در آن شب سرد و هولناک در کنان و پوشپورا چه گذشت؟
نویسنده: بشارت پیر
مترجم: بهزاد طاهرپور
ادامه مصاحبه...
کارول: شما اخیراً کتاب «آیا کنان و پوشپورا را به خاطر میآورید «را چاپ کردید لطفاً ضمن توصیف این رخداد بفرمایید آیا توفیقاتی هم داشته اید؟
افرح: کتاب در یک نشست پر ازدحام متشکل از فعالان، دانشجویان، خبرنگاران و کشمیریهای محلی رونمایی شد. با رونمایی از این کتاب ما مطمئن شدیم که دولت هند در مورد آینده کشمیر خیالپردازی میکند. ما میخواستیم آنها بدانند که نسل جدید کشمیریها از قساوتها و سرکوبگریهایی که هند در کشمیر مرتکب شده است با خبر است.
کارول: این کتاب چه کمکی به بازماندگان و قربانیان کنان و پوشپورا کرده است؟
افرح: کتاب تمام جزئیات حادثه را شرح میدهد. این کتاب همچنین در چهارچوب قانون توضیح میدهد که چگونه ارتش هند از تجاوز جنسی دستهجمعی به عنوان سلاحی جهت تحقیر و اهانت به جامعه کشمیریها استفاده میکند.
کارول: شما چگونه میخواهید کارزارتان را برای حقیقت و عدالت ادامه دهید؟
افرح: ما جنگمان را برای دستیابی به عدالت در قانونمندترین شکل آن ادامه خواهیم داد. از ابتدای شکایتها در دادگاه ما حقایق را به تفصیل شرح دادیم و قوانینی که به موجب آن دادگاه باید مداخله میکرد را شناسایی کردیم.
کارول: آیا شما امیدوار هستید خوانندگان بتوانند با مطالعه کتاب چیزی دستشان را بگیرد؟
افرح: ما امیدواریم خوانندگان هندی متوجه شوند که حادثه کنان و پوشپورا یک شوخی، فریب یا دروغهای مهندسی شده نبوده است. کتاب همچنین توضیح میدهد که چگونه دولت هند به نیروهای مسلح که مرتکبان حادثه بودند معافیت از پیگرد قضائی صادر کرده است.
کارول: به نظر شما بهترین نتیجه برای بازماندگان این فاجعه چه میتواند باشد؟
افرح: ما انتظار داریم دولت ضمن اقرار و اعتراف به این حادثه، دستور رسیدگی به این حادثه را صادر کند و نهتنها مرتکبان این حادثه بلکه آنهائی که سعی کردند آن را لاپوشانی کنند را هم مجازات
کند.
ضمیمه-2
از 2014 به این طرف، 23 فوریه هر سال به عنوان «روز مقاومت زنان کشمیری» گرامی داشته میشود. این بزرگداشت به خاطر بازماندگان تجاوز دستهجمعی جنسی به دو روستای کنان و پوشپورا توسط نظامیان هندی برگزار میشود.
در شب شوم 23 فوریه 1991 بود که نظامیان هندی در عملیات محاصره و جستوجو یورشی را به این دو روستا آغاز کردند. آنها ابتدا مردان را بازداشت، شکنجه و از صحنه خارج کردند و سپس زنان را به طور دستهجمعی مورد تجاوز جنسی و ضرب و شتم وحشیانه قرار دادند.
در 40 سال گذشته کنان و پوشپورا به عنوان نماد مبارزه مردم کشمیر علیه سلطه هند شناخته میشوند.
اخیراً کتابی تحت عنوان «آیا کنان و پوشپورا را به خاطر میآورید؟» توسط سمرین مشتاق، عصار بتول، ناتاشا رادر، افرح بات و مونازا رشید به چاپ رسیده است که جنبههای مختلف این فاجعه انسانی را مورد بحث و بررسی قرار داده است. اما نکته مهم در این میان آن است که محتوای این کتاب مبتنی بر شهادت و اعترافات قربانیان این فاجعه جانکاه نگاشته شده و مستندات آن دست اول
است.
نویسندگان این کتاب همگی جز تیمی بهنام «گروه حامی بازماندگان کنان و پوشپورا» هستند که هرساله روز مقاومت زنان کشمیری را سازماندهی
میکنند.
به دلیل اهمیت این حادثه درتاریخ مبارزات مردم کشمیر و ماندگاری آن در حافظه جمعی مردم این سرزمین وآزادیخواه جهان به بخشهای مهم این کتاب به طور خلاصه میپردازیم.
روایت دوری (نام یک دختر قربانی)
از ماجرای آن شب در کنان و پوشپورا:
«کشمیر در فوریه یخبندان میشود، امشب بیستوسوم فوریه 1991 است، شب مهتابی زیبایی است. زمین در این گوشه از جهان زیر پوششی از برف رفته است.
پاها تا زانو شاید هم بیشتر زیر برف میرود. پنجره خانهها پوشیده از لایههای بلورین یخ میبندد گویی شیشهها دولایه هستند. وقتی دستتان را به شیشه میکشید پوستتان به یخ میچسبد، سوز هوا نفستان را بند میآورد، سرما تا مغز استخوان آدم نفوذ میکند.
من در روستای کنان در بخش کوپوارا کشمیر زندگی میکنم، این روستای من است، نام من «دوری» است اینجا متولد شدهام، با کوهها، درختان، پرندگان، چمنزارها و جویبارهای همیشه روان آن دوستی درازی دارم، دختر جوانی هستم مثل شما.
من عاشق دیدن ستارهها و رؤیاهایم هستم. معمولاً تا این وقت از شب با خواهرم فاطمه در رختخواب هستم و یک کنگری (یک منقل کوچک است که کشمیریها در زمستان به هنگام تردد در فضای باز برای گرمکردن آن را زیر لباس بلند خود حمل میکنند) بینمان قرار دارد.
این اوقات خصوصی ما (اگرچه در خانه دوخوابه من چیزی بهنام خصوصی وجود ندارد) با برادرم حسین است که با ما بازی میکند. او جوانترین و تودل بروترین بچه است، بگذریم ما وسایل سرگرمی جز یک رادیو که پدربزرگ من که من او را «باب» صدا میزنم و به اخبار و آهنگهای کشمیری گوش میدهد نداریم.
این به معنای آن نیست که ما زندگی خستهکنندهای داریم. ما هر شب آوازهای عروسی میخوانیم شاید به این خاطر که مراسم عروسی من نزدیک است.