برکات مبارزه با نفس
مرحوم آیتالله محمدی ریشهری
زرنگ باشید
آیتالله حقشناس به طلبهها میفرمود: «در عین حال که وارد حوزۀ علمیّه شدهاید، باید زرنگ هم باشید. این که مشغول درس و بحث هستید، دلیل نمیشود که هوش جمعی و رفتاری را به کار نگیرید و سادهلوح جلوه کنید»، یعنی طوری نباشید که سرتان کلاه برود.
ایشان دوست داشت کارها سریع و با همّت عالی و با جنبوجوش لازم انجام شوند. حتّی به یکی از دوستان که در انجام کارها کُند بود، فرمود: «داداش جون! شما چرا اینقدر شُلی؟! باید سریعتر کارها را انجام بدهی. شما باید در کارها نسبت به دیگرانی که مسجدی نیستند، برتری داشته باشی».1
۳. رهنمودهای اخلاقی- تربیتی
در این فصل، ابتدا بخشی از سخنان اخلاقی آیتالله حقشناس را که بیانگر راهکاری در جهت رشد خصلتهای نیکو یا درمان آداب ناپسند باشد، میآوریم و سپس توصیههایی از ایشان را دربارۀ اهمّیت داشتن استاد اخلاق و شرکت در جلسات موعظه، بیان میکنیم.
راه ایمنی از شیطان
یکی از رفقا که متعلّم است- البتّه انشاءالله همۀ ما متعلّم هستیم و در مکتب امام صادق در حال یادگیری هستیم- سؤال کرد: من چهطور میتوانم از شرّ شیطان نجات پیدا کنم و راحت شوم؟ این سؤال را مرحوم سیّد ابن طاووس- پاسخ گفته است... ایشان به پسرش میگوید: ای پسر عزیز من! اگر بخواهی که از شرّ این سگ گزنده2 محفوظ باشی، باید در دو قلعه متحصّن شوی: اوّل، ایمان به پروردگار و بعد، توکّل به او.3 ایمان که معلوم است؛ ولی توکّل یعنی واقعاً معتقد باشی به این که «لا مُؤَثَّرَ فِی الوُجودِ إلّا الله»؛ [یعنی] جز خدای متعال در عالم، هیچ مؤثّری وجود ندارد.4
چگونگی میراندن نفْس
آقای حاجی مقدّس5 که پنجاه شصت سال منبر رفته بود... در بیان خطبۀ امیر المؤمنین(ع) که میفرماید: «قَد أحیی عَقلَهُ وَ أماتَ نَفسَهُ؛6 مؤمن، کسی است که عقلش را زنده کند و نفْسش را بکوبد» بیان جالبی داشت و میگفت: نفْس چگونه میمیرد؟! با یک مثال، مسئله را جا میانداخت و میگفت: در علم طبیعی میگویند مرغ، اگر از اوّل تمرین میکرد، میتوانست که پر بزند و تا حدّی پرواز کند، مثلاً تا طبقۀ بالای مسجد بالا برود؛ امّا از آنجا که از اوّل عمرش اصلاً پر نزده و هیچ تلاشی نکرده است، بالهایش از فعلیّت افتاده و دیگر نمیتواند پر بزند و پرواز کند. مؤمن هم از بس خاطرات بدی را که به ذهنش میآید، بیاعتنائی و خنثی میکند و آنقدر نفسش را میکوبد و به تمایلات آن ترتیب اثر نمیدهد که کمکم فعلیّت نفْس از بین میرود و میمیرد.7
چگونگی مبارزه با نفْس
کتابی داشتم که در احوال زُهّاد ثمانیه8 نوشته شده بود. در احوال یک نفر از اینها نوشته بود که او میگفت: نفْس من، هفت سال است که از من کلّهپاچه میخواهد و من به او نمیدهم. آخر، کلّهپاچه که مباح است، خب به او بده! امّا اینقدر این آدم، دلیر و شجاع است که علاوه بر این که نفْس را از محرّمات حبس کرده، بلکه بالاتر رفته و از مکروهات و مباحات هم منعش میکند؛ چون میداند اگر کلّهپاچه بدهد، چیزهای دیگر را هم باید بدهد. «الف» که گفتی، باید «ب» را هم بگویی و تا «ی» را بروی!9
هنوز فراموش نکردهام که یکی از رفقا میگفت: «من قدری از امیال نفسانی خودم، رفع ید کردم و در قم با حضرت معصومه دختر موسی بن جعفر عهد کردم که کارهای گذشتهام را دیگر تکرار نکنم». خب، او جوان است و تمام غرائز نفسانیاش در حدّ کمال است. حالا اگر واقعاً از بعضی خصوصیّات حیوانی و نفسانی بگذرد، پروردگار با او معاملات خاصّی میکند. آن جوان میگفت: «شب در عالم رؤیا دیدم که مثل پایی که نسبت به بدن زاویۀ قائمه دارد، روی سر مردم در یک زاویۀ نود درجه قرار گرفتهام و از روی سر آنها میگذرم و به سمت حرم مطهّر میروم، در حالی که این شعر را میخوانم:
طَیَران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی طَیَران آدمیّت».10و11
نشانۀ رهایی از وسوسههای نفسانی
برخی به جای عبادت خدا به خاطرات خود مشغولاند! این هم راه نجات و نیل به صراط مستقیم نیست. این که رهبر کبیر [انقلاب]- میفرمودند: «باید از بیت مُظلَم نفسی مسافرت کنی»12 برای این است که تا وقتی تو با خاطرات خود دست به یقه هستی، در واقع، خدا را نمیخوانی و در بیت مظلم نفسی ماندهای؛ خاطرات خودت را میخوانی و با خاطرات خودت عاشقی میکنی! این، کاشف از آن است که از بیت مظلم و تاریک نفس، مسافرت نکردهای و قدم در مسیر بندگی و عبودیّت خدا نگذاشتهای.
اگر مردی، برون آی و سفر کن
ز هر چه پیشت آید، زان گذر کن 13
باید آن بیت تاریک را رها کنی تا در اثر تخلّق عملی و در اثر توجّه به ظلّ عنایت حق، به موقعیّت روشن رهنمون شوی.14
راه مبارزه با وسوسههای نفسانی
خواهشهای نفسانی، پدر آدم را در میآورد! این خاطرات ذهنیّه، این هجوم افکار بر قلب و عقل، پدر انسان را در میآورد! یگانه چیزی که معالج است، ذکر الله است: (أَلَا بِذِکْرِ الله تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ).15
تمام خطوراتی که به ذهن انسان حمله میکند، به خاطر این است که از عبودیّت کم گذاشتهایم! لازم نیست به روانشناس و روانپزشک رجوع کنی. برای نابود کردن اینها هیچ راهی جز روی نیاز آوردن به درگاه بینیاز و بیداری شب نیست.
همین کارهاست که اینها را میکوبد. راه دیگری وجود ندارد و در وقت دیگر، نمیتوانی اینها را از بین ببری. نمیتوانی در غیر شب، از این نفْس سفر کنی.16
***
راه نفوذ شیطان به آدمی، خیال اوست. اگر کسی بر خیال خود سلطنت یافت، دیگر شیطان را به او راهی نیست و از تحت سیطرۀ شیطان بیرون آمده. یکی از دوستان بعدها نقل میکرد که آیتالله حقشناس زمانی فرموده بود: «من هرجور بخواهم، فکر میکنم».17
راه کسب آرامش
خدا رحمت کند مرحوم اشراقی را که میگفت: ما برای این که به نظر خودمان، راحتی و اطمینان قلب حاصل کنیم، هِی عرض و طول زندگی را زیاد میکنیم.
مثلاً پیش خودمان حساب میکنیم که شاید چون منزل ییلاقی نداریم، نگرانیم و آرامش نداریم، یا چون اتومبیل نداریم، بیقراریم. آن وقت خود را به آب و آتش میزنیم و هرچه را که نفس تلقین میکند، تهیّه میکنیم؛ ولی باز هم آرامش پیدا نمیکنیم؛ بلکه میبینیم این اضطرابات شدیدتر شد. این مسیر، پایان ندارد و به آخر نمیرسد. البتّه پروردگار... برای دستگیری ما، از گوشۀ قلبمان میگوید: (ألا بِذِکرِ الله تَطمَئِن الْقُلُوبُ).18 از آن گوشۀ دل، ندا میشود که: بابا جان! خودت را خسته نکن. آنچه نفْس به تو القا میکند و تصوّر میکنی که سعادت آیندۀ تو منوط بر آن است، درست نیست. باید به خدا برسی تا آرامش پیدا کنی.... بدانید که شما هر چه به غرایز خودتان ترتیب اثر دهید، وقتی که به آن رسیدید، میبینید هیچی نیست و باز بالاتر از آن را طلب میکنید.
[گفت] چشم تنگ دنیادوست را
یا قناعت پر کند، یا خاک گور.19و20
راه رسیدن به معرفت
ببین داداش جون! قلب، اقیانوس است و کشتی این اقیانوس، ترک هوا و هوس است. میگوید:
تـرک هـواست، کشتی دریای معرفت
دریاب قدر خویش که دریای گوهری 21
اگر بخواهی با کشتی در دریای معرفت سفر کنی، باید «دلم میخواهد» را کنار بگذاری، باید این کشتی را «متوکّلاً على الله» در دریا بیندازی؛ امّا اگر بخواهی در این دریا غوّاصی کنی و این گوهرها را استخراج کنی، مقدّمتاً باید به احکام و فرائض اسلامی تخلّق پیدا کنی تا خدا یاریات کند.
گر کیمیای دولت جاویدت آرزوست
بشناس قدر خویش که گوگرد احمری.22 و23
قطع علاقه از هرچه رنگ خدایی ندارد
شخصی خدمت آقای بروجردی- آمد و عرض کرد: پدر من شراب میخورد. ایشان به او فرمود: به او گفتهای که شراب نخور؟ گفت: بله. آقای بروجردی هم سهبار این سؤال را پرسید و بعد فرمود: (قُلْ إِن كَانَ ءَابَاؤُكُمْ وَ أَبْنَاؤُكُمْ وَ إِخْوَانُكُمْ وَ أَزْوَاجُكُمْ وَ عَــشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوَالٌ قْتَرَفْتُمُوهَا وَ تِـجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَ مَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ الله وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِى سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِىَ للهُ بِأَمْرِهِ وَ للّهُ لَا يَهْدِىالْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ).24
اگر پدر احترام دارد، به خاطر شرع است. اگر دستور شرع را رعایت نمیکند، او را رها کن، نه این که با او بیادبی کنی. نه! با ادب با او رفتار کن؛ ولی سنگین باش که بفهمند تو از عمل او بیزاری؛ چون هیچ وابستگی و علاقهای در برابر مقرّرات پروردگار، احترام ندارد. این، یعنی قطع علاقه. هر چیزی را رنگ خدایی بزن!
خدا حاجآقا یحیی را رحمت کند که وکیل اوّل مرحوم آیتالله آقا سیّد ابوالحسن بود و بعضیها میگفتند: اگر مقام علمی ایشان شامخ بود، ما از ایشان تقلید میکردیم! ایشان پسری داشت که قدری بیدین شد. ایشان او را رها کرد. قطع علاقه، به این شکل است؛ یعنی علاقه به این پسر دارم؛ ولی تا مادامی که مقرّرات پروردگار را عمل میکند. اگر عمل نکرد، باید بیرون برود، ولو پسر من باشد!...25
این کار، قطع تعلّقات است. علاقه، این است که بگویی: «پسر من اگر نماز هم نخواند، نخواند! من پسرم را میخواهم». این، همان علاقۀ مذموم است که باید آن را [کنار] بزنی. تمام چیزها محترم است، مادامیکه خدا معصیت نشود.26
پانوشتها:
1. به نقل از حجتالاسلام احمد قالیباف. 2. شیطان. 3. متن سفارش سیّد ابن طاووس چنین است: «ثمّ تذكّر يا ولدی محمّد - أغناك الله جلّ جلاله بتذكاره و أنواره - ... قد جعل الله جلّ جلاله لک منه (الشیطان) حصوناً منيعة و دروعاً وسيعة فلا تفارقها: منها الإخلاص فی طاعة ربّ العالمين، قال الله جلّ جلاله عن هذا العدوّ اللعين: {فَبِعِزَّتِكَ لَاُغوِيَنَّهُم أَجمَعِينَ إلَّا عِبادَكَ مِنهُمُ المُخلَصِينَ} و منها: الإيمان و التوكّل على الله جلّ جلاله، فإنّ مولاک قال: {إنَّهُ لَيسَ لَهُ سُلطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِم يَتَوَكَّلُونَ}، فإن لم تهدم أنت فی هذين الحصنين ثلمة لهذا العدوّ الرجيم بالغفلة عن مولا العظيم و المعصية لسيّدک و متابعة العدوّ الذميم، و إلّا فإنّه لا يقدر هو و لا أعوانه على هدم ذلک السور المكين، و لا هدم ثلمة فيه أبد الآبدين، فاحفظ السورين بالإخلاص و التوكّل على الله» (کشف المحجّة لثمرة البهجة: ص۱۴۸). 4. مواعظ: ج۱ ص۱۳۰. 5. ر.ک: ص۱۸۲، پانوشت ۳). 6. نهج البلاغة: خطبۀ ۲۲۰. 7. مواعظ: ج۴ ص۱۳۴. 8. «زهّاد ثمانیه» عنوانی برای هشت تن از پارسایان قرن اوّل است که هفت تن از آنان بر پایۀ گفتۀ فضل بن شاذان، عبارتاند: ربیع بن خُثیم، هَرِم بن حیّان، اویس قَرَنی، عامر بن عبد قیس، ابو مسلم خولانی، مسروق بن اجدع و حسن بصری (ر. ک: رجال الکشّی: ص۹۷). در این گزارش از نفر هشتم یاد نشده است؛ امّا در گزارشی دیگر، نفر هشتم، اسود بن یزید دانسته شده است (ر. ک:حلیة الأولیاء: ج۲ ص۸۷). 9. مواعظ: ج۳ ص۱۸۵. 10. کلّیات سعدی: ص۶۱۹ غزل ۱۷۰. 11. مواعظ: ج۴ ص۱۶۵. 12. امام خمینی- در کتاب شرح چهل حدیث مینویسد: «مادامى که انسان در بیت مظلم نفس است و بسته به تعلّقات نفسانیّه است، جمیع ابواب معارف و مکاشفات، به روى او مغلق است و همین که از این بیت مظلم به قوّت ریاضات و انوار هدایات خارج شد و منازل نفس را طى کرد، فتح باب قلب به روى او شود و معارف در قلب وى ظهور کند و داراى مقام قلب گردد» (شرح چهلحدیث: ص۳۴۱ ذیل ح ۲۱). همچنین مینویسد: «اوّل شرط تحقّق سیر إلىالله، خروج از بیت مظلم نفس و خودى و خودخواهى است» (شرح چهلحدیث: ص۶۲۵ ذیل ح ۳۷). 13. گلشن راز: ص۷۴. در منبع، چنین آمده است: «اگر مردی، برون آی و نظر کن / هر آنچه آید به پیشت زان گذر کن». 14. مواعظ: ج۴ ص۱۴۱. 15. {آگاه باشید! تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد} (رعد: آیۀ ۲۸). 16. مواعظ: ج۴ ص۳۷. 17. به نقل از حجتالاسلام محمّدعلی جاودان. 18. {آگاه باشید! تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد} (رعد: آیۀ ۲۸). 19. کلّیات سعدی: ص۱۵۶ (گلستان: باب سوم: در فضیلت قناعت، حکایت ۲۱). 20. مواعظ: ج۳ ص۱۵۷. 21. کلّیات سعدی: ص۹۹۱ - ۹۹۲ - قصیدۀ ۳۲ 22. هر دو مصرع از یک قصیده اخذ شده؛ ولی از دو بیت جداگانه. در یک بیت آمده است: «چندت نیاز و آز دواند به برّ و بحر / دریاب وقت خویش که دریای گوهری» و در بیتی دیگر: «ترک هواست، کشتی دریای معرفت / عارف به ذات شو نه به دلق قلندری». 23 . کلّیات سعدی: ص۹۹۱ قصیدۀ ۳۲. ۶. مواعظ: ج۳ ص۶۱. 24. {بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و خویشانتان و اموالی که فراهم آوردهاید و تجارتی که از بیرونقیاش میترسید و خانههایی که به آنها دل خوش کردهاید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبترند، پس منتظر بمانید تا خدا فرمان عذابش را بیاورد و خدا گروه فاسقان را هدایت نمیکند} (توبه: آیۀ ۲۴). 25. {لا تَجِـدُ قَـــومًا يُؤمِــــنونَ بِاللهِ وَ الْــيَومِ الْآخِرِ يُـــوادّونَ مَن حادَّ الله وَ رَســولَهُ وَ لَــو كانوا آبَاءَهُـــم أَو أَبنَاءَهُــم أَو إِخـــوَانَهُم أَوْ عَشِيرَتَهُم؛ نمىیابى مردمى را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند، ولى با کسانى که با خدا و پیامبرش مخالفت مىورزند، دوستى کنند، هر چند آن مخالفان، پدران یا فرزندان یا برادران و یا قبیلۀ آنها باشند} (مجادله: آیۀ ۲۲). 26. مواعظ: ج۴ ص۲۷ - ۲۹.