تطبیق نظریههای شناختی با جنگ 12 روزه
عزیزالله محمدی (امتدادجو)
جنگ ۱۲ روزه بین ایران و اسرائیل (۲۳ خرداد تا ۳ تیر ۱۴۰۴) نمونهای بارز از چگونگی تعامل نظریههای اجتماعی با واقعیتهای میدانی درگیریهای مدرن است. این رویداد نه تنها یک رویارویی نظامی، بلکه صحنهای برای آزمایش نظریههای جامعهشناختی، روانشناسی اجتماعی و جنگ شناختی بود؛ که اشکال مختلفی از چندوجهی بودن، نامتقارن و نامتوازن بودن را بر همه کارشناسان و نظریهپردازان حوزههای مختلف نمایش داد تحلیل و بررسیهای تطبیقی مبتنی بر مهمترین نظریههای اجتماعی با واقعیتهای این درگیری موضوع اصلی برنامههای گفتوگومحور تمام رسانههای جهان در این مدت بود که از زوایای مختلف به آن پرداخته شد و در مسیر سناریوهای القائی رسانهها به مخاطبین قرار گرفت.
گرچه همه رسانهها به صورت واگرایانه در دو جهت جانبداری از یکی از طرفین و یا برای مطامع خویش- مبتنی بر نیاز داخلی هر جغرافیا- این تحلیل و بررسیها را انجام دادند؛ اما وابستگی به نظریهها و بیان مصادیق در جهت بازگویی سمت پیروز و یا شکست خورده این جنگ، نقطه اشتراکی بود که میتوان حتی بدون دیدن و شنیدن این برنامهها و تنها با بررسی نظریههای مطرح شده، حقیقت و واقعیت به وقوع پیوسته در میدان را درک کرد.
نظریه سرمایه اجتماعی و همبستگی جمعی نظریه سرمایه اجتماعی (پاتنام و فوکویاما)
این نظریه بر شبکههای اجتماعی، اعتماد و هنجارهای جمعی که امکان همکاری برای دستیابی به اهداف مشترک را فراهم میکنند، تأکید دارد؛ تطبیق این نظریه با جنگ ۱۲ روزه و دادههای میدانی نشان میدهد این جنگ منجر به تشکیل سرمایه اجتماعی بیسابقه ۸۲ درصدی در شاخص همبستگی ملی ایران شد.
مکانیسم شکلگیری وحدت در ایران به این شکل شد که تهدید وجودی ناشی از حمله اسرائیلی، با فعالسازی «حافظه تاریخی مقاومت» شکاف و گسلهای اجتماعی را مسدود و لااقل میتوان گفت که تا حدود زیادی محدود و متوقف کرد.
بر اساس نظرسنجیهای صورت گرفته، بیش از ۷۸ درصد شهروندان تهرانی «حفظ تمامیت ارضی» را فراتر از اختلافات سیاسی اولویت خود اعلام کردند و «حول نمادهای وحدت» قرار گرفتند.
کاربران شبکههای اجتماعی با هشتگ #من_هم_ایرانی_ام، عکسهای خود را در کنار پرچم ایران منتشر کردند که نشاندهنده عبور از اختلاف سلیقهها بود.
نظریه تهدید خارجی و انسجام گروهی
این نظریهها تأکید میکنند که تعارض با گروههای خارجی میتواند منجر به افزایش همکاری و وحدت درونگروهی شود که درتطبیق آن با جنگ ۱۲ روزه: دیده شد که اتحاد گروههای متعارض کاملا به صورت آشکار به وجود آمد؛ زندانیان سیاسی، اقلیتهای دینی و جریانهای فکری متعارض (اصلاحطلب و اصولگرا) با ایجاد گفتمان واحدی حول محور «دشمن مشترک، وطن مشترک» متحد شدند و تاکید بر«شکست استراتژی تفرقهافکنی» دشمن داشتند.
اسناد بهدستآمده از عوامل موساد نشان میدهد برنامهریزی برای تحریک اعتراضات ضد حکومتی با مقاومت شهروندان مواجه شد. نمونه بارز آن دستگیری عوامل نفوذی با هشدار مغازهداران بود.
نظریه زبانشناسی اجتماعی و جنگ شناختی
تطبیق این نظریه با موضوعات رسانهای نزدیکترین تطبیق با مصادیق روایی هست که سوگیریهای رسانهای و سناریوهای روایی را میتوانیم با آن بهتر بازخوانی کنیم.
این نظریه جنگ شناختی را نبرد بر سر «معنا» و از طریق «زبان» تعریف میکند که چگونه زبان در شکلدهی به واقعیتهای اجتماعی نقش دارد؛ تطبیق نظریه زبان شناسی اجتماعی و جنگ شناختی با جنگ ۱۲ روزه بازگوکننده چند مورد است که ابتدا «جدال روایتها» را میتوان از نظر گذراند که هر دو طرف درگیر به شکل هدفمندی در پی تثبیت روایتها و معانی کلیدی بودند و در مرحله دوم میتوانیم به «دستاوردهای شناختی ایران» که (تقویت روایت مقاومت و بازدارندگی)، (نمایش وحدت و انسجام داخلی) و نیز (مشروعیتبخشی به دفاع مشروع) را به منصه ظهور رساند بیان کنیم و در نهایت به «دستاوردهای شناختی اسرائیل» که در بر دارنده (ثبت روایت توانایی دفاعی)، (مشروعیتبخشی به عملیات پیشگیرانه)، (برجستهسازی آسیبپذیری ایران) بود اشاره کنیم.
نظریه هویت اجتماعی و هویت ملی
این نظریه بیان میکند که افراد تمایل دارند هویت مثبتی از گروه خود داشته باشند و در مواجهه با تهدیدات خارجی، هویت گروهی تقویت میشود و تطبیق آن با جنگ ۱۲روزه علاوه بر آنکه بازگوکننده «تقویت هویت ملی» (مواجهه با تهدید خارجی باعث تقویت هویت ملی و احساس تعلق به میهن شد. نظرسنجیها نشان میدهد ۸۲ درصد مردم احساس همبستگی ملی قویتری پس از جنگ تجربه کردند) شد؛ بلکه «بازتعریف نمادهای ملی» را نیز در بر میگیرد. تصاویر تلفیقی از چهره رهبر انقلاب و فرماندهان شهید و نمادهای تاریخی ایران باستان (مانند داریوش) و سرودهای مذهبی- ملی، به تقویت غرور ملی کمک کرد.
نظریه اقتصاد مقاومتی و مشارکت
این نظریه همانطور که در رسانهها به انحاء مختلف بارها تلاش صورت گرفته است که تبیین شود؛ بر مشارکت فعال مردم در عرصههای تولید، توزیع و مصرف برای مقابله با تحریمها و تقویت اقتصاد درونزا تأکید دارد. تطبیق این نظریه با جنگ ۱۲ روزه در تامین نیازهای اولیه و روزمره مردم شکل جدیتری را نشان داد که مشارکت مردمی در اقتصاد به تشکیل ۵۶۰۰ نانوایی تحت «اتحادیه نان رایگان» منجر شد و روزانه ۱۲میلیون نان در مناطق بحرانی توزیع کردند.
«صنعتگران داوطلب» و تعمیرگاههای خودرو با اولویتدهی رایگان به آمبولانسها و خودروهای نظامی، زنجیره لجستیک را حفظ کردند.
«کشاورزان خردهپا» با افزایش ۴۰ درصد تولید گندم در استانهای مرزی طی جنگ، با وجود قطع واردات نهادهها. گام مؤثری برای رفع مایحتاج مردم برداشتند.
نظریه روانشناسی اجتماعی و رفتار جمعی
این نظریهها به بررسی مکانیسمهای روانی شکلدهنده رفتار جمعی در شرایط بحران میپردازند. تطبیق آنها با جنگ ۱۲ روزه در برگیرنده چند مورد است.
فشار هنجاری: ترس از طرد اجتماعی در صورت عدم پیوستن به جبهه وحدت.
همانندسازی فرافکنی: تجربه جمعی رنج غیرنظامیان (به ویژه شهادت کودکان)، حس «سرنوشت مشترک» را تقویت کرد.
واکسن روانی در برابر رسانههای خارجی: کاهش محبوبیت رسانههای فارسیزبان خارجی به دلیل عدم انطباق اخبار آنها با واقعیتهای میدانی.
نظریه چرخه وحدت در جوامع چندپاره
نظریه «وحدت چرخهای» بیان میکند که ملتهای با پیشینه تمدنی عمیق، در مواجهه با تهاجم خارجی، گسلهای داخلی را در چرخههای موقت وحدتآفرین مهار میکنند و درتطبیق با جنگ ۱۲روزه تابع یک الگو و یک چالش بود.
الگوی تاریخی وحدت: این وحدت، بازتولید سه الگوی تاریخی است. (1) جنبش مشروطه (۱۲۸۵): اتحاد علما و روشنفکران علیه استبداد (2) شکست کودتای ۲۸ مرداد (۱۳۳۲): همکاری چپها و ملیها (3) تاریخ هشت سال دفاع مقدس به ویژه سال (۱۳۶۵): پشتیبانی همه گروهها از عملیات والفجر ۸
چالشهای آینده: این وحدت با دو تهدید روبهروست: (1) بحران معیشت (۶۸ درصد مردم «تورم» را مانع تداوم همبستگی میدانند. (2)سیاستزدگی (بازگشت گفتمانهای قطبی در فضای مجازی) که به این دو میتوان پدیدههای تحریکپذیر اجتماعی را نیز افزود.
با این توصیف، جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل زمینهای بینظیر برای آزمون نظریههای اجتماعی در شرایط واقعی فراهم کرد. این درگیری نشان داد که چگونه تهدید خارجی میتواند به صورت موقت گسلهای داخلی را پنهان کند و سرمایه اجتماعی را فعال سازد. همچنین مشخص شد که جنگ شناختی و نبرد روایتها، بخش جداییناپذیر درگیریهای مدرن است و زبان به عنوان ابزار شکلدهی به واقعیتهای اجتماعی نقش تعیینکنندهای ایفا میکند. چالش پیشروی ایران، حفظ این سرمایه اجتماعی و تبدیل آن به سرمایه پایدار است تا بتواند نه تنها در برابر تهدیدات خارجی، بلکه در مواجهه با مشکلات داخلی مانند معیشت و تورم نیز مقاوم باشد. این موضوع نیازمند عقلانیت جمعی و مدیریت هوشمندانه نخبگان حاکم است تا وحدت موقت ناشی از تهدید خارجی را به همبستگی پایدار برای توسعه ملی تبدیل کند.
تحلیلهای تطبیقی نشان میدهند که چگونه نظریههای اجتماعی میتوانند چارچوبی مشخص و واضح برای درک پیچیدگیهای درگیریهای مدرن فراهم آورند و به درک بهتر واکنشهای جامعه در شرایط بحرانی کمک کنند.