کد خبر: ۳۱۳۶۹۴
تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۲

هشدار همزمان کارشناسان درباره احتمال حمله رژیم صهیونیستی به مصر!

سرویس خارجی-
همزمان با این‌که نظامی ارشد بازنشسته آمریکایی مدعی شده که رژیم اسرائیل آماده حمله به ارتش مصر و تصرف سینا و کانال سوئز می‌شود، تحلیلگر برجسته امور غرب آسیا نیز با افشای استراتژی پیچیده اسرائیلی-آمریکایی، برای جلوگیری از شکل‌گیری ارتش‌های قدرتمند در کشورهای مجاور فلسطین اشغالی، پیش‌بینی کرده که در آینده نزدیک ارتش مصر هدف قرار می‌گیرد. «عبدالباری عطوان» هم پیش‌بینی مشابهی کرده است!
در طول دهه‌های گذشته، سیاست خارجی آمریکا، در منطقه غرب آسیا، در قبال رژیم اسرائیل همواره بر پایه نوعی «پیمان استراتژیک بی‌چون‌وچرا» بنا شده که نه‌تنها از حیث دیپلماتیک و نظامی، بلکه در سطحی عمیق‌تر ایدئولوژیک نیز شکل گرفته است؛ چنان‌که بارها منافع رژیم اسرائیل را بر فراز قواعد حقوق بین‌الملل و مصالح منطقه‌ای قرار داده است. این اتحاد، در گذر زمان، به چنان سطحی از زیاده‌خواهی رسیده که حتی سناریوهای تجاوزکارانه و توسعه‌طلبانه رژیم اسرائیل در خاک کشورهای عربی، نظیر سودای اشغال صحرای سینا یا تصرف کانال استراتژیک سوئز، دیگر نه در حاشیه بلکه در متون رسمی تحلیلگران نظامی غربی مطرح می‌شود. آن‌چه امروز از زبان چهره‌هایی چون «داگلاس مک‌گرگور»- که در سطور آتی تحلیلش را خواهید خواند- شنیده می‌شود، تنها بازتاب هذیان‌های یک دولت آپارتایدی نیست، بلکه نشان‌دهنده تأیید تلویحی این توهمات از سوی بخشی از ساختار نظامی- امنیتی آمریکا است، ساختاری که پیش‌تر نیز در پروژه‌هایی چون نابودی ارتش عراق، تضعیف سوریه، تقسیم سودان و محاصره مقاومت در لبنان نشان داده است که برای تحقق «امنیت مطلق رژیم اسرائیل»، از فروپاشی کل ساختارهای دولتی منطقه ابایی ندارد. این منطق سلطه‌جویانه که ریشه در اسناد استراتژیک چون طرح «خاورمیانه جدید» و دکترین «هژمونی یکجانبه» دارد، بیش از آن‌که تضمین‌کننده امنیت صهیونیست‌ها باشد، بی‌ثباتی ساختاری را در منطقه نهادینه کرده و اکنون، با طرح تهدید علیه مصر، به سطحی رسیده که توهم توسعه‌طلبی صهیونیست‌ها را به آستانه یک بحران منطقه‌ای جدید سوق می‌دهد، بحرانی که نه با واقعیت‌های ژئوپلیتیک منطبق است و نه با منطق همزیستی در جهان مدرن...
از منظر تاریخی، چنین تحرکاتی یادآور سیاست‌های استعماری قرن نوزدهم و بیستم است، زمانی که قدرت‌های بزرگِ امپریالیستی با اتکا به برتری نظامی و توهم، برای بازتوزیع مرزها و سلطه بر منابع جهان سوم، صحنه‌سازی‌های امنیتی را بهانه مداخلات خود می‌کردند. اکنون نیز در سایه یکجانبه‌گرایی آمریکا و جاه‌طلبی رژیم آپارتاید اسرائیل، نشانه‌هایی از بازگشت کم‌و‌بیش کاملِ همان منطق دیده می‌شود، منطقی که در قالب «استراتژی تضعیف محیط پیرامونی» عمل کرده و آینده ثبات منطقه را در‌ هاله‌ای از ابهام فرو برده است. این سیاست می‌تواند با برانگیختن خشم عمومی و تقویت جبهه‌های مقاومت، توازن امنیتی منطقه را به‌شدت به ضرر رژیم صهیونیستی و آمریکا متزلزل کند. بگذریم از این‌که اگر این توهمات قرار باشد عملی شود، منطقه و چه‌بسا جهان را به آشوب و آتش خواهد کشانید.
هشدار نظامیِ سابق آمریکایی
«داگلاس مک‌گرگور» (Douglas Macgregor)، سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا، تحلیلگر نظامی و نویسنده، در حساب «ایکس» خود نوشته است که «جنگ‌ها اغلب از جایی شروع می‌شوند که جنگ قبلی تمام شده است. جنگ جهانی دوم در جایی به پایان رسید که جنگ جهانی اول پایان یافته بود. عملیات آزادسازی عراق (جنگ خلیج‌فارس دوم) از جایی آغاز شد که طوفان صحرا (جنگ خلیج‌فارس اول) به پایان رسیده بود.... همانند همیشه، جنگ طولانی جدید با ابزارهای دیگر ادامه می‌یابد. ژنرال اریک کوریلا، فرمانده سنتکام، به دلیل رابطه نزدیک با نخست‌وزیر بنیامین نتانیاهو و اشتیاقش به پروژه اسرائیل بزرگ، از جمله تصرف سینا و کانال سوئز، شناخته شده است. او به خوبی می‌داند که بدون پشتیبانی نظامی فعال آمریکا، تصرف سریع کانال سوئز غیرممکن است و ممکن است از طرف رئیس‌جمهور ترامپ اختیار برنامه‌ریزی مشترک را دریافت کرده باشد. وجود یک رادار آرایه فازی روسیه که اخیراً در مصر مستقر شده است، نشان می‌دهد که مسکو از این احتمال آگاه است. گزارش‌ها حاکی از آن است که این رادار آرایه فازی روسیه قادر به ردیابی هواپیماهای stealth و پرتاب موشک‌ها در بردهای طولانی است...
پیش‌بینی مشابه 
همزمان با اظهارات مک‌گرگور، «الیف صباغ»، کارشناس مسائل غرب آسیا، از استراتژی مشترک اسرائیلی- آمریکایی پرده برداشت که هدف آن نیز، جلوگیری از شکل‌گیری ارتش‌های قدرتمند در کشورهای پیرامون رژیم صهیونیستی است. او هشدار داده است که ارتش مصر ممکن است در آینده نزدیک هدف این سیاست قرار گیرد. به نوشته روزنامه «رأی‌الیوم»، او در تحلیل خود از وضعیت منطقه‌ای می‌نویسد: «استراتژی اسرائیل که توسط ایالات‌متحده در خاورمیانه اجرا می‌شود، بر پایه جلوگیری از وجود ارتش‌های نیرومند اطراف اسرائیل است. نماینده آمریکا در سوریه و لبنان طبق برنامه‌ای عمل می‌کند که هدفش فروپاشی ساختارهای نظامی کشورهای هم‌جوار است. هدف این است که کشورها به موجودیت‌هایی ضعیف، تقسیم‌شده از نظر قومی و مذهبی، و فاقد ارتشی قدرتمند تبدیل شوند؛ چیزی شبیه به وضعیت کرانه باختری.» البته صباغ تأکید می‌کند که این سیاست، تازه نیست و پیش‌تر نیز توسط مقام‌های برجسته صهیونستی مانند «عاموس گلعاد» مطرح شده، زیرا تسلط رژیم صهیونیستی بر منطقه مستلزم تضعیف ارتش‌های اطراف آن است. این تحلیلگر ادامه می‌دهد: «این طرح بلندمدت است و ارتش مصر در آینده نزدیک هدف قرار خواهد گرفت، زیرا یکی از آخرین ارتش‌های نظامی قدرتمند منطقه به‌شمار می‌رود.»
عطوان هم هشدار مشابه داد
«عبدالباری عطوان»، کارشناس مطرح جهان عرب، نیز در گفت‌و‌گو با «مهر» می‌گوید: «... ایران اکنون از همبستگی کل دنیا برخوردار است، زیرا اسرائیل متجاوز است و مرتکب جنگ نسل‌کشی در غزه، لبنان و یمن شده است. اگر دور دوم تجاوز هم آغاز شود، ایران از آن استقبال می‌کند چون آمادگی دارد و موشک‌ها و پهپادها، مردان جنگاور و مغز متفکرها هم وجود دارند. این یک واقعیت است. و این‌که آیا اسرائیل به کشورهای دیگر حمله می‌کند، معتقدم اسرائیل پس از تحمل این شکست در مقابل ایران، چه بسا قبل از هر تجاوز جدید هزاربار در محاسبات خود تجدیدنظر می‌کند. اما کشورهای دیگر باید در سنگر ایران قرار بگیرند. من می‌گویم که مصر نیز هدف است زیرا در روزهای اخیر کانال‌های ائتلاف و تماس با ایران را باز کرده است. مصر همچنین با طرح اسرائیل برای کوچاندن اجباری دو و نیم میلیون ساکن غزه مخالفت کرد. مصر همچنین با درخواست ترامپ در تماس با السیسی برای دخالت در جنگ یمن و بمباران آن در کنار آمریکا مخالفت کرد و به همین علت ترامپ مجبور شد که آتش‌بس را بپذیرد و تمام حملاتش را به برادران انصارالله در یمن متوقف کند و در جنگ و تسلیم کردن ملت بزرگ یمن شکست خورد.» باید توجه داشت که این هشدار‌ها در حالی مطرح شده که منطقه شاهد تشدید تحرکات سیاسی و نظامی است، به‌ویژه در لبنان و سوریه، جایی که درخواست‌ها برای خلع سلاح حزب‌الله و بازسازی ارتش لبنان شدت گرفته است. به نظر می‌رسد همکاری آمریکا و اسرائیل در این پرونده ممکن است به کشورهای دیگر نیز گسترش یابد، و این موضوع می‌تواند زمینه‌ساز رویارویی‌های جدیدی در منطقه‌ای شود که پیش از این هم با بی‌ثباتی دست‌وپنجه نرم می‌کند. با وجود تلاش‌های اسرائیلی و آمریکایی، همچنان این سؤال باقی‌ است که آیا این استراتژی می‌تواند موفق باشد، به‌ویژه با وجود قدرت‌های منطقه‌ای مانند مصر که ارتشی منسجم و سابقه‌ای طولانی در حفظ توازن منطقه‌ای دارد. انتظار می‌رود این روند واکنش‌های گسترده‌ای را در میان محافل سیاسی و نظامی عربی برانگیزد، به‌خصوص در آستانه مرحله‌ای تازه که ممکن است با دگرگونی‌های ژئوپلیتیکی بزرگ همراه باشد.
در پایان این تحلیل‌های نگران‌کننده، باید اذعان داشت که سیاست توسعه‌طلبانه و مبتنی بر توهم برتری مطلق رژیم صهیونیستی، هنگامی که با حمایت بی‌قید و شرط ساختارهای سیاسی و نظامی آمریکا همراه می‌شود، نه‌تنها یک تهدید جدی برای ثبات منطقه‌ای محسوب می‌شود، بلکه خطری عمیق برای نظام بین‌المللی مبتنی بر قواعد نیز به‌شمار می‌رود. آمریکا که خود را پرچم‌دار نظم جهانی معرفی می‌کند، در همراهی با چنین رژیمی، عملاً به ابزاری برای اجرای پروژه‌های نژادپرستانه و تجاوزگرانه تل‌آویو تبدیل شده است، پروژه‌هایی که از «طرح یینون» گرفته تا «خاورمیانه جدید»، همگی بر پایه تجزیه، تضعیف و بی‌ثبات‌سازی کشورهای عربی و اسلامی طراحی شده‌اند. اگرچه این استراتژی ممکن است در نگاه واشنگتن، سودآور و کم‌هزینه به نظر برسد، اما تجربه تاریخی نشان داده است که هرگاه قدرتی جهانی، واقعیت‌های میدانی و مقاومت ملت‌ها را نادیده بگیرد، دیر یا زود با هزینه‌های جبران‌ناپذیر مواجه خواهد شد. امروز نیز تکرار چنین خطاهایی می‌تواند منطقه را به ورطه درگیری‌هایی سوق دهد که نه ‌تنها کنترل آن از دست طراحان اصلی خارج خواهد شد، بلکه هزینه‌های آن دامن‌گیر خود آن‌ها نیز خواهد شد. زیاده‌خواهی و توهم‌زدگی، اگر بموقع مهار نشود، می‌تواند به جرقه‌ای برای شعله‌ور شدن بحرانی بزرگ‌تر در قلب «خاورمیانه» تبدیل شود.