رمز ماندگاری شهید رئیسی (یادداشت روز)
سال گذشته 30 اردیبهشت، در همین ساعات بود که ملتی نگران، چشم به صفحه تلویزیون دوخته بودند تا شاید آن اخبار ضد و نقیضی که در فضای مجازی در گوشیهای خود میدیدند را باور نکنند و خبری امیدوارکننده از سلامتی رئیسجمهور محبوب خود دریافت کنند.اما افسوس که دلخوشی ما زودگذر بود و دست تقدیر بر آن قرار گرفته بود تا یکبار دیگر داغ
13 دی 1398 که با شهادت سردار دلها به دست شقیترین موجود کره زمین رقم خورده بود، این بار با شهادت سید محرومان و محبوب دلهای امیدواری که سه سال طعم شیرین سخنان و عمل او را چشیده بودند، تازه گردد.
با خبر شهادتت، بیشتر سوختیم چون تو را نشناختیم. عمر خدمتت کوتاه نبود چون شنیده بودیم تازه در عنفوان جوانی در سن 28 سالگی از امام راحل در اول بهمن 1367 حکم گرفته بودی و امام عزیز و مجتهد اعلم جهان اسلام، مثل برخی از خدا بیخبران که تو را بیسواد و شش کلاسی خطاب میکردند، فکر نکرده بودند و بلکه تو را عالمی فهیم و کاربلد میدانستند که میتواند مسائل فقهی را تشخیص و بر اساس آن حکم صادر کند و از همین رو بود که چنین شخصیتی را به مسئولیتهای بزرگ گمارده بودند.
سید مظلوم، ما را ببخش که تازه بعد از آنکه رهبر عزیزمان فرمودند:
«دلم برای رئیسی سوخت»،معنای این سوختن را فهمیدیم. سوختیم ولی نتوانستیم بین رئیسجمهوری که خستگی و افسردگی مردمانش را از پشت شیشههای دودی ماشین ضد گلوله در مسیر رفت و برگشت از منزل در فلان نقطه خوش آب و هوای شمال پایتخت به پاستور«مبنای ارزیابی از درک مشکلات مردم» میدید را با تویی که در هوای 50 درجه در بین کارگران هفتتپه و زیر صفر درجه کشت و صنعت مغان مشکلات آنها را میدیدی، تمییز و تشخیص دهیم. سوختیم از اینکه وقتی به کارگر خسته گفتی آیا به شما نهار دادهاند؟ مسخرهات کردند! سوختیم وقتی در دیدار با کودکان بهزیستی گفتی «پشتیها را جمع کنید همان جایی مینشینم که بچهها مینشینند» آن آدم سیاسیکار و هنرمند بیهنر، مسخرهات کرد! سوختیم وقتی در سفرهای استانی به راننده گفتی اگر بخواهید برای رد شدن از بین جمعیت مردم، سریع رانندگی کنید و جان مردم را به خطر بیاندازید، خودم پشت فرمان مینشینم،مسخرهات کردند! سوختیم وقتی گفتی اگر لازم باشد ده بار به یک استان سفر میکنم تا مشکل مردم حل شود، مسخرهات کردند و گفتند او مدیریت نمیداند و با این سفرهای استانی، عوامفریبی میکند! سوختیم وقتی آن رقیب انتخاباتی با وقاحت تمام پشت دوربین در مقابل میلیونها بیننده تلویزیون گفت: «آقای رئیسی، امام رضا را خرج خودت نکن و امام رضا را برای مردم بگذارید» و تو فقط گفتی؛ «از حق خودم گذشتم اما از حق امام رضا نمیتوانم بگذرم»و او را به مولای خود علی بن موسی الرضا واگذار کردی که اگر تاکنون متوجه این واگذاری شده باشد بد واگذار کردنی بوده است.سوختیم وقتی گفتی کشور را به سمت پیشرفت میبریم،گفتند او شش کلاس سواد دارد! و از توسعه و پیشرفت چیزی نمیداند. راهاندازی 8000 کارخانه
و مراکز تولیدی را در کشور و خوشحالی کارگران این کارخانهها را با چشم نابینای خود میدیدند ولی باز مسخرهات میکردند و تو را متهم به بیسوادی و خالی از علم مدیریت میدانستند.حرف زدی مسخره کردند، راه رفتی مسخره کردند، سفر استانی رفتی مسخره کردند! سازمان ملل رفتی و در مقر آن سازمان رئیسجمهور آدمکش آمریکا را بدون کوچکترین لکنت زبان، به عنوان قاتل فرمانده شهیدمان شهید سلیمانی معرفی کردی، گفتند رئیسی آئین دیپلماسی بلد نیست و دیپلماسی را با بیغیرتی اشتباه گرفتند. در فلان نقطه جهان قرآن، این کتاب آسمانی که جان یک و نیم میلیارد مسلمان باید برای صیانت از آن فدا شود را آتش زدند و تو در سازمان ملل این کتاب آسمانی را بر دست گرفتی و در حالی که گرد مرگ بر سر اکثر رؤسای کشورهای عرب مسلمان پاشیده شده بود، به دفاع از قرآن برآمدی، گفتند رئیسی«فرزند زمانه خویش نیست» و درک از شرایط جهانی ندارد!
شهید رئیسی را نمیتوان تنها با عناوین رسمیاش شناخت؛ او پیش از آنکه رئیسجمهور باشد، خادم مردم بود. سادهزیستیاش نمایشی نبود، تواضعاش ساختگی نبود و حضورش در میان مردم، وظیفهای نبود که از سر اجبار انجام دهد. مردی بود که در میان مردم نفس میکشید، صدای دردشان را میشنید و بیتکلف در کنارشان میایستاد.
هر جا فریادی بود، رئیسی آنجا بود. نه پشت میز که وسط میدان بود. از جنوبیترین نقاط محروم گرفته تا دل حادثه متروپل اهواز، از حاشیهنشینان مشهد تا زلزلهزدگان هرمزگان، ردپای او را میشد در نگاههای امیدوار مردم دید. مردی که بهجای وعده، حرکت میکرد. بهجای شعار، عمل میکرد و بهجای خودنمایی، خدمت کردن را انتخاب کرده بود.
شهید رئیسی با وجود فعالیتهای گسترده در سطح بالای حاکمیت از همان آغازین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی، از بازیهای سیاسی فاصله گرفته بود و سعی میکرد چهرهای فراجناحی و متعهد به انقلاب، نظام و مردم از خویش ارائه دهد.همین رویکرد بود که باعث شد تا بخشی از مردم با گرایشهای مختلف، نوعی «اعتماد عملیاتی» نسبت به او داشته باشند که اگر تبلیغات مسموم جریانهای سیاسی علیه این شخصیت تراز انقلاب نبود، حتما در دوران حیات پر برکتش مردم بیشتری به دور او حلقه میزدند.
یک حزب و جریان سیاسی سه دهه است که همه تلاش خود را مصروف میکند تا یکی از شخصیتهای انقلاب را به عنوان «امیرکبیر» این عصر معرفی کند و برای جا انداختن این عنوان برای این شخصیت،- صرف نظر از اینکه او نیز خدمات قابل توجه و زحمات زیادی را برای این انقلاب کشیده است- همه کاری را انجام دادند. همایشها برگزار کردند، کتابها نوشتند و مقالات سفارشی در رسانههای داخل و خارج منتشر کردند تا این عنوان که از عصر قاجار تاکنون فقط برای میرزا تقی خان فراهانی (امیرکبیر) بهکار برده میشد، بار دیگر از درون کتب آن عصر بیرون کشیده شود و برای این شخصیت بهکار برده شود. غافل از آنکه امیرکبیر را با منش و راه و رسمش باید شناخت.
در حافظه تاریخی ایران، برخی نامها فراتر از جایگاه رسمیشان، به نماد تبدیل میشوند. اگر امیرکبیر با اصلاحات بیسابقه و مرگ مظلومانهاش در دل تاریخ ماندگار شد، آیتالله شهید رئیسی نیز در روزگار ما، تصویری مشابه از خود بر جای گذاشت؛ مردی که سادگی، عدالتخواهی و حضور در میدان را با هم داشت.
امیرکبیر برای مبارزه با فساد، به جان ساختار پوسیده دربار افتاد و میخواست دستگاه حاکمیت را از لوث آدمهای بیمصرفی که بر سرمایه کشور چنبره زده بودند و دست اجانب را بر سرزمین ایران باز گذاشته و بعید نبود که کشور را دربست تسلیم دشمن کنند، قربانی شد. رئیسی نیز،
چه در کسوت ریاست قوه قضائیه و چه در جایگاه ریاستجمهوری، علیه رانت، رانتبازی و ناکارآمدی عدهای ایستاد. بنابراین، تلاش برای بازگرداندن اعتماد مردم، رسیدگی به محرومان و مبارزه با فساد، وجه مشترک این دو چهره است.
آنچه مردم را به این قیاس وا میدارد، سبک مدیریتی، روحیه فداکاری، صلابت و صداقت در عمل است. در دنیایی که سیاست گاه با شعار گره خورده، مردانی چون امیرکبیر و رئیسی هستند که با عمل خود تاریخ را مینویسند. یکی در عهد قاجار، دیگری در دل قرن چهاردهم شمسی. اما هر دو، در حافظه مردم، به عنوان مردان میدان، مظلومان اصلاح و قهرمانان خدمت ثبت شدهاند.
با همین شناخت و نگاه است که رهبر فرزانه و حکیم انقلاب در اولین دیدار با رئیسجمهور و دولت چهاردهم، ضمن بیان نکات مهمی به دولت پزشکیان، همچون رعایت اولویتهای فوری از جمله مقابله با تورم و گرانی، چگونگی انتخاب مدیران و همکاران، حضور در متن مردم، ضرورت حکمرانی قانونمند در فضای مجازی و توجه به تولید به عنوان کلید حل مشکلات اقتصادی، بار دیگر به اقدامات شهید رئیسی در سه سال ریاست جمهوریاش اشاره کرده و عملکرد سه ساله دولت سیزدهم و شهید رئیسی را با دوره خدمت امیرکبیر قیاس کردند و فرمودند: «همچنانکه امیرکبیر در مدت سه سال کارهای بزرگی انجام داد و رئیسی عزیز هم در حدود ۳ سال خدمت، برخی پایهگذاریهای خوبی انجام داد که انشاءالله ثمره آن به کشور خواهد رسید.»
شهید رئیسی همچون امیرکبیر، عرصههای وسیعی از یک شخصیت ملی را برای ایران ساخت و تلاش کرد کشور را از تاثیر تحریمها نجات دهد و در این امر آنچنان موفق بود که صادرات نفتی که در پایان دولت دوازدهم روحانی به مرز 150 هزار بشکه رسیده بود و نفتکشهای بزرگ حتی اجارهای، ماهها با انباری از نفت روی دریا معطل بودند و به جهت زمان اضافی مورد نیاز برای تخلیه (دموراژ) مجبور به پرداخت هزینههای هنگفت میشدیم، این شهید عزیز نه با برجام، بلکه با برجامی که آمریکا از آن خارج شده و اروپا به تعهدات برجامی خود عمل نمیکرد، صادرات نفت را به مرز یک میلیون و 400 هزار بشکه
رساند و پول آن را به کشور برگرداند تا نیازهای کشور برآورده شود.شهید رئیسی کارخانههای تعطیلشده را احیا و راهاندازی کرد، به روستاها سر میکشید و خدمات بهداشتی، درمانی، آموزشی ارائه میکرد، تلاش کرد تا تحریمهای ظالمانه غرب مانع پیشرفت کشور نشود، او منزلت بینالمللی ایران را در جهان ارتقاء داد.
شهید رئیسی بهعنوان رئیسجمهوری که شعار «دولت مردمی» را سرلوحه کار خود قرار داده بود، بازگشت به مردم را کلید احیای سرمایه اجتماعی میدانست. او با انجام دهها سفر استانی، به مناطق محروم سفر کرد و بهصورت مستقیم با مردم گفتوگو میکرد. این رویکرد، نهتنها فاصله میان دولت و ملت را کاهش داد، بلکه اعتماد عمومی را تقویت کرد. حضور گسترده مردم در مراسم تشییع پیکر این عزیز در چنین روزهایی که در سالگرد آن قرار داریم در تهران، مشهد و دیگر شهرها، نشانداد که جایگاه ویژه او همیشه در قلب ملت ایران بوده و هست و تصویر او به عنوان رئیسجمهور محبوب مردم ایران در کنار شهیدان رجایی و باهنر، همیشه در حافظه تاریخی این ملت ثبت و ضبط خواهد ماند.
حسن رشوند