جنگ با شیاطین در مریخ
مسیح عرفان
سری بازیهای دوم (Doom) شروعکننده سبک شوتر(تیراندازی) اول شخص است و در میان گیمرهای دنیا با تمامی سلایق طرفداران زیادی دارد. اولین بازی دوم در سال ۱۹۹۳ منتشر شد که یکی از اولین بازیهای اول شخص شوتر در تاریخ بازیهای رایانهای است. از آنجایی که این روزها نزدیک انتشار بازی Doom dark ages
است، بهانه خوبی داریم برای صحبت درباره یکی از پرطرفدارترین نسخههای سری، یعنی دوم سه.
بهطور کلی اگر بخواهیم درباره دنیای «دوم» صحبت کنیم باید بگوییم که گیمپلی و نحوه بازی دوم در ژانر شوتر (تیراندازی) اول شخص، مبارزه برای بقاء، هراس، آخرالزمانی، ماورائی تاریک و اسطورهای است. البته این نسخه کمی متفاوت با نسخههای قبلی دوم است. یعنی به طور خاصی تاکتیکالتر (یعنی نیاز به تاکتیک چیدن دارد و فقط بزن و بکش نیست) و سختتر شده است.
بازی دارای خشونت زیاد، قطع اعضا و تصاویری مربوط به مراسمهای شیطانی و ترسناک است. دنیای دوم در مریخ (Mars) جریان دارد.
منجی گمنام در مقابل شیاطین
داستان بازی «دوم 3» از جایی شروع میشود که تکاوری گمنام (به اسم کارکتر در بازی اشاره نشده و با نام Marine که به معنی تکاور است از او نام برده میشود) به مقرّ تحقیقات مریخ اعزام میشود تا جایگزین یکی از سربازان دیگر شود. در همین روز هم مشاور عالی سازمان UAC (سازمان اتحادیه فضائی) به نام سوان و بادیگارد او جک هم به این مکان برای سرکشی و بازرسی آمدهاند. سوان به جک در یکی از کاتسینها(به سکانسهای سینمایی در بازی کاتسین میگویند) میگوید که از اینکه باید هر دفعه گندکاریهای دکتر بتروگر را جمع کند خسته است و این دفعه دیگر با دفعات دیگر فرق دارد. دکتر بتروگر مسئول تمامی تحقیقات صورتگرفته در لابراتوارهای دلتا است و در این مدت هم اتفاقات عجیبی از آن گزارش شده است. در همین زمان است که به طور مرموزی موجی از شیاطین به کمک دریچههایی (Portal) از جهنم به مریخ حمله میکنند و در دقایق اول حمله، تقریبا چند هزار نفر دانشمند و نظامی، یا کشته شده و یا تبدیل به اشخاصی شبیه به زامبی میشوند.
تکاور (نقش اصلی بازی که ما با آن بازی میکنیم) و گروه براوو (Bravo) تنها گروه نظامی سالم در کل تاسیسات هستند. فرمانده کِلی (kelly) که فرماندهی تکاوران را برعهده دارد ما را مأمور میکند که با گروه براوو ملاقات کنیم و همین مأموریت تقریبا نصف زمان بازی را شامل میشود. گروه براوو وظیفه دارند که در نهایت ناوگان فضائی- نظامی زمین را از اتفاقات اینجا خبردار کنند و از آنها کمک بگیرند. اما گروه براوو قبل از انجام مأموریت خود کشته میشوند و این کار به ما سپرده میشود.
فرمانده کِلی به تکاور(که ما هستیم) دستور میدهد تا نیروی پشتیبانی درخواست کند. ما همان زمان در ارتباط رادیویی برقرار شده توسط سوان متوجه میشویم که اگر نیروی کمکی ناوگان برسند، دیگر کار زمین هم تمام است. زیرا شیاطین به راحتی میتوانند از طریق فضاپیماها و خدمه به زمین حمله کرده و انسانها را منقرض کنند. از طرفی متوجه میشویم که فرمانده کِلی هم هدفی شوم در ذهن دارد و طرف دکتر بتروگر است. بعدها کِلی را که تبدیل به موجودی شیطانی شده و بادیگارد سوان (جک) را هم کشته بود، از بین میبریم. در یکی از کاتسینهای بازی میبینیم که سوان با دکتر بِتروگر در جلسه آنلاین در حال بحث هستند، ولی دکتر با توجه به اتفاقات وحشتناکی که در مقر افتاده است خیلی آرام است و میگوید موقعیت تحت کنترل او است و جای نگرانی نیست.
سپس متوجه میشویم که دکتر بتروگر خود پشت این حمله شیطانی بوده و میگوید وقتی نیروهای ناوگان فضائی برسند به راحتی به زمین حمله کرده و همه را نابود میکند. سوان سعی میکند که پیام کمک به ناوگان را قطع یا از بین ببرد و دکتر را متوقف کند. اما توسط فرمانده کِلی شیطانصفت کشته میشود. البته با کمک ما ناوگان فضائی به دام دکتر نمیافتد.
در مسیر ما به یکی از همکاران دکتر بتروگر میرسیم که ماجرای کل اتفاقات و شروع آن را برایمان تعریف میکند.
اشیای باستانی و ارتباط با شیاطین
داستان اینطور شروع میشود که در حفاریهای مریخ، گروه تحقیقات به دستگاهی میرسند که برای تلپورت (teleport) و جابهجایی مکانی از این بُعد به بُعد دیگری ساخته شده است. به نظر میرسد این دستگاه متعلق به تمدنی منقرض شده در مریخ است. با تلاشهای بسیار، تیم دکتر بتروگر موفق میشوند که این دستگاه را به کار بیندازند و به بُعد دیگری (که بعدها مشخص میشود جهنم است) دسترسی پیدا کنند. محققان و سربازان زیادی در این بُعد جدید مفقود، دیوانه و یا کشته شدند، ولی دکتر تنها به هدف خود فکر میکرد. گویا جان افراد برایش هیچ ارزشی نداشت و بهطور مریضگونهای فقط به دنبال کشف کردن در بُعد جدید بود. همکارِ بتروگر میگوید که با توجه به اتفاقات و تلفات سنگین انسانی، رفتار دکتر بتروگر غیرمنطقی بود.
بنابراین تمدنی باستانی در مرّیخ به قدری پیشرفته بوده که دستگاه تلپورت و جابهجایی بیناجهانیاش حتی پس از سالها قابل استفاده است. اما طبیعتاً به دلیل کارکرد شیطانی این دستگاه، حس و نگاهی که به مخاطب منتقل میشود این است که تمدن باستانی مریخ، علاوهبر پیشرفته بودن، ربطی هم به شیاطین داشته است.
همکار دکتر بتروگر میگوید من تصمیم گرفتم بهطور مخفی از کار او سر در بیاورم و در فایل خاطرات روزمره او خواندم که دکتر بتروگر در رؤیا با شیاطین ارتباطی داشته و آنها در ازای بازپسگیری زمین، به او پیشنهاد قدرت نامتناهی دادهاند! او هم قبول کرده است.
در اینجا شاهد مضمونی فاوستی هستیم. فروختن روح به شیطان و خدمت کردن به وی برای رسیدن به قدرت.
جلوتر در داستان به یکی از محققان گروه باستانشناسی میرسیم که مدعی است تنها راه جلوگیری از حمله شیاطین استفاده از وسیلهای به نام مکعب روح یا soul cube است که در یکی از حفاریهای تمدن کهن و منقرضشده مریخ پیدا شده است. زمانی که تمدن مریخ در برابر قدرت جهنمیان احساس عجز کردند، تصمیم گرفتند این سلاح را (که حاوی ارواح مریخیانِ فدا شده است) را بسازند. یعنی برای ساخت این سلاح در تمدن باستانی مذکور، مریخیهای زیادی قربانی شدهاند تا این سلاح با استفاده از روح این افراد فعال شود. این سلاح توسط شخصی به نام قهرمان (شخصی بدون نام مانند تکاور ما) استفاده شده تا نیروهای جهنمی را نابود کند و پُرتال جهنم را ببندد. ما هم مکعب را میگیریم و راهی جهنم میشویم تا پورتال آن که حفره جهنمی (Hell hole) نام دارد را ببندیم. در جهنم مکانهای ترسناک زیادی وجود دارد و صداهای وحشتناکی بهگوش میرسد که حتی در مقایسه با نسل جدید بازیها نیز جالب است، چه برسد به زمان عرضه بازی. تصاویر تکهتکههای انسانها که آویزان هستند، استفاده از صلیبهای برعکس به صورت سمبلیک و نمادین، قرار گرفتن بدنی مُثلِهشده بر روی دیوار (بدون دست و پا و سر) حس تاریک و شیطانی را به گیمر منتقل میکند. در بعضی مکانها هم ارواح سیاهی از سوراخی از ته جهنم به بالا میروند که خود جالب توجه است.
بعد از رسیدن به محل پورتال و کشتن شیطان بزرگی که از آن دریچه نگهبانی میکرد بهوسیله مکعب (این باس فایت به همه سلاحها ایمن بود و فقط امکان آسیب خوردن با مکعب را داشت) ما مکعب را به سمت پورتال هدایت میکنیم و مکعب پورتال را میبندد و داستان بازی به اتمام میرسد. گروه تکاوری در انتهای بازی به مقر تحقیقات میرسند و تکاور بینام ما را پیدا میکنند. اما دکتر بتروگر تا آخر این نسخه مفقود است. در ویدئویی نشان میدهد که دکتر تبدیل به یک اژدهای شیطانی شده و فرماندهیِ سپاهی از شیاطین جهنّم را برعهده دارد که در بسته الحاقی بازی با نام رستاخیز شیطان (Resurrection of evil) دوباره درصدد حمله به بُعد ماست.
در بازی دوم سه بارها ضریب دادن به قدرتهای شیطانی و به تصویر کشیده شدن عناصر تاریک را شاهد هستیم. وقتی دکتر بتروگر روحش را به شیاطین میفروشد، هدفش این است که قدرت پیدا کند. شیاطین هم به او قدرت میدهند و در آخر تبدیل به اژدهایی عظیم میشود. از طرفی هیچکس نمیتواند در این فضای آخرالزمانی با این شیاطین مقابله کند و آنها را ریشهکن نماید مگر اینکه از همین قدرت شیطانی بهره ببرد. بنابراین به صورت کلی قدرت در بازی دوم سه در گرو ارتباط با شیاطین است و اگر هم ما به مقابله با شیاطین میپردازیم، نهایتا بایستی از همین ابزارهای تاریک استفاده کنیم و هیچ خبری از خداوند متعال، فرشتگان الهی یا موجودات پنهان نیک نیست. به هر حال بین خیر و شرّ همیشه جدال بوده است، اما دوم سه با حذف جبهه خیر که شامل فرشتگان و انسانهای الهی میشود و تقلیل دادن آن به یک تکاور بینام و نشان، انسانگرایی افراطی (اُمانیسم) و شیطانگرایی را تقویت میکند.
در عالم واقع جبهه خیر با کمک نیروهای الهی و توجه خداوند متعال با شیاطین در حال مبارزه است و اتفاقاً از روشهای باطل استفاده نمیکند تا خودش سقوط نکند. بنابراین با نگاهی توحیدی و الهی، به دنبال جذب خیرات و قدرت و حیات و علم از وجود بینهایت خداست تا بدینوسیله با شیاطین مبارزه نماید.
رستاخیز شیطان
در بسته الحاقی رستاخیز شیطان که دو سال پس از داستان اصلی بازی دوم سه است، ما باز هم نقش یک تکاور بینام و نشان (شخص دیگری جز شخصیت اصلی دوم سه) را داریم. ما با تیم خود و به دستور مسئول جدید تحقیقات، به کاوش در حفاریهای زیرزمینی مریخ میپردازیم که با پیدا کردن شیئی به نام آرتیفکت (Artifact) (به هر شئ یا وسیلهای که ساخته دست موجودی مانند انسان باشد، از قدیم مانده باشد و معمولاً قدرت روحانی یا حتی ماورایی خاصی دارد آرتیفکت میگویند) همه تیم تکاور بهجز ما کشته میشوند. سپس دوباره پورتالی از جهنم باز میشود و دکتر بتروگر با شیاطین خود فرصتی دوباره برای حمله پیدا میکند. تکاور ما دستور میگیرد که به وسیله آرتیفکت و سلاحهای خود به داخل جهنم برود و دستگاه تلپورت باقیمانده در آنجا را نابود کند. در این فضای آخرالزمانی، شیاطین دوباره به سرزمین انسانها حمله کردهاند و تکاور به عنوان منجی بایستی جلوی آنها بایستد. یعنی به جای رستاخیز مسیح علیهالسلام در آخرالزمان که در نگاه مسیحیان وجود دارد و قرار است جهان را از هر ظلمی ریشهکن کند، در دوم سه شیاطین رستاخیز کرده، از جهان موازی آمده و میخواهند جهان را نابود کنند.
پس از آن هم در انتهای مرحله با اژدهایی که همان دکتر بتروگر است میجنگیم، اما شکست میخوریم. جالب توجه است که در ادامه با استفاده از آرتیفکت و داخل کردن آن به دهان اژدها، دکتر را نابود میکنیم و پورتال هم نابود میشود. یعنی باز هم همان شیء باستانی به کمک ما میآید.
لازم به ذکر است که به احتمال زیاد تکاور ما در انتهای بازی میمیرد و شاید بتوان گفت به جهانی ماورائی مثل بهشت میرود. چون بعد از پایان بازی صدای رئیس خود (که به خاطر نبودن تجهیزات و اکسیژن در مقر تحقیقات مرده است) را میشنود که میگوید به خانه خوش آمدی! پس جهانی رحمانی پس از مرگ وجود دارد، اما اثر آن را به تصویر نکشیده به چند دیالوگ اکتفاء میکند.
سلاح شیطانی برای پیروزی بر شیطان!
در دیالسی (بسته الحاقی بازی که مراحل جدیدی را برای انجام دادن در اختیار گیمر میگذارد) و حتی بازی اصلی، میبینیم که تنها راه کشتن بعضی شیاطین قدرتمند، استفاده از تسلیحات شیطانی و یا با خوش بینانهترین حالت، سلاحهای بیگانهها و فضائیها است.
در «دوم 3»، یک مکعب که حاصل فدا کردن هزاران نفر مریخی بود و در بسته الحاقی، آرتیفکت (Artifact)، که خودش وسیلهای شیطانی و بازمانده از جهنم است، مورد استفاده قرار میگیرند تا شیطانهای اصلی را از بین ببرند. یعنی در سیر بازی میبینیم که باید از سلاحهای شیطانی برای نابودی دشمن استفاده کرد. از قوانین گیمپلی این است که گیمر با استفاده از این سلاحهای بسیار قدرتمند، شیاطین را نابود کند. یعنی نابود کردن شیاطین جز با استفاده از ابزارهای شیطانی، ممکن نیست.
این مضمون با نگاه الهی در تضاد است. هیچوقت نمیتوان تاریکی را با تاریکی از بین برد. بلکه بایستی با ابزار نورانی به جنگ تاریکی رفت. غرق شدن در تاریکی و استفاده از ابزارهای شیطانی، تنها به قدرت شیطان میافزاید و باعث سقوط شخصی خواهد شد که به این ابزارها دست زده است.
از طرفی هم خیلی جالب است که کاراکتر اصلی بازی که ما آن را کنترل میکنیم حتی اسم هم ندارد. نه فقط در این نسخه بلکه در نسخههای بعدی هم او به نام Doomguy یا DoomSlayer شناخته میشود. در بسته الحاقی هم میبینیم که یک تکاور دیگر (همچنان بدون اسم) با کمک این آرتیفکت توانست دنیا را از سر شیاطین نجات دهد.
پس شخص یا اشخاص اصلاً در این بازی مهم نیستند، بلکه ابزاری در دست بازیساز و گیمر بودهاند که نشان میدهد دغدغه بازیساز ایجاد یک منجی خاص نیست. بلکه همین که شخصی با استفاده از قدرتهای شیطانی و سلاحهای مرگبار در مقابل شیاطین بایستد، برای گیمر کافی است تا حس منجی بودن به او القاء شود.
جمعبندی و نتیجهگیری
به طور کلی به نظر میرسد داستان بازی از لحاظ تاریکی و روشنی و یا خوبی و بدی بهخوبی تمام شد. یعنی حداقل در جدال انسان و شیطان، طرف شیاطین را نگرفت! سازندگان بازی علیرغم اینکه بازی مملو از شیاطین بود، تا حدی معتقد و فطری بودند. البته نه اینکه اثر مروج توحید باشد، بلکه صرفاً در حد دیالوگها اشارهای به خدا دارد و ما هیچ عنصر رحمانی و الهی را در بازی نمیبینیم.
اما همین که در مواقع ضروری از خدا کمک میخواهند یا نام خدا میآید، نشان میدهد بارقهای از خداگرایی در ناخودآگاه بازیساز وجود داشته و به هر حال ما هم در مقابل شیاطین در حال مبارزه هستیم. هر چند اثر به جای خدا و منجی الهی، انسان و منجی زمینی را قرار داده که جز با سلاحی شیطانی نمیتواند دشمن را نابود کند.
اگر کمی به بازیهای روز دنیا توجه کنیم میبینیم که مسائلی همچون خدا، خدایان، شیاطین، خیر و شرّ و خلاصه مفاهیم الهیتی در هم آمیخته شده است. البته از توحید حرفی زده نمیشود، حتی در بازیهای ماورائی. اما در «دوم 3» به عنوان مثال، محققی که همکار دکتر بتروگر است و داستان تلپورتها را تعریف میکند، در انتها میگوید خدا مرا ببخشد و امیدوارم روح من آمرزیده شود.
مجموعاً میتوان گفت «دوم 3» به عنوان اثری در ژانر فانتزی تاریک و آخرالزمانی، قدرت را در اختیار شیاطین میداند و قوانین حاکم بر گیمپلی نیز ما را به سمت استفاده از قدرتهای شیطانی سوق میدهد. هرچند اهداف بازی در مقابله با شیاطین تعریف شده و چالشهای درون بازی نیز در جنگ با شیاطین ایجاد میشود. اما بازخورد بازی به گیمر زمانی مثبت است و گیمر به نتیجه دلخواهش میرسد که از ابزارهای شیطانی بهره ببرد. همچنین نوع بازنمایی اثر از جهان موازی هم ناقص است. جهانهای موازی انواع و اقسامی دارد و بسیاری از آنها برای انسانهای نیک، زیبا و دلربا است. اما دوم سه صرفاً جنبهای تاریک و دردآور را از جهانهای موازی ارائه میدهد که صحیح نبوده و با تجربیات موجود انسانی سازگار نیست. نگاه اثر به معاد و زندگی پس از مرگ هم بهشدت دنیوی و سکولار است. با یک دستگاه تلپورتیشن افراد میتوانند به جهنم سفر کنند و باز هم انسانها هستند که بایستی با سفر به جهنم مشکلات را حل نمایند! هیچ موجود الهی در کار نیست و در آخرالزمان هم منجی سکولار/اُمانیست باید به جهنم سفر کند تا ریشه شرّ را بخشکاند. نگاهی سطحی به معاد و جهنم که با هیچ یک از ادیان الهی سازگار نیست. مجموعاً میتوان گفت دوم سه با ضریب دادن به تمدنهای غیرالهی باستان، قدرت بخشیدن بیش از حد به شیاطین و منحصر کردن جهانهای موازی در جهنم، با ترویج ایدئولوژی غیر الهیاش توحید را سانسور کرده و به جای سوق دادن مخاطب به ارتباط با وجود بینهایت و موجودات نورانی، با قوانینی که بر بازی وضع کرده، شیطانگرایی را تقویت میکند.