کد خبر: ۳۱۵۵۷۴
تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۷:۵۹
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب-بخش یکصدو چهل و چهار

«سخیف» یعنی‌چه؟! /حکایت سینماتوگراف 2

سعید مستغاثی

اشکال فیلمنامه‌ای به نام «نبرد غیر‌ممکن» از برادران بهمنی درباره خلبان قهرمان ایرانی (خلبان خلیلی) که بیشترین پرواز جنگی یکسره را داشت، آنجا بود که آنها نام این قهرمان و حتی قهرمانان دیگر سال‌های دفاع مقدس و سرداران شهید که بسیار خاص و شناخته شده بودند را به نحو غیرقابل قبولی تغییر داده بودند! مثلاً عباس بابایی به منوچهر بابایی تبدیل شده بود و قس علی‌هذا!!
در جلسه‌ای که با این دوستان برگزار گردید، به آنها توضیح داده شد که یا بایستی به واقعیت تاریخ و حقایق دفاع مقدس و سردارانش از جمله نام‌های آنها پایبند بوده و در واقعیت دست نبرید یا اساساً همه اسامی و داستان‌های واقعی (که نسبتشان با نام‌های آن قهرمانان عجین شده) را تغییر داده و به نحوی دیگر و در مکانی دیگر قصه پردازی‌نمایید.
سر و کله زدن با انواع و اقسام سوژه‌ها
فیلم دیگری که بنده از سوی شورای پروانه نمایش، ماموریت پیدا کردم تا برای اصلاحات آن، با تهیه‌کننده و کارگردانش مذاکره نمایم، «بودن» ساخته علی مصفا بود که آشکارا سفارش داده شده از برخی کانون‌های سینمایی و غیر‌سینمایی کشور چک بود و مملو از مفاهیم و عناصر آخرالزمانی در تقابل با آرمان‌های آخرالزمانی و منجی‌گرایانه شیعه. 
همه موارد طی نامه‌ای مفصل برای علی مصفا توضیح داده شد و موارد اصلاحی هم ذکر گردید، در نهایت 15-10 مورد اصلاحی تنها به دو مورد جزئی (تغییر یک اسم صاحب‌الزمانی به صاحب امانی و حذف یک تصویر) اکتفا گردید و از سایر موارد اصلاحی چشم‌پوشی شد و با پروانه نمایش برای همه موارد اکران اعم از داخل و خارج و شبکه خانگی و... موافقت گردید. اما متاسفانه علی مصفا در گفت‌و‌گو با هوشنگ گلمکانی در مجله فیلم به نادرستی مدعی شد که پروانه نمایش او فقط برای شبکه خانگی صادر شد!!
مورد دیگر برای فیلمنامه علیرضا معتمدی بود که شورای پروانه ساخت و پروانه نمایش با فیلم قبلی‌اش یعنی «چرا‌گریه نمی‌کنی؟» بسیار سر و کله زد (بنده برای پروانه نمایش آن در جلسه با رضا محقق تهیه‌کننده‌اش، از سوی شورا ماموریت داشتم و مسائل آن را حل کردیم) و حتی برای فیلمنامه بسیار ضعیف آن که به طور قاطع رد شده بود، ولی با درخواست‌های معتمدی، جلسات متعددی از سوی سیدمحمد حسینی (یکی دیگر از اعضای شورا) با وی برگزار شد تا حدی که برایش کلاس فیلمنامه‌نویسی و عرفان شناسی و... گذارد ولی از آن فیلمنامه و فیلم بالاخره چیزی درنیامد!
اما برای فیلمنامه دومش به نام «دختر پری خانم»، بنده چندین جلسه حضوری و غیرحضوری با او داشتم تا فیلمنامه‌اش که در واقع اساساً فیلمنامه نبود و به یک پادکست شبیه بود، کمی به شکل و صورت فیلمنامه نزدیک شده و پروانه ساخت دریافت نماید که او هم با حرکات غیرحرفه‌ای و تبلیغات شبه‌رسانه‌ای این‌گونه جلوه داده بود که مهم‌ترین فیلمنامه را نوشته و شورای پروانه ساخت مقابلش ایستاده است!! که در صورت لزوم فیلمنامه‌های او، به صورت کامل منتشر می‌شود تا اهل فن قضاوت کنند آیا اصلا چیزی از سینما و فیلم در آن فیلمنامه بوده یا خیر؟!!
مقابله با ابتذال محض
جلسه با کارگردان و تهیه‌کننده فیلم «در مدت معلوم 2»، از دیگر جلسات حضوری بود که بنده از سوی شورای پروانه نمایش، ماموریت یافتم تا پس از چند سری بررسی و علی‌رغم عدم درخواست سازندگان آن برای پروانه ساخت، به‌گونه‌ای ماجرا را حل‌و‌فصل کنم. 
متاسفانه نسخه‌های مختلف فیلم دچار ابتذال شدیدی بودند، ماجرای پسری که برای ارتباط جنسی ولع شدیدی داشت و به همین بهانه برای هر‌گونه ازدواج موقت با هر زنی از هر سن و سالی هول می‌زد! شاید اصل موضوع فیلم درباره رسیدگی به وضعیت ازدواج جوانان مثبت به نظر می‌رسید ولی فیلمساز و فیلمنامه‌نویس، آن را در ساخت به طور کامل به سمت آثار مستهجن سوق داده بودند که در ابتدا شورا به طور کلی با آن مخالفت کرد، به خصوص که سازندگان فیلم، روند قانونی را طی نکرده و پروانه ساخت نداشتند. 
به هر حال اصلاحاتی پیشنهاد شد تا فیلم را از آن حالت ابتذال شدید خارج کند اما سازندگان فیلم، در جلسه مزبور به طور کلی با اصلاحات مخالف کردند و فیلمساز خود را همسر شهید معرفی کرد و اینکه مادرش ژاپنی بوده و می‌توانست در ژاپن فیلم بسازد و... و‌گریه کرد و... (زمانی هم تهدید به خود‌سوزی کرده بود!) 
به هر حال هیچ‌یک از این دلائل موجب صدور پروانه نمایش نشد و تنها انجام اصلاحات فوق می‌توانست، این کار را تسهیل نماید.
همچنین با کاظم راست‌گفتار، درباره فیلمنامه‌اش (که در ابتدا عنوان «پنجه عقاب» را داشت) چندین جلسه حضوری و غیر حضوری بعضاً همراه برخی دیگر از اعضای شورا، برگزار شد که تا مواردی که تاریخ را به نادرستی روایت کرده بود، اصلاح شود و بالاخره فیلمنامه‌اش پروانه ساخت گرفت.
درباره فیلمنامه «یاقوت» هم با اسماعیل میهن‌دوست هم چندین جلسه حضوری و غیرحضوری داشتم تا فیلمنامه‌اش پروانه ساخت گرفت.
برای فیلم‌های «کوسه» علی عطشانی در جلسات متعدد، با خریداران فیلم (که عطشانی فیلمش را به آنها فروخته بود) و «مجوز خروج» (بعدا به «خانه ارواح» تغییر نام داد) و همچنین فیلم «حاج آقا سلام‌علیکم»، بالاخره با اصلاحات بسیار برای این آثار مبتذل هم پروانه ساخت صادر گردید
متن‌های مبتذلی که به تولید نرسیدند
دو جلسه با نویسندگان و تهیه‌کننده دو فیلمنامه شبه‌طنز و در واقع مبتذل (بسیار بدتر از «هتل» و «تگزاس 3» که برخی دوستان با فیلم‌فارسی مقایسه می‌کنند!) به نام‌های «سلام بر آزادی» و «یاماها» که تهیه‌کننده هر دو، بهرام رادان بود، برگزار شد، در جلسه اول برای فیلمنامه «سلام بر آزادی» که بهرام رادان و فیلمنامه‌نویسانش به جلسه شورا آمدند و توضیح دادند و توضیحات شورا نیز برای آنها داده شد و متن به طور کلی رد شد.
جالب این بود که در صورتجلسه تنظیم شده، طی جمله‌ای، به آن متن، عنوان «سخیف» الصاق شده بود. رادان در جلسه با اعضای شورا، سؤال معترضانه‌ای داشت که این «سخیف» یعنی چی؟ و مدام این موضوع را تکرار می‌کرد!»
نماینده شورا برای جلسه فیلمنامه دوم او، بنده بودم که مجدداً فیلمنامه سخیف دیگری به نام «یاماها» آورده بود مخلوطی از زن‌پوشی و مشنگ‌بازی و به سخره‌گرفتن و تحریف روزهای پیروزی انقلاب و... که خیلی بدتر از فیلمنامه «سلام بر آزادی» بود.
به وی توضیح دادم که «سخیف» یعنی همین فیلمنامه شما که ماجراها بدون هیچ ارتباطی و براساس شوخی‌های جلف و پایین تنه‌ای و جنسی به دنبال هم ردیف شده و خبری از شخصیت و قصه و درام و حتی کمدی و طنز نیست. مبتذل یعنی تکرار بدون جهت و کپی‌کاری و سری‌دوزی براساس جو و فضای روز. چنانچه باب شده اینک با دو تا مشنگ و زن‌پوشی و فضای قبل از انقلاب و کاباره و... سر و ته قضایا را هم آورند. 
به هر حال این فیلمنامه آنها بدتر از قبلی بود در حالی که خودش با حیرت و تعجب می‌گفت واقعاً فکر می‌کردم، این فیلمنامه چه چیزی دارد که آن را رد کنید!! اما رادان و فیلمنامه‌نویسانش، فیلمنامه قبلی‌شان یعنی «سلام بر آزادی» را آن‌قدر به اصطلاح چکش‌کاری کردند که بالاخره از شورا پروانه ساخت دریافت کردند.