وقتـی «بیبیسـی» به «روابطعمومی» رژیم صهیونیستی تبدیل میشود
اشاره: طی 21 ماهی که از جنگ غزه میگذرد یکی از مهمترین میادینی که رژیم اسرائیل در آن شکست سختی را متحمل شد مربوط میشود به جنگ روایتها. به گفته جان مرشایمر نظریهپرداز برجسته آمریکایی در این جنگ 95 درصد مردم جهان با روایت فلسطین از جنگ همراهی کرده و جنایات رژیم اسرائیل را محکوم کردند. این اتفاق مهم ممکن نبود مگر به همت و مجاهدت خبرنگاران و روزنامهنگاران فلسطینی حاضر در میدان جنگ. 300 خبرنگار، عکاس و فیلمبردار با نثار جان خود در غزه درخت حقیقت را آبیاری کردند و نگذاشتند دروغ جای حقیقت را بگیرد و جای ظالم و مظلوم و قاتل و قربانی عوض شود. در مقابل رسانههای جریان اصلی در آمریکا و اروپا با سرپوش گذاشتن به جنایات رژیم اسرائیل عملاً به شریکجرم رژیم صهیونیستی و دولتهای خود در نسلکشی ملت فلسطین تبدیل شدند. یکی از این رسانهها در غرب که عملاً تبدیل به روابطعمومی رژیم صهیونیستی شد و حتی تلاش کرد نقش دولت انگلیس در نسلکشی ملت مظلوم فلسطین را پنهان کند بیبیسی بود. علیرغم فشارهای داخلی و بینالمللی، دولتهای محافظهکار و کارگر در بریتانیا به ارسال سلاحها و تجهیزات نظامی به رژیم اسرائیل ادامه دادهاند و بیبیسی همواره تلاش داشته است این نقش را مخفی کند. میدلایستآی در گزارش جدیدی به نقد جدی نقش بیبیسی و دولت بریتانیا در مواجهه با نسلکشی فلسطینیان در غزه میپردازد و نشان میدهد چگونه این نهادها با جانبداری آشکار، واقعیتهای تلخ را پنهان میکنند. براساس این گزارش بیبیسی بهرغم داشتن گزارشها و مستنداتی درباره فجایع غزه، به دلایل سیاسی و فشارهای لابیهای طرفدار اسرائیل و صاحبان میلیاردر رسانه، از پوشش کامل و بیطرفانه این وقایع خودداری کرده و عملاً جنایات اسرائیل در نابودی بیمارستانها، مدارس و کشتار غیرنظامیان را نادیده گرفته است.همچنین بیبیسی بهگونهای عمل میکند که انگار اسرائیل قربانی است. در نهایت میدلایستآی تاکید میکند که بیبیسی نهتنها بیطرف نیست، بلکه به ابزاری برای سرپوش گذاشتن بر جنایات اسرائیل و همدستی دولت بریتانیا تبدیل شده است. در ادامه ترجمه کامل گزارش میدلایستآی را که به قلم «جاناتان کوک» روزنامهنگار برجسته انگلیسی نوشته شده است با هم مرور میکنیم.
سرویس خارجی کیهان
مترجم: سیدمحمد امینآبادی
بحران ساختگی
پس از ماهها جنجال ساختگی بر سر مستندی از بیبیسی که ظاهراً جانبداری از حماس را نشان میداد، و پس از کنار گذاشتن مستند دومی درباره غزه، یک بررسی مستقل اخیراً نشان داد که این رسانه هیچگونه تخلفی از دستورالعملهای بیطرفی مرتکب نشده است. فهرست بلندبالایی از شکایتها علیه مستند «غزه: چگونه در منطقه جنگی زنده بمانیم» که ماهها توسط گروههای لابیطرفدار اسرائیل پیگیری و از سوی رسانههای وابسته به نهاد قدرت در بریتانیا تقویت شده بود یکییکی توسط «پیتر جانستون»، مدیر نهاد رسیدگی به شکایتهای تحریریه که به مدیرکل بیبیسی گزارش میدهد، رد شد.
با این حال، از شور و شوق مدیران بیبیسی برای عذرخواهیهای مکرر بابت کاستیهایی که بهتازگی از آنها تبرئه شده بودند، نمیشد چنین چیزی را فهمید. تقریباً طوری به نظر میرسید که خودشان مشتاق بودند مقصر شناخته شوند. اکنون این جنجال قرار است ماهها ادامه پیدا کند، چراکه آفکام، نهاد ناظر بر رسانهها در بریتانیا، نیز اعلام کرده که قصد دارد این برنامه را بررسی کند. تمام این جنجالها و کشمکشها درست همان چیزی است که لابیهای طرفدار اسرائیل و رسانههای متعلق به میلیاردرها میخواستند و برایش برنامهریزی کرده بودند.
این بحران ساختگی که مدتها به طور مصنوعی کش پیدا کرده، دو هدف اصلی داشته است. نخست، این جنجال برای آن طراحی شده بود که حواسها را از محتوای واقعی مستند پرت کند؛ مستندی که وحشتهایی را نشان میداد که کودکان غزه با آن روبهرو هستند: آنها ناچارند در نوار باریکی از زمین زندگی کنند که اسرائیل آنها را در آن محصور کرده، خانههایشان را بمباران کرده، مدارس و بیمارستانهایشان را با خاک یکسان کرده، آنها را به مدت ۲۱ ماه در معرض کشتار بیوقفه قرار داده و عزیزانشان را از گرسنگی تلف کرده است.
دوم، هدف آن بود که بیبیسی را با فشار و ارعاب، وادار کنند تا موضعی حتی مطیعتر و محافظهکارانهتر در برابر اسرائیل اتخاذ کند. بیبیسی اگر پیشتر تمایلی به بازتابدادن صدای فلسطینیها نداشت، حالا دیگر به هر قیمتی از این کار پرهیز خواهد کرد. مطابق با همین رویکرد، مدیران بیبیسی به محض آنکه لابیها وارد عمل شدند، با شتاب مستند «چگونه در منطقه جنگی زنده بمانیم» را از سرویس پخش اینترنتی خود حذف کردند.
پیامدهای خطرناک
بیارادگی فزاینده بیبیسی پیامدهایی خطرناک در دنیای واقعی به دنبال دارد. اسرائیل حالا با آزادی بیشتری میتواند جنایاتی را شدت بخشد که دیوان بینالمللی دادگستری از همان ژانویه ۲۰۲۴ نسبت به وقوع آن به عنوان نسلکشی ظنین بود، و شماری از برجستهترین پژوهشگران نسلکشی و هولوکاست نیز پس از آن رسماً آن را نسلکشی اعلام کردهاند.
از سوی دیگر، فشار بر دولت بریتانیا برای توقف مشارکتش در این نسلکشی- از طریق تأمین سلاح، اطلاعات و حمایت دیپلماتیک از اسرائیل- باز هم کمتر خواهد شد. جنجال مداوم بر سر این مستند، در عین حال، چماق بزرگتری به دست «روپرت مرداک» و دیگر غولهای رسانهای خواهد داد تا با آن بیبیسی را بیشتر تحت فشار بگذارند و وادارش کنند بیش از پیش عقبنشینی کند.
نشانههای این حالت تدافعی در بیبیسی، پیش از این نیز کاملاً آشکار بود. در حالی که منتظر گزارش جانستون بود، این رسانه از پخش مستندی جداگانه با عنوان «غزه: پزشکان در زیر آتش» صرفنظر کرد؛ مستندی درباره نابودی نظاممند بیمارستانهای غزه و قتل حدود ۱۶۰۰ نفر از کارکنان حوزه سلامت توسط اسرائیل. این مستند بعداً از شبکه ۴ بریتانیا پخش شد. بیبیسی در توجیه این تصمیم گفت که با وجود آنکه این برنامه از نظر تحریریه مشکلی نداشت پخش آن ممکن است باعث ایجاد «تصور جانبداری» شود. اما این واژهپردازی مبهم بیبیسی در واقع به این معنا بود که مشکل، جانبداری واقعی نبود، بلکه برداشت صاحبان منافع از جانبداری بود- یعنی اسرائیل، حامیانش، دولت استارمر و رسانههای شرکتی بریتانیا- که خواستار پوشش جهتدار بیبیسی درباره غزه هستند تا اسرائیل بتواند نسلکشیاش را ادامه دهد، آنهم با مشارکت کامل نهاد حاکم بریتانیا.
به بیان دیگر، «حقیقت و دقت» به کنار؛ مسئله این است که اسرائیل- و دولت استارمر- تعیین میکنند که درباره رفتار اسرائیل با فلسطینیها در بیبیسی چه چیزی اجازه گفتهشدن دارد و چه چیزی نه.
تسلیم شدن در برابر فشار
اینجا دوباره به گزارش جانستون میرسیم. تنها نکته مهمی که در این گزارش علیه بیبیسی مطرح شده، به یک مورد خاص در مستند «چگونه در منطقه جنگی زنده بمانیم» برمیگردد. در این فیلم ذکر نشده بود که راوی ۱۳ ساله آن، پسر یکی از مقامهای دولت تحت رهبری حماس در غزه است. با وجود فضای پرتنش کنونی، جانستون هیچ دلیلی برای پذیرش انبوه اتهامات مطرحشده مبنی بر نقض قواعد بیطرفی توسط بیبیسی نیافت. او در نتیجهگیری خود اعلام کرد که در این فیلم، هیچ نکتهای وجود ندارد که نسبت به اسرائیل ناعادلانه باشد. در عوض، او اظهار داشت که فقط از منظر «شفافیت کامل» یک نقص وجود داشته است: اینکه ارتباط ضعیف این کودک با حماس از طریق شغل پدرش در دولت غزه ذکر نشده بود.
به طرز متناقضی، پوشش خبری بیبیسی از یافتههای گزارش جانستون، در مورد راوی کودک، بسیار نادقیقتر از خود مستند اصلی بوده است. اما هیچ جنجالی در اینباره بهپا نشده، چون این نادقتی خاصِ بیبیسی، کاملاً به نفع اسرائیل تمام میشود. شبکه «آیتیوی» در بخش خبری «News at Ten»، هنگام گزارش درباره نتایج بررسی جانستون، اعلام کرد که راوی فیلم «فرزند یکی از مقامهای گروه شبهنظامی حماس» است. در حالی که اصلاً چنین چیزی صحت ندارد. او فرزند یک دانشمند است که مسئول سیاستگذاریهای کشاورزی در دولت غزه بوده؛ دولتی که اداره آن در دست حماس است. هیچ مدرکی وجود ندارد که «ایمن الیزوری» هرگز عضوی از شاخه نظامی حماس بوده باشد. حتی به نظر نمیرسد که او عضو شاخه سیاسی آنهم بوده باشد. در واقع، از سال ۲۰۱۸، اسرائیل سیستمی ایجاد کرده بود تا اکثر مقامهای دولتی در غزه- مانند الیزوری- را بررسی کند و مطمئن شود که آنها هیچگونه ارتباطی با حماس ندارند، پیش از آنکه بتوانند حقوقی را که توسط قطر تأمین میشود، دریافت کنند. خود جانستون نیز به همین موضوع اذعان میکند و مینویسد که تهیهکنندگان برنامه، اطلاعات مربوط به پیشینه نوجوان ۱۳ ساله را به بیبیسی گزارش نکرده بودند، چون بررسیهای آنها نشان داده بود که الیزوری یک فنسالار (تکنوکرات) غیرنظامی در دولت غزه است و هیچگونه دخالتی در شاخههای نظامی یا سیاسی آن ندارد. تنها اشتباه تیم سازنده برنامه، نادانی حیرتانگیزشان نسبت به شیوه عملکرد لابیهای طرفدار اسرائیل و میزان آمادگی بیبیسی برای تسلیم شدن در برابر فشارهای آنها بود. در واقع، یافته جانستون علیه بیبیسی، چیزی بیش از یک نکته فنی ویرایشی نبود؛ اما همان نکته عمداً به یک رسوایی بزرگ تبدیل شد.
خود جانستون، نیت ماجرا را لو میدهد، آنجا که در خلاصه اجرائی گزارشش اشاره میکند که در «چنین فضاهای مناقشهبرانگیزی»، بیبیسی باید در تولید برنامههایش از «شفافیت کامل» برخوردار باشد. به بیان دیگر، وقتی پای اسرائیل در میان باشد، قواعدی بسیار سختگیرانهتر در حوزه ویرایش و انتشار بر بیبیسی تحمیل میشود. و این یعنی از این به بعد، در عمل، چنین برنامههایی دیگر اصلاً ساخته نخواهند شد.
تناقض آشکار در معیارها
تناقض در این معیارها بهشدت مشهود است. بیبیسی سال گذشته مستندی ساخت که در آن شاهدان عینی اسرائیلی از حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به جشنواره موسیقی نووا، جایی که صدها اسرائیلی کشته شدند، سخن گفتند. آیا بیبیسی اصرار داشت که پیشینه این اسرائیلیهای مصاحبهشده بررسی و به مخاطبان به عنوان بخشی از پخش اطلاع داده شود؟ آیا به بینندگان گفته شد که شرکتکنندگان در جشنواره در ارتش اسرائیل خدمت کردهاند یا نه، ارتشی که دهههاست براساس حکم دادگاه عالی جهان سال گذشته، اشغال غیرقانونی و نظام آپارتاید را علیه فلسطینیها اعمال میکند؟ و اگر بیبیسی چنین اطلاعات زمینهای را درباره شاهدان عینی اسرائیلی ارائه میکرد، برای مخاطبان چه معنایی داشت؟ آیا نشان میداد که شهادت آنها کمتر معتبر است یا نمیتوان به آنها اعتماد کرد؟
اگر ارائه چنین جزئیات پیشزمینهای درباره شاهدان عینی اسرائیلی ضروری نبوده، چرا این موضوع برای یک نوجوان ۱۳ ساله فلسطینی اینقدر اهمیت دارد؟ و مهمتر از آن، اگر بیبیسی مجبور است درباره پیشینه ۱۳ ساله «عبدالله الیزوری» پیش از این که اجازه داده شود متن نوشتهشده توسط تهیهکنندگان برنامه را بخواند، توضیح دهد، چرا این الزام درباره بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، وقتی در گزارشها ظاهر میشود، وجود ندارد؟ مثلاً اینکه او توسط دادگاه کیفری بینالمللی (ICC) به جرم جنایات علیه بشریت تحت تعقیب است. بیبیسی تا چه اندازه نتانیاهو را راوی قابلاعتمادی از وقایع در نوار غزه میداند که فکر میکند نیازی به افزودن این زمینه درباره او نیست؟
دستاوردهای این جنجال ساختگی برای لابیهای طرفدار اسرائیل و برای دولت استارمر که بهشدت در تلاش است تا هرگونه انتقاد از مشارکت خود در نسلکشی را خاموش کند اخیراً با جزئیات روشن توسط سازندگان مستند دوم درباره نابودی بخش سلامت غزه بیان شده است. در مقالهای در روزنامه آبزرور، آنها مجموعهای از اعترافات و درخواستهای شگفتآور مدیران بیبیسی در جلسات نگارش فیلمنامه را بازگو کردند.
بیبیسی اصرار داشت که مستند «پزشکان زیر حمله» تا زمانی که «رامیتا نوایی»، خبرنگار تحقیقی که رهبری برنامه را برعهده داشت، به عنوان چهره اصلی معرفی شود، پخش نشود. آنها خواستار شدند که جایگاه او به یک «همکار» کاهش یابد- به نحوی که نقش او عملاً حذف شود- چون گفته میشد او در شبکههای اجتماعی انتقادهای «یکجانبه»ای درباره اسرائیل به دلیل نقض قوانین بینالمللی مطرح کرده است. بیبیسی او را غیرقابل قبول میدانست چون به اندازه کافی «از طرف دیگر حمایت نکرده بود»؛ یعنی از اسرائیل و نیروهای نظامیاش که در حال ارتکاب جنایات جنگی سیستماتیک با نابود کردن بیمارستانهای غزه هستند، همانطور که در مستند او با جزئیات زیادی به تصویر کشیده شده است.
بیبی سی در بیانیهای به «میدلایستآی» درباره تصمیم به کنار گذاشتن این مستند، اعلام کرد که پس از آنکه «رامیتا نوایی» در برنامه رادیویی «تودی» ظاهر شد و «اسرائیل را دولتی سرکش خواند که جنایات جنگی، پاکسازی قومی و قتلعام گسترده فلسطینیها را انجام میدهد»، پخش این مستند بدون به خطر انداختن بیطرفی خود برای بیبیسی غیرممکن بود. در بیانیه بیبیسی آمده بود: «بیبیسی خود را ملزم به رعایت بالاترین استانداردهای بیطرفی میداند و هیچگاه قابلقبول نیست که هیچ خبرنگار بیبیسی به این شکل نظر شخصی خود را بیان کند.»
اگر از زاویهای دیگر نگاه کنیم، به نظر میرسد که پیش از اینکه بیبیسی حاضر باشد به خبرنگاران اجازه دهد اسرائیل را نقد کنند، لازم است آنها به نوعی از نسلکشی دفاع یا آن را توجیه کنند همان کاری که بیبیسی طی ۲۱ ماه گذشته انجام داده است.
همچنین جالب است بدانیم که صداوسیمای دولتی انگلیس برای تصمیمگیری درباره نحوه اعمال استانداردهای تحریری خود، به چه کسانی مراجعه میکند. گفته شده که مدیران بیبیسی به سازندگان مستند گفتهاند نباید به سازمان ملل یا عفو بینالملل اشاره کنند چون این نهادها ظاهراً «سازمانهای مستقل قابلاعتماد» نیستند.
در عین حال، این رسانه آشکارا و با وسواس زیادی نگرانی خود را به فیلمسازان درباره واکنش لابیهای طرفدار اسرائیل- مانند دیوید کولیِر، فعال شبکههای اجتماعی، و گروه ناظر رسانهای حامی اسرائیل به «کمرا»- نسبت به فیلمشان درباره غزه ابراز میکرد. به تیم سازنده گفته شد که مدیران بخش خبری بیبیسی نسبت به پوشش اخبار غزه «بسیار عصبی و بدگمان» هستند. این موضوع ادامه یک سنت طولانی و ننگین در صداوسیمای دولتی انگلیس است. در کتاب سال ۲۰۱۱ خود با عنوان «خبرهای بد بیشتر از اسرائیل»، پژوهشگران رسانه گرگ فیلو و مایک بری نقل کردند که یک تهیهکننده بیبیسی به آنها گفته بود: «همه ما از تماس تلفنی سفارت اسرائیل میترسیم.» اگر برایتان سؤال بوده که چرا بیبیسی به طور خودکار و بدون تأمل در برابر یک نسلکشی، رویکردی اتخاذ میکند که انگار هر دو طرف به یک اندازه مقصرند، اینجا بخش بزرگی از پاسخ را میبینید.
پوشش جانبدارانه
گزارشی رسواکننده که ماه گذشته توسط مرکز نظارت بر رسانههای بریتانیا منتشر شد، به طور مفصل پوشش بیبیسی از غزه در سال پس از حمله ۷ اکتبر حماس را به طور دقیق تحلیل کرده است. این گزارش الگویی از جانبداری، معیارهای دوگانه و سانسور صداهای فلسطینی را در عملکرد بیبیسی نشان میدهد. از جمله مواردی که گزارش به آن اشاره کرده است: بیبیسی ۳۳ برابر بیشتر از کشتههای فلسطینی، به مرگومیر اسرائیلیها پرداخته؛ بیش از دو برابر تعداد اسرائیلیها نسبت به فلسطینیها مصاحبه گرفته؛ از ۳۸ نفر مصاحبهشونده خواسته تا حماس را محکوم کنند، اما هیچکس را به محکوم کردن کشتار دستهجمعی غیرنظامیان فلسطینی یا حملات به بیمارستانها و مدارس وادار نکرده است؛ و بیش از ۱۰۰ نفر از کسانی که تلاش کردند اتفاقات غزه را نسلکشی بنامند توسط بیبیسی ساکت شدهاند.
تنها نیم درصد از مقالات بیبیسی، پیشزمینهای درباره وقایع قبل از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ ارائه دادهاند؛ اینکه اسرائیل برای دههها به طور غیرقانونی سرزمینهای فلسطینی را اشغال کرده و به مدت ۱۷ سال غزه را محاصره کرده است. به طور مشابه، بیبیسی به ندرت به سیل بیپایان اظهارات حمایت از نسلکشی رهبران سیاسی و نظامی اسرائیل پرداخته است؛ نکتهای حیاتی در تعیین قانونی اینکه آیا اقدامات نظامی، نسلکشی محسوب میشوند یا خیر. بیبیسی همچنین اشارهای به زمینههای مهم دیگر نکرده است، مانند اجرای «دستور هانیبال» توسط اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، که به آن اجازه میدهد برای جلوگیری از اسیر شدن شهروندان خود، آنها را بکشد؛ یا «دکترین ضاحیه» که سالهاست توسط ارتش اسرائیل بهکار میرود و در آن، تخریب گسترده زیرساختهای غیرنظامی- و به تبع آن، احتمال کشتار غیرنظامیان- به عنوان راهی مؤثر برای بازداشتن مقاومت در برابر تجاوزاتش دیده میشود.
در بازه زمانی مشخص شده، بیبیسی دو برابر بیش از غزه درباره جنگ اوکراین مقاله منتشر کرده است حتی با توجه به این داستان غزه تازهتر بود و جنایات اسرائیل حتی سنگینتر از جنایات روسیه بود. این رسانه دوبرابر بیشتر احتمال داشت که برای قربانیان اوکراینی زبان همدلانه بهکار ببرد تا برای قربانیان فلسطینی. معمولاً فلسطینیها به عنوان کسانی که «جان باختهاند» یا «کشته شدهاند» در حملات هوائی توصیف میشدند، بدون ذکر اینکه چه کسی این حملات را انجام داده است. در حالی که قربانیان اسرائیلی با عباراتی چون «نسلکشیشده»، «قتلعامشده» و «ذبحشده» توصیف میشدند. هیچکدام از اینها اشتباهات تحریری نبودند؛ بلکه بخشی از روندی سیستماتیک و بلندمدت برای جهتدهی جانبدارانه پوشش خبری به نفع اسرائیل بود- نقض آشکار دستورالعملهای بیطرفی بیبیسی و عاملی که محیطی مجاز برای نسلکشی ایجاد کرده است.
بیبیسی در خدمت اسرائیل
روزنامهنگاران بیبیسی به شورش علیه سیاستهای این سازمان شناخته شدهاند. بیش از ۱۰۰ نفر از آنها، به دلیل ترس از عواقب احتمالی، به صورت ناشناس نامهای امضا کردند که در آن تصمیم به کنار گذاشتن مستند درباره پزشکان غزه را محکوم کرده و این تصمیم را ترکیبی از «ترس» و «نژادپرستی ضدفلسطینی» در بیبیسی دانستند. بیبیسی در پاسخ به میدلایستآی گفت: «بحثهای قوی درون تیمهای تحریری ما درباره روزنامهنگاریمان بخش اساسی از فرآیند تحریری است. ما گفتوگوهای مستمری درباره پوشش خبری داریم و به بازخورد کارکنان گوش میدهیم و فکر میکنیم این گفتوگوها بهتر است به صورت داخلی برگزار شوند.»
اما به نظر میرسد روزنامهنگاران ترجیح میدهند این بحثها به صورت علنی مطرح شود. آنها نوشتند: «به عنوان یک سازمان، ما هیچ تحلیل قابلتوجهی درباره دخالت دولت بریتانیا در جنگ علیه فلسطینیها ارائه نکردهایم. درباره فروش سلاحها یا پیامدهای حقوقی آنها گزارشی ندادهایم. این داستانها در عوض توسط رقبای بیبیسی منتشر شدهاند». آنها افزودند: «اغلب احساسشده که بیبیسی در حال انجام وظیفه روابط عمومی برای دولت و ارتش اسرائیل است» میتوانستند این را نیز اضافه کنند که در این روند، بیبیسی برای نهادهای حاکم بریتانیا هم نقش روابط عمومی انجام داده است.
یک مقام سابق روابطعمومی بیبیسی به نام «بن موری»، اخیراً زمینه گستردهتری را برای معنای «بیطرفی» معروف این سازمان ارائه داد. او نوشت که نقش او عمدتاً دفاعی بوده تا رسانههایی مانند تایمز، تلگراف، سان و بهویژه دیلیمیل را آرام نگه دارد. این رسانههای وابسته به نهادهای قدرت، متعلق به شرکتها و میلیاردرهایی هستند که سرمایهگذاریهای سنگینی در صنایع سوختهای فسیلی، «دفاع» و فناوری دارند؛ صنایعی که اسرائیل نقشی محوری در روانسازی و پیشبرد آنها ایفا میکند. بن موری اشاره کرد که مدیران بیبیسی «به حق از نفوذ این رسانهها بیمناک بودند و اغلب بهگونهای واکنش نشان میدادند که آنها را راضی کنند. وظیفه آنها حفاظت از مدل مالی بیبیسی و به تبع آن، حفظ مشاغل پرآبوتاب و حقوقهای سخاوتمندانه خود بود».
همه اینها در تضاد با اصول سازمانی نبود. همانطور که موری بیان میکند، بسیاری از کارکنان ارشد بیبیسی تحصیلات خصوصی داشتهاند، مدرک از آکسفورد یا کمبریج دارند و بهسرعت در نردبان سازمانی ارتقا یافتهاند. آنها وظیفه خود را «تقویت و حفظ دیدگاههای نهاد قدرت» میدانند.
اگر اینها کافی نیست، کارکنان ارشد بیبیسی همچنین ناچارند همواره نگران نگاه و فشار دولت بریتانیا باشند دولتی که بودجه این نهاد را از طریق دریافت حق اشتراک تلویزیون تعیین میکند. دولت، درست مانند بیبیسی، نیاز دارد تا گروههای اصلی حامی خود را راضی نگه دارد. نه، منظور رأیدهندگان نیستند. وزرایی که مشتاق پوشش خبری مثبت هستند، به همان اندازه جرأت نمیکنند که با صاحبان رسانههای همسو با اسرائیل به مخالفت برخیزند. همچنین، آنها نمیتوانند خطر بیگانگی با دولتهای قدرتمند آمریکا را نیز به جان بخرند؛ دولتهایی که پیمانی بیپایان و استوار با اسرائیل بستهاند و در عین حال قدرت غرب را به منطقه نفتخیز خاورمیانه منتقل میکنند.
دقیقاً به همین دلیل است که وزیر فرهنگ، لیزا ناندی، با اشتیاق تمام به جمع طرفداران دیلیمیل پیوست و خواستار برخورد شدید با بیبیسی به خاطر «کاستیهای» ادعایی در پوشش خبری غزه شد. در پاسخ به گزارش جانستون، سخنگوی بیبیسی به میدلایستآی گفت: «بیبیسی اقداماتی منصفانه، شفاف و مناسب براساس یافتههای این بررسی انجام میدهد تا پاسخگویی را تضمین کند.»
یکی دیگر از اظهارات ناندی نیز شایان توجه است. او گفته است: «این موضوع از جانب کارکنان بیبیسی و کل صنایع خلاق این کشور مرا عصبانی میکند»، در حالی که ظاهراً غافل است از اینکه خشم بسیاری از خبرنگاران بیبیسی ناشی از رسواییهای ساختگی به راه افتاده توسط لابیهای طرفدار اسرائیل و رسانههای متعلق به میلیاردرها نیست.آنها از امتناع این سازمان برای پاسخگو کردن اسرائیل یا دولت خود ناندی درباره نسلکشی در غزه شوکه و ناراحتاند. در واقع، این سازمان مانند یک اتاق پژواک عمل میکند که منافع صاحبان قدرت رسانهای، دولت بریتانیا و واشنگتن را تقویت و مشروعیت میبخشد، هر چقدر هم که آنها اصول بنیادین حقوق بینالملل، حقوق بشر و کرامت انسانی را زیر پا بگذارند.
هرکسی که بیرون از این حلقه نفوذ قرار دارد مانند فلسطینیها و حامیانشان، فعالان ضدنسلکشی، مدافعان حقوق بشر و به طور فزایندهای سازمان ملل و ارگانهای حقوقی آن مانند دادگاه کیفری بینالمللی توسط بیبیسی به عنوان مشکوک فرض میشود. چنین صداهایی احتمالاً به حاشیه رانده، ساکت یا بدنام خواهند شد. بیبیسی شکست نخورده است. بلکه دقیقاً همان کاری را انجام داده که برای آن تشکیل شده بود: کمک به دولت بریتانیا برای پنهان کردن حقیقت نسلکشی در غزه نسلیکشیای که بریتانیا در آن نقش عمیقی دارد.