پایهگذار نژادپرستی در تاریخ(شبهه ها و پاسخ ها)
شبهه: آیا میتوان گفت ابلیس نخستین نژادپرست تاریخ است و نژادپرستی یعنی پیروی از راه او؟
پاسخ: در میان همه رفتارهای زشتی که بشر در تاریخ خود ثبت کرده، تبعیض نژادی از خبیثترین و دیرپاترین آنهاست. نژادپرستی، یعنی توهّم برتری بهخاطر رنگ پوست، قومیت، تبار یا منطقه جغرافیایی، چنان در جان تمدنها ریشه دوانده که جنگها، استعمار و نسلکشیها را رقم زده است. این نگرش گاه چنان عادی و موجه جلوه میکند که فرد نژادپرست حتی خود را برحق میپندارد، نه خطاکار. اما آیا این انحراف فکری تنها مربوط به انسان است؟ یا پیشینهای ورای بشر دارد؟
قرآن کریم صحنهای حیرتانگیز از آغاز آفرینش انسان را ترسیم میکند؛ هنگامی که خداوند فرمان سجده به آدم را صادر میکند، همه فرشتگان فرمانبردارند، جز ابلیس.
ابلیس با صراحت میگوید: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریدی و او را از گل.»(1)
اینجاست که نخستین گزاره برتریطلبانه بر پایه تفاوت در آفرینش شکل میگیرد؛ و از همینجا میتوان پرسید: آیا ابلیس را باید نخستین نژادپرست تاریخ دانست؟ آیا این سخن او الگوی اولیهای از تبعیض نژادی نیست که بعداً در قالبهای انسانی تکرار شد؟ برای پاسخ، باید هم تحلیل قرآنی کرد و هم معنای نژادپرستی را به دقت واکاوی نمود.
نژادپرستی از باور تا عمل
نژادپرستی صرفاً به معنای رفتار خشن یا تحقیرآمیز با نژاد یا قوم خاص نیست؛ بلکه ریشه آن، یک باور است: اینکه تفاوتهای طبیعی میان انسانها (چون رنگ، تبار، قبیله، کشور یا زبان) نشاندهنده «برتری» ذاتی گروهی بر دیگران است. این نگرش ممکن است در رفتار آشکار شود، یا در ذهن بماند و بر روابط انسانی سایه بیندازد.
نژادپرستی گاه لباس مذهب، علم، سنت، شوخی یا حتی میهندوستی به تن میکند و خود را پشت شعارهای ظاهراً منطقی پنهان میسازد. اما جوهر آن یکی است: انکار برابری بنیادین انسانها و داوری ارزشی بر پایه معیارهای غیرارزشی. در اسلام، اصل خلقت مشترک و کرامت ذاتی انسانها مورد تأکید است و تنها تفاوت انسانها بر پایه تقوا و کنش مؤمنانه آنها در زندگی است؛ نه قوم و قبیله و رنگ پوست خاص. قرآن میفرماید:
«ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است.»(2)
پس هر اندیشهای که برخلاف این اصل، «آفرینش» را بهانه «برتری» کند، از دایره توحید بیرون رفته و به راه ابلیس قدم گذاشته است.
برتریطلبی و رفتار نژادپرستانه ابلیس
ابلیس نه از روی نادانی، که با علم و آگاهی و از جایگاه یک عابد قدیمی، به فرمان خدا پشت کرد. دلیلش نه استدلال فلسفی بود و نه اعتراض اخلاقی، بلکه یک باور درونی به برتری نژادی، او جنس خویش (آتش) را بر جنس آدم (گل) برتر میدانست. این دقیقاً همان سازوکار نژادپرستی در قالبی پیشابشری است.
در واقع، ابلیس اولین موجودی است که تفاوت در مبدأ خلقت را به برتری وجودی تعبیر کرد. او نگفت «من باتقواتر یا باتجربهترم»، بلکه گفت: من از مادهای شریفتر ساخته شدهام، پس بهترم.
بازتولید نگرش ابلیس در تاریخ بشر
اگر بپذیریم که ابلیس نخستین برتریطلب تاریخ است، باید بپذیریم که رفتار او الگوی بسیاری از خطاهای بزرگ انسانها بوده است. از تفاخر جاهلی قریش به تبار قبیلهای، تا نژادپرستی سفیدپوستان علیه سیاهپوستان، تا تعصبهای قومی مدرن، همه بر یک الگو استوارند: «من از تو بهترم، چون از نژادی شریفتر آمدهام.»
پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) با قدرت به جنگ این نگرش رفت. روایت شده است که روزی سلمان فارسی وارد مجلس پیامبر خدا شد. حاضران او را بزرگ داشتند، مقدمش را گرامی شمردند و در صدر مجلس نشاندند، به احترام مقام او، برای بزرگسالیاش و بهسبب نزدیکیاش با پیامبر و خاندان او.
در این هنگام عمر وارد شد و چون نگاهش به سلمان افتاد، گفت: «این عجمی چیست که در میان عربها در صدر مجلس نشسته؟» رسول خدا بر منبر رفت و خطبهای ایراد کرد و فرمود: «إن الناس من آدم إلى يومنا هذا مثل أسنان المشط، لافضل للعربي على العجمي، ولا للاحمر على الاسود إلا بالتقوى؛ مردم از آدم تا امروز، مانند دندانهای شانه برابرند؛ هیچ عربی بر عجم، و هیچ سرخپوستی بر سیاهپوستی برتری ندارد، جز به تقوا.»(3)
اما این آموزه نورانی، هنوز در جوامع انسانی، مهجور است. وقتی همچنان شاهد تبعیض بر اساس قومیت، رنگ پوست، لهجه یا منطقه هستیم، باید نگران باشیم، چراکه بازگشت به راه ابلیس آغاز شده است، هرچند بینام و نشان.
اثرات مخرب نگرش برتریطلبانه
نگرش برتریطلبانه، چه از نوع نژادی باشد و چه از نوع طبقاتی یا زبانی، دارای تبعات ویرانگری است:
نابودی اخلاق شخصی: شخص برتریطلب، به جای تمرکز بر تزکیه نفس و تقوا، خود را «خوب» میپندارد؛ بینیاز از رشد. این همان بیماری ابلیس است: خودبزرگبینی.
فساد روابط اجتماعی: جامعهای که در آن، ارزش افراد نه بر اساس اخلاق و توانایی، بلکه بر اساس تبار یا زبان یا رنگ تعیین شود، بهزودی به کینه، تبعیض، جنگ و فرسایش اجتماعی دچار خواهد شد؛ چنانکه ابلیس پس از برتریطلبی و تکبر، به فریب دادن انسان و آسیب رساندن به او همت گماشت. تحریف دین و ایمان: نژادپرستی مذهبی، یعنی باور به برتری قوم یا ملت خاص نزد خدا، تحریف آشکار توحید است. بسیاری از فرقههای منحرف و گروههای افراطی، از این تفکر تغذیه کردهاند.
غفلت از دشمن واقعی: ابلیس با نژادپرستی، بشر را به نزاع با یکدیگر میاندازد تا از یاد ببرند که دشمن اصلی کیست. کسی که خود را از دیگری برتر میپندارد، از خودسازی غافل و به ابلیس نزدیکتر است تا به خدا.
خود را از بیماری ابلیس نجات دهیم
آیا میتوان گفت ابلیس نخستین نژادپرست تاریخ است؟ آری؛ اگر نژادپرستی را نه صرفاً خصومت با یک نژاد خاص، بلکه اعتقاد به برتری ذاتی خود بر دیگری بهدلیل تفاوتهای خلقتی بدانیم؛ ابلیس با این تفکر، راه را برای هزاران ظلم و تبعیض باز کرد.
هرگاه در دل ما اندک نشانهای از این تفکر پیدا شد -خواه در قالب نگاه تحقیرآمیز به دیگری، خواه در توجیه ظلم به اقلیتی خاص- باید با یادآوری سرنوشت ابلیس، به خود هشدار دهیم.
اسلام به ما آموخته است که ملاک کرامت، تقواست؛ و تنها معیار برتری، فضیلت اخلاقی و عبودیت حقیقی است، نه رنگ و خاک و قوم و زبان. پس اگر میخواهیم از راه ابلیس فاصله بگیریم، باید به جای تکیه بر «جنس، زبان، قومیت و نژاد»، بر «درست زیستن» تمرکز کنیم.
پی نوشتها:
1. ص، آیه 76.
2. حجرات، آیه 13.
3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق، ج22، ص 348.
* میثم شادپور