جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- 130
انگلیسیتر از هر انگلیسی
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
یکی دیگر از حلقههای ارتباطی مهم با آیوی لیگ و مظهر کامل منبع P پروفسور نورمن هلمز پیرسون بود، یک انسانگرای مورد احترام که به خاطر ویرایش مجموعه پنججلدی «شاعران زبان انگلیسی1» وایکینگ به همراه دبلیو. اِیچ. اودن، مشهور بود. او همچنین یکی از مسئولان انجمن مطالعات آمریکا و انجمن زبان مدرن، عضو هیئت امنای بنیاد برایهِر و وصی داراییهای شاعر اچ.دی. بود. پیرسون همچنین یکی از نخستین اعضای دفتر خدمات استراتژیکِ سازمان سیا بود. او بسیاری از ذهنهای مستعد در ییل، از جمله جیمز جیسوس آنگلتون و ریچارد المان را آموزش داد و آنها را به دفتر خدمات استراتژیک (OSS) جذب کرد. خود او نیز با بخش X-2 شاخصه ضداطلاعات OSS همکاری میکرد، در طول جنگ در لندن تحت نظر کیم فیلبی کار میکرد که بعدها [فیلبی] او را «سادهلوح» توصیف کرد. پیرسون بر جمعآوری پروندههای مربوط به «یک میلیون عامل و سازمان دشمن» در دوران جنگ، نظارت داشت [که هدف از آن ایجاد یک شبکه اطلاعاتی جامع برای مقابله با تهدیدات امنیتی بود].
پروفسور پیرسون معتقد بود این سیستم نظارت حتی پس از جنگ باید ادامه یابد. این اقدامات با اصول و سنت جفرسونی (traditional Jeffersonian notions) [مانند حریم خصوصی و محدودیت قدرت دولت] در تضاد بود. چنین ایرادات قدیمی... به سرعت برطرف شدند. زیرا تعریف واژه «دشمن» بسیار گستردهتر شد2 [و شامل هر فرد یا گروهی میشد که ممکن بود منافع آمریکا را تهدید کند].
با بازگشت به ییل، او ریاست «ترویج مطالعات آمریکایی در داخل و خارج از کشور را بر عهده گرفت. مانند مطالعات مناطق خارجی، این رشته جدید اهمیت امپریالیستی آشکاری داشت،3 این کار به ما اجازه میداد شایستگی منحصربهفرد خود را برای نقش پس از جنگمان به عنوان حاکم جهان درک کنیم و مردمان تحت سلطه را ترغیب میکرد که عمیقتر قدردان ظرافتهای فرهنگی ما باشند.»
همسو با این دیدگاه، مقدمه پیرسون بر کتاب والدنِ تورو (ویرایش راینهارت) بود. که در آن او رادیکالیسم این فردگرای بزرگ آمریکایی را تقلیل داد و سعی کرد او را از هر گونه ارتباط با آنارشیسم مبرا سازد و تاکید کرد که نوشتههای او در حمایت از دولتِ بهتر بوده است که نمادی از آزادی فردی است که دوست داریم فکر کنیم شیوه زندگی آمریکایی
بر اساس آن استوار است.»4
مشهورترین شاگرد پیرسون، جیمز جیسوس آنگلِتون بود. آنگلتون در سال ۱۹۱۷ در آیداهو متولد شد. در نوجوانی به مالوِرن کالیج در ووسترشر فرستاده شد، جایی که سعی کرد «انگلیسیتر از هر انگلیسی شود. او ادب دنیای قدیم و رفتارهای خوب و آرامی را جذب کرد که هرگز او را رها نکردند. [گذر] سالها به او شخصیت اروپایی داد (او همچنین تعطیلات طولانی را در ایتالیا گذراند) که پیشینه آمریکاییاش را کمرنگ میکرد و به او لهجه انگلیسیِ ملایمی میداد.»
او از سال ۱۹۳۷ تا ۱۹۴۱ در ییل بود، جایی که با مجله ادبی ییل، به همراه مکجورج باندی (مشاور آینده امنیت ملی)، والتر سالیوان (شخصی که بعدها ویراستار علمی نیویورک تایمز شد)، و ای.رید ویتمور جونیور شاعر کار کرد. در سال ۱۹۳۸ آنگلتون با اِزرا پاوند در راپالو دیدار نمود و آنها دوستانی صمیمی شدند، پاوند بعدها او را به عنوان «یکی از مهمترین امیدهای مجلات ادبی در آمریکا» توصیف نمود. وقتی آنگلتون وصیتنامهاش را در سال ۱۹۴۹ نوشت، «یک بطری شراب ناب» در میان ازرا پاوند، ای.ای. کامینگز و دیگر دوستان شاعر خود از مجله فوریوسو به جای گذاشت5 و وصیتنامه را با این جملات به پایان رساند: «اکنون میتوانم بگویم که به روح مسیح و زندگی جاودان باور دارم و به این نظام اجتماعی پرآشوب که گاه به شکلی کورکورانه برای حفظ حق آزادی معنوی مبارزه میکند. به نام عیسی مسیح، شما را ترک میکنم.» با وجود این حرفها6، رید ویتمور به یاد میآورد که آنگلتون (که مادرش مکزیکی بود) از نام میانی خود («جیسوس») خجالت میکشید، زیرا «این نام نشان میداد او یک انگلیسی اشرافی نیست، تصویری که در آن زمان سعی میکرد از خود ارائه دهد.»
پانوشتها:
1- Poets of the English Language
2- تعریف گسترده «دشمن» شامل کمونیستها، سوسیالیستها، روشنفکران منتقد و حتی فعالان حقوق مدنی میشد. منتقدان معتقد بودند چنین سیستم نظارتی به بهانه امنیت، آزادیهای فردی را زیر پا میگذارد و به حکومت پلیسی نزدیک میشود.
3- همانطور که در متن اشاره شد، مطالعات آمریکایی(American Studies) به عنوان یک رشته دانشگاهی، ابزاری برای ترویج این ایده بود که آمریکا «شایستگی حکمرانی بر جهان» را دارد.
4- پیرسون میخواست هنری دیوید تورو (نویسنده و فیلسوف آمریکایی) را از چهرهای رادیکال و نزدیک به آنارشیسم به نماد لیبرالیسم آمریکایی تبدیل کند. تورو در واقع از منتقدان سرسخت دولت و نظام سرمایهداری بود و در کتاب «والدن» به سادهزیستی و مقاومت در برابر نظامهای ظالم تأکید داشت اما پیرسون سعی کرد این ایدهها را به نفع گفتمان سیاسی آمریکا در جنگ سرد تغییر جهت دهد. پیرسون «آزادی فردی» را نه به معنای مقاومت ضدسیستمی، بلکه به عنوان ستون دموکراسی آمریکایی معرفی کرد. این کار بخشی از پروژهی بزرگتر سازمان سیا برای بازتعریف ارزشهای آمریکایی و ارائه آن به جهان به عنوان الگویی برتر بود. تفسیر از تورو تحریف تاریخ است. تورو هرگز حامی «دولت بهتر» نبود، بلکه خواهان کاهش قدرت دولت و احترام به حقوق فردی بود.
5- تا بعد از مرگش برای روحش فاتحهای بخوانند و جام میسربکشند.
6- یعنی با وجود اینکه میگوید به عیسی مسیح اعتقاد دارد، اما از اصالت و نژاد خود خجالت میکشد! یعنی افاضات و گفتار او با رویکرد و عمل او همخوانی نداشت. کسی که با عیسی مسیح و اصول اخلاقی آن آشنا باشد نباید از اصالت و نژاد خود خجالت بکشد. چرا که برتری انسانها به برتری آنها در اخلاق و معنویات است و ربطی به نژاد و قومیت ندارد.