فلسفه تکرار هرساله عزاداری حسینبنعلی(ع)
آيا حسينبنعلى(ع) نيازى دارد كه ما و شما بياييم بنشينيم برايش گريه كنيم، مثلًا تشفّى قلبى پيدا مى كند، العياذ باللَّه عقدههاى دلش خالى مى شود؟ يا عقدههاى دل فاطمهزهرا(س) و يا حضرت امير(ع) خالى مى شود؟
اصلًا آنها عقده دل دارند كه بخواهند خالى كنند؟
امام صادق(ع) فرمود: سوره والفجر را بخوانيد كه سوره جد ما حسينبنعلى است.
گفتند: آقا به چه مناسبت؟
فرمود: آيات آخر سوره والفجر: «اى صاحب نفس آرام! به سوى پروردگارت بازگرد، تو از پروردگارت خشنودى، عقدهاى در روح تو وجود ندارد. تو آگاهانه كار خودت را انجام دادى، از كار خودت هم خوشحالى.
خدا از تو راضى است. حالا برو در زمره بندگان خاص من، در زمره بندگان ما باش.» حسين رفت نزد پدر و برادر و مادر و جد بزرگوارش، آنها در يك سعادتى هستند كه براى ما قابل تصور نيست. عقدهاى ندارند كه ما بخواهيم براى تشفّى عقده آنها كارى كرده باشيم.
پس مسئله تشفّى قلب حضرت زهرا با اقامه عزاداری امام حسین چيست؟
تشفّى اين است كه اسلام اصلى دارد به نام اصل عدل: «انَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاحْسانِ وَ ايتاءِ ذِى الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ» (نحل/90) اسلام اصلى دارد به نام مبارزه با ظلم و ستمگرى، اصلى دارد به نام حماسه شهادت.
حسين سمبل احياى عدالت اسلام است. حسين سمبل مبارزه با ظلم در دنياى اسلام است، حسين حماسه شهادت است، حسين شعار عدالت اسلامى است، شعار عدالت است. تا شما نام حسين را زنده نگه مى داريد، يعنى ما طرفدار عدالت اسلامى هستيم. اينكه پرچم سياه بالاى خانهتان مىزنيد يعنى من وابسته به حسينم،
كدام حسين؟ همان حسينى كه در راه عدالت شهيد شد.
پس من وابسته به عدالت اسلامىام، من وابسته به حسينم،
كدام حسين؟
همان حسينى كه در راه خدا هرچه داشت داد، آن حسينِ پاكباخته در راه خدا. پس من طرفدار پاكباختگى در راه خدا هستم. خود همين شعار است. اسم بچهتان را هم كه حسين مى گذاريد- اگر توجه داشته باشيد- مىخواهيد اين شعار را زنده نگه داريد.
اين است كه به ما گفتند نگذاريد اين [حادثه] فراموش بشود. سال به سال اين خاطره را تجديد كنيد.
* مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (لزوم تعظيم شعائر اسلامى(پانزده گفتار))، ج 25، صص: 370-369- با تلخیص و ویرایش