کد خبر: ۳۱۱۱۶۶
تاریخ انتشار : ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۱:۴۵

دیپلماتی از تبار سلیمانی

 
 
اگر در تقویم تاریخ جمهوری اسلامی، نام‌هایی چون سلیمانی‌ها و فخری‌زاده‌ها با خط سرخ شهادت گره خورده است، باید نام حسین امیرعبداللهیان را نیز در کنار آنان نوشت؛ مردی از تبار عقلانیت انقلابی که در میدان پرآشوب دیپلماسی، نه مرعوب دشمن شد و نه مفتون لبخندهای فریبکارانه غرب.
شهید دکتر حسین امیرعبداللهیان، فرزند مؤمن ملت ایران و دیپلمات بلندپایه‌ای بود که «میدان» را بهتر از هر تحلیل‌گری می‌شناخت و برخلاف دیپلمات‌های پشت میز و اهل معامله، او دیپلمات میدان‌دیده‌ای بود که جای‌جای غرب آسیا را با نگاهی استراتژیک می‌پیمود و بر همان اساس، نسخه سیاست خارجی جمهوری اسلامی را می‌نوشت.
او که در روزهای پرتلاطم سیاست خارجی دولت سیزدهم، سکان هدایت دستگاه دیپلماسی را بر دوش گرفت، نه «مذاکره برای مذاکره» را پذیرفت، نه امتیاز دادن به طمعِ رفع تحریم را مشروع دانست. بلکه با عقلانیتی برخاسته از مکتب مقاومت، راهی را در پیش گرفت که دستاورد آن، بازگشت عزت به وزارت خارجه و احیای سیاست همسایگی و پیوندهای راهبردی با چین، روسیه، آمریکای لاتین و آفریقا بود؛ همان جغرافیای مغفول‌مانده‌ای که پیش‌تر در هیاهوی وین و ژنو، از رادار وزارت خارجه حذف شده بود.
شهید امیرعبداللهیان، تنها یک وزیر خارجه نبود؛ او «نظریه‌پرداز میدان‌محور سیاست خارجی» در عصر جدید جمهوری اسلامی بود. با نگاهی ترکیبی از علوم سیاسی، امنیت منطقه‌ای، و فلسفه مقاومت، طرحی نو در دیپلماسی درانداخت؛ طرحی که بر مبنای آن، «امنیت» نه کالایی وارداتی از غرب، بلکه محصول اراده ملت‌ها و هم‌افزایی قدرت‌های مستقل منطقه‌ای تعریف می‌شد.
هوشمندی کم‌نظیر او در مدیریت بحران‌های منطقه‌ای، از یمن تا عراق، از سوریه تا لبنان، گواهی بود بر اینکه او نه صرفاً یک کارگزار سیاسی، بلکه معمار امنیت و آرامش در غرب آسیا بود. تماس‌های روزانه‌اش با نخبگان مقاومت، آشنایی بی‌واسطه‌اش با رهبران محور مقاومت، و حضور مستمرش در خط مقدم تحولات منطقه، از او چهره‌ای ساخته بود که دشمنان انقلاب اسلامی، بارها او را هدف جنگ روانی و ترور شخصیتی قرار دادند.
اما آنچه حسین امیرعبداللهیان را در چشم دوست و دشمن ممتاز می‌ساخت، پیوند وثیق «روحیه انقلابی» با «درک راهبردی از منافع ملی» بود. او از معدود دیپلمات‌هایی بود که نه‌تنها از حضور در کنار فرماندهان میدان مانند شهید سلیمانی ابایی نداشت، بلکه خود به‌نوعی دیپلماتِ سلیمانیِ دستگاه دیپلماسی بود؛ تلفیقی از دیپلماسی عزت و میدان مقاومت.
توان علمی او، که از تحصیلات دانشگاهی تا تدریس در مراکز عالی دانشگاهی همچون دانشگاه تهران را شامل می‌شد، هرگز موجب فاصله گرفتنش از گفتمان انقلاب نشد. بلکه به عکس، آنچه از عمق نظریه و تحلیل در ذهن او می‌جوشید، در عمل، به کنش دقیق سیاسی و مواضع عزتمند در عرصه جهانی بدل می‌گشت. کمتر وزیری در دهه‌های اخیر را می‌توان سراغ گرفت که هم در تریبون‌های بین‌المللی سخن از ساختار نوین نظم جهانی بگوید، هم در دیدار با وزرای خارجه شرق و جنوب، با زبان قدرت سخن بگوید و هم در نشست با همسایگان، با زبان امت‌محور و ملت‌مدار گفت‌وگو کند.
حسین امیرعبداللهیان، از نسل همان انقلابیونی بود که نه‌تنها از آرمان‌ها عبور نکردند، بلکه آنان را در قالب‌های نوین دیپلماتیک بازتعریف کردند. او در سخت‌ترین روزهای تحریم و فشار اقتصادی، با عقلانیت انقلابی، به ملت امید داد که می‌توان بدون تکیه بر غرب، پنجره‌های نوین اقتصادی و سیاسی گشود. از توافق ۲۵ ساله با چین گرفته تا عضویت در شانگهای و بریکس، همه و همه نشان از قدرت چانه‌زنی، درک دقیق از موازنه جهانی، و تسلط او بر تحولات نوین ژئوپلیتیکی داشت.
شهادت، پاداش مردانی است که در میدان جهاد، ثابت‌قدم می‌مانند؛ چه آن میدان، سنگر نبرد نظامی باشد و چه صحنه پیچیده و چندلایه دیپلماسی. امروز، حسین امیرعبداللهیان نه فقط به‌عنوان وزیر خارجه شهید، که به‌عنوان «شهید راه خدمت به ملت ایران» در تاریخ انقلاب ماندگار شد. یاد او در کنار سردار دل‌ها زنده خواهد ماند و راهی که او در دیپلماسی مقاومت گشود، چراغ راه نسل‌های آینده دستگاه سیاست خارجی خواهد بود.
در آخر، باید گفت که ملت ایران، اگرچه داغدار فقدان این عزیز است، اما به خیل فرزندان مؤمن و انقلابی‌اش افتخار می‌کند که نشان دادند «شهادت» هنوز زنده است و راه انقلاب، به برکت خون امیرعبداللهیان‌ها، پررهروتر از همیشه خواهد بود.