جنگ بیمعنا و جایزهای معنادار!
پژمان کریمی
سی و یکم شهریور سال ۱۳۵۹ شمسی برابر با بیست و دوم سپتامبر ۱۹۸۰ میلادی ارتش رژیم بعث عراق به خاک ایران تجاوز کرد.
تجاوز و اشغال بخشهايی از غرب و جنوب غربی ایران به دنبال پاره کردن قرارداد ۱۹۷۵ ایران و عراق به دست صدام حسین التکریتی رئیسجمهور و رهبر وقت حزب بعث عراق رخ داد.
او با ادعای عمل نکردن ایران به تعهدات ارضی و مرزی، قراردادی را زیرپا گذاشت که از حیث حقوق بینالملل غیرقابل فسخ شناخته میشد.
ارتش متجاوز بعث که از حمایت آشکار آمریکا و همپیمانان و مرتجعین عرب برخوردار بود، در اطراف یک ماه، ۱۰ شهر مانند خرمشهر، مهران، موسیان و...سه هزار روستا و در مجموع ۱۳ هزار و ۶۰۰ کیلومتر مربع از خاک کشورمان را به اشغال خود در آورد.
تجزیه ایران در کنار جلوگیری از نفوذ اندیشه اسلام اهل بیت و مکتب انقلاب اسلامی به عراق به شکل روشن از اهداف اصلی تجاوز به ایران به شمار میآمد.
موضوع تجزیه، در کلام صدام التکریتی که پیش از تهاجم، خبر از فتح سه روزه ایران داده بود، بارها تکرار شد و نقطه تاکید قرار گرفت. نکته مهم نیز این بود که حدود تجزیه منحصر به خوزستان نبود؛ خوزستانی که از سوی رسانههای بعثی «عربستان» نامیده
میشد.
به نوشته وبگاه «تاریخ شفاهی ایران» و به نقل از روزنامه فرانسوی لوموند؛ دیکتاتور بغداد، در ۱۲ نوامبر ۱۹۸۱ تصریح کرد:
«اگر مردم عربستان (یعنی خوزستان ایران) از ما بخواهند آنجا مستقر میشويم، همچنان که مردم بلوچ، کردها و یا آذریها میخواهند، میتوانند مستقیما تصمیماتی که به آنها مربوط میشوند، بگيرند!»
رئیسجمهور اسبق عراق در واقع بر این نکته مهم اشاره دارد که با اشغال ایران و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، علاوهبر خوزستان، آذربایجان، سیستان و بلوچستان و نیز کردستان از پیکره سرزمین ایران جدا خواهند شد. بدانیم که؛ جنگ تجزیهطلبانه در همان ماههای نخست پیروزی انقلاب اسلامی در پنج نقطه ایران شکل گرفت و با وقوع جنگ تحمیلی نیز همه فرقهها و گروهکهای تجزیهطلب مانند کومله، در کنار رژیم بعث قرار گرفتند و از حمایت تسلیحاتی، اطلاعاتی، رسانهای و مالی بهرهمند شدند.
اما با نظر به منبع تاریخ شفاهی ایران درمییابیم که صدام در ۱۷ دسامبر ۱۹۸۰ در دیدار و گفتوگو با سردبیران مطبوعات کویت ضمن طرح ادعای دفاع از حقوق اعراب، به صراحت ضمیمه کردن سه جزیره ایرانی «بوموسی و تنبهای بزرگ و کوچک» را بخشی از نقشه تجاوز خود به ایران توصیف کرد و هیجانزده بعدی از طرف تجزیه را افشا نمود. مضحک اینکه تجاوز و اشغال ایران نه تنها با محکومیت عملی رژیم بعث از سوی جهانیان واقع نشد، بلکه آمریکا و ۵۶ کشور جهان پشت سر دیکتاتور بغداد ايستادند و اینگونه وارد جنگی غیرمستقیم با «ایران»ی شدند که تنها و با دست خالی در دو جبهه خارجی و داخلی(با گروهکهایی چون منافقین و اشرار) میجنگید و مقاومت میکرد.
گفتیم که یکی از دو ابرقدرت شیطانی دهه ۵۰ و ۶۰ -آمریکا- مدافع بغداد بعثی بود.
از جمله اسناد موضوع حمایت واشنگتن از متجاوز و اشغالگر بعثی، بیانیه نوامبر۱۹۸۳ دولت آمریکا است. در این بیانیه آمده است که «دولت آمریکا هر آنچه لازم و از نظر قانون موجه است را انجام میدهد تا عراق در جنگ با ایران مغلوب نشود!»
دیدار رونالد ریگان رئیسجمهور آمریکا و طارق عزیز وزیر خارجه رژیم بعث، در سال ۱۹۸۴ نیز سندی دیگر از روابط نزدیک کاخ سفید و صدام حسین تلقی میشود.
گذشته از اين، وقتی بدانیم که در طول جنگ تحمیلی، ایران از ۱۸ کشور مانند سودان و مصر، اسیر گرفته بود، به خوبی میتوانیم وسعت و گستردگی جبهه مقابل ایران را درک سازیم! از این رو میتوانیم بگوییم؛ جنگ تحمیلی عراق بعثی و آمریکا و اذناب پیدا و پنهانش علیه ایران، نه تنها برای سرنگون ساختن نظام جمهوری اسلامی و بازداشتن نهضت و تپندگی انقلاب اسلامی طراحی و اجرا شد، که گامی بلند در راستای تجزیه بزرگ ایران و نابودی هویت ملی ایرانیان ارزیابی میشود.
اگرچه تجاوز به کشورمان در شرایط ابتدای انقلاب، بههم ریختگی ساختار ارتش، نبود دستگاه اطلاعاتی، نوپایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و... صورت گرفت و با صفآرایی فشرده دشمنان داخلی و خارجی متعدد و واقع شدن در مدار تحریمهای اقتصادی و تسلیحاتی ادامه یافت، حکومت و مدافعان کشورمان دشمنان را شکست دادند و جهانی را شگفتزده کردند. بله!... شکست دادند چرا که اهداف کلان تجاوز به ایران هرگز محقق نشد و برعکس؛ نمایی از قدرت و اقتدار ایران و جمهوری اسلامی پدیدار گشت.
این سطور آمد تا گفته شود:
در بخش کلاسیک جشنواره فیلم ونیز جایزه بهترین فیلم مرمت شده، به فیلم «باشو غریبه کوچک» اعطا داده شد. این فیلم محصول سال ۱۳۶۴ است و کاری ضد جنگ یا به گفتهای رساتر و دقیقتر؛ فیلمی ضد دفاع به شمار میآید. به عبارتی «باشو...» فیلمی است که در آینه آن، نما و روایتی از فرهنگ مقاومت نمیبینیم. مضحک است که برخی منتقدان کمسواد و بیبصیرت فیلم یاد شده را که در اوج روزهای جنگ و دفاع ساخته شد، به دلیل عرضه تصویری ملموس و مؤثر از خشونت جنگ تحسین میکنند. بله!...قطعا جنگ با خشونت دارای پیوندی استوار است اما نمیتوان آشکار و پنهان، «جنگجویی و جنگ» را «لزوما» مترادف با «دفاع و مقاومت» جعل نمود و همراستای آن حکم داد که:
«چون بستر جنگ، خشونت است پس؛ انسانی و خردمندانه است؛ چه در مقام متجاوز و چه جایگاه مدافع، تسلیم بود و از رویارویی پرهیز کرد!»
حرف «باشو...» بنا به تاکید و اذعان مدافعان و شیفتگان فیلم همین است و بس! و به همین دلیل هم بود که فیلم حدود چهار سال مجوز و مجال نمایش پیدا نکرد!
و اما...
پس از دریافت جایزه جشنواره ونیز، سازنده فیلم، در فضای مجازی دیدگاهی منتشر کرد که روشنتر از پیش، بخشی از باور و ذهنیت وی را عریان پیش روی مخاطب قرار داد.
این کارگردان آورده است: «با کمال فروتنی به همه قربانیان بیگناه آن جنگ هشت ساله بیمعنا، درود میفرستم و...»
از دیدگاه بسیار کوتاه آقای کارگردان میتوان نتیجه گرفت:
یک- وی کاملا هشت سال دفاع مقدس را بیمعنا میدانسته و میداند. به عبارتی، او خود تایید و اعتراف میکند که «باشو...» ضد جنگ یا بهتر بگوییم؛ ضد دفاع مقدس است و دلیل توقیف آن درست بوده است!
دوم- فیلمساز یاد شده، اساسا قائل به موضوعی چون «تجاوز به میهن»، «محکومیت متجاوز و اشغالگر و اشغال»، «ضرورت مقاومت و دفاع» نبوده و نیست!
باید گفت؛ ماجرا ساده است:
یک کشور، هدف تجاوز دولتی دیکتاتور و نژادپرست و عمله استکبار قرار میگیرد، دهها کشور به اشغالگر کمک میکنند تا اشغال کامل و تجزیه ایران رخ دهد، انقلاب و نظام مردمی دینی ایران از میان برداشته شود، ايرانيان گرفتار تبعات تحریمهای گسترده و سنگین میشود، صدها هزار نفر از مردم غیرنظامی و نظامی در دفاع از کشور و هویت و باور خود به شهادت میرسند، اراضی اشغالی آزاد میشوند، دشمنان و بدخواهان در رسیدن به اهداف ضدایرانی و ضد دینی خود شکست میخورند، ایران سربلند از پیروزی و با بهره از تجربه دفاع مقدس هشت ساله، به پیشرفتهای بزرگ و غیرقابل انکار در حوزههای گوناگون میرسد، در سند امنیت ملی آمریکا از جمهوری اسلامی ایران به عنوان «قدرت نوظهور» یاد میشود... با این حال، آقای فیلمساز روشنفکر و اسطوره برخی قلمبهدستان و اهالی سینما، جنگ تحمیلی و دفاع مقدس را «بیمعنا» ارزیابی میکند!
سطح دانش و تحلیل و بصیرت و البته کینه نسبت به دین و استقلال کشور و هموطن، خیرهکننده است، نه؟!
از آقای فیلمساز باید پرسيد:
از نظر شما مردم ایران با تجاوز رژیم بعث چگونه باید برخورد میکردند؟ اگر هشت سال دفاع مقدس بیمعناست، چه جنگی از شما معنادار است؟!
آقای کارگردان! شما به قربانیان جنگ(دفاع مقدس) درود فرستادهای! منظور از قربانیان، دقیقا چه کسانی هستند؟ مردم بیدفاع ایران؟ مدافعان ایران؟....چه کسانی؟
چنان که در دیدگاه جناب فیلمساز خواندید، او حاضر نیست که نامی از ایران ببرد و به صلابت ایرانی اشارهای کند. او از تقبیح عمل و جنایات بانیان جنگ و متجاوزان و اشغالگران و حامیان آنان نیز پرهیز دارد.
و حال... یک نکته عرض میشود تا ماهیت آقای فیلمساز، دلیل ضدیت وی با دفاع و مقاومت و کینه او نسبت به دینداران و انقلاب و حاکمیت و حکومت دینی و پشت پرده جایزه جشنواره ونیز به «باشو...» روشنتر شود!
در اسناد ساواک با اشاره به نام آقای فیلمساز، محل ازدواج ایشان محفل بهائیان در تهران معرفی میگردد.
با در نظر آوردن نکته بالا، فرد و به ظاهر موفقیتهای فرد هدف عنایات و بورسیه فرح دیبا، بهخوبی قابل تحلیل است!...جز این است؟