کد خبر: ۳۱۸۵۰۹
تاریخ انتشار : ۲۸ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۸:۵۷

نشانه‌های تقـوا و بی‌تقوایی

فرشته محیطی

تقوا از ماده وقایه به معنای حفظ خویشتن از چیزی است که انسان از آن می‌ترسد؛ بنابراین حفظ از عوامل و موجبات خشم الهی و دوزخ می‌تواند مهم‌ترین و اساسی‌ترین برنامه انسان در زندگی بر اساس فلسفه و سبک زندگی الهی باشد.
تقوا با حفظ نفس از گناه و پرهیز از آن تحقق می‌یابد؛ اما همان گونه که در پرهیز غذایی مطرح است، پرهیز با ترک برخی از امور و انجام برخی از امور تحقق می‌یابد؛ بنابراین، تقوای الهی با ترک محرمات و انجام واجبات و نیز ترک مکروهات و انجام مستحبات و گاه حتی با ترک مباحات تحقق می‌یابد. پس کسی که به واجبات و مستحبات توجهی ندارد و تنها به محرمات و مکروهات توجه دارد، به تقوای حقیقی دست نمی‌یابد؛ زیرا همان گونه که عمل به محرمات خشم الهی را موجب می‌شود، ترک واجبات نیز این‌گونه است. از همین رو در آیات بسیاری تقوا با تاکید بر اطاعت از خدا همراه شده که این اطاعت نسبت به همه احکام پنج گانه است.(شعراء، آیات 108 و 110 و 126 و 131 و 144 و 150 و 163 و 179)
حقیقت تقوا زمانی تحقق می‌یابد که انسان هر کاری را انجام می‌دهد، رضایت خدا را مد نظر قرار دهد و کاری را انجام ندهد که موجب خشم و غضب او می‌شود. لذا در همه آیاتی که به اموری فرمان داده می‌شود بر عنصر «اتقوا الله» تاکید می‌شود.(انفال، آیات 1 و 69؛ بقره، آیات 194 و 196 و 203 و 282؛ نساء، آیات 1 و 129؛ مائده، آیات 88 و 93؛ مجادله، آیه 9)
از نظر قرآن، کسی که بخواهد به عدالت عمل کند و این واجب الهی را تحقق بخشد، زمانی می‌تواند به این هدف برسد که تقوا را در عمل خویش مد نظر قرار دهد(مائده، آیه 8؛ انعام، آیات 152 و 153)؛ زیرا اصولا صراط مستقیم با پیروی از احکام الهی تحقق می‌یابد که شخص در عمل صالح خویش خدا را مد نظر قرار دهد و بخواهد راهی الهی را بپیماید و راه‌های دیگر را کنار گذارد.(همان)
البته از نظر آموزه‌های قرآن، تقوا دارای مراتبی است(مائده، آیه 93) که شامل تقوای عام و خاص و اخص می‌شود. بنابراین، انسان گام به گام به مراتب عالی تقوا دست می‌یابد تا جایی که مثلا در ماه مبارک رمضان با ترک مباحاتی چون شهوت غذایی و شهوت جنسی، در دوره تقوای عالی اخص شرکت می‌کند و یک دوره تمرینی را طی می‌کند که اگر بتواند آن را در طول سال به گونه‌ای اجرائی کند می‌تواند به عالی‌ترین سطح از تقوا برسد و جزو متقین اخص شود که تقوای مقربان درگاه الهی است. این بدان معناست هر که بخواهد به هر مرتبه از رستگاری برسد لازم است مراعات تقوا را در همه ساحات و مکان‌ها و زمان‌ها داشته باشد.
آثار دنیوی و اخروی تقوا 
تقوا آثاری در زندگی دنیوی و اخروی انسان دارد و این‌گونه نیست که تنها برای آخرت دوستان مفید و سازنده باشد، بلکه حتی اگر کسی بخواهد زندگی دنیوی خویش را آباد کند باید تقوا را به عنوان مهم‌ترین و اصلی‌ترین عامل جلب منفعت الهی مد نظر قرار دهد و اگر خدای ناکرده خطا و گناهی را مرتکب شود و ترک واجب یا عمل حرامی داشته باشد،باید با توبه و استغفار به ساحت تقوا بازگردد و از رحمت و نعمت الهی برخوردار شود.
تقوا در زندگی دنیوی موجب آرامش دلها با نزول فرشتگان امدادگر(آل عمران، آیات 125 و 126)، رهایی از خوف و اندوه(اعراف، آیه 135؛ یونس، آیات 62 و 63)، عدم گرفتاری به بدی(زمر، آیه 61)، آسان شدن امور(طلاق، آیات 2 و 4؛ لیل، آیات 5 و 7)، برخورداری از آسایش و رفاه مناسب(همان؛ اعراف، آیات 94 و 96)، اتحاد و انسجام اجتماعی(مؤمنون، آیات 52 و 53)، ارزش یابی عمل انسان(بقره، آیه 212؛ احزاب، آیه 32؛ حجرات، آیه 13)، نصرت الهی و معیت خداوندی(بقره، آیه 194؛ توبه، آیه 36؛ نحل، آیه 128)، بصیرت و رهایی از دام شیطان(اعراف، آیه 201)، توانایی شناخت حق و باطل و جداسازی آن(انفال، آیه 29)، بهره‌مندی از تعالیم خاص الهی(بقره، آیه 282)، بهره‌مندی از نور الهی(انبیاء، آیه 48؛ حدید، آیه 28)، بهره مندی از ولایت الهی(جاثیه، آیه 19)، دستیابی به پیروزی و نصرت خدا(آل عمران، آیات 123 تا 126؛ اعراف، آیه 128؛ هود، آیه 49)، تاخیر اجل انسان(نوح، آیات 3 و 4)، تقرب به خدا(آل عمران، آیه 15؛ قمر، آیات 54 و 55)، محو زشتی‌ها و بدی‌های اعمال(مائده، آیه 65؛ انفال، آیه 29؛ طلاق، آیه 5)، جلب محبت خدا(آل عمران، آیه 76؛ توبه، آیه 4)، برخورداری از حکمت(میرم، آیات 12 و 13)، دستیابی به حکم و حکومت(اعراف، آیه 128)، دستیابی به خیر(عنکبوت، آیه 16؛ تغابن، آیه 16)، برخورداری از رحمت الهی(حدید، آیه 28)، رشد و کمال‌یابی(مریم، آیات 12 و 13)، روزی پیش‌بینی نشده(طلاق، آیات 2 و 3)، ایجاد روحیه برادری در افراد متقی(حجر، آیات 45 و 47)، مصونیت از فراموشی(حشر، آیات 18 و 19)، برخورداری از هدایت خاص و رستگاری در دنیا و آخرت(بقره، آیات 1 تا 5)، نجات از عذاب دنیوی(اعراف، آیات 96 تا 98) و مانند آنها می‌شود.
البته از نظر قرآن، آثاری اخروی آن نیز بهره‌مندی از مقام قرب الهی، رضایت الهی، رستگاری ابدی، رهایی از عذاب‌های دوزخی اخروی و برخورداری از بهشت‌های هشتگانه اخروی پس از قبولی اعمال متقین است.(آل عمران، آیات 15 و 133 و 136 و اعراف، آیات 35 و 156؛ بقره، آیات 1 تا 5؛ مائده، آیه 27؛ حج، آیه 37؛ ص، آیات 49 تا 52، دخان، آیات 51 تا 54)
نشانه‌های تقوا و بی‌تقوایی 
کسانی که اهل تقوا باشند، این را در رفتارهای خویش به نمایش می‌گذارند؛ زیرا تقوا از امور باطنی و نفسانی است که در عمل و رفتار انسانی نمود می‌یابد و قابل شناسایی است. بنابراین، کسی که مدعی تقوا است، باید به گونه‌ای عمل کند که بیانگر تقوای نفسانی او باشد. 
به سخن دیگر، نشانه‌های متقی بودن به این است که انسان آن را در سبک زندگی خویش به نمایش گذارد و دیگران از راه این نشانه‌ها دریابند که شخص اهل تقوا و از متقین است. از جمله نشانه‌های اهل تقوا و متقین می‌توان به امور زیر اشاره کرد: اجتناب از هتک حرمت و خواری و ذلت دیگران (هود، آیه 78؛ حجر، آیات 67 تا 69)، اجتناب از آبروریزی(همان)، اجتناب از عیبجویی(همان)، اجتناب از اذیت و آزار دیگران(احزاب، آیات 69 و 70)، اجتناب از استهزای دیگران(حجرات، آیات 11 و 12)، اجتناب از القاب زشت دادن به دیگران(همان)، اجتناب از تجسس(همان)، اجتناب از سوء ظن(همان)، اجتناب از اطاعت کافران و منافقان(احزاب، آیه 1)، اجتناب از اسراف و پیروی مسرفان(شعراء، آیات 150 تا 152)، اجتناب از افساد(بقره، آیات 205 و 206؛ شعراء، آیات 179 و 183)، اجتناب از بخل(حشر، آیات 7 و 9)، اجتناب از بدعت(آل عمران، آیات 75 و 76)، اجتناب از گناه و تجاوز به دیگران(مائده، آیه 2)، اجتناب از ترک جهاد(توبه، آیه 44)، اجتناب از علو و تکبر(قصص، آیه 83؛ نحل، آیات 29 و 30)، اجتناب از دنیاطلبی(لقمان، آیه 33)، اجتناب از دین فروشی(بقره، آیه 41)، اجتناب از رباخواری(بقره، آیه 278)، اجتناب از سنت‌های جاهلی(بقره، آیه 189)، اجتناب از ظلم(جاثیه، آیه 19)، اجتناب از طاغوت(زمر، آیات 16 و 17)، اجتناب از عجب و خودپسندی(بقره، آیه 206)، اجتناب از فحشاء(هود، آیه 78)، اجتناب از فساد(قصص، آیه 83)، اجتناب از قتل ناحق(مائده، آیات 27 و 28)، اجتناب از کم فروشی(شعراء، آیات 179 تا 183)، اجتناب از گناه(بقره، آیه 206)، اجتناب از لجاجت(همان)، اجتناب از نجوای حرام(مجادله، آیه 9)، اجتناب از ولایت اهل کتاب(مائده، آیه 57)، اجتناب از ولایت کافران(مائده، آیه 57)، احترام نسبت به پیامبر(حجرات، آیه 3)، احترام ماه‌های حرام(بقره، آیه 194)، نیکی و احسان به دیگران(بقره، آیات 177 و 189؛ مائده، آیه 2)، ادب حضور(حشر، آیه 3)، استوارگویی(احزاب، آیه 70)، اصلاح عمل(اعراف، آیه 35)، اطاعت از خدا و پیامبر(انفال، آیه 1؛ حجرات، آیه 1)، امانتداری(بقره، آیه 283)، وفاداری(آل عمران، آیات 75 و 76)، امر به معروف و نهی از منکر(آل عمران، آیات 102 تا 104)، انفاق مالی در راه خدا(بقره، آیات 194 و 195)، برخورداری ازبرکات خدا و نزول انواع نعمت‌ها(اعراف، آیه 96)، پذیرش احکام الهی و اطاعت از آن(آل عمران، آیه 50؛ طلاق، آیات 1 و 2)، تسلیم کامل در برابر خدا(آل عمران، آیه 102)، تعظیم شعائر الهی(مائده، آیه 2؛ حج، آیه 32)، خوف از خدا(مائده، آیات 27 و 28؛ ق، آیات 31 تا 33)، مراعات حقوق الهی(نساء، آیه 1)، مراعات حلال و حرام و احکام خدا(مائده، آیات 4 و 5 و 88 و 93 و 100)، مراعات حقوق دایه(بقره، آیه 233)، مراعات حقوق فرزندان(همان)، مراعات حقوق مادر(همان)، مراعات حقوق مردم(مائده، آیه 108)، مراعات حقوق همسران(بقره، آیه 231؛ طلاق، آیات 1 و 4)، مراعات حقوق یتیم(نساء،آیات 1 و 2)، شکرگزاری(آل عمران، آیه 123)، عزم استوار در کارها(آل عمران، آیه 186)، عفت و پاکدامنی(مریم، آیه 18)، حیا در قول و فعل(احزاب، آیه 32)، گواهی به حق و درستی و راستی(مائده، آیه 108)، موعظه پذیری(نور، آیه 33)، وفای به عهد(مائده، آیه 7)، اجتناب از نقض عهد و پیمان شکنی(انفال، آیه 56) و مانند آنها.
از نظر قرآن انسان‌های بی‌تقوا ممکن است گرفتار انواع منکرات و فحشاء بوده و به همجنس‌بازی و انحراف جنسی و اسراف در امور گرایش داشته باشند.(هود، آیه 78؛ شعراء، آیات 161 تا 165) آنان اهل فسق و فجور بوده و به حق و حقیقت گرایشی ندارند و از معروف ‌گریزان و گرفتار دام شیطان هستند.(مائده، آیه 108؛ اعراف، آیات 201 و 202) بنابراین اهل عهدشکنی(انفال، آیه 56) هستند و هیچ ارزشی را پاس نمی‌دارند.
عوامل و بسترهای تقواساز
انسان‌هایی گرایش به تقوا دارند که اهل تعقل(اعراف، آیه 169؛ یوسف، آیه 109)، ژرف اندیشی همچون اولوالالباب در امور هستی(بقره، آیه 197)، و زندگی بر محور الهامات الهی باطنی(شمس، آیه 8) باشند و بر اساس همین تعقل و تفکر، متذکر بسیاری از اموری شوند که هستی بر مدار و محور آن است؛ زیرا اصولا انسان‌هایی که نفس متعادل(انفطار، آیه 7؛ شمس، آیه 7) و نور هدایت فطری (طه، آیه 50) خویش را حفظ کرده باشند توانایی شناخت حق و باطل و تقوا و فجور را دارند و بر اساس گرایش‌ها و‌گریزش‌های فطری عمل می‌کنند. این‌گونه است که ایشان راه رستگاری را با تقوا و تزکیه نفس بر اساس دین و سنت‌ها می‌پیمایند و از فجور و بی‌تقوایی اجتناب می‌کنند.(شمس، آیات 7 تا 9) اما کسانی که نور فطرت خویش را دفن و غبار آلود کرده باشند، گرفتار فجور می‌شوند.(شمس، آیات 7 تا 10)
بنابراین، از نظر قرآن، نور هدایت فطری عقلانی که توانایی شناخت حق و باطل و نیز گرایش‌ها و‌گریزش‌های صحیح را برای انسان فراهم می‌کند به او این امکان را می‌دهد تا تقوا را پیشه کند. چنین اشخاصی با تعقل و تفکر و نیز تذکر نسبت به حقایق هستی که در نهاد انسان به عنوان فطرت سرشته شده است، می‌توانند بر اساس دین الهی زندگی خویش را سامان دهند.این‌گونه است که با چنین تقوایی ظرفیت آن را می‌یابند تا از هدایت پاداشی الهی در قالب وحی نیز برخوردار شوند و جمع میان الهام فطری و وحی نقلی داشته باشند که همان جمع میان عقل و نقل است.(روم، آیه 30؛ بقره، آیات 1 تا 5)
انسانی که زندگی خویش را بر اساس عقلانیت و نور هدایت باطنی تنظیم می‌کند، به تقوای نخستین دست می‌یابد و از مصادیق متقین می‌شود. چنین شخصی از این فضل الهی برخوردار می‌شود تا در مسیر رشد عقلانی به جایی برسد که از هدایت وحیانی و نور آن بهره‌مند شود و به رشد کامل برسد.(همان؛ حجرات، آیه 7) همچنین بر اساس معیارهای تقوای الهی به کرامتی خاص دست می‌یابد و انسانی ارزشمند می‌شود.(حجرات، آیه 13)
افرادی که از نور فطرت عقلی خویش بهره می‌برند و به ژرف اندیشی اولوالالباب و راشدون دست می‌یابند، همواره به اموری در هستی توجه می‌کنند که عامل اساسی تقوا در انسان می‌باشد. این افراد متوجه اموری چون یگانگی خدا(بقره، آیه 21)، حیات بخشی خدا(یونس، آیه 31)، خالقیت خدا(بقره، آیه 21)، رزاقیت خدا(یونس، آیه 31)، ربوبیت خدا(بقره، آیه 283)، علم الهی به هستی(نجم، آیه 32)، حشر در قیامت(بقره، آیه 203)، حسابرسی اعمال در آخرت و قیامت(بقره، آیات 48 و 123 و 223 و 281)، مراقبت دائمی الهی نسبت به همگان(نساء، آیه 1) و پاداش‌ها و کیفرهای الهی(بقره، آیه 196) و مانند آنها می‌شوند که خود عامل تقوا در انسان است.
از نظر آموزه‌های قرآنی، همه انسان‌ها بر اساس فطرت الهی که از آن به نور عقلانی نیز یاد می‌شود، نه تنها توانایی شناخت حق از باطل را دارند، بلکه همین نور فطرت آنان را به سوی حق و‌گریزش از باطل هدایت می‌کند. از همین رو همه انسان‌ها با نور فطرت و هدایت باطنی و حجت الهی نفسانی نه تنها مصادیق کلی و جزئی تقوا را می‌شناسند بلکه به مصادیق آن گرایش و از اضداد آن‌گریزش دارند. بنابراین، گرایش به ایمان، عدالت، صداقت، شکر، امانت، وفا و مانند آنها و‌گریزش از کفر، ظلم، کذب، کفران، خیانت و مانند آنها جزو فطرت الهی هر انسانی است. همین ظرفیت باطنی در انسان اگر به درستی مورد استفاده قرار گیرد، چراغی می‌شود تا انسان به تقوای ابتدائی دست یابد که بستری برای هدایت و نور هدایت وحیانی نقلی می‌شود. بنابراین، همه انسان‌ها با نور هدایت فطری به سوی کمال خویش حرکت می‌کنند مگر آنکه آن نور ربانی را دفن و خاموش کنند و بستر پذیرش نقل سماعی وحیانی را از بین ببرند.(شمس، آیات 7 تا 10؛ بقره، آیات 1 تا 12؛ طه، آیه 50)
هر انسانی به طور فطری می‌تواند راه رستگاری را بر اساس دین الهی و سنت‌ها و قوانین حاکم بر هستی بشناسد و به طور فطری بدان گرایش یابد مگر آنکه خود آن را دفن کرده باشد و گرایش به تقوا را تبدیل به گرایش به فجور کند.(همان) بر این اساس کسی نمی‌تواند مدعی آن شود که حق و باطل را نمی‌شناسد یا گرایش‌ها و‌گریزش‌هایش به جبر الهی به سوی گناه و بی‌تقوایی و فجور بوده است؛ زیرا خدا همه را بر اساس مشیت حکیمانه خویش به سوی حق و حقیقت و کمال رهنمون ساخته است و ربوبیت الهی مقتضی این معنا است، اما چون انسان و جن دارای حق انتخاب در محدوده کفر و ایمان و شکر و کفران هستند، می‌توانند ایمان و شکر را کنار گذارند و بی‌تقوایی پیشه کنند و به فجور و گناه ورزی در ساحت کفر و کفران گرایش یابند.(انسان، آیه 3؛ شمس، آیات 7 تا 10) بنابراین کسی نمی‌تواند بگوید اگر خدا می‌خواست من متقی بودم؛ زیرا خدا جز تقوا برای کسی چیزی نخواسته است و این شخص است که خود‌، فجور و گناه را بر تقوا برگزیده است.(زمر، آیه 57)