتار جنگ نرم اعتقادی کارفران شدهاند، میفرماید: «مذبذبین بین ذلک لا الی هولاء و لا الی هولاء» مردد و دودل هستند، نه به سوی مؤمنان میروند نه به سوی کافران.(نساء-143) بنابراین در این عرصه دشمنان با روشهای گوناگونی همچون: 1- القای شبهه و تردیدافکنی 2- کتمان و تحریف حقایق 3- ترویج خرافات و باورهای باطل 4- دینزدایی، وارد جنگ نرم میشوند. اینک به نحو اجمال این روشهای چهارگانه را توضیح میدهیم:
1- القای شبهه و تردیدافکنی
شیوه تردیدافکنی و شبههپراکنی کارآمدترین شیوه جنگ نرم در حوزه شناختی و اعتقادی است که در دورانهای گوناگون تاریخ بشر علیه جبهه حق از سوی حاکمان ظالم و ستمگر به کار رفته است. امام علی(ع) در وصف منافقانی که عاملان جنگ نرم دشمن شدهاند، میفرماید: «یقولون فیشبّهون و یصفون فیموّهون» سخن میگویند اما به تردید و اشتباه میاندازند، وصف میکنند اما توهم زده و فریب میدهند.(نهجالبلاغه- خطبه149)
2- کتمان و تحریف حقایق
کتمان، تحریف و سانسور حقایق یکی دیگر از شیوههای جنگ نرم دشمنان در مسائل شناختی و اعتقادی است. کسانی که به مصادره نهضتها و انقلابهای مردمی اقدام میکنند، بیشتر با روش کتمان و تحریف حقایق وارد عمل میشوند و فرهنگ مغایر با آن را جایگزین مینمایند. قرآن کریم بیشترین نقش کتمان و تحریف حقایق را به دانشمندان اهل کتاب بهویژه یهود نسبت میدهد. آنها از طریق کتابهای آسمانی خود به حقایق اسلام آشنا بودند، ولی برای پیشگیری از رشد آن، حقایق را تحریف و کتمان میکردند و پس از رحلت پیامبراکرم(ص) نیز همین جماعت بودند که در خدمت حاکمان ستمگر درآمدند و با شیوه تحریف و کتمان حقایق، مردم را از اسلام ناب دور کردند. قرآن کریم در وصف آنها میفرماید: «کسانی که کتمان میکنند آنچه را که خدا از کتاب نازل کرده، و آن را به بهای کمی میفروشند، آنها جز آتش چیزی نمیخورند، و خداوند روز قیامت با آنها سخن نمیگوید و آنان را پاکیزه نمیکند و برای آنها عذاب دردناکی است.»(بقره-174) تحریف حقایق به گونههای مختلفی صورت میگیرد: گاه با بدعت و نوآوری، گاه با سکوت و کتمان حقایق، گاه با سرگرم کردن مردم به امور جزئی، گاه با سانسور، گاه با تجزیه و تحلیلهای نادرست و گاه با آمیختن حق و باطل که حاکمان غاصب و ستمگر اموی و عباسی در طول تاریخ همه اینگونه تحریفها را به کار بستند و اسلام را از درون به انحراف کشاندند. امام علی(ع) در خطبه 50 نهجالبلاغه میفرماید: «اگر باطل از حق کاملاً جدا میگردید، بر آنان که پیجوی حقیقتند چیزی پوشیده نمیماند، و چنانچه حق از باطل خالص میشد، زبان دشمنان از آن قطع میگردید، ولی قستمی از باطل و قسمتی از حق را میگیرند و به هم میآمیزند، اینجا است که شیطان بر دوستان خود چیره میشود.» شهید مطهری(ره) مینویسد: «مخالفان اسلام، مبارزه با اسلام را از طریق تحریف آغاز کردند و اندیشههای خود را با مارک تقلبی اسلام صادر نمودند، اسرائیلیات، مجوسیات، مانویات، با مارک اسلام وارد حدیث و تفسیر و افکار و اندیشههای مسلمانان گردید و بر سر اسلام آمد آنچه آمد.»(نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر، شهید مطهری(ره)، ص90)
(ادامه دارد)