کد خبر: ۳۱۵۹۳۱
تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۱:۲۶

ژاپن بازهم عذرخواهی می‌کند؟!(نگاه)

امین الاسلام تهرانی

امروز 15 مرداد برابر با 6 اوت سالروز...
در بحبوحه جنگ‌ جهانی دوم و پس از سال‌ها نبرد خونین میان نیروهای متفقین و متحدین، آمریکا تصمیمی خطرناک، بی‌رحمانه و بی‌سابقه گرفت: استفاده از بمب هسته‌ای برای تسلیم‌کردن ژاپن! در ۶ اوت ۱۹۴۵ (۱۵ مرداد ۱۳۲۴)، بمبی با نام «پسر کوچک» از سوی بمب‌افکن آمریکایی Enola Gay بر شهر هیروشیما فرود آمد و در کسری از ثانیه، ده‌ها هزار غیرنظامی را به کام مرگ فرستاد. آمارهای اولیه از مرگ حدود ۷۰ هزار نفر در همان روز نخست حکایت داشت، رقمی که در ماه‌های بعد با احتساب مجروحان و مبتلایان به بیماری‌های ناشی از پرتوهای رادیواکتیو، به بیش از ۱۴۰ هزار نفر رسید. بسیاری از قربانیان، زنان، کودکان، سالخوردگان و غیرنظامیانی بودند که کوچک‌ترین نقشی در ساختار نظامی ژاپن نداشتند. نکته مهم آن است که در ماه‌های پایانی جنگ، ژاپن عملاً در موضع ضعف کامل قرار گرفته بود؛ ناوگان دریایی‌اش نابود شده بود، خطوط تأمین تدارکات به‌شدت آسیب دیده بود و بر‌اساس برخی اسناد فاش‌شده بعدی، مذاکراتی از سوی ژاپنی‌ها برای پذیرش شروط صلح از طریق میانجی‌گری شوروی یا سوئیس در جریان بوده است. با این حال، آمریکا با نادیده‌گرفتن این تلاش‌ها، تصمیم به آزمایش عملی تسلیحاتی گرفت که یک ماه پیش‌تر در صحرای نیومکزیکو با موفقیت انفجار آزمایشی آن ثبت شده بود (تست «ترینیتی» در ۱۶ ژوئیه ۱۹۴۵ / ۲۵ تیر ۱۳۲۴). این تصمیم، از منظری استراتژیک، بیش از آن‌‎که اقدامی برای پایان‌دادن به جنگ باشد، حامل پیام روشنی برای شوروی بود که روزبه‌روز نفوذ بیشتری در شرق آسیا و... پیدا می‌کرد.
این اقدام از سوی آمریکا نه‌تنها آغاز عصر هسته‌ای بود، بلکه مرزهای اخلاق در جنگ را به ‌طرزی بی‌سابقه جابه‌جا کرد. واشنگتن که خود را مدافع آزادی، صلح و ارزش‌های انسانی معرفی می‌کرد، بدون هشدار قبلی و در شرایطی که گزینه‌های دیپلماتیک همچنان روی میز بود، از کشنده‌ترین سلاح ساخته‌شده بشر استفاده کرد؛ آن هم علیه شهری که از لحاظ نظامی، اهمیت درجه‌ دومی داشت. جالب آن‌که برخی از فرماندهان عالی‌رتبه ارتش آمریکا، از جمله ژنرال «دوایت آیزنهاور»، فرمانده عالی نیروهای متفقین در اروپا و بعدها رئیس‌جمهور آمریکا، با این اقدام مخالف بودند و آن را غیرضروری و غیراخلاقی دانستند. آیزنهاور در خاطرات خود نوشته است که هنگام اطلاع از تصمیم دولت «ترومن»، «عمیقاً ناراحت» شد؛ او آن اقدام را «کاملاً غیرضروری برای مجبور کردن ژاپن به تسلیم» توصیف کرد. حتی ژنرال «مک‌آرتور» نیز بعدها اعتراف کرد که ژاپن پیش از بمباران به‌ دنبال تسلیم بود. واقعیت آن است که انفجار دوم، یعنی بمباران ناگازاکی در ۹ اوت ۱۹۴۵ (۱۸ مرداد ۱۳۲۴) تنها سه روز پس از هیروشیما، با بمبی دیگر به نام «مرد چاق»، نیز بیشتر وجهه آزمایشی و تهدیدآمیز داشت تا ضرورت نظامی. از آن پس، جهان وارد عصری شد که در آن قدرت هسته‌ای نه نشانه‌ای از دفاع مشروع، بلکه ابزاری برای سلطه‌گری و ترساندن دیگران قلمداد شد، عصری که آمریکا بنیانگذارش بود، البته با قربانی کردن جان ده‌ها هزار انسان بی‌دفاع!
در سال‌های پس از پایان جنگ جهانی دوم، دولت ژاپن سنتی دیپلماتیک و نمادین را پایه‌گذاری کرد که طی آن، نخست‌وزیر وقت کشور هر ساله در ۱۵ اوت (۲۴ مرداد، روز تسلیم رسمی ژاپن در ۱۹۴۵) بیانیه‌ای صادر می‌کند که به «بیانیه روز پایان جنگ» شهرت دارد. این سنت، که هر ده سال نیز به ‌طور ویژه با بیانیه‌ای مفصل‌تر و با لحن رسمی‌تری از سوی نخست‌وزیر همراه می‌شود، فرصتی است برای بازنگری در حافظه جمعی ژاپن از جنگ، ابراز پشیمانی از رنج‌هایی که کشور در طول جنگ به دیگر ملت‌ها تحمیل کرد، و تأکید بر تعهد ژاپن به صلح‌طلبی و قانون‌مداری بین‌المللی. مضمون اصلی این بیانیه‌ها غالباً بر پایه عذرخواهی از کشورهای قربانی تجاوزات امپراطوری ژاپن، به‌‌ویژه چین، کره‌جنوبی و کشورهای جنوب‌شرق آسیا شکل می‌گیرد. با این حال، نکته قابل توجه این است که در این بیانیه‌ها به‌ندرت- و عملاً هیچ‌گاه- اشاره‌ای مستقیم و انتقادی به بمباران هسته‌ای هیروشیما و ناگازاکی از سوی آمریکا صورت نمی‌گیرد. حتی در نسخه‌های ویژه ده‌ساله، مانند بیانیه سال ۲۰۱۵ که از سوی نخست‌وزیر «آبه شینزو‌» منتشر شد، اگرچه از «رنج و آسیب غیرنظامیان ژاپنی» سخن به میان آمد، اما هیچ انتقادی به آمریکا به‌ عنوان عامل این حملات نشده بود. این سکوت دیپلماتیک ریشه در ملاحظات ژئوپلیتیکی پساجنگ دارد؛ چراکه ژاپن پس از تسلیم، سال‎ها تحت اشغال مستقیم آمریکا قرار گرفت و ساختار سیاسی جدید آن، از جمله قانون اساسی صلح‌طلب ژاپن، با نظارت واشنگتن تدوین شد. بنابراین، حتی در بازخوانی‌های تاریخی رسمی، روایت بمباران‌های اتمی در چارچوب انتقاد از خشونت جنگ بیان می‌شود، نه در قالب محکومیت یکجانبه آمریکا. این برخورد محتاطانه، بازتابی از روابط پساجنگ ژاپن با آمریکا و جایگاه وابسته آن در نظم بین‌المللی جدید است، که در آن، حتی قربانی‌بودن نیز باید در چارچوب منافع بلندمدت تعریف شود.
حالا رسانه‌های ژاپن از جمله «ژاپن‌تایمز» به نقل از دفتر نخست‌وزیری این کشور اعلام کردند که «شیگرو ایشیبا» قصد ندارد در هشتادمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم که ژاپن در آن خود را تسلیم کرد، بیانیه‌ای صادر کند. این رسانه در مورد خودداری نخست‌وزیر از صدور چنین بیانیه‌ای که هر ۱۰ سال یک‌بار به شکل سنتی صادر می‌شود، نوشت: «ایشیبا تصمیم گرفته است که ۲۴ مرداد ۱۴۰۴ (۱۵ آگوست ۲۰۲۵)، یعنی هشتادمین سالگرد تسلیم‌شدن کشورش در جنگ، نظر خود را در قالب بیانیه نخست‌وزیر ژاپن اعلام نکند.» ژاپن‌تایمز اضافه کرد: «ایشیبا همچنین در نظر دارد که این بیانیه را ۱۱ شهریور ۱۴۰۴ برابر با دوم سپتامبر، تاریخی که ژاپن سند تسلیم را در سال ۱۹۴۵ امضا کرد، اعلام کند، اما بعید است چنین اعلام و بیانیه‌ای در آن روز ارائه شود.» این موضع‌گیری باعث فشار هرچه بیشتر به خصوص از سوی حزب حاکم لیبرال دموکرات به رهبری ایشیبا مبنی بر برکناری وی از این حزب شده است. این در حالی است که با توجه به شکست اخیر این حزب در کسب اکثریت در انتخابات «مجلس مشاوران»، ایشیبا با بحران داخلی مضاعفی دست به‌گریبان است. باید توجه داشت که صدور چنین بیانیه‌هایی توسط نخست‌وزیران ژاپن از سوی سایر کشورهای جهان به خصوص کره‌جنوبی و چین که تحت تجاوز نظامی ژاپن رنج برده‌اند، به دقت مورد توجه است. حالا پرسش این است که آیا قرار است چیزی به طور اساسی در ژاپن تغییر کند؟ آیا این تغییرِ محتمل با شهامت انتقاد از آمریکا برای حمله هسته‌ای همراه خواهد بود؟!