ابراز ارادت جولانی به صهیونیستها؛ «با اسرائیل دشمنان مشترک داریم»(!)
سرویس خارجی-
سرکرده گروه تروریستی تحریرالشام که از بد حادثه حکومت سوریه را به دست دارد درباره روابط دمشق و تلآویو و لزوم دوستی بین آنها(!) گفت: «ما دشمنان مشترکی داریم و میتوانیم نقش مهمی در امنیت منطقه ایفا کنیم.»
در جهانِ پرآشوب سیاست منطقه، گاه تاریخ با چنان وضعی ورق میخورد که حتی تحلیلگران سرد و خشک نیز دچار تحیر میشوند. «ابومحمد الجولانی»، چهرهای که تا دیروز نامش در فهرست سیاه سازمانهای اطلاعاتی غرب به عنوان یک تروریست خطرناک نقش بسته بود، امروز در جایگاه رئیس موقت سوریه با نشریه یهودیان لسآنجلس گفتوگو میکند و از «اراده برای ساختن سوریهای نو» سخن میگوید. او که زمانی پرچمدار تندترین جناحهای تروریستی بود، اکنون زبان دیپلماتها را آموخته و در لفافهای از کلمات صلحطلبانه، خواهان بازتعریف مناسبات با رژیمِ خشنتر از خود شده است! آن هم به بهانه «دشمنان مشترک» و «امنیت منطقهای». اما آنچه بیش از همه تأملبرانگیز است، نه صرف این چرخش عجیب، بلکه استقبال محتاطانهای است که از سوی برخی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای از این بازتعریف چهره صورت گرفته؛ گویی همه بر سر واقعیتی نانوشته به توافق رسیدهاند: «سوریه دیگر همان کشور سابق نیست، و الجولانی دیگر فقط یک رهبر شورشیِ تروریست نیست.» حالا این وسط خونهایی که اینها ریختهاند گویا دیگر مهم نیست... «ابومحمد الجولانی» یا همان «احمد الشرع»، سرکرده گروه تروریستی «هیئت تحریرالشام» که خود را رئیس موقت این کشور خوانده، در گفتوگو با نشریه یهودیان لسآنجلس به وضعیت داخلی سوریه و چشم انداز این کشور پرداخت. او در گفتوگو با نشریه «جویش ژورنال» مدعی شد: «ما چیزی فراتر از ویرانهها را به ارث بردهایم. ما زخمها، بیاعتمادی و خستگی را به ارث بردهایم. اما همچنین امیدی شکننده اما واقعی را به ارث بردهایم. گذشته در گوشه و خیابانهای سوریه و در بین همه خانوادهها حضور دارد. وظیفه ما تکرار آن یا چیزی نرمتر نیست بلکه ما باید چیزی کاملاً جدید خلق کنیم.»
سرکرده شورشیان سوریه همچنین در پاسخ به این سؤال که «اکنون شهروندان سوریه چه چیزی دارند؟» بدون اشاره به وخیمتر شدن شرایط اقتصادی این کشور و یا اشغال شدن بخشی از سوریه توسط رژیم صهیونیستی مدعی شد: «کرامت از راه کار. صلح از راه هدف.» او که جز فعالیت تروریستی فعالیت دیگری در طول عمر خود نداشته است ادعا کرد: «سوریهای باثبات از راه سخنرانی یا شعار ساخته نمیشود بلکه از طریق عمل ساخته میشود. سوریه در بازار، در کلاسهای درس، در مزارع و در کارگاهها ساخته میشود. ما زنجیرههای تأمین را بازسازی خواهیم کرد.
سوریه بار دیگر به مرکز تجارت و بازرگانی تبدیل خواهد شد.»
ابراز ارادتِ تلویحی به صهیونیستها
سرکرده تحریرالشام که بهدنبال عادیسازی روابط خود با رژیم صهیونیستی است، در پاسخ به سؤالی درباره روابط دمشق و تلآویو گفت: «دوران بمبارانهای بیپایان باید پایان یابد. هیچ ملتی با آسمانی پر از ترس شکوفا نمیشود. ما دشمنان مشترکی داریم و میتوانیم نقش مهمی در امنیت منطقهایفا کنیم.» الجولانی در گفتوگو با این نشریه تمایل خود برای بازگشت به روح توافق قطعنامه ۱۹۷۴ با رژیم صهیونیستی را «نه فقط به عنوان خط آتشبس، بلکه به عنوان مبنایی برای خویشتنداری متقابل و حفاظت از غیرنظامیان، بهویژه جامعه دروزیان در جنوب سوریه و بلندیهای جولان» ابراز کرده است.
ما مُهره نیستیم!
آنطور که «ایسنا» نوشته است، او که همواره توسط کارشناسان و دیگران بهعنوان مُهره کشورهای خارجی معرفی شده است، ادعا کرد: «ما مهره نخواهیم بود. ما دولتی خواهیم بود که با مشروعیت حکومت میکند. ما میخواهیم آمریکا شریک ما در حکمرانی، مبارزه با فساد و ساخت نهادهایی مبتنی بر صداقت و یکپارچگی باشد.» او در پایان مدعی شد: «من این مقام را برای حکومت کردن نخواستم. آن را پذیرفتم چون سوریه ورق را برگرداند. ترجیح میدهم در نوشتن این تاریخ با دیگران سهیم باشم تا شاهد تکهتکه شدن دوباره آن باشم. ما گزینهای جز موفقیت نداریم. باید سوریه را دوباره بزرگ کنیم.»
گفتنی است، شواهد پرشماری نشان میدهد که ابومحمد الجولانی، برخلاف ادعاهای اخیرش مبنی بر استقلال و مشروعیت ملی، در واقع از همان آغاز یکی از «مهرههای بازی قدرتهای خارجی در صحنه بحران سوریه» بوده است. جبههالنصره، که او در رأس آن قرار داشت، در سالهای نخست جنگ سوریه با حمایتهای مالی و تسلیحاتی غیرمستقیم برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس توانست به سرعت در شمال سوریه قدرت بگیرد. بعدها، با جدایی نمادین از القاعده و بازتعریف گروه تحت نام هیئت تحریرالشام، مسیر بازسازی چهرهاش آغاز شد؛ مسیری که برخی محافل غربی نیز در آن نقش ایفا کردند. «رابرت فورد»، سفیر پیشین آمریکا در سوریه، در مصاحبهای با «فرونتلاین» صراحتاً تأکید کرده بود که آمریکا در دورهای بهصورت تلویحی و از طریق شرکای منطقهای، از گروههای افراطی در سوریه برای مقابله با دولت اسد بهرهبرداری کرده است و توضیح داد که به کمک یک شرکت انگیسی چهره این تروریست را «روتوش» کردند و «تروریست را دیپلمات غالب کردند». سکوت معنادار واشنگتن و حتی بازتاب مثبت برخی رسانههای غربی نسبت به تغییر موضع و ظاهر الجولانی، نیز در همین چارچوب ارزیابی میشود. همچنین، گزارشهایی از دیدارهای غیررسمی او با مقامهای اطلاعاتی کشورهای غربی و سفرهای احتمالیاش به ترکیه و قطر، مسئله نقشآفرینی او به عنوان یک مهره نیابتی را تقویت میکند. بنابراین، ادعای امروزش مبنی بر «غیرمهره بودن» نهتنها در تناقض با سوابق عملیاتی و سیاسی اوست، بلکه تلاشی برای مشروعیتبخشی به نقشی است که در چارچوب پروژهای بزرگتر برای مهندسی آینده سیاسی سوریه تعریف شده است.
عربستان و قطر از دولت سوریه حمایت میکنند
خبر دیگر آنکه «فیصل بن فرحان آلسعود»، وزیر امورخارجه عربستان، روز شنبه، در یک کنفرانس مطبوعاتی با همتای سوری خود در دمشق، گفت که این پادشاهی به طور مشترک با قطر از کارمندان دولت در سوریه حمایت مالی خواهد کرد. آنطور که « باشگاه خبرنگاران جوان» نوشته است، او جزئیاتی در مورد میزان حمایت مالی که قرار است توسط ریاض و دوحه ارائه شود، ارائه نکرد. با این حال، این اقدام، منعکسکننده اقدام مشابه قطر برای حمایت مالی از بخش دولتی سوریه است. گفتنی است که قطر و رژیم سعودی در سالهای اخیر همواره از حامیان گروههای مخالف «بشار اسد» بودهاند و حالا مشغول چیدن ثمر این حمایتها هستند.
در پایان گفتنی است، «تحولِ گفتاریِ» ابومحمد الجولانی، از یک رهبر شورشی تکفیری به شخصیتی که با واژگان توسعه، صلح و دیپلماسی سخن میگوید، صرفاً یک تغییر چهره فردی نیست؛ بلکه نشانهای است از مرحلهای جدید در «مهندسیّ سیاستِ خاورمیانه» که در آن، تمایز میان دشمن و شریک بیش از هر زمان دیگری در حال فروریختن است. این تغییر نه حاصل اصلاح اندیشه است، نه نشانه ندامت از گذشته؛ بلکه نوعی سازگاری عملگرایانه با بازی قدرت در جهانی است که ارزشها به سرعت جای خود را به مصلحت میدهند. الجولانی امروز بهدرستی دریافته است که در جهانی که ثبات از مسیر «تبعیت» میگذرد، مشروعیت را نه با تبار، که با کارآمدی در «مدیریتِ منافع قدرتهای خارجی» به دست میآورند. ادبیات آشتیجویانه او با رژیم اسرائیل، تلاش برای مشروعیتبخشی به حکومت خود از طریق سرمایهگذاری قطر و عربستان، و بازتعریف تهدید به فرصت، گویای این واقعیت است که دولتهای آینده در منطقه ممکن است براساس توانشان در «جذب سرمایه و دفع مزاحمت» تعریف شوند، نه بر مبنای ایدئولوژی یا حافظه تاریخی ملتها. از این منظر، آینده سوریه بیش از آنکه به سرنوشت اسد یا الجولانی گره خورده باشد، در گرو پاسخی است که جامعه جهانی به این پرسش میدهد: «آیا منافع در کوتاهمدت، جایگزین اخلاق در بلندمدت شده است؟!»