کد خبر: ۳۱۲۳۷۸
تاریخ انتشار : ۱۸ خرداد ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۰

کورتکس آفتابه‌ای یا کورتکس غنی‌شده؟ (یادداشت روز)

 
 
۱) ملت ایران، دشمنان مشترکی دارد. انگلیس و آمریکایی که در بحبوحه جنگ جهانی و اشغال ایران، به میلیون‌ها ایرانی قحطی دادند، یا رضاخان و پسرش را به مدت 50 سال بر گرده ملت ایران نشاندند، و در طول چند دهه گذشته هم انواع تحریم‌ها را اعمال کرده‌اند، هرگز با خود نگفته‌اند که ده‌ها میلیون ایرانیِ مورد تخاصم، مسلمان بوده‌اند یا غیر مسلمان، طرفدار جمهوریت یا سلطنت، حامی استقلال یا وابستگی و غربزدگی، چپ یا راست، اصلاح‌طلب یا اصولگرا؟ بی‌دریغ و علی‌الاطلاق، ده نسل از ملت ما را در سده سپری شده، مجازات و منکوب کرده و کشور ما را مورد تهاجم نظامی و قحطی و کودتا و تحمیل و تحریم 
قرار داده‌اند. مشکل اصلی آمریکا و غرب، اگرچه اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی است، ولی جنایت‌های غرب علیه ملت ما هیچ کدام هوشمند نبوده که افراد هم تفکیک کند. از نگاه آنها ایرانی خوب، ایرانی مُرده یا سرکوب شده، و برده‌وار و برّه‌وار است.
۲) مواجهه دیرین ما با انگلیس و سپس آمریکا در 150 سال گذشته، بیش از هر چیز، جنگ اراده‌ها بوده است. استعمارگران بیشترین توان خود را صرف شکستن یا تردید انداختن در اراده ملت ایران کرده‌اند. یک قرن قبل، نفوذ انگلیس و تزریق حسّ شکست و حقارت به قدری عمیق بود که «احمد خان ملک ساسانی»، از دیپلمات‌های عصر قاجار و پهلوی، درباره فضای تربیتی «مدرسه علوم سیاسی» می‌‌نویسد «مدیران و معلمین، که اغلب فقط برای این انتخاب شده بودند که شاگردان را از طریق وطن‌پرستی منحرف و به خدمتگزاری اجنبی تشویق کنند، سر کلاس، موضوع درس را کنار گذارده و راجع به اصل مقصود صحبت می‌‌‌کردند... روزی جناب سید ولی‌‌الله خان ‌نصر که تشریح درس می‌‌‌دادند، فرمودند ایران مثل خزه‌‌‌ای است که به دیوار چسبیده و دولت انگلیس به منزله آن دیوار است که اگر نباشد، خزه وجود خارجی ندارد... دستور ذکاء الملک (فروغی)، منصورالملک و باقر کاظمی همیشه این بود که نبایستی اشخاص باهوش و با سواد، جزو کارمندان وزارت خارجه درآیند».
۳) سه دهه بعد، سپهبد رزم‌آرا نخست‌وزیر رژیم پهلوی، در بحبوحه نهضت ملی کردن نفت گفت: «ملتی که نمی‌تواند لولهنگ [آفتابه گلی] بسازد، چگونه می‌تواند صنعت نفت را اداره کند؟». انقلاب اسلامی، انقلاب یک ملت برای روبیدن و دور ریختن تفاله‌های فکری و فرهنگی فلج‌کننده از این قبیل بود و افتخارات بزرگی را هم که به معجزه شبیه است، به ارمغان آورد. اما با این وجود، عناصری هستند که ادعا می‌کنند «کورتکس مغزی ما ایرانیان از کورتکس اروپاییان کوچک‌تر است و همین، موجب عقب‌ماندگی شده است»! یا این ادعا که الگوی نبوغ و توسعه را باید در برخی دولت‌های جنوب خلیج‌فارس جست‌وجو کرد که هر چند انتخابات و مردم سالاری ندارند و سرکوبگر هم هستند، اما نبوغ خوبی در تعامل با آمریکا دارند و در سفر اخیر دونالد ترامپ به منطقه توانستند قرارداد‌های چند صد میلیارد دلاری با آمریکا ببندند! 
۴) این شبکه مقلد و مامور برای تزریق روحیات منتهی به اسارت فرهنگی و سیاسی اقتصادی، هرگز به روی خود نمی‌آورند که خروجی توسعه تقلیدی رضاخانی، «سرکوب شدید علما و روشنفکران و مردم، به غارت دادن منابع ملی، فساد شدید دیوان سالاری، نابودی بنیان‌های دیرپای اقتدار ملی، ضعف قدرت دفاعی، و تسلیم سه روزه کشور در مقابل اشغالگران در جریان جنگ جهانی دوم» بود. هرگز توضیح نمی‌دهند که مردم در حکومت محمدرضا پهلوی به فاصله 25 سال، دو بار دست به قیام و انقلاب زدند و سرانجام، رژیم کودتایی را ساقط کردند؟ پاسخ نمی‌دهند که چرا فقر و تورم و گرانی در حکومتی که شش میلیون بشکه نفت می‌فروخت، در نهایت شدت بود و رژیم دست نشانده، با وجود این درآمد حداکثری، خود را در قبال زندگی جمعیت سی میلیون نفری کشور مسئول نمی‌دانست، بلکه دغدغه اول و آخرش، جلب رضایت و تامین منافع آمریکا و انگلیس (ولو به قیمت نابودی اقتصاد و تولید و صنعت و کشاورزی در کشور) بود؟
۵) به معجزه شبیه است که ملتی تحقیر شده برای بیش از نیم قرن، اراده خود را بازیابد، برخیزد، ژاندارم آمریکا در منطقه را به زیر بکشد، از عهده انواع طراحی‌های خصمانه برآید، در جنگ تحمیلی، سرافرازانه از تمامیت ارضی خود پاسداری کند، و در بحبوحه این بحران‌های 
تو در تو، بتواند پیشرفت‌هایی خیره‌کننده را در حوزه‌های مختلف علمی، فنی، اقتصادی، پزشکی و... پدید آورد که بعضا به ده یا پنج کشور دنیا محدود است. کور مغزی بلکه فلج روحی و شخصیتی است که کسانی، با وجود همه این پیشرفت خیره‌کننده در حوزه‌های گوناگون و تحسین اهل فن در جهان، بگویند علت عقب‌ماندگی ما در کوچکی کورتکس مغز مردم ایران در مقایسه با نژاد اروپایی است! باید ضمن انجام آزمایشاتی بررسی کرد که مغز این قبیل افراد با چه چیزی پر شده است؟
۶) آمریکا و انگلیس که از زبان دیلماج‌های خود، ملت ایران را تحقیر می‌کردند و می‌گفتند «شما نمی‌توانید آفتابه بسازید، چه رسد به اداره صنعت نفت»، امروز مضحکه دنیا می‌شوند اگر بگویند که شما قادر نیستید صنعت پیشرفته هسته‌ای را برپا و اداره کنید! بنابراین از طریق دیلماج‌های نیابتی و حلقوم‌های اجاره‌ای می‌کوشند این پیشران بومی شده را نه مایه پیشرفت و رونق استاندارد‌های زندگی، بلکه اسباب دردسر و گرفتاری وانمود کنند؛ دردسری که باید واگذار کرد و از شرّش راحت شد! این دیلماج‌ها هرگز پاسخ نداده‌اند که اگر برنامه هسته‌ای ضد ارزش است، چرا در غرب و دیگر مناطق دنیا برای دستیابی به آن و استفاده از کاربرد‌های غیر نظامی‌اش مسابقه گذاشته‌اند و منع‌کنندگان ملت ایران، خود بیشترین استفاده را از برنامه هسته‌ای برای تولید انرژی، درمان و پزشکی، بهبود کشاورزی و اصلاح ژنتیک، ارتقای پروژه‌های تامین آب، کشف و استحصال معادن، و... می‌کنند؟!
۷) برنامه هسته‌ای ایران، همچنان که پیشران پیشرفت است، خار چشم دشمنان تاریخی ملت ما هم هست. کمتر از ده کشور در دنیا دارای چرخه کامل غنی‌سازی صنعتی هستند که اغلب آنها هم به خاطر وابستگی به بلوک شرق یا غرب توانسته‌اند به این فناوری مدرن دسترسی پیدا کنند. ایران تنها کشوری است که در اوج تحریم‌ها و به همت فناوران خود توانسته، چرخه کامل برنامه هسته‌ای را ایجاد کند. بنابراین، این برنامه با همه ارزش و اعتبار والایش، فقط برنامه هسته‌ای نیست؛ بلکه برای نسل جوان ما، پرچمی برافراشته در قله علم و فناوری، با پیام «ما می‌توانیم» است. تا این پرچم بالاست، اراده دیگر متخصصان ایرانی برای فتح قله‌های گوناگون پیشرفت خواهد جوشید. از سوی دیگر، همین سرمایه بومی گرانبها، موجب افتخار آفرینی و الهام‌بخشی در جهان است. اهل دقت در چهار گوشه دنیا، در پس همه تبلیغات برای تخریب وجهه و انداختن ایران از چشم ناظران، دائما از خود می‌پرسند که کدام کیمیا می‌تواند گوهر وجودی یک ملت عقب مانده در طول چند قرن را این‌گونه اعتلا بخشد و با وجود سخت‌ترین تحریم‌ها و تهدید‌ها به قله تولید قدرت (از برنامه هسته‌ای تا نانو، فناوری زیستی، سلول‌های بنیادی، و تولید پیشرفته‌ترین تسلیحات نظامی) برساند. این عزتمندی و الهام‌بخشی، در نگاه آمریکا و غرب، مصیبتی بزرگ‌تر از خودکفایی فنی و علمی ایران در تامین نیازهای خویش است. برنامه هسته‌ای و غنی‌سازی، با همه عظمتش، نوک کوه یخ اقتدار ملت ایران است. چالش اصلی از نگاه غرب، این است که ملت ایران در عمل نشان داده که می‌تواند و اگر مغز او با عزم و اراده غنی‌سازی شود، قادر به خلق شاهکارهایی بزرگ‌تر است.
۸) دوگانه «ما می‌توانیم/ نمی‌توانیم»، سرآغاز توسعه و پیشرفت یا انحطاط تمدنی است. ملت بزرگ ما از عهده سخت‌ترین تحریم‌های ظالمانه تاریخ («فلج‌کننده» و «فشار حداکثری») بر آمد و حال آن که طراحان تحریم، نه صرفا دنبال آزار و اذیت، بلکه در پی به زانو درآوردن بودند. ما ظرف دهه گذشته، از اوج فشارهای تحریمی عبور کرده‌ایم، اگر هم در برخی حوزه‌ها به چالش برخورده‌ایم، فقط حاصل رفتار دشمن شریر نبوده، بلکه علت اصلی، کم‌همتی، بدعملی، اشرافیت‌زدگی یا نفوذ زدگی و غفلت برخی مدیران بوده است. بنابراین اگر باید دنبال علاج و راه‌حل بود، آن علاج و چاره، نه در مذاکره برای واگذاری منابع قدرت به خیال لغو تحریم، بلکه در رسوب زدایی از ذهنیت‌های مدیریتی منفعل است. گرفتاری بزرگ ما، دو خط انحراف و تحریف است که همدیگر را به مثابه یک بیماری، باز تولید می‌کنند؛ انحراف از آرمان‌های انقلاب، و تحریف حقایق برای به اشتباه انداختن افکار عمومی. این دو خط، بیشترین خسارت را به کشور وارد کرده و به شکل نیابتی، سرگرم کوبیدن اراده و همت و تدبیر درونزا بوده‌اند.
۹) مسیر کشور طی چند دهه گذشته، با وجود کارشکنی سنگین دشمن و نیروهای نیابتی آن، رو به پیشرفت بوده است. دشمن‌ترین دشمنان اعتراف می‌کنند که علت ناتوانی در مواجهه با ایران و جمهوری اسلامی، رهبری حکیمانه و همراهی ملت بوده است. باید آمریکا را ورای ‌هارت و هورت‌هایش ارزیابی کرد. ۴ مهر ۱۳۹۸ در حالی که ترامپ در اوج توهم بود، نشریه فارین پالیسی، گفت‌و‌گویی را با «رائول مارک گرشت» (افسر پیشین سازمان سیا، کارشناس خاورمیانه و عضو ارشد بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها) ترتیب داد. این عنصر ضدایرانی هر چند در گفت‌و‌گوی مذکور، عقده‌گشایی فراوانی علیه رهبر انقلاب اسلامی انجام داد، اما نهایتا اذعان کرد: «باید بگویم که گزینش اهداف از سوی ایرانی‌ها مرا بسیار تحت تاثیر قرار داده است. رهبر عالی ایران، این اقدام را آزمونی نهائی برای عقب‌نشینی دوباره آمریکا می‌داند... اعمال تحریم بیشتر، پاسخی ضعیف است. زمانی که نمی‌توانید هیچ کار دیگری انجام دهید، از تحریم استفاده می‌کنید... برخی افراد، رهبر عالی
ایران را بازیگری محتاط می‌دانند، اما واقعیت این است که او رویارویی با محدودیت‌ها و کنار زدن آنها را دوست دارد... رهبر عالی ایران، یکی از موفق‌ترین رهبران خاورمیانه از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون است. او از مهارت‌های ممتاز و استعداد‌های عالی برخوردار است. من می‌توانم بر مبنای رکورد‌های آماری بگویم که رهبر عالی ایران، قطعا برتر از ترامپ و در نقطه مخالف او قرار دارد. هر آنچه از سوی رهبر ایران انجام می‌شود، اراده و تشخیص خود اوست. من در این باره اطمینان دارم چون سال‌ها درباره او مطالعه کرده‌ام.»
۱۰) ترامپ با همه یاغیگری‌هایش، کاتالیزور تضعیف قدرت آمریکاست. او پس از چند ماه، در حال برداشت کاشته‌های خویش است؛ از نابودی قدرت نرم و هوشمند آمریکا به اذعان استراتژیست‌ها، تا درگیری با متحدان و رقیبان جهانی، و سیاست‌های سرکوبگرانه که به آشوب در لس‌آنجلس و نیویورک و برخی شهرهای دیگر انجامیده و البته، هنوز اول ماجراست. اینها را علاوه کنید به وعده‌های مهملی که ترامپ درباره پایان دادن به جنگ اوکراین ظرف 24 ساعت، یا برقراری آتش‌بس ظرف یک هفته در غزه و خاورمیانه داد، و شکست دادن مقاومت یمن می‌داد. در موضوع یمن کار به جایی رسید که نیویورک تایمز نوشت: «ترامپ پس از ۳۰ روز جنگ با یمن، ناامید شد. ژنرال کوریلا، فرمانده سنتکام بر کمپین بمباران قدرتمند اصرار داشت اما حوثی‌ها هفت پهپاد MQ-9 را سرنگون کردند. چند فروند F-16 و یک جت جنگنده F-35 مورد هدف قرار گرفتند. هزینه عملیات سرسام‌آور بود. مهمات پیشرفته زیادی استفاده شد. برنامه‌ریزان پنتاگون به طور فزاینده‌ نگران ذخایر و پیامدهای آن برای هر موقعیتی بودند که ممکن است مجبور به دفع حمله چین به تایوان شوند. حوثی‌‌ها همچنان به ناو‌ها شلیک، سنگرها را تقویت، و ذخایر سلاح را زیرزمین جابه‌جا می‌‌کردند. چرخش ناو ترومن برای جلوگیری از آتش، به سقوط جنگنده سوپر هورنت‌ انجامید. سپس، موشک حوثی‌ها به فرودگاه بن گوریون در تل‌آویو اصابت کرد. ترامپ تصمیم گرفت عملیات را موفقیت‌آمیز خوانده و متوقف کند»!
محمد ایمانی