اخبار ویژه
اصرار عجیب غربگرایان برای بزک باند بیسروپای ترامپ
برخی اصلاحطلبان، به روایتهای سادهاندیشانه درباره دولت آمریکا میپردازند. در این زمینه کانال عصر اصلاحات ادعا کرده «اخراج مایک والتز، مشاور امنیت ملی از سوی ترامپ، حذف یک تندرو و پاس گل طلایی به تهران است».
عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی دولت روحانی هم نوشت: «حذف تندروها در آمریکا/ خبری مبنی بر رفتن والتز از مشاوره ترامپ داده میشود. او نیز از سرسختترین مخالفان ایران است. بنابراین، همچنان دلیلی بر بدبینی وجود ندارد. تمام مولفهها برای مصالحه نهائی با ایران فراهم گشته. اراده طرفین بر توافق، مستحکمتر از آن است که به این آسانی فرو ریزد».
همچنین «احمد- ز» از گردانندگان روزنامه هممیهن در نوشتهای با «عنوان دوربرگردان ترامپ؟» ادعا کرد: «دونالد ترامپ در دور نخست ریاست جمهوری خود، ابتدا جمعی از «عقلا» را به عنوان همکار خود در دولت آمریکا انتخاب کرد، اما پس از مدت کوتاهی، آنها را یکی بعد از دیگری به خانهشان فرستاد و به جای آنها جمعی از عناصر تندخو و افراطی را گمارد. در این دوره از ریاست جمهوری ترامپ، چه بسا او روندی معکوس را در پیش گیرد بدین صورت که عناصر افراطی تازه به خدمت گرفته شده را به تدریج از دور خارج سازد و افراد عاقلتر و معتدلتر را جایگزین آنان کند. عزل مایکل والتز مشاور امنیت ملی کاخ سفید از مقامش شاید آغاز این مسیر باشد. امیدوارم که همینطور باشد».
این روایتهای تحریفآمیز در حالی است که ترامپ اگر والتز را از سمت مشاور امنیت ملی کنار گذاشت، مارکو روبیو وزیر امور خارجه تندرو خود را با حفظ سمت به جای والتز گماشت. روبیو همین دیروز با ادبیاتی تند و بیقاعده گفت: «اگر ایران در پی برنامه صلحآمیز هستهای غیرنظامی است، یعنی قصد دارد نیروگاه تولید برق داشته باشد، راه مشخص، واردات اورانیوم غنیشده برای سوخت است. تنها کشورهایی که خود اورانیوم را غنی میکنند، آنهایی هستند که سلاح هستهای دارند. اگر ایران نپذیرد، ترامپ خیلی روشن گفته، در صورت لزوم از نیروی نظامی استفاده خواهد کرد».
بر خلاف ادعای روبیو، غنیسازی طبق معاهده NPT، حق صریح ایران است و دارندگان و کاربران وقیح بمب اتمی، نمیتوانند اعضای NPT را از حق تولید صلحآمیز اورانیوم غنی شده، محروم کنند.
همچنین تجربه گروکشی دولت اول اوباما بر سر سوخت ۲۰ درصد رآکتور تهران و کارشکنی بر سر خرید آن (مورد نیاز برای تولید رادیوداروی ۹۵۰ هزار بیمار) نشان داد وابستگی به دشمن در این حوزه، غلط و غیر عقلانی است.
از موضع افراطی روبیو که بگذریم، به پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا میرسیم که در شبکه ایکس نوشت: «پیامی به ایران: ما حمایت مرگبار شما از حوثیها را میبینیم. شما میدانید که ارتش آمریکا چه توانی دارد. شما تاوان آن را خواهید پرداخت، در زمان و مکانی که ما تعیین میکنیم.». ماجرا به درماندگی ارتش آمریکا برمیگردد. مقاومت شجاع و مستقل یمن توانسته دو جنگنده پیشرفته اف ۱۸ سوپر هورنت و ۲۶ پهپاد مدرن آمریکا را به علاوه ناوهای ترومن و وینسون هدف بگیرد.
نکته قابل تامل، بازنشر توئیت تهدیدآمیز هگست، از سوی ویتکاف نماینده ترامپ در مذاکرات است. ویتکاف همان کسی است که از سوی غربگرایان به عنوان فردی میانهرو، تاجر و اهل تعامل در برابر تندروهای تیم ترامپ معرفی میشود!
از همه قابل تاملتر، خود ترامپ است که دهها بار ایران را به اقدام نظامی تهدید کرده و قطعا اگر از عواقب دردناکش نمیترسید، به جای بلوف اقدام میکرد.
او طی سه ماه گذشته، همزمان با دعوت به آشتی و مذاکره و صلح، ۱۸۲ تحریم جدید علیه ایران اعمال کرد و پریروز هم با تهدید شرکای ایران به مجازات گفت: «تمام خریدهای نفت یا محصولات پتروشیمی ایران باید همین حالا متوقف شود! هر کشور یا شخصی که هر مقدار نفت یا محصولات پتروشیمی بخرد، بلافاصله مشمول تحریمهای ثانویه ما خواهد شد».
کسانی که ترامپ و دولت یاغی او را میانهرو و اهل تعامل وانمود میکنند، اگر مامور و مزدور نباشند، حتما غارنشینانی ایزوله با پایینترین هوش سیاسی هستند.
آمریکای درمانده مقابل یمن چگونه میتواند با ایران بجنگد؟!
لافزنی مقامات آمریکایی علیه ایران به بهانه قدرتنمایی مقاومت یمن در دریای سرخ، با واکنش طعنهآمیز محافل مختلف مواجه شد.
پیت هگست، وزیر دفاع آمریکا اخیر توئیت زده بود: «پیامی به ایران / ما حمایت مرگبار شما از حوثیها را میبینیم. ما دقیقاً میدانیم که شما چه میکنید. شما از تواناییهای ارتش ایالات متحده مطلع هستید و پیش از این نیز هشدار دریافت کردید. شما در زمان و مکان انتخابی ما، با عواقب این کارها مواجه میشوید.»
در واکنش به این موضعگیری احمقانه، احمد حسن فعال رسانهای یمنی نوشت: نقشه یمن را ببینید. حوثیها مناطق مشخص شده با رنگ صورتی را کنترل میکنند. از راه زمین، هیچ چیزی نمیتواند به حوثیها برسد، زیرا همانطور که میبینید، حوثیها از راه زمین محاصره شدهاند.
حالا درباره راه هوائی صحبت کنیم. حوثیها یک فرودگاه در صنعا دارند. پروازها به مقصد و از مبدأ اردن فقط از طریق هواپیمایی یمنی مجاز هستند. هواپیماها اجازه ندارند به جایی جز اردن بروند. این یعنی اگر من بخواهم به عربستان سعودی سفر کنم، باید با هواپیمای یمنی به اردن بروم، سپس آنجا فرود بیایم و سوار هواپیمای دیگری به مقصد عربستان سعودی شوم.
حالا درباره مسیر دریایی صحبت کنیم. حوثیها یک بندر در حدیده دارند. هیچ کشتی یا شناوری بدون بازرسی در بندر جیبوتی وارد حدیده نمیشود. برای سه ماه، کشتیها در جیبوتی نگه داشته میشوند و کاملاً بازرسی میشوند.
ناوهای جنگی آمریکا در جنوب یمن، بابالمندب و در شمال دریای سرخ مستقر هستند. این یعنی برای ایران غیرممکن است که هرگونه حمایتی به حوثیها بفرستد. عربستان سعودی و آمریکا فرودگاه صنعا و بندر حدیده را بستهاند. برای سالها، با بهانه اینکه ایران کمک میفرستد، و برای اجازه بازگشایی فرودگاه و بندر، انصارالله (حوثیها) با تمام شرایط و روندهایی که اطمینان میداد هیچ کمکی از ایران وارد قلمرو آنها نمیشود، موافقت کردند.
این فعال یمنی در پایان نوشت: ترامپ و دولتش در یمن شکست خوردند، و حالا از ایران برای توجیه شکست خود استفاده میکنند... یا شاید برای توجیه جنگی که ممکن است علیه ایران آغاز کنند.
روزنامه تلگراف چاپ لندن هم با اشاره به اقتدار مقاومت یمن نوشت: هرکس در یمن بجنگد، بازنده خواهد بود. هرکس در یمن بجنگد، غالباً بازنده خواهد بود. مشخص نیست دلیل پیوستن بریتانیا به این کارزار چیست و چه نتایجی از اقدام نظامی در یمن انتظار میرود. آمریکا در نهایت این جنگ را خواهد باخت، پس چرا بریتانیا باید بپذیرد که به دور دیگری از این جنگ کشیده شود؟
از سوی دیگر، مک گرگور سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا گفته است: ناو هواپیمابر ما از ترس موشک یمنی چنان چرخش تند و تیزی داشته که جنگنده F18 ارتش به دریا افتاده، اگر وضعیتمان با یمنیها اینگونه است، در مقابل ایران میخواهیم چه کنیم؟!
او همچنین گفته است: اگر فکر میکنید ایران توان جنگ ندارد اطلاعاتتان اشتباه اندر اشتباه است، ایران زرادخانه موشکی عظیمی دارد که میتواند در یک روز اسرائیل را با خاک یکسان کند.
احمق فوقالعاده مخربی که میخواهد نابغه دیده شود!
ترامپ میکوشد تا خود را شخصیتی تحولآفرین در سیاست خارجی معرفی کند، اما تصمیمات او درباره جنگ اوکراین، مذاکرات هستهای با ایران و روابط با پوتین، میتواند ایالات متحده را در معرض شکستهای ژئوپلیتیک خطرناک قرار دهد و او را به جای معاملهگری نابغه، به نماد بیثباتی تبدیل کند.
خبرگزاری بلومبرگ در بسط این ارزیابی خود نوشت: ترامپ شیفته آن است که خود را فراتر از ابعاد واقعیاش به تصویر بکشد. البته هیچ رئیسجمهوری در آمریکا بهاندازه او در زمانی چنین محدود، گسترهای از سیاستهای بلندپروازانه جهانی را همزمان به حرکت درنیاورده است. او با بیپروایی، در پی بازتعریف قواعد تجارت جهانی برآمده، برای پایاندادن به جنگهای فرسایشی و چندلایه در اوکراین و غزه خیز برداشته و در عین حال، تلاش کرده بدون آغاز جنگی تازه با ایران، گسترش تسلیحات هستهای در خاورمیانه را مهار کند.
اگر ترامپ در تحقق تمام این اهداف بلندپروازانه موفق شود، حتی سرسختترین منتقدانش ناگزیر خواهند بود که در برابر مهارت او در شکلدهی به تحولات جهانی و مهار بحرانها سر تعظیم فرود آورند. اما سکه جاهطلبی، روی دیگری هم دارد. هواداران پرشور او نیز باید بپذیرند که همین سیاستها با تمام زرقوبرقشان میتوانند به شکستی منجر شوند که جهانی بیثباتتر، پرمخاطرهتر و غیرقابل پیشبینیتر از آنچه تحویل گرفت، بر جای بگذارد. شاید طعنهای که در روز عید پاک نثار جو بایدن کرد یعنی لقب «بدترین و نالایقترین رئیسجمهور ما»؛ با چرخشی تلخ، به خود او بازگردد. در سیاست، گاه خطر نه از تصمیمات اشتباه، بلکه از اصرار بر نادیدهگرفتن واقعیتها ناشی میشود. هنوز شانس آن هست که دولت قدمی به عقب بردارد و روی زمین سفت واقعگرایی فرود آید؛ اما نشانهها اندکاند و با هر لحظه، امید به نجات رنگ میبازد. بیایید از جایی آغاز کنیم که در آن نقشههای جاهطلبانه ترامپ بیش از هر جای دیگری با واقعیتهای ژئوپلیتیک برخورد میکنند: اوکراین. دونالد ترامپ با صراحتی بیپرده باور داشت که مانع اصلی در مسیر پایان جنگ، کییف است. راهبرد او، چنانکه پیداست، بر فشار بیامان بر ولودیمیر زلنسکی بنا شده بود تا او را به پذیرش توافقی وادارد که بهجای صلح، نوعی تسلیم تدریجی را رقم میزد؛ توافقی که نه فقط استقلال سیاسی اوکراین، بلکه آینده اقتصادی این کشور را نیز به واشنگتن گره میزد.
قبل از آنکه آمریکا حتی نشانهای از جدیت در مسیر مصالحه بروز دهد، اوکراین با طرح آتشبس ۳۰ روزهای که بدون هیچ پیششرطی از سوی واشنگتن ارائه شده بود، موافقت کرد و آمادگی خود را برای امضای توافقی اعلام نمود که عملاً کنترل کامل بر سرمایهگذاریهای معدنی و زیربنایی کشور را به ایالات متحده میسپرد. با این حال، ولادیمیر پوتین، تاکنون با هیچیک از بندهای این توافق همراه نشده است.
نشانههای ناامیدی در واشنگتن حالا دیگر پنهان نیست؛ مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، روز جمعه هشدار داد که اگر پیشرفتی حاصل نشود، آمریکا آماده ترک میز مذاکره است. اگر ایالات متحده نهتنها از روند مذاکرات صلح، بلکه از حمایت نظامی از اوکراین نیز عقب بنشیند، نتیجه چیزی جز پیروزی استراتژیک برای کرملین نخواهد بود. چنین عقبنشینیای راه را برای موج تازهای از بیثباتی در قلب اروپا هموار میکند.
شاید تنها کورسوی امید در این برهه، آن باشد که دونالد ترامپ از تجربه مذاکرات غیرمستقیم دولت خود با ایران درسی آموخته باشد. در نهایت، آنچه ترامپ واقعاً جستوجو میکرد، نه مهار صرف، بلکه تحسین بود: تصویری از خود بهعنوان مردی که توانست، جایی که دیگران شکست خوردند، بحران را بدون جنگ حل کند؛ و واقعاً، چه رهبر عاقلی راهحل دیپلماتیک برای مهار برنامه هستهای ایران را با آتش جنگ عوض میکند، وقتی هنوز پنجرهای هرچند باریک، برای مذاکره باز است؟
طرف ایرانی شاید آماده باشد سطح غنیسازی را تا آستانهای غیرنظامی کاهش دهد و اجازه دهد این کاهش بهصورت مستقل راستیآزمایی شود، اما هرگز به خلع کامل هستهای تن نخواهد داد.
انتظار معجزهای در کار نیست. آنچه باقی مانده، نه یک فرصت طلایی، بلکه آخرین رشته امید است: اینکه دونالد ترامپ از مسیری که بهوضوح به فاجعه ختم میشود، بازگردد. مسیری که اگر در آن پافشاری کند، نهتنها به زنجیرهای از شکستهای خیرهکننده در سیاست خارجی خواهد انجامید، بلکه چهره«معاملهگر نابغه» را در هم فرو خواهد ریخت. در نهایت، شاید همان لقب تند و تحقیرآمیزی که او برای جو بایدن بر زبان آورد، سرانجام نصیب خود او شود: «احمقی فوقالعاده مخرب».
مرشایمر: ایران، قوی است آمریکا نمیتواند تبعات جنگ را تحمل کند
نظریهپرداز برجسته آمریکایی تاکید کرد: ادعای ضعیفشدن ایران از اساس دروغ است. ایران ذخایر عظیمی از موشکهای قدرتمند، دقیق و کشنده دارد که میتواند در صورت احساس نیاز به اسرائیل و پایگاههای آمریکا حمله کنند. ایران توانایی بستن خلیجفارس را دارد.
جان مرشایمر، استاد دانشگاه شیکاگو و از نظریهپردازان واقعگرایی در روابط بینالملل، در گفتوگو با رسانه آمریکایی «اسپکتیتور» به عملکرد سیاست خارجی دولت ترامپ پرداخت و گفت: «باید سیاست خارجی ترامپ را با نگاه به چهار مسئله مهم ارزیابی کنیم. جنگ اوکراین، مسئله ایران، جنگ غزه (بحران اسرائیل و فلسطینیان) و تعرفهها. غرایز ترامپ در حوزه اوکراین و ایران عالی عمل کرده است. او در موضوع ایران متوجه شده که رسیدن به توافق از طریق مذاکره و جلوگیری از جنگ بهترین گزینه است. در موضوع جنگ اوکراین نیز ترامپ میداند باید به روسیه امتیاز دهد تا جنگ پایان یابد.»
وی با اشاره به حمایت ترامپ از رژیم صهیونیستی تصریح کرد: «ترامپ برای توقف نسلکشی غزه هیچ کاری نکرده است و در این حوزه، به او پایینترین نمره ممکن را میدهم. در حوزه تعرفهها نیز مشخص است که ترامپ راهبرد یا هدف مشخصی نداشت و منطقی پشت آن نبود. بازارها به هیچ بیثباتی بیشتری نیاز ندارند و ترامپ با اعمال و برداشتن تعرفهها فقط باعث بیثباتی بیشتر بازارها شد. وضعیت اقتصادی آمریکا ضعیف است. نمره او در این حوزه نیز پایینترین سطح ممکن خواهد بود. در نتیجه، بهطور کلی عملکرد ترامپ در حوزه سیاست خارجی متوسط است.»
مرشایمر در پاسخ به سؤالی درباره میزان حمایت رئیسجمهور آمریکا از طرح اسرائیل برای حمله به ایران تصریح کرد: میزان موفقیت آمریکا برای نابودسازی تأسیسات هستهای ایران مشخص نیست و احتمالاً نتوانیم آنها را از بین ببریم. حتی بر فرض، اگر در نابودی تأسیسات هستهای ایران موفق بودیم، آنها میتوانند دوباره تأسیسات خود را از نو بسازند. گزارشهای منتشرشده نشان میدهد که دولت آمریکا درباره حمله به ایران خوشبین نیست و حتی در صورت نابودی، برنامه هستهای آن حداکثر ۲ یا سه سال عقب خواهد افتاد.
وی افزود: در نتیجه زمانی که شما ابعاد نظامی این مسئله را در نظر میگیرید، ایده حمله به ایران منطقی، معقول یا جذاب نیست. از طرفی، هرگونه حمله به ایران، عواقب اقتصادی سنگینی در پی خواهد داشت. برای نابودی تأسیسات ایران، باید ضربات سهمگینی به این کشور وارد شود و ایران تلافی خواهد کرد. آنها میتوانند شاهراه دریایی نفت جهان، یعنی خلیجفارس را ببندند و عواقب سنگینی بر اقتصاد جهان خواهد داشت. ترامپ خواستار نابودی اقتصاد جهان نیست. پس زمانی که شما بهطور منطقی فکر میکنید، متوجه میشوید که راهکار دیپلماتیک بهترین گزینه است.
مرشایمر با اشاره به گفتوگوهای جاری بین ایران و آمریکا اظهار داشت: «ایرانیان در اقدامی درست اعلام کردند که از حق غنیسازی اورانیوم خود نخواهند گذشت. پس سؤال کنونی این است که چطوری به حد وسط خواهید رسید. در صورت پافشاری تندروها، توافقی شکل نخواهد گرفت.»
مرشایمر در پاسخ به سؤالی درباره ادعای تندروها در واشنگتن و رژیم صهیونیستی درباره «ضعیف بودن ایران» تصریح کرد: «نابودی یا عدم نابودی حزبالله و حماس هیچ ربطی به قدرت ایران ندارد. ایران ذخایر عظیمی از موشکهای قدرتمند، دقیق و کشنده دارد که میتواند در صورت احساس نیاز به اسرائیل، همه کشورهای خاورمیانه و پایگاههای آمریکا حمله کنند. ایران توانایی بستن خلیجفارس را دارد. ایران میتواند سراسر خاورمیانه را ویران کند. حزبالله، حماس و حوثیها (انصارالله) هیچ تأثیری روی قدرت ایران ندارند. این ادعا که ایران تضعیف شده، از پایه دروغ و شیوه فکری احمقانهای درباره ایران است.»
او افزود: هدف اسرائیل همواره تبدیل کشورهای خاورمیانه از جمله ایران به سوریه است. اسرائیل بهدنبال تبدیل ایران به سوریه است. یعنی کشوری از هم فروپاشیده و درهم شکسته که چندتکه شده است. هدف اسرائیل تحدید برنامه هستهای ایران نیست. ایران برنامه غنیسازی اورانیوم خود را تسلیم نخواهد کرد، اما اجازه دهید یک فرض محال را بررسی کنیم؛ حتی در صورت از بین رفتن برنامه غنیسازی اورانیوم ایران، اسرائیل تهدیدات خود علیه ایران را متوقف نخواهد کرد.
هدف نهائی اسرائیل، نابودی کامل ایران و چند تکهکردن آن است. جنگ با ایران حتی به نفع اسرائیل نیست. اسرائیل در حال اجرای یک سیاست خارجی احمقانه است که هدف آن چندتکه کردن ایران و تبدیل آن به چند کشور کوچک است. احتمال جنگ داخلی در اسرائیل جدی است.