کد خبر: ۳۱۰۲۷۹
تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۲:۴۷

رضاخان، پدر ایران مدرن؟!

 
 
محمدرضا عبدالله‌پور
یکی از مواردی که از سوی سلطنت‌طلبان، به عنوان اقدام مثبت در کارنامه رضاشاه یاد می‌شود، نوسازی ساختاری و در واقع پایه‌گذاری ایران نوین است؛ این گزاره تا چه میزان حقیقت دارد؟
مقدمه
رضاخان پس از اینکه قدرت را به طور مطلق در ایران به دست گرفت، دست به اقداماتی در راستای اصلاح اوضاع آشفته، برآمده از دوران مشروطه غربی زد. نوسازی ساختار اداری، و در واقع، پایه‌گذاری بروکراسی نوین از جمله این اقدامات دانسته شده است. اقدامات وی در آن سال‌ها، امروزه دست‌مایه سلطنت‌‎طلبان برای ارائه کارنامه‌‎ای مثبت از عملکرد رضاخان قرار گرفته است تا حدی که برخی او را پدر ایران نوین، و برخی دیگر پدر ایران مدرن نامیده‌اند. 
آیا به‌راستی رضاخان پایه‌گذار ایران نوین است؟ پیش از دوره رضاشاه، ساختار اداری ایران بسیار سنتی، پراکنده و ناکارآمد بود. حکومت مرکزی قدرت چندانی در مناطق مختلف کشور نداشت و نهادهای اداری غالباً فاقد انسجام و تخصص لازم بودند. دوره سلطنت رضاشاه شاهد تحولات گسترده‌ای در ساختار حکومتی و اداری ایران بود که با هدف تمرکز قدرت فردی، ایجاد دولت متمرکز مدرن و پیشبرد برنامه‌های نوسازی کشور صورت گرفت و رضاخان با الگوبرداری تقلیدی از کشورهای غربی دست به اصلاحات اداری و مالی زد. ایجاد ساختارهای نوین اداری (تأسیس وزارت‌خانه‌های جدید مانند وزارت راه، وزارت فرهنگ، وزارت دادگستری)، تمرکزگرایی، تدوین قوانین جدید (قانون تجارت، قانون جزا، قانون مدنی و...)، (1) تربیت نیروی انسانی متخصص، ایجاد نظم و ثبات در نظام مالیاتی و اداری (تمرکز در جمع‌آوری مالیات، تأسیس اداره ثبت اسناد و املاک)، برخی اقدامات صورت‌گرفته در دوران رضاخان است. با وجود این، معرفی رضاخان به‌عنوان پدر ایران نوین یا ایران مدرن، نیازمند بررسی دقیق‌ است. از این‌رو، توجه به چند نکته در این‌باره ضروری است:
1. پیشینه نوسازی در ایران؛
اگرچه رضاخان به اقداماتی برای اصلاح وضع موجود و نوسازی ایران دست زد، اما آغازگر فرآیند نوسازی در ایران نبود. نوسازی در ایران، در برخی زمینه‌ها از قرن نوزدهم آغاز شد، اما ضعف و ناتوانی دولت قاجار و نیـز طبقـه متوسـط آن روز، موجب ناکامی و توقف آن شد.(2) اقدامات عباس‌میرزا و همچنین میرزا تقی‌خان امیرکبیر را می‌توان از جمله نخستین اقدامات نوگرایانه در ایران دانست.(3)
2. بررسی مفهومی نوسازی
در فهم مسئله، توجه به تفاوت میان مفهوم نوین و مدرن نیز حائز اهمیت است. اگر چه رضاخان در نوسازی ایران به‌صورت نسبی نقش ایفا کرده است و این نکته قابل کتمان و انکار نیست، اما نمی‌توان او را پایه‌گذار ایران مدرن نامید؛ چرا که فرآیند نوسازی، در برگیرنده تغییرات اساسی در مجموعه نظـام اجتمـاعی، در تمـامی ابعـاد و حوزه‌های مختلف فکری و فرهنگی و ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است که در تجربه کشورهای توسعه‌یافته بر مبنای مدرنیته، توسط دولت و بورژوازی ملی، به ایجـاد جامعـه مدرن منجر شد.(4) در حالی که جامعه ایرانی با چنین تجربه‌ای در دوران رضاشاه مواجه نشد؛ بنابراین معنای تجدد و نوسازی لزوما ساخت جامعه‌ای مدرن نیست و به کار بردن تعبیر «پدر ایران مدرن» برای رضاخان، به‌روشنی اغراق و مبالغه است.
3. بازتولید دولت مطلقه در نتیجه نوسازی رضاخانی
اقدامات اصلاحی، مانند بروکراسی نوین، که در دوران رضاخان رخ داد، به جای اینکه به‌طور طبیعی در مسیر خدمت به مردم و تسهیل امورشان قرار گیرد و پاسخ‌گو باشد، در خدمت اقتدارگرایی شدید رضاشاه قرار داشت. در واقع، بروکراسیِ ساخته رضاخان در خدمت قدرت مطلقه او قرار داشت و به ابزاری برای اعمال اقتدار شخص شاه تبدیل شد. از این‌رو، شاهدیم که نوسازیِ رضاخانی در عرصه‌هایی انجام شد که با ساخت و سرشت دولت مطلقه، منطبق بود. لذا، ممانعت دولت مطلقه از گسـترش مشارکت و شکل‌گیری رقابت، حوزه سیاست ایران را به عرصه‌ای توسعه‌نیافته در سـاخت اقتصادی و اجتماعی تبدیل کرد و دولـت مطلقـه در حـوزه سیاسـت و نظـام سیاسی، مانع توسعه بود و به بازتولید استبداد و خودکامگی منجر شد.(5) در واقع می‌توان گفت، رضاخان، مانع توسعه در ایران شد، و حتی دستاوردهای مهم انقلاب مشروطه همچون دموکراسی نحیف، حق رأی مردم و قدرت نسبی نمایندگان مجلس، به عنوان مهم‌ترین نمادهای توسعه سیاسی را نابود کرد.(6)
4. جهت‌گیری استبدادی و فردی نوسازی رضاخانی
نکته حائز اهمیت دیگر، وابستگی بسیاری از اقدامات صورت‌گرفته به شخص رضاخان است. بسیاری از اصلاحات تنها با اقتدار شخص شاه صورت می‌گرفت. به تعبیر دیگر رضاخان به دلیل اقتدارگرایی و به خدمت گرفتن اصلاحات در جهت افزایش سلطه خود و حرکت به سمت خودکامگی، از پشتیبانی اجتماعی برخوردار نبود. رضاخان، ارتش، نهادهای بروکراتیک و دربار را برای اعمال قدرت داشت، اما فاقد بنیادهای اجتماعی برای حکومت بود. آبراهامیان در این‌باره آورده است: «این رژیم به‌رغم داشتن نهادهای کارآمد، پایگاه‌های طبقاتی قدرتمند و پشتیبانان اجتماعی نیرومند و بنابراین بنیاد مدنی استواری نداشت. کوتاه سخن اینکه، دولت پهلوی از لحاظ داشتن وسایل اجبار و زورگویی قدرتمند بود؛ ولی از این لحاظ که نتوانست وسایل اجبار را بر ساختار طبقاتی و پایگاه‌های اجتماعی مبتنی کند، ضعیف بود». (7) 
در مجموع می‌توان این‌چنین گفت که نوسازی در ایران زمان رضاخان، فاقـد یـک اسـاس و مبنـای نظـری روشن، دقیق، هدفمند و چهارچوب نظری منسجم و جامع بود و به جای نوسازی اساسی، ساختاری، همه‌جانبه و فراگیر، تحت‌تـأثیر نوعی ایدئولوژی وارداتی نوسازی، به تغییرات اجتماعی ناقصی منجر شد که جامعـه ایرانـی را از حالت سنتی خارج کرد، ولی کماکان نتوانست آن را به جامعه‌ای مدرن و توسعه‌یافته تبـدیل کند. به بیانی، نوسازی در این دوران به تغییرات صوری، ظاهری و سطحی منجر شـد و در واقع نوعی غربی‌شدن به عنوان هدف نوسازی، دنبال شده اسـت. از این‌رو، جامعه‌ای که رضاخان ساخت، جامعه‌ای مدرن نبود که بتوان او را مبتنی بر آن، پدر ایران مدرن نامید.
نتیجه
رضاشاه، اگرچه در نوسازی ایران نقش ایفا کرده است، اما به کار بردن تعابیری چون پدر ایران نوین یا پدر ایران مدرن برای او همراه با اغراق و مبالغه است، نوسازی رضاخانی بیش از آنکه در خدمت مردم و پاسخگو به آنها باشد، در خدمت اقتدار و سلطه او بود. نوسازی رضاخانی، اگرچه در برخی حوزه‌ها منجر به توسعه نسبی کشور شد، اما این اقدامات، موجب توسعه نامتوازن و در خدمت اقتدارگرایی و خودکامگی رضاخان قرار گرفت و همین، عدم توسعه جامعه ایرانی در برخی حوزه‌های دیگر از جمله حوزه سیاسی را به دنبال داشت.
پی‌نوشت‌ها:
1. کرونین، استفانی، رضاشاه و شکل‌گیری ایران نوین، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، ص 135.
2. ر.ک: علم، محمدرضا، و دیگران، «برنامه تجدد و نوسازی ایران در عصر رضاشاه پهلوی، تحقیقات تاریخ اجتماعی، سال چهارم، شماره اول، 1393، ص65.
3. ر.ک: فلاح‌زاده، سیدحسین، رضاخان و توسعه ایران، ص56-73.
4. ر.ک: علم، محمدرضا، و دیگران، «برنامه تجدد و نوسازی ایران در عصر رضاشاه پهلوی، تحقیقات تاریخ اجتماعی، سال چهارم، شماره اول، 1393، ص83.
5. ر.ک: علم، محمدرضا، و دیگران، «برنامه تجدد و نوسازی ایران در عصر رضاشاه پهلوی، تحقیقات تاریخ اجتماعی، سال چهارم، شماره اول، 1393، ص83-84.
6. ر.ک: فلاح‌زاده، سیدحسین، رضاخان و توسعه ایران، ص114-119.
7. ر.ک: آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، ص185-186.