ثروت قارونی و اقتـصاد سـرمایهداری
رضا شهدادی
.
اقتصاد در فرهنگ قرآنی به سبب آنکه ابزار و بستر مهمی برای رشد و تعالی بشر است، از توجه و اهتمام ویژهای برخوردار میباشد. بخشی مهم از آموزههای قرآنی به این مهم توجه دارد. اما از آنجا که قرآن کتاب تربیتی و پرورشی است و به مسائل و دانشهای گوناگون از منظر انسانسازی مینگرد، مسائل را بهگونهای مطرح میکند که انسانساز باشد.
اینگونه است که برای تبیین هر مسئله، بعد نظری آن، چنان در بعد عملی و نیز امور معقول در امور محسوس چنان آمیخته میشود که نمیتوان تفکیک و جداسازی را انجام داد.
بدین ترتیب ثروت قارونی همانند زور و قدرت فرعونی و تزویر سامری و یا ساحری، چنان مطرح میشود که میتوان از آن، مجموعههای نظری در علوم گوناگون را به دست آورد و اندیشه سیاسی، اقتصادی، دینی و اجتماعی و مانند آن را براساس آن شکل داد.
نویسنده در مطلب پیشرو با بررسی شاخصه تفکر قانونی از نگاه قرآن، نقش چنین ثروتی در خدمت به قدرت و فساد را توضیح داده و اقتصاد سرمایهداری کنونی را مصداقی از ثروت قارونی برشمرده است.
ثروت در خدمت قدرت و فساد
اصولاً در اندیشه اسلامی، ثروت چیزی جز زینتهای زمین نیست که زمین بدان آراسته شده و میشود.
هرچیزی که انسان از آن تعبیر به دارایی، مال و ثروت میکند، بخشی از جمادات و جانوران و گیاهان و یا خود زمین است که خداوند آن را به عنوان آرایههای زمین آفریده است.
احساس مالکیت و تعلق، احساسی است که در انسان بسیار قوی است. همین احساس است که آدمی را به سمت جمعآوری چیزهایی از زمین سوق میدهد که زینت و آرایههای زمینی بهشمار میآیند.
البته فلسفه آفرینش این آرایههای زمینی که از آن به ثروت یاد میشود، افزون بر فوایدی که برای خود آن اشیاء و یا جانوران و گیاهان دارد، فایدهای است که به انسان به عنوان اشرف آفریدهها از ناحیه آنها میرسد. انسان به عنوان خلیفه الهی بر زمین، موظف و مکلف است تا با بهرهگیری از این آفریدهها که در تسخیر وی میباشد، خود را به کمالات شایسته و بایستهای برساند و فرصت و بستری نیز برای کمالات هر آفریده دیگری که تحت سلطه و تسخیر اوست فراهم آورد.
بنابراین میتوان گفت که ثروت و دارایی، تنها همان چیزهایی است که انسان از آنها به درستی برای تعالی و کمال خود و تکامل خود آن چیزها از آن بهره گرفته و مورد استفاده قرار داده است.
از اینرو کنز به معنای گردآوری و جمع ثروت و دارایی، به عنوان رفتاری ضدکمالی ارزشیابی شده و تکاثرگرایان و کنزکنندگان از سوی خداوند مورد سرزنش قرار گرفتهاند.
نوعی دیگر از رفتار نادرست در قبال ثروت و دارایی، استفاده از آن در مسیر قدرتافزایی منفی و فساد و تباهی در چیزها و یا زمین و جامعه است. هرگاه ثروت در مسیر قدرت باطل یا فساد و تباهی قرار گیرد، به عنوان عامل زیانبار معرفی میشود که به انسان و جامعه اجازه رشد و تکامل و تعالی نمیدهد و سد راه پیشرفت فردی و اجتماعی شخص و جامعه بشری میشود.
ثروت افسانهای قارونی
ثروت قارونی همانند قدرت فرعونی، از مصادیق مهم و برجسته رفتار نادرست در دو حوزه مهم اقتصاد و سیاست است. خداوند با معرفی این دو الگو و نمونه منفی و بازدارنده کمالات، برآن است تا حقیقت ثروت و قدرت را بشناساند و رفتارهای نادرست در قبال آن را تبیین و تحلیل کند و توصیههای مناسب را در این عرصهها ارائه دهد و مردم را برای مقابله با چنین رفتارهایی آماده سازد.
قارون پسر یصهر چنانکه از آیات و روایات برمیآید، از خویشاوندان موسی و گویا پسرعموی آن حضرت (جامعالبیان، طبری، ج 11، جزء 20، ص 128) و از بزرگان بنیاسرائیل و شخصی با نفوذ در میان آنها بوده است.(اعلام القرآن، شبستری، ص 802) وی در دوران حضرت موسی(ع) میزیست و معاصر با فرعون و وزیرش هامان بوده است.(عنکبوت، آیه 39 و غافر آیات 23 و24 )
خداوند در آیات 76 و 77 سوره قصص، قارون را فردی بسیار ثروتمند و متمکن معرفی میکند و در آیات 76 و 80 تبیین میکند که ثروتش افسانهای بوده بهگونهای که حمل کلیدهای صندوقهای گنج، حتی برای جماعتی نیرومند کاری دشوار بود. ثروت افسانهای او بسیاری را به شگفتی میانداخت و آرزو داشتند تا به آن دست یابند. خانه و کاخ وی نیز بسیار بزرگ و با جلال و عظمت بود.
باورهای باطل قارون
و آثار زیانبار ثروت قارونی
قارون بر این باور بود که این همه ثروت را صرفاً با دانش و تخصص خود اندوخته است. هرچند که وی بهرهمند از علم اقتصاد و کسب درآمد بود و عقل اقتصادی قوی داشت (قصص آیات 76 و 78) و همین مسئله موجب شد تا در دام غرور و فریب بیفتد و گمراه شود(همان) اما خداوند در همین آیات تبیین میکند که برخورداری قارون از ثروت و مال بسیار، برخاسته از احسان و عطایای الهی به وی بوده است. به سخن دیگر، هر کسی که مال و ثروتی داشته باشد، آن را یا با احسان و عطای مستقیم از خداوند دارد یا آنکه خداوند به وی علم اقتصاد را عطا کرده تا بتواند بر پایه آن دانش به کسب درآمد و ثروت
بپردازد.
بنابراین، تفکر قارونی در کسب ثروت اندیشه باطلی است، زیرا اراده الهی را نادیدهگرفته و از احسان او سخنی به میان نمیآورد. این در حالی است که خداوند هر کسی را بخواهد از خزائن خویش میبخشد و او را به ثروت و قدرت میرساند و یا از قدرت و ثروت محروم میکند؛ زیرا قسمت الهی براساس حکمت و اهدافی است که تنها خداوند از آن آگاه است.
خدای متعال هرگاه به کسی احسان میکند، امید دارد که آن شخص نیز از آن چیز به دیگران احسان کند. (قصص آیات 76 و 77) زیرا در هر مالی برای دیگران بهویژه نیازمندان و درخواستکنندگان حقی قرار داده است. (ذاریات آیه 19)
بر این اساس اگر کسی از مال و ثروتی که خداوند به او احسان میکند، به دیگران احسان نکند و تنها به انباشتهکردن و تکاثر آن اقدام کند، در مسیر گمراهی گام برداشته و مغضوب الهی است. قرآن در آیاتی چند به ذکر باورها و بینشها و نگرشهای باطل قارونی اشاره میکند و با تبیین و تحلیل آن میکوشد تا خاستگاه فسادگری قارون در زمین از طریق مال و ثروت را نشان دهد؛ زیرا او با ثروت خویش نهتنها گرفتار کنز و تکاثر به عنوان یک عمل ضداقتصادی بود بلکه به فسادگری و تباهی در زمین اقدام میکرد و جامعه را به سوی رفتارهای زشت و ناپسند سوق میداد. از اینرو مغضوب خداوند شده و وی و خانهاش را به درون زمین کشانید و نیست و نابود کرد. (قصص آیات 76 و 81) قرآن در تحلیل شخصیت قارون میفرماید که وی انسانی جاهل و گرفتار غفلت بوده است و همین جهل و غفلت از حقیقت زندگی دنیا و ارزشهای الهی و نیز قدرت خدا موجب شد تا گرفتار خشم او شود و ثروت و قدرتش نتواند او را نجات دهد.(همان آیات)
جهل قارونی نسبت به حقایق هستی و بینش نادرست و ناروای وی نسبت به خداوند و احسان و عطایای او موجب میشود تا گرفتار سرمستی و غرور شود و علم خویش به مسائل اقتصادی را عامل ثروت خود برشمارد و در حق مردم و جامعه روحیه تجاوز را درپیش گیرد و ستم روا دارد. باورهای باطل، او را به نگرشی نادرست سوق میدهد و به ثروتاندوزی میکشاند. ثروت زیاد، وی را به سوی بیتقوایی و تجاوزگری و تجملگرایی و برتریجویی نسبت به دیگر اقشار جامعه حتی حضرت موسی(ع) سوق میدهد و در نهایت در برابر دعوت آن حضرت برای پذیرش حق و عمل براساس آموزههای وحیانی و احسان به دیگران از ثروت خویش (غافر آیات 23 و 25) نسبت به حقایق الهی استکبار میورزد (عنکبوت آیه 39 ) و فخرفروشی میکند (قصص آیه 76) و همین روحیه استکباری وی موجب میشود تا در کنار صاحبان قدرت و تزویر یعنی فرعون و هامان و ساحران و جادوگران قرار گیرد و به مقابله با حرکت اصلاحی و انسانساز موسی(ع) برخیزد. (عنکبوت آیه 39)
ثروت بیاندازه، قارون را به چنان ورطه سقوط میکشاند که آیات الهی را سحر بر میشمارد و به موسی(ع) افترای سحر و جادو میزند (غافر آیات 23 و24)
خداوند در آیات 76 و 77 سوره قصص تبیین میکند که قارون فردی افزونطلب بود و به آنچه داشت بسنده نمیکرد؛ از اینرو از قوم خویش جدا میشود و به بیگانگان میپیوندد و ثروت خویش را در خدمت قدرت فرعونی میگذارد.
وی با خودنماییهای خود در میان قوم موسی(ع) کاری میکند تا مردمان به جای گرایش به آموزههای وحیانی و عمل به آن به سمت رفتارهای ناپسند قارونی گرایش یابند و آن رفتارها را مفید و سازنده برشمارند؛ زیرا ثروت و قدرت و حشمت قارونی چشمان مردمان را کور و نابینا میکرد و پرده بر حقیقت میافکند.
قارون با ثروت خویش و رفتارهای نابهنجار وضدارزشی و ضدوحیانی خود در عمل در خدمت مستکبرانی چون فرعون و هامان بود و اجازه نمیداد تا حرکتهای اصلاحی و انقلابی حضرت موسی(ع) بهبار نشیند. مردم به جای آنکه حضرت موسی(ع) را الگوی رفتاری خویش قرار دهند به ثروت قارون و حشمت وی چشم دوخته بودند.
قارون با ثروت خود برآن بود تا نسبت به خداوند و حرکتهای اصلاحی موسی(ع) واکنش منفی نشان دهد و دیگران را نیز به مقابله دعوت کند.
از اینرو متهم به بغی میشود که تجاوز نسبت به حقیقت و اصلاحگرایان واقعی است. ثروت قارونی در خدمت قدرت فرعونی به جای آنکه اصلاحات را در زمین گسترش دهد به فساد و تباهی دامن میزد و مردمان سادهلوح را به خدمت
میگرفت.
اینگونه بود که ارتشی از مزدوران در جامعه پدید آمد که در مقابل حضرت موسی(ع) بود. بغی و تجاوزگری قارونی و بهرهگیری نادرست از ثروت، از سوی وی موجب شد تا از سوی خداوند به عنوان اهل بغی و فساد در زمین معرفی شود و به عنوان مفسد فیالارض از طریق ثروت شناخته گردد. بنابراین راهی جز این نمیماند که چنین شخصی محروم از محبت الهی شده و از هرگونه کمک الهی بیبهره شود و در نهایت به سبب فسادگری در زمین مجازات گردد.
از نظر خداوند شخصیت کافر و باطل و گناهکار و مکار و ناسپاس قارونی نمیتوانست برای مردم مفید و سازنده باشد. بهویژه آنکه وی به سبب ثروت خود نفوذ و اعتبار بسیاری در جامعه کسب کرده بود و به عنوان الگوی بسیاری از مردم شناخته میشد.
چنین شخصیتی میتوانست نهتنها عامل فساد و تباهی در قوم وگروهی شود، بلکه عامل تباهی در کل جامعه بهشمار میرفت. رفتارها و خودنماییهای وی مردمان را ناخود آگاه به سمت فساد و تباهی سوق میداد و ثروت فراوانش در کنار محبوبیت اجتماعی و نفوذ و اعتبار، الگوسازی را برای دیگران ساده و آسان میکرد.
آیات 39 سوره عنکبوت از چهره سرشناس و پرنفوذ قارون در جامعه سخن میگوید و آیات 23 تا 25 سوره غافر این نکته را مورد تاکید و توجه قرارمیدهد. بنابراین چارهای جز این نمیماند که چنین شخصی در برابر دیدگان مردم نیست و نابود شود تا عبرتی برای حاضران و غایبان شود. از این رو فرورفتن قارون در دل زمین بهرغم همه امکانات و ثروت فراوان، در برابر دیدگان مردم اتفاق میافتد تا کسانی که وی را سرمشق خود قرار دادند عبرت و پند گیرند و در مسیر درست تعالی و تکامل در آیند.
خداوند در آیات 76 تا 82 سوره قصص میکوشد تا رابطه ثروت و قدرت را نیز گوشزد کند؛ زیرا کسانی که از ثروت برخوردار میباشند، به محبوبیت و نفوذی دست مییابند که خود عامل قدرت و نفوذ سیاسی و اجتماعی آنان میشود. اینگونه است که ثروت قارونی همواره در جهت سوءاستفاده از قدرت و نفوذ اجتماعی و سیاسی قرار میگیرد. (همان آیات) و زمینه طغیان و تباهی اجتماعی را فراهم میآورد؛ زیرا ظاهربینان و دنیاطلبان در مسیر خواستههای دارندگان ثروت قارونی حرکت میکنند و اهداف آنان را تقویت و تشدید
میکنند.
تفکر قارونی ونگرش ناروا و باطل از این دست موجب میشود تا ثروت و قدرت به جای آنکه صرف آبادانی و شکوفایی و تعالی و تکامل فردی و اجتماعی جامعه بشری شود، عامل تباهی و بحرانهای اخلاقی و اجتماعی شود. با نگاهی به جهان امروز میتوان دریافت که چگونه ثروتهای قارونی مدیریت اجتماعی و سیاسی جامعه جهانی را در دست گرفته و اقتصاد سرمایهداری، فکر و اندیشه مردم و رفتارهای آنان را در مسیر خواستهها و مطالبات خویش سامان و تغییر
میدهند. در بسیاری از کشورهای جهان با آنکه مردمسالاری به شکل ظاهری وجود دارد ولی این ثروتهای هنگفت سرمایهداران قارون صفت است که منتخبان را انتخاب میکند و به نام مردم بر آنان مسلط میسازد.
اینگونه است که حکومت مردمسالار به حکومت ثروتسالار از طریق خرید آرای انتخابی مردم درمیآید. اینکه خداوند ثروت قارونی را زیانبار برای شخص و بشریت و جامعه میشمارد از آنروست که هم موجب تغییرات شگرف در اندیشه و باورهای مردم میشود و هم قدرت و ثروت را به فساد و تباهی میکشاند و هم جامعه را از رفتارهای سالم و درست منحرف میکند. به نظر میرسد که اقتصاد سرمایهداری کنونی مصداقی از ثروت قارونی به شکل سازمانیافته و نهادینه شده است.
بر این اساس، نمیتوان باور داشت که چنین اقتصادی بتواند جامعه انسانی و تمدنی بشر را به سامان رساند و زمینههای بروز و ظهور استعدادهای همگانی بشر را فراهم آورد. اقتصاد سرمایهداری قارونی دقیقاً در مقابل تلاشها و توصیههای خیرخواهانه و اصلاحطلبانه مؤمنان قرار گرفته است و به مصلحان واقعی اجازه نمیدهد تا سخن و تفکر خویش را به گوش جهانیان برساند و زمینه عمل درست و اخلاقی تودههای مردم را
فراهم آورد.