کد خبر: ۳۱۲۵۲۵
تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۱:۱۳

دانشجویان ایــرانی و نسل‌کشی در غــزه

 
 
دانشکده حکمرانی دانشگاه تهران با مشارکت خانه اندیشه‌ورزان، نشستی پیرامون امکان‌های کنشگری فعال دانشگاه‌ها در بحران غزه به نام «رهایی از سِرشدگی» با حضور کارشناسان و اساتید مطرح علوم سیاسی و روابط بین‌الملل برگزار کرد.
طرح موضوع این نشست با تأکید بر شگفت‌انگیز و نامبارک بودن آن توسط دکتر مجتبی امیری، رئیس دانشکده حکمرانی دانشگاه تهران، این‌گونه بیان شد: چگونه در دنیایی که زمانی می‌خواست بشر را از وضعیت طبیعی به وضعیت مدنی منتقل کند با پدیده‌ عجیب نسل‌کشی غزه و از آن عجیب‌تر بی‌تفاوتی نخبگان در مقابل آن روبه‌رو هستیم؟ برای ما ایرانیان که همیشه با ویژگی‌های آزادگی، دادگری، خردورزی و دینداری یاد می‌شدیم این سکوت یا به تعبیر این نشست «سرشدگی» جای تأمل دارد. 
سپس، دکتر ابراهیم متقی، استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی بیان کرد: چند ماه قبل تمامی مجموعه‌های انجمن اسلامی، بسیج و مجموعه‌های ارزشی در ساختار دانشگاهی و مدیریت، فراخوان یک گردهمایی دادند؛ گردهمایی که حالتی اعتراضی داشت. کل افرادی که جمع شده بودند؛ کارمند، استاد و دانشجو، زیر صد نفر بودند. این گردهمایی که مربوط به فاجعه‌ غزه بود هم برایم شک‌آور بود و هم آموزنده. شک‌آور بود به این دلیل که جامعه را چه شده‌ است و ساخت اجتماعی ما در کجا قرار دارد که نسبت به یک موضوع انسانی تا این حد در فضای ابهام و عدم مسئولیت‌پذیری قرار داریم و آموزنده بود از این جهت که مشخص می‌کرد تغییرات جدی نسلی در ایران شکل گرفته ‌است.
وی با تأیید سخنان دکتر امیری گفت: اگر ما تاریخ ایرانی و فرهنگ ایرانی را بررسی کنیم، ایرانیان همواره حامی جنبش‌های آزادی بخش و عدالت بودند. این در ذهن و تفکر ایرانیان وجود داشته و نهادینه شده ‌است. پرسشی که وجود دارد این است که چرا در فضای جنگ غزه حتی جهان غرب، گروه‌های اجتماعی و دانشجویی‌اش قوی و منسجم و معترض روی کار ایستاد ولی هیچ انگاره‌ای که حالت منسجم، اثربخش و الهام‌بخش در رابطه با ایران وجود داشته باشد، حداقل من ندیده‌ام.
‌علی صمدزاده، کارشناس و پژوهشگر امنیت و روابط بین‌الملل درباره نقش دانشگاه‌ها در فضای پسا‌جنگ گفت: یک جز اصلی از این بحث این است که آیا اصلا کنشگری فعال در دانشگاه‌های ما فارغ از موضوع غزه، وضعیت مطلوبی دارد یا ندارد. به خاطر یک مغالطه ذهنی که بین ما و عمدتاً دانشگاه‌های غربی صورت می‌گیرد استنباط و احساس این هست که دانشگاه‌های ما یا جامعه ایرانی نسبت به مسئله‌ فلسطین اهتمام کمتری دارند. 
وی با طرح اینکه به طور کامل و به معنای عام با عنوان سِر‌شدگی در رابطه با این موضوع موافق نیست اضافه ‌کرد: دلیل این مخالفت این است که ما و جامعه ایران پس از انقلاب قله‌هایی را در رابطه با مسئله فلسطین فتح کردیم که غرب در مراحل ابتدائی آن قرار گرفته ‌است. کاری که ایران در این زمینه انجام داد در دنیا بی‌سابقه است. بسیاری از کشور‌ها مانند کشورهای اروپایی که تجمع‌های بزرگی برگزار می‌کنند به خاطر وجود سفارت‌های رژیم صهیونیستی یا کارخانه‌های تشکیلاتی و نمایندگی‌های تجاری صهیونیست‌هاست. 
وی با اشاره به اینکه سفارت و دیگر نمایندگی‌های رژیم صهیونیستی در ایران در اختیار گروه‌های فلسطینی قرار گرفته ‌است، گفت: این نبود دشمن فعال در خاک‌ ما باعث می‌شود که انگیزه‌ تحرک اولیه برای اعتراض تا حد زیادی کاهش پیدا کند. بیش از چهل سال است که جامعه ایران متعهدانه حتی در دوران دفاع مقدس راهپیمایی روز قدس را برگزار کردند. حتی در سخت‌ترین شرایط همزمان با بمباران‌هایی که رژیم بعث صدام انجام می‌داد جامعه ایرانی تعهد خودش را به آرمان فلسطینی نشان داد. من اعتقادم این است که در این قیاس نباید جفا کرد، نباید نادیده گرفت مسیر طی شده‌ای که جامعه ایرانی و حاکمیت در ایران طی کردند. اما قبول دارم که آنچه تصور می‌شد که نیاز هست اتفاق بیفتد در جامعه یا در دانشگاه رخ نداد. به نظرم این اوضاع دو عامل اصلی دارد. 
‌وی دلیل اول را این‌گونه توضیح داد: در انتقال پیام نسبت به اتفاقی که در فلسطین اشغالی می‌افتد درگیر نوعی اصرار بر مندرس کردن پیام شده‌ایم. هر‌بار گفته می‌شود مقاومت ادامه دارد آنها هم دارند اشغال‌گری می‌کنند. در این رابطه جزئیاتی بیان نشده ‌است، مدام گزاره‌های بسیط و کلی به مخاطب انتقال داده می‌شود. مخاطب ما در جامعه به مرور وقتی این پیام‌های مشابه و مکرر را دریافت کرده این موضوع را از ذهنیت فعال خودش کنار می‌گذارد. 
دوم اینکه ما برای تبدیل شدن به کنشگر فعال، نیاز به شناخت داریم. این شناخت هم در جامعه اجتماعی هم در جامعه نخبگانی اهمیت دارد؛ مندرس شدن و تکرار پیام باعث شده است که شناخت و آگاهی لازم که برای کنشگری نیاز هست به وجود نیاید. الان که بیش از یک‌سال‌و‌نیم از این منازعه می‌گذرد اگر از فعالین این حوزه بپرسیم که در غزه یا در کرانه باختری چه اتفاقی دارد می‌افتد حتی تفاوت کرانه باختری و غزه را خیلی آگاهانه نمی‌توانند بگویند. این برای نخبگان دانشگاهی ما درد بزرگی است که ناشی از ضعف ما در اطلاع‌رسانی می‌باشد.
‌یکی از اصلی‌ترین عواملی که دانشگاه‌های اروپایی و آمریکایی را در ماجرای اخیر زنده نگه داشت این بود که نزدیک به یک دهه است جنبش عدم سرمایه‌گذاری و تحریم اسرائیل (BDS) در دانشگاه‌های اروپا و آمریکای شمالی فعالیت می‌کنند. و تشکل‌هایی هستند که تلاش می‌کنند همکاری و مشارکت علمی آمریکایی و اروپایی با دانشگاه‌های رژیم صهیونیستی قطع شود. اسرائیلی‌ها این‌ها را یک تهدید آشکار در اروپا و آمریکا برای خودشان می‌بینند. بنابراین این‌گونه نیست که چیزی که ما می‌بینیم غلیان احساسات باشد، جنبش‌هایی وجود داشته‌است که امروز خودش را دارد بروز می‌دهد.
‌آیا در دانشگاه‌های ما طی دهه‌های گذشته طرح فعالی در حوزه فلسطین وجود داشت؟ ما حتی یک طرح آگاهی بخشی را دنبال نکردیم. نه جامعه نخبگانی، بلکه حتی به شکل خبری هم این را دنبال نکردیم. آگاهی بخشی جزو برنامه‌ی ما نبود. حتی به لحاظ حکمرانی، جمهوری اسلامی نیروی انسانی متخصصی که برای مبارزه با رژیم در نظر گرفته توسعه گسترده پیدا نکرده ‌است. تصور عام بر این است که تمام تمرکز نیروی قدس جمهوری اسلامی بر روی مسئله فلسطین قرار دارد درحالی که اصلاً اینطور نیست. نیروی قدس نیروی برون مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، بله به خاطر حمایت و پرداختن به مسئله فلسطین این اتفاق شکل گرفت اما از بین مأموریت‌هایی که این نیرو ایفا می‌کند مسئله‌ قدس و فلسطین فقط یکی از پرونده‌هاست. در طرف مقابل در اسرائیل می‌بینم در پنج سال گذشته که آنها ایران را به عنوان یک تهدید هویتی تصویر کردند دائما در حال افزایش نیروی انسانی متخصص ایران بودند. ما اگر آگاهی نداشته باشیم و صرفاً بخواهیم یک شعارهایی را مطرح کنیم این شعارها و موج احساسی ناشی از آن بعد از مدتی فروکش می‌کند.
‌وی سپس به ابتکارهایی که جمهوری اسلامی ایران می‌تواند در این زمینه داشته باشد پرداخت: ما خودمان را از مسئله دور فرض می‌کنیم و فکر می‌کنیم چون در ایران هستیم هیچ کاری از دست ما بر‌نمی‌آید. جمهوری اسلامی فروپاشی رژیم صهیونیستی را تعهد خودش می‌داند و نیروی قدس هم وجود دارد پس دیگر من فرضا دانشجو چه کنشی می‌توانم داشته باشم؟ یا چه وظیفه‌ای می‌توانم ایفا می‌کند؟ 
مبتنی بر آنچه در اسرائیل اتفاق می‌افتد ابتکار عمل‌هایی می‌توان طراحی کرد، اسرائیلی‌ها یکی از کارهایی که می‌کنند این است که هم ماهیت و هم آینده فلسطین را برای خود فلسطینی‌ها تلاش می‌کنند نابود کنند. یعنی الان نوع عملیات رژیم صهیونیستی در غزه به نحوی است که غزه‌ای‌ها فکر سکونت در آنجا را از سرشان بیرون کنند. کار دیگری که می‌کنند این است که گروه‌های حامی فلسطین را از حمایت فلسطین ناامید کنند. مثلاً شما دانشجویی در دانشگاه‌ هاروارد به نفع فلسطین اگر اقدامی کنی از دانشگاه اخراج می‌شوی یا درباره جمهوری اسلامی، اگر وارد پروژه حمایت از فلسطین شدی تو دیگر توسعه‌‌ای نخواهی داشت. تو دیگر چشم‌اندازی برای رشد نخواهی داشت. در مقابل این دو عمل یعنی بی‌آینده کردن مسئله‌ فلسطین برای فلسطینیان و برای حامیان کاری که ما در دانشگاه می‌توانیم انجام دهیم این است که این تصویر را ناموفق کنیم آن را خراب کنیم. آیا دانشجویی که از دانشگاه‌ هاروارد اخراج می‌شود هیچ جای دیگری نمی‌تواند تحصیل کند؟ حتما می‌تواند چون دانشجویی که توانسته در آن دانشگاه به لحاظ علمی خودش را اثبات کند و مشغول تحصیل شود دانشجوی ضعیفی نبوده ‌‌است.
امکان تحصیل برای او برقرار است. باید یک کشور به صورت ثابت یا مجموعه‌ای از یک انقلاب دانشگاهی میزبان حامیان فلسطین شود. آیا امکان‌پذیر هست؟ بله اما مقدمات بسیار گسترده‌ای می‌خواهد. 
یکی از کم‌کاری‌های دیگری که خیلی در جمهوری اسلامی به نظر من اتفاق افتاده ‌است این است که به جز نیروی قدس، سایر دستگاه‌ها احساس می‌کنند که وظیفه‌ای در این مورد ندارند. 
مثلاً وزارت خارجه هیچ پروژه فعالی برای مسئله فلسطین در نظر نمی‌‌گیرد. بیش از صد‌و‌بیست کشور نسبت به مسئله فلسطین تعهد دارند. اما آیا از این صد‌و‌بیست کشور جمهوری اسلامی با کشورهایی مثل الجزایر (که بعد از وعده صادق یک طی بیانیه رسمی از این حرکت حمایت کرد) ائتلافی برقرار می‌کند؟ چرا ما نباید یک ائتلافی با این کشورها شکل بدهیم برای اینکه تصویر جدید آینده‌ فلسطینی‌ها ساخته شود؟ بخش قابل توجه این پروژه نیاز دارد که یک ایده بسط پیدا کند و جای این غیر از دانشگاه نیست. از دانشگاه، ما نباید توقع داشته باشیم که کارهای تجمعی، اعتراضی و میدانی انجام دهد از دانشگاه باید توقع داشته باشیم که طرح‌های اجرائی دقیق و قابل اجرا ایجاد کند. ما در غزه بیش از سه هزار کودک داریم که هم مادر و هم پدرشان را از دست داده‌اند؛ بنابراین، یکی از نیاز‌های غزه تأسیس یتیم‌خانه است. نمی‌شود مقاومت کرد، اما چشم‌انداز این مقاومت را فقط جنگ دانست و مسائل بعد از جنگ را فراموش کرد.
‌دکتر محسن ردادی، استادیار گروه مطالعات انقلاب اسلامی در این نشست گفت: اگر می‌خواستم قالبی انتخاب کنم که عرایضم را در چهارچوبی بیان کنم شاید انسان با وجود تفاوت‌هایی که با جامعه دارد، بتواند قالب مناسبی باشد. مسئله‌ یک پزشک است. یک پزشک متخصص و تشخیص آن پزشک، سپس تجویز دارو و بعد اینکه دارو در چه شرایطی باید استفاده شود. شاید در اولین اشکالی که بخواهم وارد کنم این است که من متخصص این مسئله‌ «سِرشدگی دانشجویی» نیستم. 
این یک موضوع جامعه‌شناسی یا روانشناسی اجتماعی است؛ متخصص آن باید بیاید با دقت بالایی این مسئله را مطرح کند. ولی به هرحال در این چارچوب سؤال وجود دارد این که چرا دانشجویان ما نسبت به تحولات جهان بی‌تفاوت‌اند به اینکه غزه یک تجدید حیاتی در دانشگاه‌های غرب ایجاد کرده است. در غرب با آن فردگرایی، اینکه یک نفر بیاید وقت بگذارد آن هم به این شکل که ما مشاهده می‌کنیم، خودش نشان می‌دهد که مشکلی ما در داخل داریم و کسانی که این عنوان را انتخاب کردند درست انتخاب کردند. از نظر من مسئله، مسئله‌ فرهنگی است. ما شرقی‌ها در کل جامعه‌گرا هستیم ولی الان به دلیل همین تلفن همراه و ابزار‌های جدید ما به صورت ناخودآگاه دچار فردگرایی شدیم و از جمع‌گرایی فاصله گرفته‌ایم. این اشکالی بزرگ است که هیچ تناسبی با فرهنگ دینی و شرقی ما ندارد. یک نفر ممکن است بگوید اگر واقعاً این‌گونه است چرا در غرب دارد عکس آن اتفاق می‌افتد؟ چرا جای این دو عوض شده ‌است؟ این تعارض نتیجه‌ چیست؟ چرا در ایران قشر روشنفکر دینی به مسئله فلسطین توجه دارد اما در غرب قشر نخبگی و دانشگاهی احساس مسئولیت بیشتر می‌کنند و شاید هم برخی از اقشار دینی غرب طرفدار اسرائیل‌اند. ما در تشخیص نمی‌توانیم این‌ها را نادیده بگیریم. می‌شود گفت دغدغه‌های داخلی ما به حدی زیاد است که فرصتی برای فکر کردن به مسائل خارجی نیست.‌ در مرحله تجویز دارو، باید در جامعه ابعاد جمعی در مقابل فردگرایی تقویت شود اینکه هرکسی به فکر خویش است مخالف با گفتمان‌های دینی، انسانی و منطقی است. متأسفانه تبیین مسئله به صورت درست انجام نمی‌گیرد این خودش یک مشکلی است. علما می‌گویند فهم‌السؤال نصف‌الجواب. ما در ایران فرآیند تبیین و اطلاع‌رسانی درست نداریم و این برمی‌گردد به دستگاه‌های مختلف که در امور اطلاع‌رسانی کار می‌کنند. 
وی با اشاره دعای «حق را حق بنمایان تا با شناخت آن از آن تبعیت کنم و باطل را باطل بنمایان که از آن دوری کنم و آنها را شبیه به هم قرار مده» که امام صادق(ع) به فردی که از گمراهی توسط احادیث جعلی واهمه داشت، سفارش کرد، ادامه داد: امروز کار رسانه شبیه‌سازی است. باطل را شبیه به حق می‌کند حق را شبیه به باطل می‌کند. چنان در زمینه‌‌ متشابهات فعال شدند که نیاز به یک تبیین گسترده است. ما طبق رساله دو جهاد بیشتر نداریم یکی با حضور معصوم است و یکی جهاد دفاعی. غیر از آن نداریم این جهاد تبیین به دلیل مشکلی است که پیش آمده. الان متشابهات به حدی زیاد هست که نیاز به تبیین دارد. بعضی‌ها اشتباه می‌گیرند با نهی از منکر و امر به معروف، اما آن در مقابل یک چیز روشن است ولی جهاد تبیین در مقابل چیزی ناپیدا که باید باز شود و تبیین شود برای مردم. جهاد تبیین بحث احکام نیست بحث باز کردن گفتمان است.
‌سپس علی عبدی، کارشناس غرب آسیا و مسائل فلسطین، با اشاره به مراسمی که اخیراً در دانشکده‌ روانشناسی دانشگاه تهران برای بررسی کودکان فلسطینی از منظر روانشناسی برگزار شد، گفت: آقای دکتر پورحسینی که سخنران آن نشست بودند و رئیس دانشکده‌ روانشناسی هم هستند بحث خیلی جالبی مطرح کردند. من خودم هیچ‌وقت از این زاویه نگاه نکرده بودم. ایشان می‌گفتند که از نظر روانشناسی، انسان اگر یک بمباران مشاهده کند به عنوان یک تروما برایش در نظر گرفته می‌شود که تمام زندگی او را در بر خواهد گرفت. پس علم روانشناسی چه تعریفی می‌تواند برای کودک غزه‌ای که طی چهل‌و‌پنج روز گذشته بیش از دوبار در روز مورد آماج بمباران قرار می‌گیرد داشته باشد؟ علوم انسانی و علوم اجتماعی که در ایران بازتولید می‌شوند، چه از حیث اساتید که مروج این علوم در دانشگاه‌ها هستند و چه از حیث منابع که تدریس می‌شود عموماً باز تولید‌کننده‌‌ نظم سلطه‌گر جهانی هستند و آن دسته از علومی که نگاه انتقادی به این نظم سلطه‌گر دارند، حضور به مراتب سایه‌وارتر و رقیق تری دارند و عموماً نه تنها تدریس نمی‌شوند بلکه سرکوب می‌شوند. در ادبیات نهاد‌های رسمی معمولا از این علوم به عنوان علوم غربی یاد شده‌است ولی همان علوم غربی هم در یک طبقه و یک ‌دسته نیستند. و برخی از آنها مخالف بعضی منتقد جدی یا منتقد رادیکال هستند. استادی هم که می‌خواهد مسئله فلسطین را در کلاس طرح کند عموماً با زبان دسته اول علوم غربی صحبت می‌کند. خودم دوران کارشناسی استادی داشتم که گویی سخنگوی دولت وقت اسرائیل بود یادم نمی‌آید جلسه‌ای گذشته بود و با ایشان در این رابطه بحث نکرده‌ باشیم. خیلی از ایرادات و نقدها درست هست که متوجه نهاد حاکمیت بود اما به نظر من گره اصلی کار برمی‌گردد به نهاد دانشگاه و به‌ویژه اساتید. 
وی با سفارش مطالعه کتاب کنترل فرهنگ از ادوارد برمن را این‌گونه سخنانش را ادامه داد: موضوع کتاب نقش بنیان‌های سرمایه‌داری آمریکا در نخبه‌سازی و تولید علم در دانشگاه‌های آمریکاست. یک مثلثی را ترسیم می‌کند که نتیجه‌ آن این است که بنیان‌های سرمایه‌داری، تولید علم در آمریکا را در دست دارند. یک رأس بازار یا همان بنیان‌های سرمایه‌داری است، رأس دیگر دولت فدرال (که در واقع دولت سرمایه‌داری می‌باشد) و رأس سوم دانشگاه‌ها هستند که از طرف بازار به لحاظ مالی و اقتصادی کنترل می‌شوند. تا زمانی که علوم انسانی ما هیچ نسبتی با علوم انسانی استعمارزدایی شده ندارد نمی‌تواند نسبت خودش را با مسئله فلسطین به درستی ترسیم کند و برایش کنشگری بطلبد.
زمانی که وزیر جنگ وقت رژیم صهیونیستی در اوایل جنایات هفت اکتبر گفت ما با انسان‌ها طرف نیستیم با حیوانات انسان نما طرفیم، آنجا می‌طلبید که دانشگاه‌های ایرانی یک مسئله‌ای را طرح کنند. جنایاتی که امروز در حق مردم فلسطین روا داشته می‌شود مبتنی بر یک فرآیند علمی، فرهنگی، رسانه‌ای انسان‌زدایی از انسان فلسطینی است. تا زمانی که این اتفاق نیفتاده بود این حجم از جنایت نمی‌توانست رخ دهد. شما ببینید نوع مواجه با کشتار روزانه ده‌ها انسان فلسطینی به موازاتش نوع مواجهه نظام سلطه با آزاد شدن یک اسیر اسرائیلی یا با کشته ‌شدن یک اسیر اسرائیلی یا شهروند اسرائیلی.
شهید آوینی فرمود که ما انقلاب کردیم که به دنیا نشان بدهیم شهروندان مطیعی برای دهکده جهانی نیستیم. یک غایت در نظام آموزشی چه پیش از دانشگاه چه دوران دانشگاه باید این باشد که افراد مبارز آگاه و کنشگر با روحیه نقد نظم سلطه‌گری جهانی پرورش یابند با تمام الزامات آن. آن موقع می‌توانیم انتظار داشته باشیم که دانشگاه‌ها دچار سرشدگی نشود. 
و در آخر دکتر سید مصطفی مصلح‌زاده، دبیر ستاد راهبردنگاری دهه پنجم و سفیر سابق ایران در اردن در این نشست گفت: این چالش که از حدود هفتاد و چند سال پیش در منطقه وجود داشته‌ است در بخش اول آن رهبری‌اش با عبدالناصر بود و ایدئولوژی ملی‌گرایی. در جنگ‌های متعدد آن زمان همواره بلوک مقاومت شکست‌های سنگینی خورد و بلوک سلطه پیروز شد که در آخرین نبرد بین بازمانده‌های ملی‌گرایی عربی به رهبری عرفات در لبنان و چریک‌های آزادی بخش فلسطین، شکست قطعی شکل گرفت. از اینجا به بعد وارد بخش دوم چالش و نبرد مقاومت و سلطه هستیم ولی این بار با رهبری ایران و ایدیولوژی اسلامی؛ می‌بینیم که نمودار شکست‌ها و پیروزی‌های این نبرد، نموداری که به سمت بالا رفته بود شروع می‌کند به افول.
وی جنگ در حال حاضر این دو گروه را سرنوشت‌ساز خواند و دلیل به این اندازه نقش‌آفرین بودن و پیامد آن را این‌گونه بیان کرد: چون تقریباً هردو بلوک یک شکست‌هایی را تجربه کردند از نظر من این جنگ تعیین‌کننده‌ خواهد بود. به همین علت است که جنگ به این اندازه طول می‌کشد و سخت است، همین‌طور فجایع عجیبی دارد. از نظر من این نبرد، نبرد مرگ و حیات است چون هر طرف تسلیم شود از بین می‌رود و طرف مقابل زنده می‌ماند.
اگر بخواهیم به این نبرد به طور دقیق نگاه کنیم باید از سه زاویه آن را ببینیم. اگر تاکتیکی نگاه کنیم طرف آمریکا و اسرائیلی برنده است. اما از نگاه ژئوپلیتیکی نبرد تقریباً برابر است البته هنوز خیر چون جنگ ادامه دارد. وقتی می‌گوییم ژئوپلیتیک، اسرائیل بخش‌هایی از لبنان و غزه را تصرف کرده بنابراین در واقع از این نظر جلو است ولی از دید من وقتی جنگ تمام می‌شود اسرائیل هم مجبور به عقب‌نشینی می‌شود، مثل باقی جنگ‌ها که مجبور به عقب‌نشینی شد. اگر این‌گونه باشد از نظر ژئوپلیتیکی، این دو محور باهم برابر هستند. 
از نظر راهبردی، در این زاویه هنوز هیچ طرفی پیروز نیست. چون نه از نگاه راهبردی طرف آمریکایی- اسرائیلی به اهدافش رسیده و نه مقاومت. 
در جنگ‌های قبلی بعد از دوران عبدالناصر از این نظر کاملاً بلوک سلطه شکست می‌خورد. در جنگ سی‌و‌سه روزه آمریکا با چه راهبردی وارد جنگ شد؟ خاورمیانه جدید از طریق نابودی حزب‌الله. پایان جنگ چه شد؟ اسرائیل شکست خورد. باقی جنگ‌ها هم همین‌طور شد. آیا این جنگ هم همین‌طور خواهد شد؟ راهبرد آمریکا و اسرائیل کماکان همین هست. نابودی حماس و نابودی حزب‌الله. تا حالا که یک سال و هفت ماه از جنگ گذشته به این نتیجه نرسیدند. نه تنها این دو اصل راهبردی برآورده نشد حتی تخلیه غزه که رئیس‌جمهور آمریکا اعلام کرد هم برآورده نشد. به نظر نمی‌رسد که این راهبرد موفق شود. 
توازن قوا در این شرایط مقداری سخت است. به دلیل اینکه به لحاظ شکست‌های تاکتیکی که مقاومت خورد، عمده رهبران آن شهید شدند و بخش‌های مهمی از منابع را از دست داده‌اند ولی این‌ها نتیجه جنگ را در پایان تعیین نمی‌کند. چرا‌که اسرائیل هم خسارت‌های غیر‌قابل جبرانی خورده ‌
است. 
وی با اشاره به اینکه آسیب‌هایی که اسرائیل دیده‌است فهرست بسیار بلند بالایی دارد ادامه داد: در بخش مهاجرت یا چالش‌هایی که بین احزاب به وجود آمده در تاریخ هفتاد‌و‌پنج ساله اسرائیل سابقه نداشته است، مانند چالش‌های دین‌گرایان و سکولاران یا چالش‌های شهروندان یا ده‌ها چالش دیگر. همه‌ چالش‌های مقاومت را می‌بینند ولی چالش‌های اسرائیل را نه. 
و این نشست با این جملات از وی به پایان رسید: فلسطین مهم‌ترین مؤلفه‌ استراتژیک سیاست خارجی ایران در طول چهل‌و‌پنج سال گذشته است، اما دانشگاه‌های ما در سراسر ایران فقط یک حوزه مطالعاتی فلسطین آن هم نیمه‌فعال دارند. یا به نسبت اهمیتی که برای سیاست خارجی ما دارد در مقایسه با مقالات دانشگاهی درباره آمریکا و اروپا، پایان‌نامه‌ زیادی درباره‌ فلسطین نداریم. یا همایش‌های کمی از طرف دانشگاه‌ها درباره فلسطین داریم. 
و همین‌طور اطلاعات ما درباره‌ فلسطین بسیار ضعیف است. چه کسی به جز دانشگاه‌ها باید این اطلاعات را افزایش دهد؟ و از نظر بین‌المللی، آیا ایران و دانشگاه‌های کلمبیا باهم ارتباطی برقرار کرده‌اند؟ یا با دانشگاه‌های اروپایی آیا ارتباطی برقرار کرده‌اند؟
فاطمه کلباسی