کد خبر: ۳۱۸۷۰۸
تاریخ انتشار : ۳۰ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۱:۴۰
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- 162

افسانه «گروه روشنفکری وابسته به مسکو»

فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند

می‌توان استدلال کرد که «جعل‌ها» در تمام انتقال‌ها از متن به فیلم ذاتی هستند؛ که در ساخت یک فیلم خود به خود- و نه لزوماً با نیتی شرورانه- عملی است از جنس ترجمه یا حتی بازآفرینی. اسحاق دویچر در مقاله‌اش درباره‌ «۱۹۸۴» با عنوان «عرفان خشونت»، ادعا کرد که اورول «ایده ۱۹۸۴، طرح داستان، شخصیت‌های اصلی، نمادها و تمام فضای داستانش را از کتاب «ما»ی یوگنی زامیاتین وام گرفته است». خاطره شخصی دویچر از اورول این بود که او «مدام بر «توطئه‌ها» مکث می‌کرد و منطق سیاسی او مرا به یاد اختلال توهم توطئه1 [که] فروید [مطرح کرده] می‌اندازد.» دویچر که از «کمبود حس تاریخی و بینش روانشناختی اورول درباره زندگی سیاسی» نگران بود، هشدار داد: «خطرناک خواهد بود اگر کورکورانه این واقعیت را نادیده بگیریم که در غرب، میلیون‌ها نفر ممکن است به خاطر رنج و ترسی که [با خواندن این کتاب] به جان‌شان افتاده، از مسئولیت خود در قبال سرنوشت بشریت [و دشمن واقعی] دست بردارند و خشم و یأس‌شان را متوجه یک لولوخرخره2 بلاگردانی3 بکنند که اورول در ۱۹۸۴ نقش پررنگی در نمایش آن مقابل چشمان‌شان ایفا کرده است... اورول بی‌چاره، آیا هرگز تصور می‌کرد که کتاب خودش به چنین عنصر برجسته‌ای در برنامه هِیت ویک4 بدل شود؟» 
«اما خود اورول نیز در تحریفات و سانسورهای جنگ سرد کاملاً بی‌گناه نبود. او در سال ۱۹۴۹ فهرستی از افراد مظنون به همراهی با کمونیست‌ها را به «واحد اطلاعات و تحقیقات» بریتانیا تحویل داده بود. این فهرست نام ۳۵ نفر را تحت عنوان‌های: «همقطاران کمونیست‌» (یا به اصطلاح خودش FT) 5، «عمله‌های کمونیست6» یا «هواداران کمونیست» افشا می‌کرد؛ 
از جمله: کینگزلی مارتین، سردبیر نشریه «نیو استیتسمن و نیشن» («لیبرال فاسد. بسیار غیرصادق»)، پل رابسون («بسیار ضد سفیدپوستان. حامی والاس»)، جی. بی. پریستلی («هوادار محکم. احتمالاً نوعی وابستگی سازمانی دارد. بسیار ضد آمریکا») و مایکل ردگریو (با توجه به اینکه بعدها در فیلم «۱۹۸۴» ظاهر گردید گنجاندن نام او در این فهرست خنده‌دار است). 
اورول که تقریباً نسبت به همه بدگمان بود، سال‌ها یک «دفترچه یادداشت آبی کوچک» را دم‌دست نگه داشته بود. تا سال ۱۹۴۹، این دفترچه شامل ۱۲۵ نام شد و به یک نوع «بازی7» تبدیل شد که اورول دوست داشت به همراه آرتور کاستلر و ریچارد ریز انجام دهد؛ در این بازی حدس می‌زدند «دشمنان عزیز نکبت ما تا کجاهای خیانت پیش خواهند رفت». 
معیارهای گنجاندن افراد در فهرست بسیار گسترده به نظر می‌رسید، مانند مورد استفن اسپندر که اورول «تمایل او به همجنس‌گرایی» را شایان توجه می‌دانست (همچنین گفته بود «بسیار غیرقابل اعتماد» و «زودتأثیرپذیر» است). 
جان اشتاین‌بک، رئالیست آمریکایی، صرفاً به دلیل که «نویسنده‌ای دروغ‌پرداز است، و ادای خوبان را درمی‌آورد» در لیست قرار گرفت‌، در حالی که آپتون سینکلر لقب «بسیار احمق» را دریافت کرده بود. 
جورج پادمور (اسم مستعار مالکوم نرس) به عنوان «سیاهپوست (شاید) آفریقایی‌تبار؟» توصیف شد که «ضد سفیدپوستان» و احتمالاً دلباخته نانسی کونارد بود. تام دریبرگ نیز آماج حملات تندی قرار گرفت‌، چرا که همه ویژگی‌هایی که اورول دوست داشت از آنها بترسد را داشت: «همجنس‌گرا»، «گمان می‌رود که عضو یک سازمان زیرزمینی باشد» و «یهودی انگلیسی».8
«اما فهرستی که اورول آن را «لیست کوچک» خود می‌نامید، از حالتِ یک‌جور «بازی» خارج شد و هنگامی که آن را به سازمان IRD بازوی مخفی وزارت خارجه‌ بریتانیا (همان‌طور که اورول می‌دانست) ارائه کرد، بُعدی شوم و خطرناک به خود گرفت. هرچند «آدام واتسون» از مسئولان IRD بعدها ادعا کرد: «کاربرد فوری این لیست، این بود که مشخص می‌کرد چه کسانی نباید برای ما مطلب بنویسند»، اما در عین حال فاش کرد که «روابط این افراد با سازمان‌های تحت حمایت شوروی ممکن است روزی افشا شود.» به عبارت دیگر، به‌محض اینکه فهرست اورول به دست شاخه‌ای از دولت افتاد که فعالیت‌هایش فوق‌سرّی و غیرقابل نظارت بود، هرگونه ویژگی بی‌خطری که یک سند شخصی می‌توانست دارا باشد را از دست داد و به یک پرونده‌ مخوف تبدیل شد که ظرفیت واقعی نابودی شهرت و زندگی حرفه‌ای افراد را داشت.
«پنجاه سال بعد، برنارد کریک، زندگینامه‌نویس رسمی اورول، همچنان بر اقدام او پافشاری کرد و ادعا نمود این کار «هیچ تفاوتی با اقدام شهروندان مسئول امروزی ندارد که اطلاعاتی درباره افراد مظنون به بمب‌گذاری برای ارتش جمهوری‌خواه ایرلند IRA در اختیار واحد ضدتروریسم می‌گذارند. اواخر دهه چهل، دوران خطرناکی به‌شمار می‌رفت.» 
این دفاعیات توسط کسانی تکرار شده است که مصمم‌اند افسانه «گروه روشنفکری وابسته به مسکو» را زنده نگه دارند؛ گروهی که ادعا می‌شد با توطئه‌ای براندازانه می‌کوشند زمینه‌های استالینیسم را در بریتانیا فراهم نمایند. هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد افراد حاضر در فهرست اورول (تا آنجا که علنی شده) حتی در یک فعالیت غیرقانونی دست داشته‌‌اند و قطعاً هیچ شباهتی به تروریست‌های جمهوری‌خواه ایرلند وجود ندارد.
پانوشت‌ها:
1- persecution mania: اختلال تعقیب، توهم توطئه
2- Bogy: موجود خیالی ترسناک (مثل لولو). این غول خیالی در تمامی فرهنگ‌ها وجود دارد و برای ترساندن بچه‌ها استفاده می‌شود. مثلاً اگر خوب غذایت را نخوری، لولو می‌آید و تو را می‌خورد!
3- Scapegoat: بلاگردان یا بلاکِش. شخصی که همه مشکلات به گردن او انداخته می‌شود. از آیین یهودیان باستان گرفته شده: در یوم کپور (روز بخشایش گناهان) کاهن دو بز انتخاب می‌کرد. یکی را قربانی می‌کرد و دیگری (یعنی بزی که قرار است طرد شود) را با خواندن دعا همه گناهان را بر گردنش می‌انداختند و به بیابان می‌فرستادند. این بز دوم را بز عزازیل یا Scapegoat می‌نامند.
4- Hate Week: هفته تنفر
5- مخفف واژه fellow travelers یعنی همقطاران [شوروی].
6- افرادی که صراحتاً از کمونیست دفاع می‌کردند، این فراد چون در جبهه خودی بودند، برچسب پیاده‌نظام دشمن در جبهه خودی را می‌گرفتند. یعنی صدای دشمن از دهان اینها خارج می‌شود. یعنی اینها ظاهر کار هستند و کمونیست از اینها به عنوان پوشش استفاده می‌کند. بنابراین front men را می‌توان به عنوان پوشش، عمله، ستون‌پنجم، پیاده‌نظام ترجمه‌ کرد.
7- سرگرمی.
8- جالب آنکه کسی که در کتاب‌هایش از نظام‌های سرکوبگر انتفاد می‌کند، خودش چنین فهرست سیاهی تهیه می‌کرده است!