«بخــوان» اما بشرطها و شروطها
هم خدا میگوید «بخوان!» و هم تمدن جدید؛ اما این کجا و آن کجا!
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّک الَّذی خَلَقَ(علق/۱)؛ بخوان ولی به نام پروردگارت، با کمک و استمداد از نام پروردگار آفریدگارت. این جمله همان روح فرهنگ اسلامی را نشان میدهد.
اسلام میگوید: «بخوان!»، تمدن فرنگی هم میگوید «بخوان و بنویس!»؛ تمدن فرنگی هم میگوید مبارزه با بیسوادی، قرآن هم میگوید مبارزه با بیسوادی. «اِقْرَأْ» یعنی مبارزه با بیسوادی. اما قرآن میگوید: بخوان با نام پروردگارت؛ خواندن و دانستن را با معنویت و ایمان و اینکه همیشه همراه نام خدا باشد توأم میخواهد.
اسلام به فرهنگی که از ایمان جدا باشد معتقد نیست و تجربه نشان داد که چنین فرهنگی برای بشر کاری نمیکند. فرهنگ منفک از ایمان، «اِقْرَأ» مجزّا از «بِاسْمِ رَبِّک الَّذی خَلَقَ»، آن فرهنگی است که به کره ماه میرود ولی در همان حال بر سر انسانهای بیگناهی در خانههای خودشان بمب میریزد؛ یعنی انسانیت نیست.
«بخوانِ» جدا از «بِاسْمِ رَبِّک الَّذی خَلَقَ» و جدا از نام خدا، توحش است و برای بشر وحشیگری ایجاد میکند؛ علم، وسیله ارضای جاهطلبیها و شهوترانیهای بشر میشود.
علمِ مجزا از ایمان، خواندن و نوشتنِ مجزا از ایمان، باسوادی مجزا از ایمان، انسان را انسان نمیکند و به بشر انسانیت نمیدهد، بلکه ابزار به دست بشرـ به هر شکلی که هستـ میدهد.
روح فرهنگ اسلامی توأمبودن علم و ایمان است: وَ قالَ الَّذینَ اُوتُوا الْعِلْمَ وَ الاْیمانَ... (روم/۵۶). قرآن دم از علم و ایمان باهم میزند، نه ایمان منهای علم و نه علم منهای ایمان.
ملّای روم چقدر خوب همین حقیقت را که از قرآنکریم اقتباس کرده بیان میکند:
هرکه او بیسر بجنبد دم بود/ جنبشش چون جنبش کژدم بود
علم و مال و منصب و جاه و قرآن/ فتنه آرد در کف بدگوهران
تیغ دادن در کف زنگی مست/ به که افتد علم ناکس را به دست
بزرگترین اشتباه امروز ما مسلمانها همین است [که دنبال علم منهای ایمان هستیم و] میخواهیم از فرنگیها تقلید کنیم؛ یعنی وقتی میخواهیم علم را وارد کشور خودمان کنیم عذر ایمان را میخواهیم. میخواهیم از این در علم را وارد کنیم ولی از آن درِ دیگر، ایمان را بیرون ببریم. چه فرق میکند: ما ایمان داشته باشیم و علم نداشته باشیم یا علم داشته باشیم و ایمان نداشته باشیم؟! به هر حال کبوتری هستیم یک باله. انسان با دو بال باید پرواز کند: علم و ایمان.
استاد شهید مطهری، آشنایی با قرآن، ج ۱۴، صص ۱۷-۱۶