کد خبر: ۳۱۸۷۰۶
تاریخ انتشار : ۳۰ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۱:۴۰
یادنامه آیت‌الله عبدالکریم حق‌شناس- 28

برکات مبارزه با نفس

مرحوم آیت‌الله محمدی ری‌شهری

زرنگ باشید
آیت‌الله حق‏شناس به طلبه‏ها می‏فرمود: «در عین حال که وارد حوزۀ علمیّه شده‏اید، باید زرنگ هم باشید. این که مشغول درس و بحث هستید، دلیل نمی‏شود که هوش جمعی و رفتاری را به کار نگیرید و ساده‏لوح جلوه کنید»، یعنی طوری نباشید که سرتان کلاه برود.
ایشان دوست داشت کارها سریع و با همّت عالی و با جنب‌و‌جوش لازم انجام شوند. حتّی به یکی از دوستان که در انجام کارها کُند بود، فرمود: «داداش جون! شما چرا این‌‏قدر شُلی؟! باید سریع‏تر کارها را انجام بدهی. شما باید در کارها نسبت به دیگرانی که مسجدی نیستند، برتری داشته باشی».1
۳. رهنمودهای اخلاقی- تربیتی
در این فصل، ابتدا بخشی از سخنان اخلاقی آیت‌الله حق‏شناس را که بیانگر راهکاری در جهت رشد خصلت‏های نیکو یا درمان آداب ناپسند باشد، می‏آوریم و سپس توصیه‏هایی از ایشان را دربارۀ اهمّیت داشتن استاد اخلاق و شرکت در جلسات موعظه، بیان می‏کنیم.
راه ایمنی از شیطان
یکی از رفقا که متعلّم است- البتّه ان‌شاء‌الله همۀ ما متعلّم هستیم و در مکتب امام صادق در حال یادگیری هستیم‏- سؤال کرد: من چه‌طور می‏توانم از شرّ شیطان نجات پیدا کنم و راحت شوم؟ این سؤال را مرحوم سیّد ابن طاووس- پاسخ گفته است... ایشان به پسرش می‏گوید: ‏ای پسر عزیز من! اگر بخواهی که از شرّ این سگ گزنده2 محفوظ باشی، باید در دو قلعه متحصّن شوی: اوّل، ایمان به پروردگار و بعد، توکّل به او.3 ایمان که معلوم است؛ ولی توکّل یعنی واقعاً معتقد باشی به این که «لا مُؤَثَّرَ فِی الوُجودِ إلّا الله»؛ [یعنی] جز خدای متعال در عالم، هیچ مؤثّری وجود ندارد.4
چگونگی میراندن نفْس
آقای حاجی مقدّس5 که پنجاه شصت سال منبر رفته بود... در بیان خطبۀ امیر المؤمنین(ع) که می‏فرماید: «قَد أحیی عَقلَهُ وَ أماتَ نَفسَهُ؛6 مؤمن، کسی است که عقلش را زنده کند و نفْسش را بکوبد» بیان جالبی داشت و می‏گفت: نفْس چگونه می‏میرد؟! با یک مثال، مسئله را جا می‏انداخت و می‏گفت: در علم طبیعی می‏گویند مرغ، اگر از اوّل تمرین می‏کرد، می‏توانست که پر بزند و تا حدّی پرواز کند، مثلاً تا طبقۀ بالای مسجد بالا برود؛ امّا از آنجا که از اوّل عمرش اصلاً پر نزده و هیچ تلاشی نکرده است، بال‏‏هایش از فعلیّت افتاده و دیگر نمی‏تواند پر بزند و پرواز کند. مؤمن هم از بس خاطرات بدی را که به ذهنش می‏آید، بی‏اعتنائی و خنثی می‏کند و آن‌قدر نفسش را می‏کوبد و به تمایلات آن ترتیب اثر نمی‏دهد که کم‌کم فعلیّت نفْس از بین می‏رود و می‏میرد.7
چگونگی مبارزه با نفْس
کتابی داشتم که در احوال زُهّاد ثمانیه8 نوشته شده بود. در احوال یک نفر از اینها نوشته بود که او می‏گفت: نفْس من، هفت سال است که از من کلّه‌پاچه می‏خواهد و من به او نمی‏دهم. آخر، کلّه‌پاچه که مباح است، خب به او بده! امّا این‌قدر این آدم، دلیر و شجاع است که علاوه ‌بر این که نفْس را از محرّمات حبس کرده، بلکه بالاتر رفته و از مکروهات و مباحات هم منعش می‏کند؛ چون می‏داند اگر کلّه‌پاچه بدهد، چیزهای دیگر را هم باید بدهد. «الف» که گفتی، باید «ب» را هم بگویی و تا «ی» را بروی!9
هنوز فراموش نکرده‏ام که یکی از رفقا می‏گفت: «من قدری از امیال نفسانی خودم، رفع ید کردم و در قم با حضرت معصومه دختر موسی بن جعفر عهد کردم که کارهای گذشته‏ام را دیگر تکرار نکنم». خب، او جوان است و تمام غرائز نفسانی‏اش در حدّ کمال است. حالا اگر واقعاً از بعضی خصوصیّات حیوانی و نفسانی بگذرد، پروردگار با او معاملات خاصّی می‏کند. آن جوان می‏گفت: «شب در عالم رؤیا دیدم که مثل پایی که نسبت به بدن زاویۀ قائمه دارد، روی سر مردم در یک زاویۀ نود درجه قرار گرفته‏ام و از روی سر آنها می‏گذرم و به سمت حرم مطهّر می‏روم، در حالی که این شعر را می‏خوانم:
طَیَران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت   
به در آی تا ببینی طَیَران آدمیّت».10و11
نشانۀ رهایی از وسوسه‏های نفسانی
برخی به جای عبادت خدا به خاطرات خود مشغول‏‌اند! این هم راه نجات و نیل به صراط مستقیم نیست. این که رهبر کبیر [انقلاب]- می‏فرمودند: «باید از بیت مُظلَم نفسی مسافرت کنی»12 برای این است که تا وقتی تو با خاطرات خود دست به یقه هستی، در واقع، خدا را نمی‏خوانی و در بیت مظلم نفسی مانده‏ای؛ خاطرات خودت را می‏خوانی و با خاطرات خودت عاشقی می‏کنی! این، کاشف از آن است که از بیت مظلم و تاریک نفس، مسافرت نکرده‏ای و قدم در مسیر بندگی و عبودیّت خدا نگذاشته‏ای.
اگر مردی، برون آی و سفر کن
ز هر چه پیشت آید، زان گذر کن 13
باید آن بیت تاریک را رها کنی تا در اثر تخلّق عملی و در اثر توجّه به ظلّ عنایت حق، به‌ موقعیّت روشن رهنمون شوی.14
راه مبارزه با وسوسه‏های نفسانی
خواهش‏های نفسانی، پدر آدم را در می‏آورد! این خاطرات ذهنیّه، این هجوم افکار بر قلب و عقل، پدر انسان را در می‏آورد! یگانه چیزی که معالج است، ذکر الله است: (أَلَا بِذِکْرِ الله تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ).15
تمام خطوراتی که به ذهن انسان حمله می‏کند، به خاطر این است که از عبودیّت کم گذاشته‏ایم! لازم نیست به روان‏شناس و روان‏پزشک رجوع کنی. برای نابود کردن اینها هیچ راهی جز روی نیاز آوردن به درگاه بی‏نیاز و بیداری شب نیست. 
همین کارهاست که اینها را می‏کوبد. راه دیگری وجود ندارد و در وقت دیگر، نمی‏توانی اینها را از بین ببری. نمی‏توانی در غیر شب، از این نفْس سفر کنی.16
***‏
راه نفوذ شیطان به آدمی، خیال اوست. اگر کسی بر خیال خود سلطنت یافت، دیگر شیطان را به او راهی نیست و از تحت سیطرۀ شیطان بیرون آمده. یکی از دوستان بعدها نقل می‏کرد که آیت‌الله حق‏شناس زمانی فرموده بود: «من هرجور بخواهم، فکر می‏کنم».17
راه کسب آرامش
خدا رحمت کند مرحوم اشراقی را که می‏گفت: ما برای این که به نظر خودمان، راحتی و اطمینان قلب حاصل کنیم، هِی عرض و طول زندگی را زیاد می‏کنیم. 
مثلاً پیش خودمان حساب می‏کنیم که شاید چون منزل ییلاقی نداریم، نگرانیم و آرامش نداریم، یا چون اتومبیل نداریم، بی‏قراریم. آن وقت خود را به آب و آتش می‏زنیم و هرچه را که نفس تلقین می‏کند، تهیّه می‏کنیم؛ ولی باز هم آرامش پیدا نمی‏کنیم؛ بلکه می‏بینیم این اضطرابات شدیدتر شد. این مسیر، پایان ندارد و به آخر نمی‏رسد. البتّه پروردگار... برای دستگیری ما، از گوشۀ قلبمان می‏گوید: (ألا بِذِکرِ الله تَطمَئِن الْقُلُوبُ).18 از آن گوشۀ دل، ندا می‏شود که: بابا جان! خودت را خسته نکن. آنچه نفْس به تو القا می‏کند و تصوّر می‏کنی که سعادت آیندۀ تو منوط بر آن است، درست نیست. باید به خدا برسی تا آرامش پیدا کنی.... بدانید که شما هر چه به غرایز خودتان ترتیب اثر دهید، وقتی که به آن رسیدید، می‏بینید هیچی نیست و باز بالاتر از آن را طلب می‏کنید.
[گفت] چشم تنگ دنیا‏دوست را
یا قناعت پر کند، یا خاک گور.19و20
راه رسیدن به معرفت
ببین داداش جون! قلب، اقیانوس است و کشتی این اقیانوس، ترک هوا و هوس است. می‏گوید:
تـرک هـواست، کشتی دریای معرفت
دریاب قدر خویش که دریای گوهری 21
اگر بخواهی با کشتی در دریای معرفت سفر کنی، باید «دلم می‏خواهد» را کنار بگذاری، باید این کشتی را «متوکّلاً على الله» در دریا بیندازی؛ امّا اگر بخواهی در این دریا غوّاصی کنی و این گوهر‏ها را استخراج کنی، مقدّمتاً باید به احکام و فرائض اسلامی تخلّق پیدا کنی تا خدا یاری‏ات کند.
گر کیمیای دولت جاویدت آرزوست 
بشناس قدر خویش که گوگرد احمری.22 و23
قطع علاقه از هرچه رنگ خدایی ندارد
شخصی خدمت آقای بروجردی- آمد و عرض کرد: پدر من شراب می‏خورد. ایشان به او فرمود: به او گفته‏ای که شراب نخور؟ گفت: بله. آقای بروجردی هم سه‌بار این سؤال را پرسید و بعد فرمود: (قُلْ إِن كَانَ ءَابَاؤُكُمْ وَ أَبْنَاؤُكُمْ وَ إِخْوَانُكُمْ وَ أَزْوَاجُكُمْ وَ عَــشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوَالٌ قْتَرَفْتُمُوهَا وَ تِـجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَ مَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ الله وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِى سَبِيلِهِ ‏فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِىَ للهُ بِأَمْرِهِ وَ للّهُ لَا يَهْدِىالْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ).24
اگر پدر احترام دارد، به خاطر شرع است. اگر دستور شرع را رعایت نمی‏کند، او را رها کن، نه این که با او بی‏ادبی کنی. نه! با ادب با او رفتار کن؛ ولی سنگین باش که بفهمند تو از عمل او بیزاری؛ چون هیچ وابستگی و علاقه‏ای در برابر مقرّرات پروردگار، احترام ندارد. این، یعنی قطع علاقه. هر چیزی را رنگ خدایی بزن!
خدا حاج‌آقا یحیی را رحمت کند که وکیل اوّل مرحوم آیت‌الله آقا سیّد ابو‌الحسن بود و بعضی‏‏ها می‏گفتند: اگر مقام علمی ایشان شامخ بود، ما از ایشان تقلید می‏کردیم! ایشان پسری داشت که قدری بی‏دین شد. ایشان او را رها کرد. قطع علاقه، به این شکل است؛ یعنی علاقه به این پسر دارم؛ ولی تا مادامی که مقرّرات پروردگار را عمل می‏کند. اگر عمل نکرد، باید بیرون برود، ولو پسر من باشد!...25 
این کار، قطع تعلّقات است. علاقه، این است که بگویی: «پسر من اگر نماز هم نخواند، نخواند! من پسرم را می‏خواهم». این، همان علاقۀ مذموم است که باید آن را [کنار] بزنی. تمام چیزها محترم است، مادامی‏که خدا معصیت نشود.26
پانوشت‌ها:
1. به نقل از حجت‌الاسلام احمد قالیباف.    2. شیطان.    3. متن سفارش سیّد ابن طاووس چنین است: «ثمّ تذكّر يا ولدی محمّد - أغناك الله جلّ جلاله بتذكاره و أنواره - ... قد جعل الله جلّ جلاله لک منه (الشیطان) حصوناً منيعة و دروعاً وسيعة فلا تفارقها: منها الإخلاص فی طاعة ربّ العالمين، قال الله جلّ جلاله عن هذا العدوّ اللعين: {فَبِعِزَّتِكَ لَاُغوِيَنَّهُم أَجمَعِينَ إلَّا عِبادَكَ مِنهُمُ المُخلَصِينَ} و منها: الإيمان و التوكّل على الله جلّ جلاله، فإنّ مولاک قال: {إنَّهُ لَيسَ لَهُ سُلطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِم يَتَوَكَّلُونَ}، فإن لم تهدم أنت فی هذين الحصنين ثلمة لهذا العدوّ الرجيم بالغفلة عن مولا العظيم و المعصية لسيّدک و متابعة العدوّ الذميم، و إلّا فإنّه لا يقدر هو و لا أعوانه على هدم ذلک السور المكين، و لا هدم ثلمة فيه أبد الآبدين، فاحفظ السورين بالإخلاص و التوكّل على الله» (کشف المحجّة لثمرة البهجة: ص۱۴۸).    4. مواعظ: ج۱ ص۱۳۰.    5. ر.ک: ص۱۸۲، پانوشت ۳).    6. نهج البلاغة: خطبۀ ۲۲۰.   7. مواعظ: ج۴ ص۱۳۴.   8. «زهّاد ثمانیه» عنوانی برای هشت تن از پارسایان قرن اوّل است که هفت تن از آنان بر پایۀ گفتۀ فضل بن شاذان، عبارت‌اند: ربیع بن خُثیم، هَرِم بن حیّان، اویس قَرَنی، عامر بن عبد قیس، ابو مسلم خولانی، مسروق بن اجدع و حسن بصری (ر. ک: رجال الکشّی: ص۹۷). در این گزارش از نفر هشتم یاد نشده است؛ امّا در گزارشی دیگر، نفر هشتم، اسود بن یزید دانسته شده است (ر. ک:حلیة الأولیاء: ج۲ ص۸۷).   9. مواعظ: ج۳ ص۱۸۵.    10. کلّیات سعدی: ص۶۱۹ غزل ۱۷۰.    11. مواعظ: ج۴ ص۱۶۵.    12. امام خمینی- در کتاب شرح چهل حدیث می‏نویسد: «مادامى که انسان در بیت مظلم نفس است و بسته به تعلّقات نفسانیّه است، جمیع ابواب معارف و مکاشفات، به روى او مغلق است و همین که از این بیت مظلم به قوّت ریاضات و انوار هدایات خارج شد و منازل نفس را طى کرد، فتح باب قلب به روى او شود و معارف در قلب وى ظهور کند و داراى مقام قلب گردد» (شرح چهل‌حدیث: ص۳۴۱ ذیل ح ۲۱). همچنین می‏نویسد: «اوّل شرط تحقّق سیر إلى‌الله، خروج از بیت مظلم نفس و خودى و خودخواهى است» (شرح چهل‌حدیث: ص۶۲۵ ذیل ح ۳۷).   13. گلشن راز: ص۷۴. در منبع، چنین آمده است: «اگر مردی، برون آی و نظر کن /  هر آنچه آید به پیشت زان گذر کن».    14. مواعظ: ج۴ ص۱۴۱.    15. {آگاه باشید! تنها با یاد خدا دل‏ها آرامش می‏یابد} (رعد: آیۀ ۲۸).    16. مواعظ: ج۴ ص۳۷.    17. به نقل از حجت‌الاسلام محمّدعلی جاودان.   18. {آگاه باشید! تنها با یاد خدا دل‏ها آرامش می‏یابد} (رعد: آیۀ ۲۸).    19. کلّیات سعدی: ص۱۵۶ (گلستان: باب سوم: در فضیلت قناعت، حکایت ۲۱).    20. مواعظ: ج۳ ص۱۵۷.   21. کلّیات سعدی: ص۹۹۱ - ۹۹۲ - قصیدۀ ۳۲   22. هر دو مصرع از یک قصیده اخذ شده‏؛ ولی از دو بیت جداگانه. در یک بیت آمده است: «چندت نیاز و آز دواند به برّ و بحر /  دریاب وقت خویش که دریای گوهری» و در بیتی دیگر: «ترک هواست، کشتی دریای معرفت / عارف به ذات شو نه به دلق قلندری».   23 . کلّیات سعدی: ص۹۹۱ قصیدۀ ۳۲. ۶. مواعظ: ج۳ ص۶۱.   24. {بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و خویشانتان و اموالی که فراهم آورده‏اید و تجارتی که از بی‏رونقی‏اش می‏ترسید و خانه‏هایی که به آنها دل خوش کرده‏اید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوب‏ترند، پس منتظر بمانید تا خدا فرمان عذابش را بیاورد و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی‏کند} (توبه: آیۀ ۲۴).    25. {لا تَجِـدُ قَـــومًا يُؤمِــــنونَ بِاللهِ وَ الْــيَومِ الْآخِرِ يُـــوادّونَ مَن حادَّ الله وَ رَســولَهُ وَ لَــو كانوا آبَاءَهُـــم أَو أَبنَاءَهُــم أَو إِخـــوَانَهُم أَوْ عَشِيرَتَهُم؛ نمى‏یابى مردمى را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده باشند، ولى با کسانى که با خدا و پیامبرش مخالفت مى‏ورزند، دوستى کنند، هر چند آن مخالفان، پدران یا فرزندان یا برادران و یا قبیلۀ آنها باشند} (مجادله: آیۀ ۲۲).   26. مواعظ: ج۴ ص۲۷ - ۲۹.