نشانههای اسـلام وارونـه
یکی از مشکلات جهان اسلام، رفتارهای نادرست گروههای داخلی است که عامل تفرقه میان امت و تضعیف انسجام اسلامی و اتحاد و قدرت و اقتدار جامعه و نظام اسلامی است. مشکل در اینجاست که این گروهها نهتنها مشکلی از مشکلات امت اسلام و دولت حل نمیکنند، بلکه با بدرفتاریها و کجسلیقگیهای خود موجب میشوند که مسلمانان در تفرفه و مشکلات بیشتری غرق شده و هزینههای گزافی را متحمل شوند و فهمشان از اسلام، وارونه و جاهلانه باشد.
در مطلب حاضر به برخی شاخصههای اسلام وارونه اشاره شده است.
***
پوستین وارونه اسلام
اسلام مجموعهای از آموزههای معرفتی و رفتاری است که بینش و نگرش مسلمانان را میسازد. این مجموعه خود به دلیل تفاوت در تاثیر بر شخصیت انسان و جامعه دارای سطوح ارزشی متفاوتی است. به این معنا که همه این مجموعه در حوزه معرفتی و احکام عملی در یک دسته قرار نمیگیرند، بلکه به سبب همان تاثیراتی که برای هریک از آنها متصور و متوقع است، دارای ارزشهای متفاوت است و میتوان آنها را به دستههایی چون اهم، مهم و کماهمیت تقسیم کرد.
از اینرو در دستهبندیهایی که پیشوایان و عالمان اسلامی از مجموعههای معرفتی و احکام اسلامی ارائه دادهاند، برخی به عنوان اصول دین و فروع دین و بعضی به عنوان اصول حاکم و نهادهای اصلی و استوانه اساسی معرفی میشوند و برخی دیگر به عنوان نمادهای اسلامی در دسته پایینتر قرار میگیرند بهگونهای که میتوان حتی در بسیاری از موارد آنها را فدای اصول کرد. در میان احکام اسلامی که تکالیف روزانه مسلمانان را تعیین میکند دستهبندی پنجگانهای مطرح است. در این دستهبندی مصالح مهمتر و اساسیتر به عنوان واجب و کماهمیتتر به عنوان مستحب و کماهمیت یا بیاهمیت به عنوان مباح مطرح شده است. در مقابل، مواردی که در آنها مفسده، قویتر است به عنوان حرام دانسته و از آن نهی شده و آنچه دارای مفسدهای کمتر است به عنوان مکروه معرفی شده است.
درجه اهمیت و تاثیر هر حکمی در زندگی بشر تعیینکننده ارزش و اهمیت آن خواهد بود و اینگونه نیست که سطوح ارزشی هر معرفت و حکمی با دیگری برابر باشد. لذا مخالفت با برخی از معارف و اصول و احکام به معنای ارتداد و خروج از دین اسلام معرفی میشود که درباره اصول دین اینگونه است، در حالی که در مخالفت با معارف و اصول دیگر اینگونه نیست. برخی از گناهان یعنی مخالفتها با احکام اسلامی از جمله ارتکاب مثلاً قتل و زنا به عنوان گناه کبیره معرفی شده و به مرتکب آن وعده دوزخ و عذاب دردناک داده شده است، در حالی که برخی دیگر از گناهان به عنوان گناه صغیره معرفی میشود.
بنابراین، با توجه به میزان مصالح و مفسدهای که بر هر فکر و عملی مترتب میشود، اسلام به ارزشگذاری آنها پرداخته است. حال اگر بهگونهای رفتار شود که ارزشها جابهجا شود و اصول جای فروع بنشیند و یا گناه کبیره به جایگاه صغیره درآید و امور کماهمیت و نمادها اهمیت بیشتری یافته و امور با اهمیت و اصول بنیادین و استوانههای اصلی اسلام بیارزش یا کمارزش شوند، اینجاست که باید گفت که اسلام را همچون پوستین وارونه به تن مسلمانان پوشانیدهاند.
نتیجه چنین وارونگی آن است که اسلام نهتنها ناتوان از تحقق اهداف متعالی و کمالی خواهد شد بلکه به سبب همین ناتوانی، زشت و بیمصرف خواهد شد و نمیتوان امید داشت با چنین اسلامی سعادت اخروی تامین شود چه رسد که بتوان یک نظم و سعادت دنیوی ابتدائی مبتنی بر آن پدید آورد. از زمانی که در سقیفه بنیساعده پوستین اسلام وارونه شد و اینگونه بر تن مسلمانان پوشاندند، از همان زمان زاویه گرفتن از حق و حقیقت آغاز شد و در نهایت به جایی رسید که اسلام کارآمدی خود را از دست داد و به ضد خود تبدیل شد. از اینرو جهان اسلام نهتنها رنگ سعادت دنیوی را به خود ندیده بلکه هر روز آتش تفرقهای جان و مال و عرض مسلمانان را تهدید کرده و سوزانده است. امروز در جهان اسلام بیش از هر جامعه کافر دیگری بلایا و بدبختیها و کشتارها موج میزند، زیرا پوستین وارونه اسلام نهتنها جامعه را از بلایا و درگیریهای درونی دور نمیکند بلکه زشتیهای بیشتر و فزونتری را سبب میشود؛ چرا که پوشش وارونه باید نتیجهای عکس دهد که چنین نیز است.
اسلام تفرقهساز
اسلام وارونه به جای اینکه اطاعت از ولایت پیامبری را موجب شود، به مبارزه با او برمیخیزد و پیامبرکش میشود. خداوند گزارش میکند که گروهی از مدعیان دروغین حریم اسلام و ولایت نبوی، هنگامی که دریافتند که پیامبر(ص) برای پس از خویش وصی انتخاب میکند و میخواهد او را به عنوان جانشین معرفی کند، بر آن شدند تا پیامبر(ص) را ترور کنند. حلبى در كتاب سیره خود و واقدى در كتاب مغازى و دیگر از مورخین سنى و شیعه با مختصر اختلافى از حذیفة بن یمان و دیگران روایت كردهاند كه گروهى از منافقان توطئه كردند تا در مراجعت از تبوك پیغمبر اسلام را ترور كنند، به این ترتیب كه در یكى از گردنههایى كه سر راه است شتر آن حضرت را رم دهند تا رسول خدا(ص) را به دره افكند. در بسیارى از روایات است كه آنها دوازده نفر بودند، هشت تن از قریش و چهار تن از مردم مدینه ولی خداى تعالى به وسیله جبرئیل جریان توطئه آنها را به اطلاع رسول خدا(ص) رسانید و ایشان چون به گردنه نخست رسید به لشكرشان دستور داد هر كه مىخواهد از وسط بیابان عبور كند چون بیابان وسیع است، ولى خود آن حضرت مسیرش را از بالاى دره قرار داد و عمار بن یاسر را مأمور كرد تا مهار شتر را از جلو بكشد و به حذیفه نیز دستور داد از پشت سر شتر بیاید.
شب هنگام بود و رسول خدا(ص) تا بالاى دره آمده بود، منافقانى كه قبلاً خود را آماده كرده بودند تا نقشه خود را عملى سازند جلوتر خود را به اطراف آن گردنه رسانده و براى آنكه شناخته نشوند سر و صورت خود را با پارچهاى بسته بودند، همین كه شتر به بالاى گردنه رسید چند تن از آنها از عقب، خود را به شتر پیغمبر رساندند، رسول خدا(ص) به آنها نهیبى زد و به حذیفه فرمود: با عصایى كه در دست دارى به روى شتران ایشان بزن.
حذیفه پیش رفت و عصاى خود را به روى شتران آنها زد و آنان كه پیش خود حدس زدند پیغمبر خدا از طریق وحى از توطئه آنها با خبر شده دچار وحشت و رعب شدند و درنگ را جایز ندانسته، گریختند و در نقلى است كه رسول خدا(ص) بر آنها نهیب زد و آنها گریختند. این واقعه را در متون روایی و تاریخی میتوان به تفصیل یافت.(الجرح و التعدیل، ج۹، ص۸؛ تاریخ اسماء الثقات، ج۱، ص۲۴۵؛ میزان الاعتدال، الذهبی، ج ۴، ص ۳۳۷- دارالمعرفة؛ عون المعبود- العظیم آبادی- ج ۱۱- ص ۳۲۱- دارالکتب العلمیة؛ الشرح الکبیر- عبد الرحمن بن قدامه- ج ۱- ص ۳۹۰- دار الکتاب العربی) حتی مسلم در صحیح خود نیز از او حدیث نقل میکند که بیانگر پذیرش وثاقت اوست.(صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۱۴، باب الوفاء بالعهد)
خداوند در آیه 67 سوره مائده از این توطئه خبر میدهد و از پیامبر(ص) میخواهد با اینکه احتمال ترور میرود باید اقدام به معرفی امیرمؤمنان علی(ع) به عنوان جانشین و وصی خود بکند و از کسی نهراسد: اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرساندهاى و خدا تو را از گزندِ مردم نگاه مىدارد. آرى، خدا گروه كافران را هدايت نمىكند.(مراجعه شود به تفاسیر و شأن نزول آیه)
بنابراین، اسلام وارونهای که برخی انتخاب میکنند، تامینکننده سعادت دنیا و آخرت مردمان نیست، ولی وسوسههای شیطانی و هواهای نفسانی موجب میشود تا آن را برگزیند و حتی به قتل پیامبران اقدام کنند که توطئه ترور پیامبر(ص) یکی از این اقدامات است.
مهمترین ویژگیها و نشانههای اسلام وارونه
در آیات قرآن و روایات اسلامی ویژگیها و نشانههایی برای کسانی که اسلام وارونه را انتخاب و تبلیغ میکنند، بیان شده است. اینان که در شمار منافقان و کافران واقعی هستند با پذیرش ظاهری اسلام میکوشند تا اسلام را از کارآمدی ساقط کنند و مقاصد زشت و پست دنیوی خود را از طریق دین دروغین به دست آورند. البته در این میان گروهی از مردم به سبب جهالت و پیروی کورکورانه در همان مسیری گام برمیدارند که شیاطین و اولیای آنان ترسیم کردهاند. در اینجا به برخی از مهمترین نشانهها و صفات مدعیان دروغین اسلام اشاره میشود.
1. نمادگرایی به جای توجه به اصول: یکی از مهمترین ویژگیها و صفات مدعیان دروغین آن است که به نمادها و ظواهر دین بیش از اصول و پایههای آن توجه دارند و برای آنان ظواهر و نمادها از چنان اهمیتی برخوردار است که حتی به جنگ رهبران و پیشوایان مصلح اسلامی میروند. اینان حتی گاه به پیامبر(ص) اعتراض میکنند که چرا چنین و چنان میکند؟ (صحيح البخاري، ج4، ص61 ـ صحيح مسلم، ج3، ص109) یا در برابر نص پیامبر(ص) اجتهاد میکنند و اجتهاد خود را بر نصوص و تصریحات پیامبر(ص) مقدم میدارند.(صحيح بخاري، ج 2، ص 251- كاملابن اثير، ج 2، ص 31؛ شرخ زرقاني بر موطأ مالك، ج 1، ص 25؛ تفسير فخر رازي، ذيل آيه 24، سوره نساء؛ و نیز النص و الإجتهاد، تالیف عبدالحسين شرف الدين)
اسلام وارونهای که اینان معرفی و در جامعه اسلامی نهادینه کردند، اسلامی است که برخلاف اصل اولی که باید مدافع عدالت و مظلوم باشد در کنار ظالم و مستکبران علیه مستضعفان است. با اینکه خداوند فلسفه بعثت پیامبران و ارسال کتب آسمانی را عدالت معرفی میکند،(حدید، آیه 25) اسلام دروغین اینان مدافع ظالم است. چنین اسلامی است که امام حسین(ع) را در قیام علیه ظلم و ظالم همراهی نمیکند، بلکه همچنان به انجام اعمال بیمحتوای نماز و حج و روزه میپردازد.
این در حالی است که مقبولیت و تمامیت نماز به پذیرش ولایت و امامت است؛ چرا که بارها روایت شده که: من تمام الحج لقاء الامام، و من تمام الصلاهًْ لقاء الامام؛ تماميت حجّ و تمامیت نماز به ملاقات كردن با امام است. (عيون أخبار الرِّضا، ج 2، ص 29) اما اسلام وارونه، نماز را بیولایت تجویز کرده است و از هر گونه حرکت سیاسی و همراهی با ولایت و امامت بازمیدارد. از اینرو شکستن چنین دیواری دروغین از اسلام از وظایف امام حسین(ع) میشود و ایشان حج خویش را ناتمام میگذارد و در حالی که همه به ظاهر در طواف خانه خدا هستند، آن حضرت به طواف خدا میرود و برعکس حرکت جامعه، تغییر جهت میدهد و حج مسلمانان ظاهربین را به سخریه میگیرد و آن را ناتمام میشمارد.
2. توجه به امام مرده و گرایش به واقفیت: در اسلام وارونه و دروغین، امام زنده خوب نیست، بلکه امام مرده از چنان قداستی برخوردار است که میتوان امام زنده را به پایش و گنبد و بارگاهش قربانی کرد. از اینرو در بنیاسرائیل همواره پیامبرکشی شیوه و آیین همیشگی آنان بوده است.(بقره، آیه 61؛ آلعمران، آیات 21 و 112؛ مائده، آیه 70) آنان همواره پیامبر مرده را دوست میداشتند؛ چرا که پیامبر مرده آنان را به امری فرمان نمیداد و یا از کار زشتی بازنمیداشت. این در حالی است که امام زنده همواره نسبت به امور حادث جامعه احکامی دارد و به اموری فرمان میدهد و از اموری بازمیدارد. سنت پیامبرکشی و امامکشی و سپس قداست بخشیدن به آنان امری است که در طول تاریخ از آدم(ع) تا خاتم(ص) وجود داشته است. این رویهای است که مسلمانان دروغین را از ورود به معرکههای سخت بازمیدارد و مسئولیتها را از دوششان برداشته و آنان را آزاد از مسئولیت در برابر پیامبران قرار میدهد. اینگونه است که حضرت داود(ع) و نیز حضرت مسیح(ع) بنیاسرائیل و یهود را نفرین میکند؛ چرا که هرگز مطیع پیامبر زنده و زمان خود نبودند.(مائده، آیه 78) عادت اینگونه افراد این است که هرآنچه مخالف هواهای نفسانی آنان باشد را انکار کنند و به مخالفت با آن برخیزند و به ادعای پیروی از پیامبران و امامان پیشین به مبارزه و انکار پیامبران و امامان حاضر بپردازند.(بقره، آیه 87) همین رویه موجب شده که در میان مسلمانان همواره گروهی هواپرست باشند که با امامان زنده مخالفت و مبارزه میکردند. داستان واقفی شدن گروهی از شیعیان امام موسی(ع) معروف و مشهور است. میگویند که علی بن ابی حمزه بطائنی، زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی که مسئولیت وکالت و گردآوری اموال امام موسی کاظم(ع) را داشتند در امامت آن حضرت توقف میکنند و ولایت و امامت علی بن موسی الرضا(ع) را نمیپذیرند.(نجم الثّاقب، باب چهارم، ص 215) در دوران ما نیز برخی با تاکید بر امام خمینی(ره) ولایت شرعی نایب امام زمان(عج) را نمیپذیرند و به انکار رهبری میپردازند و از ایشان اطاعت نمیکنند. اینان به دروغ مدعی ولایتمداری بوده و ولایت را در امام خمینی(ره) خلاصه کرده و به دعوای دروغین به نام امام خمینی به جنگ امام خامنهای میروند.
3. افسادگرایی با نام اصلاحطلبی: از دیگر ویژگیهای مدعیان دروغین اسلام آن است که به عنوان دفاع از اسلام و مسلمانان و مردم و در قالب شعارهای زیبا و نیک به فسادانگیزی میپردازند. از اینرو به نام دفاع از اسلام جنگ شیعه و سنی راه میاندازند و به جای اینکه بر اصول وحدت میان مسلمانان که فرمان خداوند است تاکید کنند به دنبال تقویت موارد اختلافی میپردازند و به آن دامن میزنند. در زمانی که کفار، مسلمانان را میکشند آنان به بهانه احیای شعائر مذهبی به دشمنی میان مسلمانان دامن زده و سب و لعن اموری میکنند که از نظر دیگر مسلمانان مقدس است. جالب اینکه خداوند یکی از اصول اخلاقی بنیادین را حتی در برخورد با کافران این میداند که به دشمنان دشنام ندهند حتی اگر آنچه را مقدس میشمارند، از قداستی برخوردار نباشد؛ چرا که چنین عملی واکنش تند دشمنان را در پی خواهد داشت و آنان را تشویق میکند تا به ناحق علیه قداستهای حقیقی، موضعگیری کرده و به مقدسات پاک و سالم اسلامی دشنام دهند.(انعام، آیه 108) مدعیان دروغین اسلام با رویه ضداخلاقی و اسلامی خود، تخم بدبینی و دشمنی را در میان مسلمانان میافکنند و زمینه شکاف و در نهایت شکست امت اسلام را فراهم میآورند. برگزاری آیینها و مراسم به نام اهلبیت(ع) و یا دفاع از حریم ولایت گاه در قالبهای زشت و زنندهای صورت میگیرد که انسان از بیان آن شرم میکند، چه رسد که از آن دفاع کرده و به عنوان امری اخلاقی بپذیرد و به عنوان اسلام با آن موافقت کند. ولایتستیزی واقعی را باید در همین گروه جستوجو کرد که با دفاع ناقص و یا نادرست، هرگونه زیبایی را از مکتب اهلبیت(ع) میزدایند در حالی که اگر تنها به بیان زیباییهای کلام ایشان بسنده میکردند، خودبهخود قلوب مردمان به سوی اهلبیت(ع) و مکتب ایشان کشیده میشد، چنانکه امام رضا(ع) خود بهصراحت به آن اشاره کرده است.(معانی الأخبار، ص 180)
این شیوه منافقانه که برخی در پیش گرفتند و به نام ولایت امام زمان(عج) به جنگ نایبان آن حضرت میآیند، چیزی جز افسادگری نیست که به نام ولایت و اصلاحطلبی در دین انجام میگیرد.(بقره، آیات 8 تا 11) اینان اسلامی را میخواهند که آنان را به حضور در میادین نظامی و اجتماعی و سیاسی نخواند و به بذل مال و جان فرمان ندهد. از نظر ایشان اسلام تنها دو زمان کوچک یعنی عصر پیامبر(ص) و عصر ظهور امام زمان(عج) میبایست مورد استفاده قرار گیرد و همه احکام و قوانین آن در فضای میان این دو تعطیل شود. چنین تفکری است که در حقیقت پوستین وارونه بر اسلام پوشانده و حرکتهای امام حسین(ع) را در عمل تخطئه میکند. از اینرو حاضرند به ظاهر در مساجد آیات و روایات خوانده شود ولی درباره جری و تطبیق علمی آنها در این زمان سخنی گفته نشود و مصادیق امروزی آن از طریق اجتهاد اصولی و پویا بیان نشود تا آنان به قول خودشان دین و آخرتشان را با مسائل دنیوی مخلوط نسازند. چنین تفکری است که اسلام وارونه را تقویت میکند و بنیاد آنچه در سقیفه ریخته شده را مستحکم و استوار میکند در حالی که مدعی مسلمان بودن هستند در صف اولیای شیطان قرار میگیرند. سخن گفتن درباره ویژگیها و نشانههای مدعیان دروغین اسلام بسیار است ولی میتوان با همین نشانههایی که گفته شد شیوه عمل آنان را دریافت و آنان را در جامعه اسلامی شناسایی و طرد اجتماعی کرد تا همچون سامری فریاد لامساس(با من تماس نگیر)(طه، آیه 87) سردهند و به میان جامعه برنگردند و رهبری جامعه و امت اسلام را به عهده نگیرند.