کد خبر: ۳۱۰۰۵۰
تاریخ انتشار : ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۲۰:۰۹

یک دروغ و یک تهمت!

 
 
پژمان کریمی
امر«نظارت» بر آثار فرهنگی در همه دنیا واقعیتی بدیهی دارد. این واقعیت، اما در ایران، به شکلی آگاهانه و ناآگاهانه، انکار و کتمان می‌شود و در نتیجه؛ دروغی سخیف و بزرگ و تهمتی آشکار و جفاکارانه سر برمی آورد. «نبود نظارت در اغلب کشورهای جهان و توسعه‌ یافتگی اندیشه به عنوان میوه قطعی نظارت‌گریزی» ناراستی است که همواره از سوی سکولارهای لانه کرده بر بستر فرهنگ و بطن رسانه منتشر و ترویج می‌شود. همزمان با چنین اقدامی غیراخلاقی و غیرحرفه‌ای، وقوع و اعمال نظارت، بر شده‌ای از انقیاد و جمود فکری و ناظر بر منافع گروهی و مانعی بر سر راه تبلور خلاقیت و نضج و بالندگی فکری معنا می‌شود! این معنا سازی که جلوه‌ای و سطحی از تهمت بر نظام دینی حاکم است بعلاوه ناراست یاد شده، جملگی بر غایت تحمیق مخاطب و عارضه دین‌زدایی استوار است!
باید گفت؛ ابزار نظارت در همه کشورها و جوامع بر پایه‌ای از هنجارها و ارزش‌ها به‌کار می‌آید. 
از میان زمینه‌های فرهنگی و هنری، در این مقال، بر هنر سینما نظر می‌کنیم. در فرانسه، اثری نمی‌توان سراغ گرفت که- به‌طور مثال- اومانیسم را به‌عنوان دستاورد دوران نوزایی و یکی از مبانی انقلاب فرانسه به چالش کشیده باشد. این یعنی، اثری سینمایی در تقابل با اومانیسم مجال شکل‌گیری و نمایش ندارد. در آمریکا، کدام اثر سینمایی درباره نسل‌کشی سرخ‌پوستان یعنی صاحبان و ساکنان اولیه سرزمین آمریکا و قتل‌عام ۷۰ میلیون سرخ‌پوست- بزرگ‌ترین قتل‌عام تاریخ بشریت- ساخته شده است؟ کدام فیلمساز توانسته است فیلمی را ارائه کند که راوی نقش فراماسونری در اشغال سرزمین سرخ‌پوست‌ها و شکل‌گیری کشوری به نام ایالات متحده آمریکا و پیروزی انقلاب ایدئولوژیک آمریکا در قرن هجدهم میلادی است؟ باز هم می‌توان مثال زد.
در انگلستان، کدام فیلم سینمایی، مستقیم و غیرمستقیم نظام پادشاهی موسوم به بریتانیای کبیر را هدف نقد قرار داده است و از انباشت «ثروت و قدرت» و اعمال دیکتاتوری فردی با عنوان ملکه و خانواده سلطنتی، حرفی و گله‌ای به میان آورده است؟ کدام فیلمساز انگلیسی از جنایات و فجایع استعمار کهن انگلستان سخن سینمایی گفته است؟ در اسپانيا، آیا از استعمار فاجعه‌آفرین کشورهای آمریکای لاتین، اعمال شکنجه‌های قرون وسطایی به دست حاکمیت، مانند ریختن روغن گداخته به گوش و چشم انسان‌ها و... دیکتاتوری نظام پادشاهی این کشور روایتی سینمایی دیده اید یا نامی از آن شنیده‌اید؟ 
همه این‌ها یعنی، در کشورهای برشمرده نیز که از قضا کشورهای نافی نظارت و بانی توسعه قوه خلاقیت و دریای اندیشه و مراقبان حق آزادی عقیدتی هنرمندان توصیف می‌شوند، نظارت وجود دارد و تخطی از هنجارها و ارزش‌های مدنظر، تاب آورده نمی‌شود!
اما آیا در سایه حاکمیت نظام دینی، اعمال نظارت چنان که سکولارها مدعی‌اند، منجر به تصلب اندیشه و آزار فکری و اسارت عقیدتی هنرمند و شکل‌گیری آثار سخیف می‌شود؟!
شواهد نشان می‌دهد و به سادگی اثبات می‌کند، اعمال نظارت دینی یا به عبارتی ممیزی دینی که لزوما مسئولانه و غیر‌سلیقه‌ای است، نه‌تنها راه بر مشی خلاقانه و تکاپوی هنری و اوج‌گیری فکری اهل هنر و سینما نمی‌شود که بر عکس، نظارت دینمدار، بانی تجلیات مسحور‌کننده هنری و تعالی اندیشه هنرمند است که واتاب و نتیجه آن تعالی نگاه و اندیشه مخاطب توصیف می‌شود!
در دوران طاغوت پهلوی، نظارت غیر‌دینی و منحصر در صیانت از منافع شاه و خاندان و عمله سلطنت، سینمایی منحط را از حیث فنی و معنوی به بار نشاند که به اذعان منتقدان آگاه و متعهد؛ در نهایت و در سال ۵۶ به ورشکستگی فکری و تجاری رسید! در روزگاران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز اگر چه سینمایی ایران رنگ جهانی یافت، اما هر گاه دولت‌هایی لیبرال بر سر کار آمدند و در جهت امراض باوری و منافع گروهی و خوشامد سکولارهای فرهنگی، نسبت به اعمال نظارت دینی با سبکسری برخورد کردند، آثاری مبتذل شعور مخاطب را هدف قرار داد!
البته -با تاسف- نباید منکر شد که گاه نیز عدول از اعمال نظارت دینی، بر پایه و در مسیر منحوس سلایق شخصی و نفوذ عناصر سکولار در جهت مذموم‌سازی نظارت در نظر هنرمندان و مخاطبان، صورت گرفته است! عارضه‌ای که باید زمینه‌های آن با همیاری دولت و اهل فرهنگ زدوده شود.
در نهایت اینکه؛ نظارت دینی از لوازم مشی بالنده فرهنگی و هنری جامعه است و منکران آن، تنها و تنها مدعیان اندیشه‌ورزی و حرمت به مخاطب به‌شمار می‌آیند!