کد خبر: ۳۱۶۷۳۸
تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۱:۰۱

بیانیه‌ای که بوی کودتا می‌دهد!(یادداشت روز)

امروز سالروز کودتای آمریکایی 28 مرداد علیه دولت قانونی مصدق است.رویدادی که نه تنها دولت ملی مصدق را سرنگون کرد، بلکه الگویی پایدار برای مداخلات آمریکا درفاصله سال‌های 1332تا 1357 به مدت 25 سال در ایران شد. این کودتا که با همکاری سازمان‌های جاسوسی آمریکا و انگلیس طراحی و با همکاری عوامل داخلی و تعدادی از اراذل و اوباش اجرا شد، تنها یک عملیات نظامی نبود، بلکه اولین جنگ نرم مدرنی بود که در آن تبلیغات، نفوذ سیاسی و بهره‌گیری از اختلافات داخلی، نقش محوری را ایفا کرد. مصدق با این تصور اشتباه که می‌تواند از رقابت استعمار پیری همچون انگلیس فاصله گرفته و با استعمار نوآمریکایی آینده سیاسی ایران را به گونه‌ای دیگر رقم بزند‌، مرتکب چند اشتباه شد که 25 سال سرنوشت کشور را به آسیب و خسارت‌های جدی مبتلا کرد و ایران را تماما به دامان آمریکا انداخت.حداقل در آن مقطع حساس تاریخی‌، مصدق سه اشتباه راهبردی؛ اعتماد به آمریکا‌، انزوای نیروهای مذهبی و تکیه بر حزب توده را مرتکب شد. مصدق تا لحظه آخر امید داشت که آمریکا حامی او علیه انگلیس خواهد بود. در حالی که اسناد سازمان سیا نشان می‌داد که آمریکا از سال 1331یعنی یک سال قبل از کودتای ننگین 28 مرداد کاملا با انگلیس برای سرنگونی دولت او به توافق رسیده بود. مصدق بی‌اعتمادی به آمریکا را خیلی دیر متوجه شد و زمانی متوجه این نکته شده بود که دیگر کار از کار گذشته بود. او پس از سفر به آمریکا با تلخی اعتراف کرد که؛ «بر سَر در وزارت خارجه آمریکا باید نوشت: این‌جا کنسولگری انگلیس است». همچنین مصدق از تیر 1331 با کنار زدن آیت‌الله کاشانی که حلقه وصل نیروهای مردمی و سخت وفادار به حکومت بود عملا دولت خود را تضعیف و طمع یک قدرت خارجی همچون آمریکا را برای حذف دولت مستقر فراهم کرد.این نکته همان امر مهمی است که امروز هم دولت چهاردهم باید نسبت به آن توجه داشته باشد که در عین استفاده از همه جریانات فکری و آحاد جامعه‌، این حلقه وفادار و سخت نظام است که در مقاطع حساس می‌تواند به کمک دولت آمده و نگاه بیگانه را از این مرز و بوم دور نگه دارد. مصدق با این تصور که با نزدیکی به حزب توده و شوروی می‌تواند از شرّ انگلیس در امان باشد و آمریکا را تحت فشار قرار دهد‌، دلخوش به حمایت شوروی در مقابل آمریکا شد که این انتظار در کمتر زمانی محکوم به شکست شد. دولت‌ها همیشه باید به این نکته توجه داشته باشند که رفتار احزاب اگر ترجمان همان چیزی باشد که خواسته یک قدرت خارجی است، به شدت باید از نزدیکی به این احزاب پرهیز کنند.با مرور آنچه در کودتای 28 مرداد 1332 اتفاق افتاد می‌توان فهمید که اکنون شکل کوتاه از قالب استفاده از ابزار نظامی تغییر یافته است وگرنه بیشتر مؤلفه‌های آن در قالب‌های جدید قابل پیاده‌سازی است.امروز احزاب‌، رسانه‌ها و عوامل داخلی در خدمتِ بیگانه‌، به مراتب بیشتر و فعالتر از زمان کودتای 28 مرداد می‌تواند در تشویش اذهان عمومی جامعه و به‌هم ریختگی ساختار سیاسی حاکمیت و زمینگیر کردن دولت مستقر مؤثر باشد.با همین نگاه است که کودتای عصر حاضر را «کودتای نرم» می‌نامند چرا که مفهوم کودتا و استفاده از ابزار و عوامل نظامی در دنیای امروز حداقل در جامعه ایران با توجه به یکدستی نیروهای نظامی و برخورداری از فرماندهی واحد و الهی ولی فقیه کارکرد خود را از دست داده است و دیگر خبری از آنچه درکودتای 28 مرداد 1332 اتفاق افتاد، نیست چراکه آن‌قدر ابزارهای نوین برای تاثیرگذاری و تغییر ذهنیت مردم نسبت به حاکمیت و نظام سیاسی وجود دارد که اصلا نیازی به ابزار نظامی نیست. این همان نکته‌ای است که با انتشار بیانیه 26 مرداد جبهه اصلاحات‌، نگرانی‌ها را درخصوص توطئه‌ای «شبه کودتا» افزایش داده است.با بررسی ادبیات به‌کار رفته در بیانیه جبهه اصلاحات می‌توان به این نتیجه رسید که اتفاقاتی در حال رخ دادن است. چرا که جبهه اصلاحات در بیانیه سه روز گذشته خود به نکاتی پرداخته که با وجود همگرایی و وفاق در بخش‌های حاکمیتی کشور در حمایت از دولت‌، این بیانیه را می‌توان مشکوک به کودتا علیه نظام دانست. در این رابطه چند نکته گفتنی است:
 1-در این بیانیه‌، بخش ساختارشکن و برانداز اصلاحات مواردی را آورده که در همان نگاه اول همسویی این موارد با خواسته مقامات آمریکایی و صهیونیستی در یک راستا تعریف می‌شود. به این نکات بیانیه جبهه اصلاحات توجه کنید؛ آشتی ملی‌، ترک تخاصم در داخل و خارج ‌کشور، اصلاح ساختار حکمرانی‌،بازگشت به اصل حاکمیت مردم‌، برگزاری انتخابات آزاد‌، حذف نظارت استصوابی‌، پایان دادن به تنش‌زایی و انزوای بین‌المللی‌، اصلاحات ساختاری عمیق، عفو عمومی، آزادی همه زندانیان سیاسی، عقیدتی و فعالان مدنی‌، پایان دادن به سرکوب منتقدان مصلح‌، بازسازی اعتماد ملی‌، ترمیم شکاف ملت– حاکمیت‌، تغییر گفتمان و پارادیم‌های حکمرانی به توسعه ملی‌، انجام مذاکره جامع و مستقیم با آمریکا!‌، اعلام آمادگی تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی که در واقع‌، همان اعلام به صفر رساندن برنامه غنی‌سازی ایران توسط ترامپ بعد از بمباران سه مرکز هسته‌ای کشورمان است‌، پذیرش نظارت‌ آژانس انرژی اتمی در قبال رفع کامل تحریم‌ها (وعده توخالی که در برجام طرف غربی متعهد به آن بود و هیچ‌گاه انجام نداد)‌، منازعات ایدئولوژیک‌، انحلال نهادهای موازی‌، تغییر نهادهای انتصابی‌،  بازگرداندن اختیارات دولت(اختیاراتی که دولت دوم خاتمی با عنوان لایحه دو قلو و افزایش اختیارات رئیس‌جمهوری به مجلس داد و نهایتا پس گرفت)‌، عدم مداخله شوراهای متعدد فراقانونی‌، بازگشت نیروهای نظامی به پادگان‌ها‌، حذف نگاه گزینشی «خودی و غیرخودی»‌، رعایت حقوق زنان و... که بخش زیادی از آنها همچون عدم برگزاری انتخابات آزاد‌، تنش‌زایی‌، دخالت نیروهای نظامی در حاکمیت سیاسی‌، عدم رعایت حقوق زنان و... اتهام به جمهوری اسلامی است و مستحق مجازات نویسندگان این بیانیه است و اکثر موارد این بیانیه هم متفاوت از آن چیزی است که جمهوری اسلامی بر مبنای آن بنا نهاده شده است که در صورت تن دادن به تغییر مورد نظر این جماعت‌، دیگر نمی‌توان نام جمهوری اسلامی بر نظام سیاسی ایران نهاد. 
2- این روزها همزمان با یاوه‌گویی‌های نتانیاهو نخست‌وزیر کودک‌کش صهیونیستی و اظهارات بی‌ربط و مداخله‌جویانه مقامات آمریکایی نسبت به ایران‌، صدور چنین بیانیه‌ای و چاپ یادداشت توسط محمد جواد ظریف در نشریه «فارن پالیسی» و انتشارگسترده آن در رسانه‌های اصلاح‌طلب با تاکید بر اینکه « تغییر ایران از درون آغاز می‌شود و به محیط پیرامونش تابش می‌یابد» و خارج شدن روحانی از پستوی انزوا و مصاحبه با رسانه‌های اصلاح‌طلب به خیال اینکه مردم 8 سال دوره خسارت‌بار او را فراموش کرده‌اند، همه نشان از آن دارد که یک کودتای خزنده علیه نظام سیاسی در حال شکل‌گیری است و دشمن صهیونیستی و آمریکایی امید به عناصر داخلی برای تغییر در جامعه ایران دارد تا بستر چنین کودتایی فراهم شود و بار دیگر خاطره تلخ کودتای 28 مرداد 1332 در ذهن مردم ایران زنده گردد.
3-برای وزیر خارجه‌ای که 8 سال سکان دستگاه دیپلماسی کشور را در اختیار داشته باید تاسف خورد که در داستان «شیفت پارادایمی» یا همان چهارچوب فکری و اعتقادی خود‌، پارادایمی را مطرح می‌کند که دو طرف آن هیچ اشتراک فکری با هم نداشته و نسخه‌ای برای ایران و آمریکا می‌پیچد که در تعارض خواسته‌ها قرار دارند. ظریف از یک طرف می‌گوید در شیفت پارادایمی او آمریکا از دشمنی با ایران و قصد براندازی جمهوری اسلامی کوتاه بیاید و ایران نیز از خواسته‌های خود کوتاه آمده تا امکان صلح با دنیا- بخوانید آمریکا و اسرائیل- فراهم شود! اینکه از نگاه ظریف تهران و واشنگتن می‌توانند «پیمان عدم تعرض» امضا کنند، قطعا نوعی خوش‌بینی کودکانه است. مگر ما «عهدنامه مودّت» با آمریکایی‌ها را در سال 1334 در دولت «آیزنهاور» امضا نکرده بودیم، پس این همه دشمنی از تحریک عراق به جنگ با ایران گرفته تا هزاران اقدام دیگر در طول این 70 سال علیه ملت ایران چه بوده که مجددا باید دلخوش به «پیمان عدم تعرض» با آمریکا باشیم. درکجا آمریکایی‌ها به تعهد خود عمل کرده‌اند که ظریف را بر آن داشته نسخه جدیدی را برای نزدیکی به آمریکا و امضای پیمان جدید ترغیب کند! حالا بر فرض که این پیمان امضا شد‌، طرف آمریکایی این سؤال را پیش می‌کشد که هسته‌ای شما که با بمباران از بین رفت و با این پیمان عدم تعرض هم که قرار نیست ما به شما از این پس تعرضی داشته باشیم‌، بنابراین چه نیازی به موشک با مثلا بُرد 2000 کیلومتر دارید‌، در این صورت‌، چه پاسخی برای آن داریم.آقای ظریف و طیف ساختارشکن اصلاحات می‌دانند خواسته آمریکا در مورد ایران دفع مخاطره ایران در مورد اسرائیل و منافع آمریکا در منطقه است و این ممکن نیست مگر با کاهش قدرت دفاعی‌، موشکی و هسته‌ای ایران. در واقع چیزی که ظریف و این آقایان دنبال آن هستند تغییر پارادایم سیاسی نظام است.

حسن رشوند