نتایج جالب یک نظرسنجی در انگلیس مردم کشورشان را ضعیف و رو به افول میدانند
سرویس خارجی-
نتایج یک نظرسنجی تازه نشان میدهد که شهروندان انگلیس بیش از هر زمان دیگری نسبت به جایگاه بینالمللی کشورشان بدبین شدهاند و معتقدند «قدرت بریتانیا رو به افول است.»
امپراتوریای که زمانی «خورشید در قلمروهایش غروب نمیکرد»، امروز در چشم بسیاری از شهروندانش به سایهای از گذشته تبدیل شده است. نتایج تازهترین نظرسنجی در انگلیس، که در سطور آتی به آن خواهیم پرداخت، نهفقط بازتابی از بحران اعتماد عمومی به قدرت جهانی این کشور است، بلکه بیانگر شکست پروژهای تاریخیست که قرنها بر مبنای استعمار، غارت منابع ملتها و مهندسی سیاسی سرزمینهای دیگر بنا شده بود. زمانی «بریتانیا» با تکیه بر ناوگانهای نظامی و شرکتهای استعماریاش در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین خود را ارباب نظم بینالمللی میدانست؛ اما اکنون، حتی در نگاه مردمان خود، از جایگاه قدرت به حاشیهنشینی کشیده شده است. این نظرسنجی، صرفاً بازتاب بدبینی عمومی نیست؛ بلکه سندی است بر پایان یک توهم تاریخی درباره «استثناگرایی بریتانیایی» که دیگر نه در اقتصاد، نه در دیپلماسی و نه در میدانهای نفوذ، چیزی برای عرضه ندارد.
سالی پُر از آشفتگی و خطر
نظرسنجی جدید اندیشکده «مور این کامن» نشان میدهد مردم انگلیس سال ۲۰۲۵ را سالی «آشفته» و «خطرناک» توصیف کردهاند و معتقدند که سطح درگیری در جهان به بالاترین میزان خود از زمان پایان جنگ جهانی دوم رسیده است. براساس این نظرسنجی که با مشارکت بیش از ۲۰۰۰ نفر انجام شده، انگلیسیها احساس میکنند قدرت کشورشان رو به کاهش است، در حالی که کشورهایی نظیر چین، روسیه و حتی آمریکا در حال افزایش نفوذ و قدرت خود هستند. به گفته «لوک ترایل» مدیر اجرائی این اندیشکده، «برای بسیاری از بریتانیاییها، چشمانداز بینالمللی تصویری زشت دارد. افکار عمومی نگراناند که جهان پیرامون آنها بیش از پیش آشفته و خطرناک شده، و بسیاری اکنون این سؤال را مطرح میکنند که نقش بریتانیا در صحنه جهانی چیست.»
در حالی که کشور با مسائل داخلی دستوپنجه نرم میکند، ۴۰درصد از رأیدهندگان بر این باورند که نفوذ انگلیس در سطح بینالمللی رو به افول است. این احساس بهویژه در میان رأیدهندگان احزاب «رفرم» و «سبز» بیشتر است. رأیدهندگان حزب کارگر تنها گروهی بودند که در آنها تعداد بیشتری از افراد گفتهاند انگلیس در حال قدرتگرفتن است. آنطور که «ایسنا» نوشته است، در میان کشورهایی که بیشترین رشد قدرت را از نظر مردم داشتهاند، چین با ۶۷درصد در صدر قرار دارد، سپس آمریکا (۵۰درصد) و روسیه (۳۹درصد). در مجموع، آمریکا با ۷۲درصد قدرتمندترین کشور جهان تلقی شده و پس از آن چین (۵۴درصد) و روسیه (۳۷درصد) قرار دارند. انگلیس با ۱۷درصد در رتبه پنجم قرار گرفته و پس از اتحادیه اروپا (۱۸درصد) قرار دارد. ۲۳درصد از جوانان ۱۸ تا ۲۶ ساله انگلیس را قدرتمندترین کشور جهان میدانند، اما تنها ۴درصد از افراد بالای ۶۰ سال این دیدگاه را دارند.
خالی از لطف نیست که توجه کنیم به اینکه، در سالهای اخیر، اقتصاد انگلیس نیز با چالشهای متعددی روبهرو بوده که موجب افول اقتصادی شده است. از جمله این مشکلات میتوان به کاهش بهرهوری اشاره کرد، به طوریکه در ۱۵ سال گذشته، بهرهوری تنها ۵درصد افزایش یافته است، در حالی که در ۳۵ سال پیش از آن، دوبرابر شده بود. همچنین، در اواخر سال ۲۰۲۴، تولید ناخالص داخلی انگلیس برای دومین ماه متوالی کاهش یافت که اولینبار از زمان بحران کرونا در سال ۲۰۲۰ بود. این کاهشها بهویژه در بخش خدمات و تولید مشاهده شد و نشاندهنده ضعف در تقاضا و افزایش هزینهها بود. افزون بر این، بحران هزینه زندگی، افزایش نرخ بهره، و تورم بالا، فشار زیادی بر خانوارها وارد کرده است. همچنین، مطابق آخرین تحقیقات، اعتماد مصرفکنندگان در سال ۲۰۲۵ کاهشیبوده و نگرانیها درباره افزایش مالیاتها در بودجه پاییزه دولت، به نگرانیها افزوده است. در مجموع، ترکیبی از سیاستهای اقتصادی، بحرانهای جهانی، و مشکلات ساختاری موجب شدهاند که انگلیس در مسیر رشد اقتصادی پایدار قرار نگیرد و به افول اقتصادی در سالهای اخیر دچار شود. همچنین، شکافهای منطقهای در بهرهوری و درآمد، بهویژه بین لندن و مناطق شمالی، نشاندهنده نابرابریهای عمیق در سیاستگذاری اقتصادی است که نیازمند سرمایهگذاری اساسی در علم، فناوری، آموزش و زیرساختها در سراسر این کشور است.
استعمار بر باد رفته
در پایان گفتنی است، افول انگلستان در ادراک عمومی، تنها نشانهای از ضعف مادی یا دیپلماتیک نیست، بلکه شکستی نمادین برای میراث استعماری این کشور نیز بهشمار میرود، کشوری که برای قرنها با تکیه بر روایتهای سلطه، برتری نژادی، و ایدئولوژی مأموریت تمدنسازانه، بر سرنوشت ملتهای گوناگون چنگ انداخت و ساختارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آنان را بر مبنای منافع خود بازطراحی کرد. از تقسیم مصنوعی مرزهای غرب آسیا در معاهده سایکس- پیکو (۱۹۱۶) گرفته تا استعمار خونین هند، که منجر به قحطیهای مهندسیشده مانند قحطی بنگال در ۱۹۴۳ شد، انگلیس میراثی از سرکوب و غارت برجای گذاشت که هنوز هم اثراتش در حافظه تاریخی ملتها و در ساختارهای ناعادلانه جهانی باقیمانده است. با این حال، امروز در خاک خود این کشور، تنها ۲۳درصد از جوانان انگلیسی، کشورشان را در زمره قدرتهای جهانی میدانند و تنها ۴درصد از سالمندان این احساس را دارند، که به روشنی نشان میدهد نهتنها نفوذ واقعی بریتانیا، بلکه حتی تصویری که مردم از آن دارند، در سراشیبی قرار گرفته است. طبق نظرسنجیهای اندیشکدههایی چون «مور این کامن»، شهروندان انگلیسی کشورشان را دیگر بازیگر تأثیرگذار نمیدانند، و در برابر رشد فزاینده قدرتهایی مانند چین، آمریکا و حتی روسیه، دچار نوعی سردرگمی شدهاند. تناقض غریبی است: کشوری که زمانی خطوط جغرافیایی یکچهارم جهان را با خطکش دیپلماتها و سربازان خود ترسیم میکرد، اکنون حتی در شناسایی جایگاه خود در نظم جهانیِ پساامپریالیستی نیز ناتوان مانده است. شاید این واقعیت تلخ، نهفقط گواه بر افول جایگاه جهانی انگلیس، بلکه نخستین گام برای بازنگری ریشهای در تاریخ پُرهزینه و خشن امپریالیسم انگلیسی باشد، تاریخی که نهتنها در جهان، بلکه اکنون در ذهن خود مردم انگلستان نیز مشروعیتش را از دست داده است.